خانه » همه » مذهبی » تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي‏

تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي‏

تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي‏

انسان موجودي است اجتماعي که رشد و تکامل آن در گرو زندگي جمعي و تعاون و همکاري با ديگر همنوعان قرار دارد. جوامع انساني اگر چه از نظر فرهنگي و اجتماعي بسيار متفاوت و گوناگون‏اند، ولي نمي‏توانند بدون تعاون، همياري و مشارکت افراد و اعضاي جامعه به حيات خود ادامه دهند. به همين دليل در طول تاريخ انسان‏ها کوشيده‏اند جهت حفظ بقاي جامعه ساز و کارهاي مناسبي براي همياري، تعاون و مشارکت به وجود آورند. وقف را مي‏توان عمومي‏ترين پديده‏ي تعاون، همکاري

b978c281 3e0e 46be b61d 1d366458eae4 - تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي‏
043100 - تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي‏
تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي‏

نويسنده: محمود محمدي

مقدمه‏

انسان موجودي است اجتماعي که رشد و تکامل آن در گرو زندگي جمعي و تعاون و همکاري با ديگر همنوعان قرار دارد. جوامع انساني اگر چه از نظر فرهنگي و اجتماعي بسيار متفاوت و گوناگون‏اند، ولي نمي‏توانند بدون تعاون، همياري و مشارکت افراد و اعضاي جامعه به حيات خود ادامه دهند. به همين دليل در طول تاريخ انسان‏ها کوشيده‏اند جهت حفظ بقاي جامعه ساز و کارهاي مناسبي براي همياري، تعاون و مشارکت به وجود آورند. وقف را مي‏توان عمومي‏ترين پديده‏ي تعاون، همکاري و مشارکت بشري دانست که از قديمي‏ترين دوره‏هاي تاريخي در جوامع مختلف وجود داشته است. مشارکت و دخالت مردم در سازماندهي محيط پيرامون خود از طريق ايجاد و احداث بناهاي وقفي يکي از جنبه‏هاي مهم تأثير وقف در تشکل و قوام جوامع بشري به شمار مي‏رود.
به طور کلي نقش وقف در حيات جوامع انساني آنچنان وسيع و گسترده است که بايد از آن به عنوان يک »نظام« نام برد. نظام به اين عنوان که وقف تمام ابعاد و جنبه‏هاي مختلف يک جامعه‏ي انساني را شامل مي‏شود و کمتر اموري از جامعه را مي‏توان يافت که از پوشش نظام وقف خارج باشد. علي‏رغم گستردگي و شمول فعاليت‏هاي وقفي در جامعه تاکنون بحث جدي در زمينه‏هاي مهمي چون نقش وقف در شکل‏گيري فضاهاي شهري و همچنين تأثير ضوابط و مقررات شهرسازي در توسعه و گسترش موقوفات صورت نگرفته است. اين مقاله سعي دارد با بررسي برخي از ابعاد تأثيرات متقابل وقف و شهرسازي در شکل‏دهي به محيطهاي مصنوع انساني، راهبردي عملي و اجرايي جهت بهره‏برداري بهينه از موقوفات مطرح سازد.

عوامل مؤثر در شکل‏گيري محيطهاي مصنوع‏

يکي از ويژگي‏هاي مهم انسان‏ها دخالت در محيط زيست طبيعي و ساختن محيط مصنوع جهت زندگي اجتماعي است. در ميان ساخته‏هاي دست انسان بي‏شک فضاها و محل‏هاي زندگي شهري پيچيده‏ترين و در عين حال مهمترين مصنوع بشري بوده و در واقع عصاره‏ي تلاش و تمدن انساني در روي زمين در شهرها تجلي پيدا کرده است. در طول تاريخ سکونتگاه‏ها و شهرهاي زيادي به دست بشر ساخته شده‏اند که اگر چه به لحاظ شکل ظاهري و محتواي دروني با يکديگر تفاوت دارند، ولي تقريبا همگي هدف مشترکي را دنبال مي‏کنند و آن عبارت است از فراهم آوردن محيطهايي امن، پايدار، غني، راحت و توأم با آسودگي براي زندگي اجتماعي انسان‏ها.
در شکل‏گيري و تشکل فضاها و ساختارهاي شهري، عوامل مختلفي دخالت دارند. از مهمترين عواملي که از سوي محققان مختلف تأکيد زيادي بر نقش آن‏ها در شکل‏گيري فضاهاي شهري شده است مي‏توان به اين سه عامل اشاره کرد 2) 1. عامل جهان‏بيني يا چگونگي نگرش به جهان؛
2. عامل اقتصادي يا چگونگي تعريف جهان مادي؛
3. عامل اقليمي – محيطي يا شرايط محيط زيست طبيعي‏
در تاريخ شهرنشيني ايران بر حسب اهميت و نقش مسلط هر يک از اين عوامل شاهد شکل‏گيري فضاهاي شهري گوناگون و مختلفي هستيم. در بين اين عوامل بي‏شک تأثير عامل جهان‏بيني و ارزش‏هاي ديني و مذهبي بر ساخت و توليد فضاهاي شهري به ويژه در دوره‏ي اسلامي بسيار تعيين کننده و مهم است. به همين دليل در ايران علي‏رغم گوناگوني و تنوع محيطهاي طبيعي و اقليمي شاهد ساخت و ساز فضايي مشابه در اکثر شهرها در طي تاريخ دوره‏ي اسلامي هستيم. از اين‏رو يکي از ويژگي‏هاي اين گونه شهرها که تحت حاکميت و تسلط اسلام شکل گرفته‏اند اتصاف به واژه‏ي اسلامي و »شهر اسلامي« است.3) اين واژه به خوبي نقش فرهنگ واعتقادات اسلامي در شکل‏گيري شهرها و فضاهاي شهري در سرزمين‏هاي اسلامي را، در مقايسه با ساير اديان و مذاهب، نشان مي‏دهد.

نقش وقف در تشکل فضاهاي شهري‏

وقف يکي از ارزش‏هاي والاي انساني است که تحت تأثير جهان‏بيني ديني و مذهبي اسلام علاوه بر اينکه از نظر اجتماعي و اقتصادي کارکردهاي فراوان و مهمي در زندگي روزانه و فعاليت‏هاي شهري دارد، از نظر کالبدي نيز نقش بسيار مؤثري در شکل‏دهي به ساخت فضايي شهرهاي دوره‏ي اسلامي به ويژه شهرهاي ايران داشته است.
با نگاهي گذرا به سيما و بافت کالبدي شهرهاي ايران بسياري از عناصر و اجزاي شهري را که نقش عمده‏اي در عملکرد و حيات زندگي شهري دارند مي‏توان مشاهده کرد که نظام وقف در شکل‏گيري آنها نقشي بسزا داشته است. اين تأثير به گونه‏اي است که اگر فضاهاي عمومي و عام المنفعه که در ساختار شهرهاي سنتي ايران تقريبا بسياري از آنها موقوفه‏اند حذف شود، چيزي جز مجموعه‏اي پراکنده و گسسته از مساکن، دکاکين تجاري و در کل فضاهاي خصوصي باقي نمي‏ماند. در واقع بسياري از فضاهاي عمومي در شهرهاي سنتي ايران که عامل اصلي پيوند مجموعه عناصر تشکيل دهنده‏ي شهر به يکديگرند، وقفي مي‏باشند.
از نظر کالبدي نقش وقف را مي‏توان در ايجاد و احداث خردترين عناصر کالبدي شهر نظير مساجد، مدارس، حمام‏ها، آب‏انبارها، سقاخانه‏ها، روشنايي معابر و بازارچه‏ها تا شکل‏گيري و توليد کلان‏ترين فضاهاي شهري نظير بازارها و مجموعه‏هاي وقفي مشاهده و پي‏گيري کرد. از بسياري آثار و تک بناهاي شاخص و مهم شهري که بگذريم، در تاريخ شهرسازي ايراني – اسلامي به مجموعه‏هاي کالبدي پيوسته و همبسته‏اي در مقياس‏هاي مختلف شهري، از مقياس يک مرکز محله يا محله تا مقياس مرکز شهر و يا شهر بر مي‏خوريم که سنت وقف در شکل‏گيري آنها نقش اساسي داشته است.
بسياري از شهرهاي قديمي اغلب محله‏هاي کوچکي بوده‏اند که به تدريج شکل گرفته‏اند که با افزايش جمعيت و توسعه‏ي بناها و اماکن به شهر تبديل شده‏اند. اين محله‏ها که از پيش طراحي نشده بودند براي احداث و ايجاد مراکز و فضاهاي خدماتي – عمومي در آنها بالطبع هيچگونه پيش‏بيني‏يي به عمل نمي‏آمد، ولي در عين حال مي‏بينيم که شهرهاي سنتي و قديمي ايران در نظام و ساختار محله‏اي خود از انسجام و پيوستگي قوي برخوردار بوده‏اند و تقريبا بسياري از خدمات و نيازهاي شهري و محله‏اي به شکلي خودجوش و طبيعي در آنها ايجاد شده بود. اين اجزا و عناصر عموما بدون اتکا به منابع و اعتبارات دولتي و در چهارچوب نظام وقف و با سرمايه‏هاي مردم احداث مي‏شدند. در واقع تحت تأثير فرهنگ وقف بسياري از تأسيسات زيربنايي و روبنايي در مجتمع‏هاي زيستي بدون اينکه حکومت‏ها اصولا وظيفه‏اي در ايجاد آنها احساس کنند توسط مردم ساخته مي‏شدند.
نظام وقف نه تنها موجد ساخت و ايجاد بسياري از فضاها و عناصر با ارزش شهرها بوده است، بلکه ارتباط و پيوند معنوي و نزديک موقوفات با امور ديني و مذهبي، سبب ماندگاري و پايداري فضاهاي شهري موقوفه در طي زمان شده است. در يک نظر اجمالي مي‏توان گفت مالکيت بسياري از آثار و عناصر شهري که در زمره‏ي مواريث فرهنگي و تاريخي کشور به شمار مي‏روند، وقفي است در واقع علل ماندگاري بسياري از ميراث‏هاي معماري و شهرسازي ايران در بستر زمان را بايد در نقش فرهنگ متعالي وقف جستجو کرد. از طرف ديگر اصول و ويژگي‏هاي نظام وقف به گونه‏اي است که بسياري از اين فضاها و عناصر از طريق رقبات درآمدزايي که بر آنها وقف شده‏اند، خود را محافظت و مرمت کرده و در نهايت آبادان و معمور بر جاي استوار باقي مانده‏اند. همچنين ماهيت ابدي، دايمي و غير قابل فروش و انتقال بودن موقوفات و صرف منافع رقبات آنها در راه مقاصد خير و براي کارکردها و مصالح جامعه‏ي مسلمين، موجب شده است که تعداد زيادي از آنها در برابر حوادث و ناملايمات تاريخ مقاومت کرده و خود را به زمان حال برسانند. در طول تاريخ تعداد زيادي از موقوفات يا رقبات، به خصوص املاک غيرمنقول چون مساجد، حوزه‏هاي علميه، حمام‏هاي عمومي و بازارها کم و بيش داراي ساختار پايدار و ديرپايي هستند، از ساير عناصر شهري پايدارتر باقي مانده‏اند 4)

اصول و مباني سازمان فضايي تشکل‏هاي موقوفه‏

موضوع مهم ديگري که در خصوص تأثيرات متقابل وقف و شهرسازي مطرح است، چگونگي تأثير و نقش اصول و مباني سازمان فضايي شهرها در توسعه و گسترش فرهنگ و نظام وقف است. سؤال اساسي و مهمي که در اينجا و در اين رابطه پاسخگويي به آن ضرورت دارد اين است که اصولا مدخليت نقش اصول و مباني سازمان فضايي شهرها در توسعه‏ي وقف از کجا ناشي مي‏شود؟ و تحت چه نوع توجيه علمي و منطقي‏يي مي‏توان به آن پاسخ داد. در پاسخ به سؤال فوق بايد گفت هر پديده‏ي انساني که به صورتي (مادي) در جامعه تعين دارد وابسته و مقيد به شرايط مکاني و زماني است و مکان و زمان به منزله‏ي چهارچوبي هستند که پديده را در خود جاي مي‏دهند. از آنجا که آثار و ابنيه‏ي کالبدي، بخشي اساسي از نظام وقف هستند به همين علت نه تنها وقف مانند هر پديده‏ي ديگري از اصول و مباني سازمان فضايي شهرها تأثير مي‏پذيرد، بلکه موضوعيت نقش شهرسازان در حفظ، توسعه، ساماندهي و بهبود عملکردهاي موقوفه مطرح مي‏شود.
چنانکه اشاره شد وقف از جنبه‏هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و کالبدي کارکردهاي فراوان و مهمي در زندگي روزانه و فعاليت‏هاي شهري دارد. بنابراين جلوه‏ها و بازتاب‏هاي وقف در جامعه را مي‏توان در ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد. جهت بررسي نقش اصول سازمان فضايي شهرها در عملکرد موقوفات در ابتدا لازم است جلوه‏ها و بازتاب‏هاي مختلف و متنوع وقف تفکيک و مجزا شوند. در يک طبقه‏بندي کلي جلوه‏ها و بازتاب‏هاي وقف را مي‏توان به دو دسته‏ي بازتاب‏هاي کالبدي و بازتاب‏هاي غيرکالبدي دسته‏بندي کرد.

بازتاب‏هاي غيرکالبدي

بازتابهاي غيرکالبدي وقف، فعاليت‏هايي هستند که مستقيما جنبه‏ي کالبدي و فضايي ندارند، بلکه به صورت کمک به انسان‏هاي محروم جامعه مانند ايتام، معلولان، پيران و زمين‏گيران، زندانيان، مصارف خيريه، هزينه‏ي تحصيل دانشجويان، طلاب، قرباني، ترک اعتياد،مداواي بيماران تشکيل خانواده و غيره انجام مي‏شود. در واقع تمامي آن چه که يک جامعه‏ي انساني در تأمين اجتماعي اعضاي خود نياز دارد را شامل مي‏شود. به همين دليل شهرهايي که داراي موقوفات بيشتري هستند مانند شهر اصفهان در آنها نوعي تعادل اجتماعي و اقتصادي وجود داشته و دارد5)

بازتابهاي کالبدي

بازتاب‏هاي کالبدي وقف، موقوفاتي هستند که مستقيما با سيماي فيزيکي و کالبدي شهر ارتباط دارند. ايجاد بناهايي چون مساجد، مدارس، کتابخانه‏ها، بيمارستان‏ها، مسافرخانه‏ها، نوانخانه‏ها، آب‏انبارها و قنوات، حمام‏ها، پل‏ها، قبرستان‏ها، مساکن انساني و تکايا از جمله بازتاب‏هاي کالبدي وقف هستند. در واقع بازتاب‏هاي کالبدي وقف ظروفي هستند که مظروف آنها عملکردهاي وقفي هستند و اين عملکردها نقش اساسي در حيات و زندگي مدني جامعه ايفا مي‏کنند.

توزيع و پراکنش عناصر موقوفه‏

به طور کلي در کيفيت و چگونگي عملکرد بازتاب‏هاي کالبدي وقف ويژگي‏هاي کالبدي و معماري مانند مقياس و اندازه‏ي فضاي موقوفه نقش اساسي دارند. بدين معني که هر چه قدر مقياس و اندازه‏ي عناصر و عملکردهاي وقفي بالاتر و بزرگ‏تر باشد تأثير و کارآيي آن‏ها در ساختار شهر مي‏تواند بيشتر باشد. جداي از ويژگي‏هاي کالبدي و معماري ياد شده، خصوصيات و ويژگي‏هاي فضايي ديگري بر عملکرد بازتاب‏هاي کالبدي وقف تأثير تعيين کننده دارند. نکته‏ي مهم در رابطه با عناصر و عملکردهاي وقفي موضوع تشکل آنهاست. يعني اينکه عناصر وقفي که در جاي‏جاي ساختار شهر ديده مي‏شوند داراي چه نوع تشکلي هستند. به طور کلي عناصر موقوفه را از نظر تشکل مي‏توان به دو گروه کلي متشکل (مجموعه‏ي ساختاري) و غيرمتشکل (عناصر پراکنده) طبقه‏بندي کرد. نحوه‏ي تشکل موقوفات ارتباط نزديکي با »توزيع فضايي« و پراکنش عناصر موقوفه دارد.
چگونگي توزيع فضايي و پراکنش انواع عناصر موقوفه نه تنها در ساختار فضايي شهرها نتايج مهمي در
پي دارد، بلکه در تشديد و تسهيل عملکردهاي وقفي بسيار مؤثر است. به طور کلي از نظر اصول توزيع فضايي عناصر، برحسب عامل تمرکز و پراکندگي در نحوه‏ي استقرار آثار و عناصر وقفي در ساختار فضايي – کالبدي شهر دو الگوي کلي که هر يک به الگوهاي فرعي‏تر ديگري تقسيم مي‏شوند، مي‏توان شناسايي کرد 6)الگوي غيرمتشکل
در اين نوع الگو عناصر و عملکردهاي وقفي هيچگونه وابستگي عملکردي و فضايي به يکديگر ندارند و به صورت پراکنده و آزاد در سطح شهر توزيع شده‏اند. اين الگو را مي‏توان به دو الگوي فرعي تقسيم کرد:
الف. الگوي غيرمتشکل پراکنده: که در آن فضاهاي وقفي برحسب نيتي که واقفان در خصوص مکان وقف انجام داده‏اند، در تمام سطح شهر پراکنده هستند. از مهمترين عناصر وقفي که بدين صورت در سطح شهر پراکنده هستند مي‏توان به فضاها و عناصر موقوفه‏ي بدون رقبه اشاره کرد که تقريبا در تمام محلات و مناطق شهرها نمونه‏هاي بسياري از آنها يافت مي‏شود.
ب. الگوي غيرمتشکل متمرکز: که در آن، در برخي مناطق و نواحي شهري تراکم و تمرکز بيشتري از فضاهاي موقوفه‏ي منفرد وجود دارد. در اين نوع الگو در عين حالي که عناصر و عملکردهاي وقفي در سطح شهر پراکنده هستند، ولي در برخي نقاط ومناطق تراکم و تعداد آن‏ها بيشتر از ساير بخش‏ها و مناطق است. براي مثال به طور معمول مراکز و نواحي قديمي و سنتي شهرها در مقايسه با ساير نواحي شهر مقوفات بيشتري دارند. در شکل حاد اين نوع الگو در سطح شهر شاهد نابرابري فضايي شديدي در توزيع فضايي عناصر موقوفه هستيم.

الگوي متشکل

در اين نوع الگو عناصر و فضاهاي موقوفه به همراه رقبات مربوطه به صورت يک مجموعه‏ي بهم پيوسته که از نظر عملکردي و کالبدي با يکديگر مرتبط هستند در مناطقي از سطح شهر استقرار دارند. در اين الگو مي‏توان دو زير الگوي فرعي مشاهده کرد:
الف. الگوي متشکل متمرکز: در اين نوع الگو اجزا و عناصر و عملکردهاي يک شهر و يا يک سکونتگاه به طور کامل موقوفه هستند و يا عناصر وقفي در يک نقطه و يا يک منقطه‏ي وسيع از شهر متمرکزند. در اين نوع الگو اگر چه از نظر فضايي و عملکردي ارتباط و پيوستگي زيادي بين اجزا و عناصر وقفي وجود دارد، ولي از طرف ديگر به دليل اينکه به طور کامل تمام عملکردهاي منطقه وقفي هستند ارتباط و آميزش آنها با ساير عملکردها و فعاليت‏هاي غيروقفي شهر که لازمه‏ي زندگي شهري‏اند بسيار کم بوده و به همين دليل آسيب پذيري آنها در برابر شرايط تاريخي و محيط زياد است. از مهمترين نمونه‏هاي تاريخي اين نوع الگوي استقرار عناصر وقفي مي‏توان به مجموعه‏هاي ربع رشيدي شنب غازان تبريز در دوره‏ي ايل‏خانان اشاره کرد. در واقع در پاسخ به اين سؤال که چرا مجموعه‏هاي عظيم ربع رشيدي و شنب غازان علي‏رغم عظمت و بزرگي نتوانسته‏اند در مقابل حوادث زمان مقاومت کنند و از بين رفته‏اند، علت را بايد در نحوه‏ي تشکل و توزيع فضايي عناصرشان جستجو کرد. بنابر شواهد تاريخي اين مجموعه‏ها و محيطهايي خارج از ساختار فضايي –
کالبدي شهر تبريز شکل گرفته بودند و الگوي تشکل و توزيع فضايي عناصرشان به صورت الگوي متشکل متمرکز بوده است.
ب. الگوي متشکل پراکنده: در اين نوع الگو عناصر و فضاهاي موقوفه و رقبات مربوطه از نظر فضايي، کالبدي و عملکردي به صورت يک مجموعه‏ي بهم پيوسته و متشکل در مناطقي از سطح شهر استقرار دارند. بسياري از مراکز محلات قديمي و سنتي در شهرهاي تاريخي ايران را مي‏توان از نمونه‏هاي اين نوع الگوي توزيع فضايي عناصر دانست که تعدادي عنصر و عملکرد وقفي به صورت يک مجموعه‏ي متمرکز يک مرکز محله را شکل مي‏دادند. مجموعه‏هاي ميدان نقش جهان، گنجعلي خان کرمان، خان شيراز، سپهسالار و مروي تهران از نمونه‏هاي بسيار بارز اين نوع الگوي استقرار فضايي موقوفات هستند. تفاوتي که اين نوع الگوي توزيع فضايي عناصر با الگوي غيرمتشکل متمرکز دارد، اين است که در الگوي متشکل پراکنده، عناصر و عملکردهاي متمرکز در نقاط مختلف شهر به صورت يک مجموعه‏ي بهم پيوسته و حتي يک مديريت واحد شکل مي‏گيرند، در حالي که در الگوي غيرمتشکل متمرکز عناصري که در يک نقطه و محل متمرکز هستند به صورت يک مجموعه کالبدي بم پيوسته نيستند و در زمان‏هاي مختلف توسط افراد زيادي ايجاد شده‏اند.
به طور کلي مجموعه‏هاي موقوفه‏ي شکل گرفته تحت تأثير اين الگو به علت داشتن ارزش‏هاي اجتماعي، فضايي و کالبدي در طي تاريخ در تشکل و توليد فضاهاي عمومي شهري شهرهاي سنتي ايران نقش بسيار مهمي داشته‏اند.
به طور کلي در بين الگوهايي که به آنها اشاره شد، براي الگوي متشکل پراکنده بيش از ساير الگوها مي‏توان نکات مثبت بر شمرد. اگر چه در حال حاضر الگوي غالب در توزيع فضايي عناصر موقوفه الگوهاي پراکنده است و اين الگو سطح وسيع‏تري را نسبت به الگوهاي متشکل و مجتمع تحت پوشش قرار مي‏دهد، ولي تأثيرات آن بر ساختار فضايي و کالبدي شهرها – از نظر تشکيل فضاهاي عمومي شهري – بسيار کمتر و ضعيف‏تر از ساير الگوهاست. در واقع کمتر ديده شده تک بناها و ساختمان‏هاي موقوفه‏ي منفرد به تنهايي موجب شکل‏گيري فضاهاي عمومي شهري مهمي گردند. در حالي که در الگوي متشکل پراکنده، نه تنها عملکرد و فعاليت موقوفات تقويت مي‏گردد، بلکه به تشکل فضاهاي عمومي شهري نيز کمک مي‏شود. در اين خصوص با ديدگاه تاريخي مي‏توان نمونه‏هاي ارزشمند بسياري از مجموعه‏هاي موقوفه نام برد که به صورت الگوي ياد شده شکل گرفته‏اند. از قديمي‏ترين اين مجموعه‏ها در تاريخ شهرسازي کشور مي‏توان به مدارس نظاميه در دوره‏ي سلجوقيان، مجموعه‏هاي ميدان نقش جهان اصفهان، گنج علي خان کرمان و شيخ صفي اردبيل در دوره‏ي صفويه، مجموعه‏ي زنديه‏ي شيراز در دوره‏ي زنديه و مجموعه‏هاي مروي، سپهسالار و سراي امير تهران در دوره‏ي قاجاريه اشاره کرد. اين مجموعه‏ها اگر چه در طي يک دوره‏ي تقريبا هزار ساله در شهرها و مکان‏هاي مختلف و در دوره‏ها و شرايط تاريخي و حکومتي متفاوت شکل گرفته و ايجاد شده‏اند، ولي به دليل نحوه و نوع الگوي توزيع فضايي عناصرشان توانسته‏اند در تشکل فضاهاي شهري نقش مؤثر و اساسي ايفا کنند.
موقوفات تنها عناصر عملکردي صرف نيستند، بلکه به لحاظ اجتماعي و فرهنگي داراي بار معنوي و مذهبي نيرومندي هستند که به طور مستمر افراد و اقشار مختلف مردم را به خود جلب مي‏نمايند و هر روز مردم زيادي با آنها در ارتباط هستند و از طريق آنها نيازهاي خود را تأمين مي‏کنند. اين ويژگي آثار موقوفه مي‏تواند در احيا و باز زنده‏سازي بسياري از فضاها و محيطهاي شهري که به واسطه‏ي عدم حضور مؤثر مردم کم‏کم به فضاهاي غيرفعال و مرده تبديل شده‏اند، کمک کند. در واقع موقعيت استقرار عناصر موقوفه در ارتباط با ساير عناصر مي‏تواند نقش مهمي در تشکل فضاهاي شهري داشته باشد. بنابراين بهره‏مندي از بار معنوي و مذهبي آثار و مجموعه‏هاي وقفي در پويايي و جذابيت فضاهاي شهري جديد مي‏تواند يکي از ضرورت‏هاي توسعه‏ي شهري کشور تلقي شود. به منظور بهره‏مندي ساير عناصر و فضاهاي شهري از بار معنوي و مذهبي
آثار و مجموعه‏هاي وقفي پيشنهاد مي‏شود در موقع ايجاد و شکل‏گيري فضاها و مجموعه‏هاي وقفي، موقعيت و جايگاه آن‏ها در ساختار فضايي – کالبدي شهر و در ارتباط با ديگر عناصر شهري مورد ارزيابي و مطالعه قرار گيرد.
با توجه به اينکه موقوفات مجتمع و متمرکز که به صورت مجموعه‏هاي وقفي احداث و اداره مي‏شوند، در تشکل فضاهاي عمومي شهري نسبت به تک بناهاي موقوفه نقش بسيار مؤثرتري دارند، لذا در صورتي که ترتيباتي فراهم شود که واقفان، موقوفات خود را به صورت جمعي و در قالب مؤسسات و بنيادهاي امور خيريه احداث نمايند و يا مورد وقف خود را رقبه‏ي موقوفاتي ديگر کنند، نه تنها توان اقتصادي موقوفات فاقد رقبه تقويت خواهد شد – زيرا بناهاي وقفي زيادي وجود دارند که غلي‏رغم اينکه به لحاظ اقتصادي داراي ارزش فراواني هستند، ولي به دليل ضعف بنيه‏ي مالي، غيرفعال و از حيز انتفاع خارج شده‏اند – بلکه از ديدگاه برنامه‏ريزي فضايي تأثيرات مثبت آن در تشکل فضاهاي شهري بسيار بيش ازموقوفات پراکنده است. در واقع ساماندهي موقوفات و هدايت نظام وقف به سمت ترکيب و تجميع چندين موقوفه‏ي کوچک در يک مجموعه‏ي وقفي بزرگ هم از نظر اقتصادي – به دليل پشتيباني مالي که هر يک از موقوفه‏ها مي‏توانند از ديگر موقوفه‏ها به عمل آورند – مفيد مي‏باشد و هم از نظر فضايي – به دليل پيوندها و ارتباطاتي که بين عناصر وقفي منفرد و مجزا ايجاد مي‏شود – در تشکل فضاهاي شهري نقش مؤثرتري خواهد داشت. لذا ساماندهي موقوفات شهري به صورت مجموعه‏هاي وقفي و براساس معيارهاي اصول سازمان فضايي شهرها، مي‏تواند الگوي مناسبي براي سازماندهي موقوفات شهري تلقي شود. نمونه‏هاي يک چنين سازماندهي‏يي را در مجموعه‏ي وقفي سنتي به خوبي مي‏توان مشاهده کرد.
يکي از ويژگي‏هاي عمومي شهرسازي اسلامي ايجاد عملکردها و فعاليت‏هاي اساسي جامعه در ترکيب و ارتباط با يکديگر در مرکز شهر است. بنياد عناصر کالبدي سه نهاد اصلي جامعه يعني مذهب (مسجد جامع و مدرسه)، حکومت (ارگ حکومتي) و اقتصاد (بازار) در کنار هم و با هم به صورت يک مجموعه‏ي يکپارچه در مرکز شهر و جايگزيني محلات در کنار و در ارتباط با آنها ويژگي اساسي ساختار کالبدي شهرها در سرزمين‏هاي اسلامي است. در اين خصوص برخي محققين معتقدند، وقف به عنوان يکي از نيروهاي فضاآفرين و چهره‏پرداز ساختار اصلي شهرهاي ايران نقش مهمي در ايجاد و تشکل اين ويژگي داشته است. يکي از دلايلي که موجب شده اين سه بنياد اصلي شهر از نظر کالبدي پيوسته و همبسته در مرکز قرار گيرند، وجود عامل وحدت بخش وقف در فرآيند تشکل و شکل‏گيري آنهاست 7)

تحليل ارتباطات فضايي – کالبدي موقوفات‏

به طور کلي اصول سازمان فضايي موقوفات تنها منحصر به الگوهاي توزيع فضايي و پراکنش عناصر و عملکردهاي وقفي نمي‏شود، بلکه ارتباطات بين عناصر را نيز در بر مي‏گيرد. در واقع در حالي که الگوهاي توزيع فضايي و پراکنش عناصر و عملکردهاي شهري را مي‏توان جنبه‏ي کمي اصول سازمان فضايي محيط ناميد، چگونگي ارتباطات ميان عناصر جنبه‏ي کيفي اصول سازمان فضايي محيط را تشکيل مي‏دهند که از طريق آن مي‏توان الگوهاي توزيع فضايي و پراکنش عناصر و عملکردهاي وقفي را مورد ارزيابي و تحليل قرار داد.
در ساختار فضايي – کالبدي شهرها هر عنصري جهت عملکرد و فعاليت خود نيازمند ارتباط با ساير عناصر و عملکردهاي شهري است. يکي از خصوصياتي که هويت و شخصيت هر عنصري را در مجموعه عناصر شهري تعريف مي‏کند نحوه و ميزان ارتباطات آن با ديگر عناصر و عملکردهاي شهري است. بديهي است هر قدر ارتباط عنصر مورد نظر با ساير عناصر شهري بيشتر و گسترده‏تر باشد اهيمت آن عنصر در ساختار فضايي – کالبدي شهر مهمتر خواهد بود. به همين روال در رابطه با موقوفات نيز هر قدر ارتباطات ميان عناصر چه از نظر کالبدي و چه از نظر عملکردي بيشتر بوده و موقعيت مکاني آنها به يکديگر نزديک‏تر باشد، نه تنها تشکل فضايي آنها با اهميت‏تر و بارزتر
خواهد بود، بلکه موقوفه و عناصر وابسته به آن عملکردي کارآتر خواهند داشت.
به طور کلي در خصوص ارتباطات ميان عناصر مجموعه‏هاي وقفي دو نوع ارتباطات فضايي – کالبدي در ساختار آنها مي‏توان تشخيص داد:
الف. ارتباطات دروني،که ناظر بر ارتباطات ميان عناصر و فضاهاي مجموعه با يکديگر است. بديهي است هر قدر اين گونه ارتباطات در درون مجموعه‏ي وقفي بيشتر باشد، انسجام و بهم پيوستگي مجموعه بيشتر خواهد بود.
ب. ارتباطات بيروني، که ناظر بر ارتباطات فضاها و عملکردهاي مجموعه‏ي وقفي با ساير عناصر شهري است.
هر چه ارتباطات بيروني فضاها و عملکردهاي مجموعه‏ي وقفي با ديگر فضاها و عملکردهاي شهري متنوع، پيچيده و گسترده باشد، نقش مجموعه‏ي وقفي در تشکل فضاهاي شهري برجسته‏تر مي‏شود. در واقع ارتباطات دروني پيوند عناصر مجموعه را با يکديگر برقرار مي‏سازند و ارتباطات بيروني مجموعه‏ي وقفي را به ساختار فضايي و کالبدي شهر پيوند مي‏دهند. ارتباطات فضايي – کالبدي عناصر مجموعه با يکديگر و با ساير عناصر شهري را مي‏توان به لحاظ چگالي، قرينگي، تعدد و شدت روابط و تنوع عناصر و فضاها مورد تحليل و ارزيابي قرار داد 1)
ميزان چگالي روابط، نسبت روابط موجود بين عناصر به روابط ممکن بين آن‏هاست و قرينگي روابط، نسبت به روابط دو جانبه‏ي موجود بين عناصر به روابط يک جانبه‏ي بين آنها را شامل مي‏شود. هر قدر ميزان قرينگي روابط بين عناصر در ساختار روابط فضايي – کالبدي شهر بالاتر باشد، شرايط مناسب براي به کارگيري ظرفيت‏هاي کالبدي ساختار شهري بيشتر فراهم مي‏گردد و اين خود مانعي است براي افزايش مشکلات و معضلات شهري. براي مثال از مهمترين موارد عدم قرينگي در ساختار روابط شهري مي‏توان به عدم قرينگي در الگوي حرکت‏ها و رفت و آمدهاي شهري اشاره کرد. اين عدم قرينگي در الگوي حرکت‏ها و رفت و آمدهاي شهري موجب مي‏شود در ساعات مختلف شبانه روز هميشه در يک طرف از خيابان‏ها و معابر اصلي و بزرگراه‏هاي شهر تراکم و شلوغي رفت و آمد وجود داشته باشد، در حاليکه در طرف ديگر تردد کمي صورت مي‏گيرد. در واقع هميشه فقط از يک سمت و جهت خيابان‏ها استفاده‏ي بهينه صورت مي‏گيرد، و از ظرفيت طرف ديگر به دليل نوع الگوي ترددهاي شهري استفاده بهينه‏اي صورت نمي‏گيرد.
مراد از تعدد روابط، ميزان وجود ابعاد مختلف روابط در زمينه‏هاي مختلف فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و کالبدي و زيرمجموعه‏هاي هر يک از آن‏ها در شبکه‏ي روابط بين عناصر شهري است. وضعيت به اصطلاح مطلوب براي ساختار فضايي شهر آن است که اين چهار نوع رابطه به صورت هم وزن در شبکه‏ي روابط فضايي – کالبدي شهر حضور داشته باشند، در غير اين صورت با تمرکز روابط در يک حوزه‏ي خاص عملا روابط تک عملکردي شده و فضا از کارکرد ساير حوزه‏ها محروم مي‏شود، در حالي که تنوع عملکردها يکي از اصول سازمان فضايي شهرهاست. در ساختار فضايي شهرهاي سنتي ايران از مراکز مهم شهري که تعدد روابط در آن را به شکل بارزي مي‏توان مشاهده کرد، بازارهاي شهري هستند. در ساختار فضايي شهرهاي سنتي ايران، بازار فقط يک مرکز تجاري نيست (فقط منحصر به روابط اقتصادي نمي‏شود)، بلکه وجود عناصر و عملکردهاي متعدد و متنوع نظير مدارس علميه‏ي ديني در درون بازار موجب تنوع روابط در ساختار روابط بازار مي‏شود. در واقع اهميت و جايگاه بسيار مهم بازار در ساختار فضايي شهرهاي سنتي ايران را که همانند لولايي تمام اجزا و عناصر شهري را به هم پيوند مي‏دهد را بايد در تعدد و تنوع روابط بين عناصر و عملکردهاي آن جستجو کرد.
منظور از شدت روابط، ميزان فراواني روابط بين عناصر ساختار شهري است. به عنوان مثال تعداد روابطي که بين فعاليت‏هاي تجاري و مذهبي در ساختار شهري صورت مي‏گيرد ميزان فراواني روابط دو کاربري محسوب مي‏شود. در صورتي که ميزان فراواني روابط عناصر در ابعاد چهارگانه افزايش يابد، به همان نسبت استحکام ساختار فضايي – کالبدي شهر افزايش مي‏يابد.
به طور کلي شدت روابط را مي‏توان تابعي از اندازه و مقياس عناصر شهري دانست.
ميزان عناصر و فضاها در مجموعه‏هاي متشکل وقفي همانطور که از نام آن مستفاد مي‏شود، ناظر بر تعداد و تنوع عناصر و فضاها و عملکردهاي تشکيل دهنده‏ي موقوفات و يا عناصري است که در فرآيند ارتباطات درگير هستند. هر قدر تعداد عناصر بيشتر باشد نه تنها از نظر کمي ميزان روابط بين آنها مي‏تواند بيشتر باشد، بلکه از نظر کيفي شبکه‏ي روابط بين آنها را پچيده‏تر مي‏کند. لازم به اشاره است که هر چه اين ويژگي‏ها در فرآيندهاي ارتباطي موقوفات بيشتر باشد نقش و تأثير مجموعه‏ي وقفي در تشکل فضاهاي شهري بيشتر خواهد بود. در رابطه با الگوهاي مختلف توزيع فضايي عناصر، الگوي متشکل پراکنده به نسبت از وضعيت و شرايط مساعدتري براي ايجاد ويژگي‏هاي ياد شده برخوردار است.

مسايل و مشکلات محيطهاي موقوفه‏

موقوفات از منابع بسيار ارزشمند جامعه هستند که به دليل تنوع و گستردگي فعاليت‏هاي وقفي مي‏توانند در تحقق بسياري از اهداف فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي جامعه نقش مهمي ايفا نمايند.ولي علي‏رغم دامنه‏ي نسبتا وسيع فعاليت‏هاي اوقافي، هم اکنون موقوفات کشور درگير مسائل و مشکلات فراواني هستند که بر عملکرد و کارآيي بهينه‏ي آنها تأثير منفي گذارده است. با آگاهي و درک صحيح از اين مسائل و مشکلات مي‏توان راهبردها و راه‏حل‏هاي مناسبي جهت رفع آنها ارائه داد. از مهمترين مسايل موقوفات در ارتباط با نظام برنامه‏ريزي عمراني کشور مي‏توان به اين موارد اشاره کرد:
موضوع مهمي که در خصوص موقوفات و رقبات وابسته به آنها بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که وقف مال در ايجاد فضاها و بناهاي عام المنفعه و موقوفه، تنها به معني اختصاص دادن بخشي از ثروت جهت امور خيريه نيست، بلکه واقف با وقف مال و ثروت خويش، نحوه و نوع استفاده از آن را نيز تعيين مي‏کند. در واقع وقف‏نامه سند و دستورالعمي است که به موجب آن، واقف خطوط کلي و نحوه‏ي اداره‏ي موقوفه را براي متوليان و ناظران بعدي موقوفه تعيين مي‏کند. با توجه به اينکه براساس احکام شرعي، عمل به نيت واقف واجب و لازم است و تخطي از آن جايز نيست، زماني که عملکرد و نوع استفاده و بهره‏برداري از املاک و فضاهاي موقوفه در مغايرت با مصالح عمومي و توسعه‏ي شهري قرار مي‏گيرد، مسايل و مشکلات متعددي در برابر توسعه‏ي فضاهاي وقفي و همچنين توسعه‏ي طرح‏هاي شهري پيش مي‏آيد. حل اين معضل از يک طرف در گرو نظارت بيشتر و دقيق‏تر بر تنظيم وقف‏نامه‏ها، به ويژه از ديدگاه مسايل شهرسازي و امور اجرايي شهري است و از طرف ديگر آشنايي و توجه بيشتر شهرسازان به امور و احکام وقف را به عنوان يک ضرورت اساسي طلب مي‏کند.
از نکات اساسي و مهمي که در رابطه با تأثيرات نظام شهرسازي بر موقوفات مي‏توان به آن اشاره کرد يکي اين است که عملکرد و نوع استفاده از املاک، اراضي و فضاهاي شهري امري ثابت و دايمي نيست، بلکه در طي
فرآيند زمان به تناسب شرايط رشد طبيعي شهرها تغيير مي‏کند. بدين معني که اراضي شهري در هر دوره و شرايط زماني، مناسب يک نوع عملکرد و فعاليت خاص هستند و با تغيير شرايط، کاربري اراضي، قابليت اقتصادي و ارزش مکاني و ارزش افزوده‏ي بسياري از اراضي شهري تغيير پيدا مي‏کند. در طي اين فرآيند بسياري از اراضي ممکن است موقعيت مکاني مطلوب‏تر و ارزش اقتصادي بالاتري کسب نمايند و در مقابل بخشي ديگر از اراضي شهري مطلوبيت‏هاي مکاني خود را از دست بدهند.لذا با توجه به اين نکته، ثابت بودن نوع استفاده از املاک و اراضي وقفي نه تنها استفاده‏ي بهينه از آن‏ها را با مشکل روبه‏رو مي‏سازد، بلکه در طي زمان ممکن است نوع استفاده از املاک موقوفه در تعارض با طرح‏هاي شهرسازي و کاربري اراضي شهري قرار گيرد که اين موضوع مشکلاتي را براي موقوفات به وجود آورده است.
موقوفات و مجموعه‏هاي وقفي معمولا جهت تأمين هزينه‏هاي حفظ، نگهداري و امور جاري خود داراي رقباتي هستند که درآمد آنها صرف امور موقوفه مي‏شود. در زمان تهيه‏ي طرح‏هاي شهري معمولا سعي مي‏شود مجموعه‏هاي موقوفه کمتر صدمه ديده (از جهت تغيير کاربري و تعريض معابر)، ولي رقبات موقوفات از جهت اينکه اغلب برآيند و سيماي کالبدي مشخص و متمايز کننده‏اي که نشان‏دهنده‏ي رقبه بودن آنها باشد ندارند، در طرح‏هاي شهري صدمات زيادي متحمل مي‏شوند. با توجه به اينکه رقبات در تأمين هزينه‏هاي موقوفات نقش مهمي دارند، بنابراين ضرورت دارد در تهيه‏ي طرح‏هاي شهري دقت و توجه کافي صورت گيرد تا با قرار ندادن کاربري‏هاي غيرانتفاعي بر روي رقبات موقوفات عملا بر پيکر مجموعه‏هاي وقفي که نقش مهمي در تشکل فضاهاي عمومي شهري دارند، زياني وارد نشود.
وقف موضوعي است که اگر چه سازمان و تشکيلات مشخصي سرپرستي و رسيدگي به امور آن را بر عهده دارد، ولي به دليل گستردگي فعاليت‏ها و عملکردهاي وقفي عمکرد ساير سازمان‏ها و نهادهاي عمومي جامعه که به طريقي با فضاهاي موقوفه در ارتباط هستند، مانند شهرداري، سازمان ميراث فرهنگي، سازمان ثبت اسناد و املاک و وزارت مسکن و شهرسازي در عملکرد بهينه‏ي موقوفات مؤثر است. در اين رابطه يکي از مهمترين مشکلات موقوفات کشور نامشخص بودن نقش و جايگاه وقف در سازمان‏هايي است که به طريقي با موضوع عمران موقوفات در ارتباطاند. اين نامشخص بودن و ناهماهنگي بين سازمان‏ها موجب از دست رفتن ارزش‏هاي اقتصادي و فضايي – کالبدي مجموعه‏هاي وقفي مي‏گردد. لذا جهت حفظ مجموعه‏هاي باارزش وقفي، ايجاد ارتباط و هماهنگي مستمر بين سازمان‏هاي ذي‏ربط ضرورت حياتي دارد.
از ديگر مسايل و مشکلات اساسي که در عملکرد و کارآيي موقوفات تأثيرات منفي مهمي در پي داشته است، عدم آشنايي واقفان و متوليان وقف به ضوابط و مقررات شهرسازي از يک طرف و عدم آگاهي و شناخت شهرسازان و مديران اجرايي امور شهري از احکام و مقررات وقف از طرف ديگر است. عدم آشنايي واقفان و متوليان موقوفه و شهرسازان و مديران امور اجرايي شهرها از ضوابط، مقررات و احکام يکديگر، در نهايت کندي و رکود در فعاليت‏هاي عمراني موقوفات را به دنبال دارد. عدم آشنايي به ضوابط و مقررات شهرسازي، موجب شده علي‏رغم اينکه در برخي مواقع تسهيلات ويژه‏اي براي موقوفات به ويژه موقوفات عام در نظر گرفته مي‏شود، واقفان و متوليان موقوفات نه تنها نتوانسته‏اند از اين امکانات به نحو مطلوبي استفاده نمايند، بلکه بعضا از امکانات معمول و جاري که ساير
فضاهاي غيروقفي از آن بهره‏مند مي‏شوند نيز بي‏بهره مانده‏اند. آگاهي از ضوابط و مقررات شهرسازي که هم داراي وجه فني و تخصصي و هم داراي بار حقوقي است، قدرت چانه‏زني متوليان موقوفات و ادارات اوقاف را در تماس و ارتباط با ساير سازمان‏هاي ذي‏مدخل درتوسعه‏ي شهري همچون شهرداري به ميزان زيادي افزايش مي‏دهد.
عدم آشنايي شهرسازان به امور اوقافي و نقش مؤثر موقوفات در توسعه‏ي فرهنگي و اجتماعي جامعه موجب شده که آنها به املاک و اراضي موقوفه‏ي شهري به چشم يک ثروت عمومي نگاه کنند و در تعيين کاربري براي آنها عموما کاربري‏هاي غيرانتفاعي در نظر بگيرند. در حالي که بسياري از املاک وقفي رقباتي هستند که درآمد حاصله از آنها صرف اداره، مرمت و نگهداري موقوفات ديگر مي‏شود. از حيز انتفاع افتادن رقبات موقوفات، از يک طرف موجب تضعيف موقوفات مي‏شود و از طرف ديگر محيطها و فضاهاي شهري ناسالمي را به وجود مي‏آورد. نکته‏ي مهمي که در اينجا بايد به آن اشاره کرد اين است که متوليان و واقفان به صرف اينکه عوايد حاصل از موقوفات و املاک وقفي صرف امور خيريه مي‏شود، نبايد از رعايت و اجراي ضوابط و مقررات شهرسازي طفره روند، بلکه بايد به گونه‏اي فعال و مؤثر در تدوين ضوابط و مقررات شهري مشارکت داشته باشند، زيرا ضوابط و مقررات شهري در موقع تدوين به صورت يک نظام منسجم و يکپارچه تهيه مي‏شوند و نقض و عدم اجراي هر يک از آن‏ها در نهايت، بي‏نظمي در اجراي ضوابط و مقررات شهري را به دنبال دارد.

پيشنهادي راهبردي جهت بهينه‏سازي عملکردهاي وقفي‏

با يک نگاه اجمالي به ارزش مالي و اقتصادي عناصر و فضاهاي موقوفه و مبالغ عظيمي که هر ساله در امور اوقافي هزينه مي‏شود، به خوبي مي‏توان به توان و پتانسيل نسبتا بالاي اوقاف در جهت تحقق اهداف برنامه‏هاي عمراني کشور پي برد. در حالي که هم اکنون بسياري از طرح‏هاي عمراني شهري از نظر کمبود اعتبارات و منابع مالي و دسترسي مطلوب به زمين و فضاي مناسب با موانع و مشکلات عديده‏اي روبه‏رو هستند، اوقاف از جمله معدود اموري است که به نظر مي‏رسد کمتر با اين دو مانع مواجه باشد. اگر اوقاف از نظر دسترسي به پول و زمين که دو عامل عمده در اجراي هر طرح عمراني هستند، کمتر مشکل دارد، پس منشأ و سرچشمه‏ي مشکلات اوقاف در زمينه‏ي توسعه‏ي فضاهاي موقوفه در کجا قرار دارد؟ به طور کلي سه ضلع نظام برنامه‏ريزي شامل منابع مالي، زمين و طرح و برنامه، مشکلات اوقاف در بهره‏وري بهينه از موقوفات را به طور عمده بايد در ضلع سوم، يعني »طرح و برنامه« جستجو کرد. ضعف در ضلع برنامه‏ريزي بخش عمراني اوقاف باعث شده تا مثلث برنامه‏ريزي و بهره‏وري بهينه از موقوفات به طور کامل شکل نگرفته و وقف نتواند به صورتي شايسته و بايسته در برنامه‏هاي عمراني کشور نقش فعالي ايفا نمايد.
هم چنانکه وقف حبس ساده‏ي مال و ملک جهت هزينه در امور خيريه نيست، توسعه و عمران موقوفات و بهره‏برداري بهينه از آنها تنها به احداث بنا و ساختمان منحصر نمي‏شود، بلکه داراي محتواي غني و پيچيده‏اي است که ابعاد گسترده‏ي آن را مي‏توان در تمام زواياي جامعه مشاهده کرد. دقيقا به همين دليل است که در بحث از اوقاف از آن به مثابه‏ي يک »نظام« يعني مجموعه‏اي از عناصر، اهداف و اقدامات با روابط منسجم و بهم پيوسته که در فرآيند پويش‏ها و کنش‏هاي جامعه نقش مهمي ايفا مي‏کنند نام برده مي‏شود.
نظر به اين که همه ساله مبالغ قابل توجهي در امور عمراني اوقاف هزينه مي‏شود، تدوين راهبرد مناسب در زمينه‏ي بهره‏وري بهينه از موقوفات بيش از پيش ضرورت و اهميت پيدا مي‏کند. مهمترين راهبرد برنامه‏اي که در اين زمينه پيشنهاد مي‏شود تهيه‏ي »طرح جامع اوقاف« در سه سطح ملي، منطقه‏اي و محلي است. طرح جامع اوقاف، توسعه و عمران موقوفات کشور / استان / شهرستان براساس امکانات و منابع بالفعل و بالقوه‏ي اوقافي در جهت بهره‏وري بهينه از موقوفات با تأکيد بر ارتقاي ارزش‏هاي معماري و شهرسازي محيطهاي
پيرامون موقوفات است. در واقع طرح جامع اوقاف يک چهارچوب برنامه‏ريزي منسجم و جامع است که ابعاد مختلف توسعه‏ي عمراني اوقاف را با يک ديدگاه آينده‏نگر در سطوح مختلف ملي، منطقه‏اي و محلي کنترل و هدايت مي‏کند:

  • ايجاد هماهنگي بين بخشي و بين سازماني در امور اوقاف؛
  • تدوين اهداف کلان و عملياتي توسعه و عمران موقوفات؛
  • اولويت‏بندي اجراي طرح‏هاي عمراني با ديدگاه بهره‏وري بهينه از موقوفات؛
  • ارايه‏ي نظام کنترل، هدايت و تسهيل اجراي طرح‏ها؛
  • تهيه‏ي نظام تشکيلات مديريت اجراي طرح‏هاي عمراني؛
  • تدوين چهارچوب قانوني و ضوابط و مقررات شهرسازي يکپارچه و يکسان براي تمام موقوفات کشور.
    موارد ذکر شده از مهمترين اهداف و دست آوردهاي طرح جامع موقوفات هستند. جهت دستيابي به اهداف مورد اشاره در سطوح مختلف ملي، منطقه‏اي و محلي پروژه‏هاي تحقيقاتي مختلفي در قالب طرح جامع قابل اجرا هستند. در سطح ملي، طرح جامع اوقاف طرحي يگانه و واحد خواهد بود که به طور عمده مبتني بر تدوين اهداف کلان اوقاف در ابعاد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و کالبدي، تدوين چهارچوب‏هاي قانوني ضوابط و مقررات شهرسازي ويژه‏ي وقف و تهيه‏ي نظام کلان کنترل و هدايت فعاليت‏هاي عمراني اوقاف است و به صورت يک طرح بالادست خطوط کلي طرح‏هاي منطقه‏اي و محلي را مشخص مي‏سازد. در سطح محلي، طرح جامع اوقاف به طور عمده مبتني بر برنامه‏ريزي کالبدي فعاليت‏هاي عمراني اوقاف در سطح شهر و شهرستان براساس اهداف و سياست‏هاي طرح‏هاي بالادست است. با توجه به شرايط و مقتضيات هر شهر و شهرستان اين طرح مي‏تواند براي کليه‏ي شهرستان‏هاي کشور تهيه شود. طرح جامع اوقاف در سطح منطقه‏اي حلقه‏ي واسط بين طرح‏هاي ملي و محلي است و سياست‏هاي کلي اوقاف در مقياس مياني را تهيه و تدوين مي‏کند. اين طرح را مي‏توان براي هر يک از استان‏هاي کشور تهيه کرد.
    به طور کلي احياي نظام وقف در جامعه‏ي امروز کشور فقط احياي يک سنت شرعي و مذهبي نيست، بلکه احيا و حيات بخشي دوباره به نظام و سنتي است که قادر به تأمين نيازهاي اجتماعي، اقتصادي و کالبدي جامعه در پيوند با ارزش‏هاي معنوي و انساني به شکل مطلوبي است. لذا با انجام مطالعات مستمر در زمينه‏ي وقف به ويژه در خصوص بهره‏وري بهينه از موقوفات مي‏توان هر چه بيشتر در جهت بالا بردن کارآيي موقوفات تلاش کرد.

    پي نوشت :

    1-چلبي، مسعود، جامعه شناسي نظم، صص 148 – 147.
    2-براي مثال رک: حبيبي، سيد محسن، از شار تا شهر، صص يک تا هفت
    3-البته در خصوص اطلاق واژه‏ي اسلامي به شهرهاي دوره‏ي اسلامي بين محققين مختلف اختلاف نظر زيادي وجود دارد. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه رک: توسلي، محمود، هفتاد و دو مقاله؛ هيلن براند، رابرت، معماري اسلامي، (ترجمه‏ي ايرج اعتصام). صص 49 – 45
    4-قديري، بهرام، »احياي فرهنگ وقف با هدف تسهيل زندگي در مجتمع‏هاي زيستي)، فصلنامه‏ي صفه، ش 1، ص 3.
    5- شفقي، سيروس، »وقف در اصفهان«، فصلنامه‏ي ميراث جاويدان، ش 20 – 19، ص 33.
    6-براي آگاهي بيشتر در زمينه‏ي کاربرد الگوهاي توزيع فضايي کاربري‏هاي شهري رک: محمدي، محمود، »مکان‏يابي کاربري اداري«، پايان‏نامه‏ي کارشناسي ارشد.
    7-مؤمني، مصطفي، »رديابي فرهنگ وحي در ساختارشناسي فرهنگي، اقتصادي و کالبدي دوره‏ي آغازين شهر دولت‏آباد ملاير« فصلنامه‏ي تحقيقات جغرافيايي، ش 2، ص 21.

    منبع: ميراث جاويدان


    معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
  • تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله

    دیدگاهتان را ثبت کنید

    آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد