خانه » همه » مذهبی » تحلیل ابعاد و آثار کم فروشی

تحلیل ابعاد و آثار کم فروشی

تحلیل ابعاد و آثار کم فروشی

کم فروشی از مهم‌ترین مصادیق تضییع حقوق دیگران است. این مفهوم اساساً به اخلاق حرفه‌ای تعلق دارد. بر خلاف نظر مشهور که کم فروشی را محدود به امور قابل کیلی و وزن دانسته‌اند، این مفهوم دامنه بسیار گسترده دارد و شامل

Kam F - تحلیل ابعاد و آثار کم فروشی
Kam F - تحلیل ابعاد و آثار کم فروشی
نویسنده: علی مظهر قراملکی (1)

 

چکیده

کم فروشی از مهم‌ترین مصادیق تضییع حقوق دیگران است. این مفهوم اساساً به اخلاق حرفه‌ای تعلق دارد. بر خلاف نظر مشهور که کم فروشی را محدود به امور قابل کیلی و وزن دانسته‌اند، این مفهوم دامنه بسیار گسترده دارد و شامل هر گونه نقصان در ارایه خدمات یا تولید و فروش کالا، اعم از کمیت و کیفیت می‌شود. کم کاری نیز یکی از مصادیق کم فروشی است. آیات قرآنی توحید و برقراری قسط و عدل را دو هدف عمده برای انبیا ترسیم می‌کنند. عدالت اجتماعی بدون اجتناب از کم فروشی قابل تحقق نیست. تحلیل آثار کم فروشی که به اجمال در آیات و به تفصیل در روایات آمده است نشان می‌دهد که کم فروشی موجب دوری از رحمت الهی و سبب تباهی و فساد در جامعه می‌شود. بنابراین، پیشگیری و درمان کم فروشی در مشاغل اعم از افراد و سازمانها، از وظایف مهم و اخلاقی مدیران ارشد جامعه است.

طرح مسأله

رعایت حقوق دیگران یکی از اصول در اخلاق کسب و کار است. عده‌ای عدالت را رعایت حقوق فرد و جامعه می‌دانند: «عدالت بر پایه حقوق واقعی و فطری استوار است. فرد حق دارد، اجتماع حق دارد. عدالت از اینجا پیدا می‌شود که حق هر فرد به او داده شود. عدالت رعایت همین حقوق است». (2)
عده‌ای بر اصل رعایت حقوق دیگران به گونه‌ای تأکید می‌کنند که آن را از مقومات مفهومی اخلاق حرفه‌ای می‌شمارند (3) و فیلسوفان و جامعه شناسانی چون کارل رینهوار فراتر از حقوق، رعایت و منافع دیگران را نیز در تعریف اخلاق اخذ می‌کنند. (4) کم فروشی و کم کاری از مصادیق بارز ضرر رساندن به منافع دیگران و یا تعدی به حقوق دیگران است به گونه‌ای که برخی مفسران و فقها مانند شیخ طوسی (د. 460 ) کم کردن حق طرف مقابل داد و ستد (پایمال کردن حق) را به منزله جنس در تعریف کم فروشی اخذ می‌کنند. (5) کم فروشی چیست و دارای چه ابعادی است؟ کم کاری با کم فروشی چه نسبتی دارد؟ آثار اجتماعی کم فروشی و کم کاری چیست؟ چگونه می‌توان این آسیب اجتماعی در اخلاق حرفه‌ای را پیشگیری و درمان کرد؟
تحقیق حاضر با رهیافت درون دینی و با مراجعه به آیات و روایات به تحلیل مفهوم کم فروشی و پاسخ به مسائل یاد شده می‌پردازد. قرآن کریم از طرفی یکی از اهداف مهم انبیاء را برقراری قسط و عدل می‌داند (حدید/ 25) و مردم را به ادای حق پیمانه و سنجش از روی عدالت فرا می‌خواند (انعام/ 152) و رعایت عدالت در سنجش و وزن را هم ردیف عدالت در نظام آفرینش قلمداد می‌کند (رحمن/ 87) و به این ترتیب رعایت عدل در سنجش را جزئی از اصل عدالت و نظم کلی حاکم بر سراسر عالم هستی به حساب می‌آورد. اخلاق کسب و کار در محیط جهانی که تحت تأثیر جهانی شدن، تحول و پیچیدگی فراوانی یافته است، (18) سبب به میان آمدن مفهوم موسع از کم فروشی شده است مفهومی که علاوه بر کم فروشی در معاملات و مبادلات شامل ارایه خدمات، تولید کالا، توزیع کالا در دنیای حقیقی و مجازی نیز می‌شود. بر اساس مفهوم سازی نوین، بنگاههای خدماتی، سازمانهای آموزشی، پژوهشی، بنگاههای صنعتی و سازمانهای بازرگانی همه در معرض آسیب کم فروشی قرار دارند. و از طرف دیگر در مواضع مختلف اختصاصاً به یکی از مصادیق ظلم یعنی کم فروشی می‌پردازد و آن را سخت نکوهش کرده و کم فروشان را مورد تهدید و توبیخ قرار می‌دهد (مطففین/ 201). هدف از تحقیق حاضر تحلیل مبانی و آثار کم فروشی با جهت گیری اخلاق حرفه‌ای است. اگر چه به اختصار به احکام تکلیفی و وضعی آن نیز اشاره می‌شود اما تحلیل مبانی فقهی احکام کم فروشی محتاج مقاله دیگری است که به امید خداوند منتشر خواهد شد.

تحلیل مفهومی کم فروشی

کم فروشی یا کم گذاردن از واژه‌های روشن است. قرآن این معنا را عمدتاً در آیات مشتمل بر مشتقات «بخس» و وفایی به کیل و میزان (هود/84، شعراء/183) و «تطفیف» (مطففین/1) مطرح می‌کند و در متون فقهی احکام آن تحت عنوان «تطفیف» (6) مورد بحث قرار گرفته است. از آنجا که برخی تطفیف را کم کردن در کیل و وزن گرفته (7) و برخی چون محقق یزدی (8) آن را مطلق کم کردن دانسته‌اند، کم فروشی را با دو تعبیر می‌توان به کار برد:

1) تعبیر مضیق و با دامنه محدود:

در این تعبیر کم فروشی که در فقه از آن با «تطفیف» تعبیر می‌شود، صرفاً در داد و ستد (بیع و شری) در مفهوم خاص کلمه به کار می‌رود. مراد از کم فروشی در این مفهوم کم گذاشتن و نقصان کالای مورد فروش یا مبادله از میزان مورد توافق خریدار است. خواه کم فروشی توسط صاحب کالا صورت بگیرد یا توسط کسی که سنجش اجناس مردم را برای خود شغل قرار داده و به نفع فروشنده کم فروشی می‌کند. و لذا جمعی از فقها آن را در مورد کالایی که خرید و فروش آن با کیل و وزن است، به کار می‌برند. (9) به گفته محقق یزدی گویا از نظر آنان کم فروشی (تطفیف) در عرف به نقص و کم گذاردن در کیل و وزن اختصاص دارد. (10) بر مبنای آنان اگر چه کم دادن کالای عددی و متری موضوعاً کم فروشی نیست ولی حکماً ملحق به کم فروشی است. (11) و در هر صورت حرام و موجب ضمان است. (12) کم فروشی در این مفهوم خاص ابعاد مختلفی دارد و شامل فروشنده و صاحب مکیال و میزان می‌گردد. در متون فقهی در خصوص احکام کیلی و وزن و آداب تجارت مباحث دقیق و مرتبط با اخلاق کسب و کار مطرح است. که نوشتار حاضر مجال بحث آن را ندارد. (13)
فقها در بیان حکم کم فروشی در مبادله دو کالای هم جنس نیز گونه‌های مختلفی از مبادله را تمایز می‌دهند:
یک، معاوضه بر کالای معین خارجی. به عنوان مثال فروشنده خطاب به مشتری گوید: این گندم را (که پنج کیلو است) در برابر گندم شما (که ده کیلو است) فروختم.
دو، معامله بر وزن معینی کلی (کلی در ذمه) نه بر موزون معینی در خارج. فرد صد کیلو گرم گندم به صورت کلی در ذمه بفروشد و ثمن را از مشتری اخذ و به جای آن نود کیلوگرم گندم تحویل دهد.
سه، فروشنده با اشاره به گندم معین گوید: این صد کیلوگرم گندم را در برابر صد کیلوگرم گندم به تو فروختم در حالیکه گندم مورد اشاره نود کیلوگرم بوده است. در چنین معامله‌ای اختلاف بین عنوان و معنون وجود دارد. بررسی احکام صور سه گانه خارج از موضوع این نوشتار است. (14)
مراد از اوزان و مکیال محدود به آنچه در زمان صدر اسلام رایج بوده، نیست بلکه شامل هر گونه ابزار تعیین وزن و پیمانه می‌شود. (15)

2) تعبیر موسّع:

در این تعبیر کم فروشی (تطفیف) به معنای مطلق کم کردن است. چنانچه گذشت مفهوم کم فروشی در آیات قرآنی و متون فقهی تحت عنوان «تطفیف» و «بخس» قرار دارد. از موارد کاربرد این دو واژه و مشتقات آنها در برخی آثار کهن واژه شناسی و دیگر منابع استفاده می‌شود که دو واژه «تطفیف» و «بخس» به معنای مطلق کم کردن و ناقص دادن حق، به نحو خائنانه و ظالمانه است. (16) با این تفاوت که واژه «تطفیف» و مشتقات آن برخلاف واژه «بخس» غالباً همراه با کیل و وزن بکار رفته است. و احتمالاً همین امر باعث برداشت معنای مضیق از تطفیف برای برخی فقها بوده است تا چنین تلقی کنند که تطفیف در عرف به تنقیص در کیل و وزن اختصاص دارد ولی برخی محققین چون محقق یزدی و آیه اله خویی معنای اصطلاحی این دو واژه را جدای از معنای لغوی ندانسته و ذکر کیل و وزن در آیه قرآنی و غیر آن را از باب مثال یا استعمال غالبی تلقی کرده‌اند. (17)
کم فروشی به این معنا هم شامل کم کردن در کیل و وزن است و هم شامل نقص در کالاهای عددی و متری، بلکه با استفاده از الغای خصوصیت شامل تمام مواردی است که شخصی کار یا جنس یا وقت را ناقص و ناتمام کند و از آن بکاهد. بنابراین اگر تولیدکننده از جنس (استاندارد) یا کارگر و کارمند از کار و وقت خود چیزی فروتر از معمول و قرارداد بکاهد، عملی او مصداقی از تطفیف و کم فروشی است که از نظر فقهی محکوم به حرمت و موجب ضمان است.
اخلاق کسب و کار در محیط جهانی که تحت تأثیر جهانی شدن، تحول و پیچیدگی فراوانی یافته است، (18) سبب به میان آمدن مفهوم موسع از کم فروشی شده است مفهومی که علاوه بر کم فروشی در معاملات و مبادلات شامل ارایه خدمات، تولید کالا، توزیع کالا در دنیای حقیقی و مجازی نیز می‌شود. بر اساس مفهوم سازی نوین، بنگاههای خدماتی، سازمانهای آموزشی، پژوهشی، بنگاههای صنعتی و سازمانهای بازرگانی همه در معرض آسیب کم فروشی قرار دارند. در این مفهوم کم کاری نیز نوعی کم فروشی در ارایه خدمات است چه آنکه آن خدمات، رفاهی مثل هتلداری باشد یا امنیتی مانند خدمات انتظامی، یا اداری و یا آموزشی باشد. عدم رعایت استانداردهای کیفیت نیز مصداقی از کم فروشی است. دانشمندان مسلمان در مواردی ابعاد کم فروشی در مفهوم اعم آن را مورد توجه قرار داده‌اند. از ابن مسعود روایت است که گوید: نماز مکیال و پیمانه است هر کس آن را کامل کند خداوند نیز پاداش او را کامل عطا می‌کند و هر کسی از آن کم کند درباره او همان است که خداوند برای مطففین (کم فروشان) فرموده است. (19)
انصاری قرطبی ذیل تفسیر آیه «ویل للمطففین» نقل می‌کند که تطفیف (کم کردن) همان گونه که در کیل و وزن تحقق پیدا می‌کند در وضو و نماز و نقل حدیث نیز تحقق پیدا می‌کند. (20) قرطبی از کتاب الموطأ نقل می‌کند که مالک گفته است: «یقال لکل شی وفاء و تطفیف». هر چیزی هم ادای تمام و کمال دارد و هم ادای ناقص و کم گذاردن. با توجه به معنای لغوی «تطفیف» و «بخس» و اقوال یاد شده و اصل توسعه در معانی آیات و اینکه پیمانه کردن و سنجیدن خصوصیتی ندارد احتمال اینکه تطفیف در کیل و وزن در روایات و آیات قرآنی از باب مثال و غلبه بوده است تقویت می‌شود بنابراین با الغاء خصوصیت می‌توان گفت که هر گونه تعدی و نپرداختن حقوق مردم و بلکه تجاوز از حدود الهی نوعی تطفیف و کم فروشی است که طبق آیه «ویل للمطففین» مورد نهی و تهدید و توبیخ الهی واقع شده است.
به عقیده برخی مفسرین کم کاران و کسانی که با استفاده از قدرت و نفوذ خود بیع و شراء می‌کنند و به ناحق با کمترین قیمت می‌خرند و با بالاترین قیمت می‌فروشند و در هر دو حال سود می‌برند و مردم را از طریق فشارهای سیاسی و اقتصادی بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته‌های نامشروع خویش می‌سازند و استثمار و بهره‌کشی می‌نمایند مطففین عصر حاضرند. (21)
چرا که معنای تطفیف و مطففین هر چه باشد مراد از آن در آیه «ویل للمطففین» کسانی هستند که مال مردم را بناحق و به باطل اخذ می‌کنند یا آنان را ظالمانه و ستیزه‌جویانه از رسیدن به حقوق خویش باز می‌دارند. (22)
از نظر مرحوم طالقانی نیز مطفف (کم فروش) کسی است که اموال و حقوق مردم را رندانه به جانب خود می‌کشاند و از این طریق از دیگران بهره می‌گیرد. (23)
بر مبنای تفسیر مراغی همان طور که کم فروشی ممکن است در کیل و وزن پیش آید در اشیاء دیگر نیز می‌تواند نمود پیدا کند کارگر هرگاه از کم و کیف کارش بکاهد کم فروش است آنانکه با توسل به زور و نفوذ قدرت حاکمه یا حیله‌های گوناگون مال مردم را بدون کیل و وزن بالا می‌کشند و آنان را از بهره‌مندی اموال خویش باز می‌دارند در ردیف کم فروشانند. (24)

ابعاد کم فرشی

رهیافت اخلاقی، کم فروشی را بر حسب مفهوم مطلق آن، یعنی هرگونه کم نهادن در تعامل، تفسیر می‌کند. کم فروشی در این مفهوم ابعاد فراوانی پیدا می‌کند. ابعاد آن را در نحوه‌ی رفتار ارتباطی و تعامل افراد می‌توان کشف کرد:

1) کم گذاردن و نقصان در عبادت:

عبادت رابطه‌ی بین بنده و خدا است. قرآن از مفهوم تجارت در ترسیم این رابطه استفاده می‌کند: هل أدّلکم علی تجارة تنجی کم من النار (صف/10) فرد در این رابطه ممکن است با کاهلی و نقصان نهادن در عبادت نوعی کم فروشی کند.

2) کم فروشی در کسب و کار و حرفه:

کسب و کار در مفهوم نوین کلمه، اخص از حرفه است و تنها حرفه‌های تجاری و بازرگانی و امثال آنها را شامل می‌شود. کم فروشی در کسب و کار شامل نقصان در کمیت، فروگذاری در کیفیت کالا و خدمات است. پزشکی، تدریس، قضاوت حرفه‌هایی‌اند که در کسب و کار نمی‌گنجند. در این حرفه‌ها نیز کم فروشی قابل طرح است. کم کاری یکی از رایج ترین شکلهای کم فروشی در حرفه‌ها است. کم فروشی در حرفه و به ویژه در کسب و کار در مواضع فراوانی با خیانت ورزی و فریبکاری ارتباط می‌یابد.

3) کم فروشی در روابط خانوادگی:

کانون خانواده با توجه افراد به حقوق همدیگر و محبت و مواجهه‌ی عاطفی گرم می‌شود. افراد در رفتار ارتباطی با عضای خانواده هم ممکن است دچار نقصان شوند. دریغ ورزیدن از محبت به همسر و فرزندان، برخورد با بی حوصلگی، دریغ از وقت مفید برای خانواده از مصادیق کم فروشی به معنای موسع آن در روابط خانوادگی است.

تحذیر قرآن از کم فروشی

انبیاء بر حسب آموزه‌های قرانی و روایی دو هدف عمده دارند: توحید و برقراری قسط. (25) آیات و روایات مرتبط با قسط در مواردی به صورت صریح و در مواردی به صورت تلویحی بر آثار زیانبار کم فروشی اشاره می‌کنند و مردم را در روابط اقتصادی از کم فروشی پرهیز می‌دهند. معروف‌ترین آیات در این خصوص نهیب «ویل للمطففین» (وای بر کم فروشان) است که از زبان انگیزشی قوی برخوردار است. برخی از آیات در خصوص کم فروشی را به ترتیب سوره‌های قرآنی مرور می‌کنیم.
یک، «وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (انعام/152). «اوفوا» از ریشه «وفی، یفی، وفاء» به معنای ادای تمام و کمال و بدون کم و کاست دادن است. کیل مقیاسی است که کالا از لحاظ حجم با آن اندازه‌گیری می‌شود. (26)
ایفاء کیل به این است که حق پیمانه بطور تمام و کمال ادا شود و چیزی از آن کم نگردد. جمله «اوفوا» متعلق به «القسط» است. مقتضای وجوب ایفاء قسط در این آیه اینست که اقامه قسط و عدل در خصوص کیل و وزن باید بر سراسر جامعه حاکم گردد و حق هر کس بطور تمام و کمال و بدون اجحاف به او داده شود. به این ترتیب آیه شریفه یکی از محرمات الهی را که در ذیل آیه «قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ» (انعام/151) آمده است به صورت زیبا و کوتاه، بیان می‌کند و مخاطبان خود را از کم فروشی بر حذر می‌دارد و آنان را به ادای حق پیمانه و وزن از روی عدل و انصاف فرمان می‌دهد. و با بیان اینکه خداوند هیچ کسی را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمی‌کند توهم عدم امکان سنجش حق واقعی با مقیاسهای معمولی را از میان می‌برد. (27)
دو، وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّیَ أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ (هود/84). مکیال اسم آلت از ریشه کیل است ابن منظور (28) و راغب اصفهانی (29) آن را به معنای پیمانه کردن طعام گرفته‌اند ولی به گفته صاحب اقرب الموارد در بیشتر موارد در پیمانه کردن طعام بکار رفته است. بنابراین مکیال چیزی است که به وسیله آن طعام و امثال آن پیمانه کنند و چیزی که پیمانه شد مکیل نامیده می‌شود.
میزان از ریشه «وزن» به معنای ابزاری است که با آن چیزی را وزن می‌کنند و می‌سنجند. «وَزِنَ الشی» یعنی آن چیز را سنجید و اندازه گیری کرد. (30) بنابراین میزان گرچه به معنای مطلق هر چیزی است که وسیله توزین و سنجش می‌باشد ولی ظاهراً در این آیه مراد همان ترازوی متداول و معمول است اما از آنجا که سنجش هر چیزی بر حسب آن چیز است بعید نیست که مراد اعم از ترازوی معمولی باشد چنانکه بطور قطع منظور از میزان در آیه «َقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ » (حدید/25) مطلق هر چیزی است که بوسیله آن عقاید، اخلاق و گفتار و کردار را می‌سنجند. بنابراین شناخت حق از باطل، (عقاید) فضیلت از رذیلت (اخلاق)، عدل از ظلم و راست از دروغ (کردار و گفتار) هر یک مقیاس خاص خود را دارد.
در فرمایش علی (علیه السلام) خطاب به امام حسن مجتبی: «و اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک…» (31) نفس انسان به عنوان «میزان» قرار داده شده است.
میزان اندازه گیری طعام یا حبوبات غیر از میزان طلا و جواهرات است و نیز میزان سنجش دمای بدن انسان غیر از میزان اندازه گیری مساحت زمین است همچنین میزان سنجش فضائل از رذائل یا میزان تشخیص عدل از ظلم متفاوت است.
آیه یاد شده با اشاره به یکی از مفاسد اقتصادی (کم فروشی) به مخاطبان خویش توصیه می‌کند که به هنگام داد و ستد پیمانه و میزان را کم نکنند و کم کردن مکیال و میزان به معنای کم فروشی و عدم رعایت حقوق مردم است که خود نمونه‌ای از غارتگری و ظلم و ستم است. عمل به این اندرز الهی می‌تواند سبب نزول خیرات مثل پیشرفت امر تجارت، امنیت اقتصادی و آرامش جامعه باشد. آیه در ادامه‌ی دستور یاد شده می‌فرماید: من خیر شما را در آن می‌بینم که با همه به عدل و انصاف عمل کنید «انی اریکم بخیر» و اگر ظلم کنید از مجازات سخت روز فراگیر بر شما می‌ترسم و این ممکن است اشاره به عذاب سخت آخرت و همچنین مجازات‌های فراگیر دنیا باشد. (32)
سه، وَیَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ (هود/85). مکیال همان گونه که اشاره شد اسم آلت از فعل «کال الطعام» به معنای چیزی است که بوسیله آن طعام را پیمانه کنند. (33)
قسمت اول آیه به اقامه قسط و عدل و دادن حق هر کس به او و حاکم شدن چنین رویه‌ای بر سراسر جامعه دلالت دارد. و از مخاطبان می‌خواهد که با عیب گذاری بر اشیاء و اجناس مردم چیزی از آنها را کم نکنند «ولا تبخسوا الناس اشیائهم» بخس بر وزن نحس در اصل به معنای مطلق کم کردن و ظلم و ستم است که در این آیه در خصوص کم کردن حق بکار رفته است. (34)

بیشتر بخوانید: کم فروشی و اثرات آن از نظر قرآن و روایات

این بخش از آیه مفهوم وسیع دارد: دعوت به رعایت همه حقوق فردی و اجتماعی برای همه اقوام و همه ملتها. این تعبیر با مفهوم امروزی اخلاق حرفه‌ای که آن را به رعایت حقوق دیگران و یا رعایت منافع دیگران تفسیر می‌کنند ارتباط وثیق دارد. و روشن است که بخس حق، در هر محیط و هر عصر و زمان به شکلی ظهور پیدا می‌کند و حتی گاهی در شکل کمک بلاعوض و دادن وام ظاهر می‌گردد.
در بخش پایانی آیه آمده است: در روی زمین فساد نکنید «ولا تعثوا فی الارض مفسدین». «و لا تعثوا» از «عثی، یعثی» به معنای فساد کردن است این واژه در مورد فسادی بکار می‌رود که به ظاهر فساد ندارد ولی آثار آن فسادآور است. (35) و کلمه «مفسدین» حال از ضمیر تعثوا برای افاده تاکید آمده است گو اینکه کم کردن مکیال و میزان نوعی فساد در زمین است. و احتمال دارد جمله مذکور نهی مستقلی باشد که در این صورت هم شامل فساد از طریق کم فروشی است و هم، فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران، همچنین شامل فساد ناشی از نابسامانی خدمات به خاطر بر هم زدن میزان‌ها و مقیاسهای اجتماعی می‌شود و نیز فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال مردم و اشخاص و بالاخره فساد به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم را دربرمی‌گیرد. جمله «ولا تعثوا» به معنای «فساد نکنید» است بنابراین ذکر «مفسدین» بعد از آن به خاطر هشدار و تأکید هر چه بیشتر روی این مسأله است.
دو آیه یاد شده این واقعیت را به روشنی منعکس می‌کند که بعد از مسأله اعتقاد به توحید و عقاید صحیح، اقتصاد سالم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و نیز نشان می‌دهد که بهم ریختگی نظام اقتصادی سرچشمه فساد وسیع در جامعه خواهد شد. و سرانجام اشاره به این نکته می‌شود که افزایش کمیت ثروت، ثروتی که از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران بدست آید، سبب بی نیازی شما نخواهد بود بلکه سرمایه حلالی که برای شما باقی می‌ماند هر چند کم و اندک باشد بهتر است. (36) در ادامه، آیه 85 نکات مهمی را بیان می‌کند:
«بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین و ما انا علیکم بحفیظ». تعبیر به بقیه الله: یا به خاطر آن است که سود حلال کم یا اندک چون به فرمان خداست بقیه الله است و یا تحصیل حلال باعث دوام نعمت الهی و بقای برکات می‌شود. (37) تعبیر و ما انا علیکم بحفیظ اشاره می‌کند که اگر در جامعه‌ای کم فروشی و فساد و تباهی رواج یابد، پیامبری چون شعیب نیز نمی‌تواند آن را از نابودی مصون سازد.
چهار، «أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ» (شعراء/181) «وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ» (182) «وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» (183). کیل چیزی است که کالا از لحاظ حجم با آن اندازه گیری می‌شود ایفاء کیلی یعنی پیمانه را تمام و کمال دادن و کم نکردن و اخسار: ضرر زدن، نابود کردن که در اینجا مراد کاستی در اصل سرمایه است و قسطاس ترازویی است که کالا را بدان از لحاظ وزن اندازه‌گیری می‌کنند. این دو آیه دستور می‌دهند که حق پیمانه را بطور تمام و کمال ادا کنید و به دیگران ضرر نرسانید، با ترازوی درست به عدالت وزن کنید و در ادامه می‌فرماید: حق مردم را کم نگذارید و در زمین فساد نکنید (38) نکته قابل تأمل اینکه در این آیه کم فروشی در ردیف فساد در زمین شمرده شده و این خود دلیلی به ابعاد مفاسد اجتماعی این کار است.
نکته دیگر اینکه دو آیه اول به رعایت عدالت در اخذ و اعطاء در کیل و وزن فرمان می‌دهد و در آیات دیگری رعایت عدالت در وزن را همسان عدالت در نظام آفرینش در عالم هستی به شمار می‌آورد: «وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ» (الرحمن/ 7 و8) خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت تا شما در وزن و حساب طغیان نکنید. معلوم می‌شود که رعایت عدل در سنجش، مسأله کوچک و کم- اهمیتی نیست بلکه جزئی از اصل عدالت و نظم کلی حاکم بر سراسر عالم هستی است.
پنج، وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ (مطففین/1) الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (3). وای بر کم فروشان. آنانکه هرگاه از مردم به پیمانه می‌ستانند تمام و کمال می‌ستانند، و هرگاه برای مردم پیمانه یا وزن کنند کم می‌کنند و زیان می‌رسانند.
ویل به معنای پیش آمدن شر و بدی است (39) و به معنای غم و اندوه و عذاب دردناک و هلاکت نیز آمده است (40) به اعتقاد برخی «ویل» در این آیه کنایه از عذاب و خشم الهی و یا نام یک وادی در جهنم است (41) و «لام» در «للمطففین» دلالت به استحقاق یا اختصاص دارد پس معنای آیه: ویل و خشم و عذاب الهی حق یا مخصوص مطففین (کم فروشان) است. بدون تردید نفرین و تهدید در آیه به مطلق مطففین است ولی آیه دوم و سوم مطففین را به کسانی تفسیر کرده که حق خود را از دیگران درست و کامل (و بلکه اضافه) (42) می‌گیرند ولی در مقام پرداخت حق آنان را کم می‌کنند و زیان می‌رسانند. علامه طباطبائی می‌فرماید: مضمون دو آیه در جمع یک مذمت است و آن اینکه مطففین حق را برای خود رعایت می‌کنند ولی برای دیگران رعایت نمی‌کنند به بیان دیگر حق را آنطور که برای خود می‌خواهند و رعایت می‌کنند برای دیگران رعایت نمی‌کنند و این باعث تباهی و افساد اجتماع انسانی است، اجتماعی که بر پایه تعادل حقوق متقابل استوار است و اگر این تعادل از بین برود همه چیز فاسد و خراب می‌شود. (43)
نکته دیگری که اثر مخرب حق بری و کم فروشی را نشان می‌دهد اینست که در قرآن کریم «ویل» برای گناهانی ذکر شده که منشا دیگر گناهان و آلودگیها هستند مانند شرک، کفر، ظلم، در آیات ویل للمشرکین، ویل للکافرین، فویل للذین ظلموا.
آیه «ویل للمطففین» حق بری و کم فروشی را مانند شرک و کفر و ظلم در ردیف اساس گناهان ذکر کرده است. این نشان می‌دهد که کم فروشی و زیان رساندن به مردم (افساد) آثار و تبعات گسترده دارد که بیان آن شوم جز فریاد ویل نیست. (44)

تحذیر روایات از کم فروشی

علی (علیه السلام) بر فراز منبر در بازار به تفصیل می‌فرماید: یا مشعر التجار الفقه ثم المتجر… التاجر فاجر و الفاجر فی النار الامن اخذ الحق و اعطی الحق (45) یعنی تاجر فاسق است و فاسق در جهنم است مگر آن کسی که حق بگیرد و حق بدهد پس باید به مقدار حق خویش از مردم گرفت و حق مردم را پرداخت.
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که امیرمؤمنان در کوفه همه روز صبح در بازارهای کوفه می‌آمد و بازار به بازار می‌گشت و تازیانه‌ای بر دوش داشت در وسط هر بازار می‌ایستاد و صدا می‌زد:‌ ای گروه تجار از خدا بترسید وقتی بانگ علی را می‌شنیدند هر چه در دست داشتند بر زمین می‌گذاشتند و با تمام دل به سخنانش گوش فرا می‌دادند. سپس حضرت می‌فرمود: از خدا خیر بخواهید و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجویید و به خریداران نزدیک شوید. علم را زینت خود قرار دهید. از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید، از ظلم خوداری کنید و حق مظلومان را بگیرید. به ربا نزدیک نشوید، پیمانه و وزن را به طور کامل وفا کنید و از اشیاء مردم کم نگذارید و در زمین فساد نکنید. (46)
در حدیث دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: «اذا طُفِّفَت المکیالُ و المیزانُ اخذ الله بالسّنین و النقص …» یعنی وقتی مردم کم فروشی کنند خداوند آنان را با قحطی و کمبود مؤاخذه می‌کند. (47)
بنابراین کم فروشی موجب بهم خوردن نظام اقتصادی هر ملتی است و سبب نزول عذاب الهی است لذا در روایات آمده: بهتر است به هنگام پیمانه و وزن بیشتر بدهند و به هنگام گرفتن حق خود کمی کمتر بگیرند.
کم فروشی به عقیده بعضی معنی وسیعی دارد که هر گونه کم کردن و کسر گزاردن در کار و انجام وظایف فردی و اجتماعی و الهی را شامل می‌شود.

آثار کم فروشی

کم فروشی آثار مخرب بر زندگی فردی و اجتماعی دارد. در اینجا به بیان اجمالی اهم آثار بسنده می‌کنیم:

1) خسران:

خسران از ریشه «خسر» به معنای کم شدن، زیان کردن و نیز به معنای گمراه شدن آمده است «اخسره» یعنی او را ضرر زد، گمراه و نابودش کرد. کم فروشان با دید محدود و نگرش سودطلبی آنی چنین می‌پندارند که در اثر کم فروشی به سود و ثروت می‌رسند اما قرآن کم فروشی را در نهایت ضرر زدن و گمراه کردن و نابود کردن تلقی می‌کند لذا ضمن امر به ایفاء کیل از مخاطبین خود می‌خواهد که از ضرر زنندگان و گمراه کنندگان نباشند «أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ» (شعراء/181) و به این ترتیب انسانها را به نگرش ژرف و تفکر بلند مدت و محاسبه جمعی فرا می‌خواند که حاصل آن مصون ماندن از خسران است (نک : سوره شعراء/ 181) خسران به معنای زوال رأس مال از طریق نقصان در مال یا از بین رفتن همه‌ی مال است. (48) او در مفهوم قرآنی اصل سرمایه آدمی در زندگی دنیا و آخرت ایمان به خدا و آیات اوست. (49)

2) فساد در زمین:

فساد نقیض صلاح به معنای تباهی، خرابی و بی اعتباری است. (50) در سوره هود از زبان حضرت شعیب در خطاب با قومش می‌خوانیم که پس از تحذیر از کم فروشی می‌فرماید: «ولا تعثوا فی الارض مفسدین» تعبیر «فساد در زمین» به جای «فساد در جامعه» می‌تواند یادآور مفهوم امروزی global باشد که در اصل به معنای سیاره‌ای است و در ترجمه آن جهانی را می‌آورند. فساد در تعبیر قرآنی معنای خاصی دارد که بر حسب موارد استعمال متفاوت است ولی در هر صورت برگشت همه به تباهی و ویرانی و بی اعتباری است. اعتماد آفرینی نقش مهمی در موفقیت شغلی دارد. سازمانهای کسب و کار باید اعتماد مشتری، کارکنان، تأمین کنندگان مؤسسه‌های مالی و اعتباری را جلب کنند. ایجاد اعتماد راسخ، فراگیر، پایدار، اصیل سبب موفقیت سازمانی است. فساد ناشی از نقص در کیل و وزن به اینست که بردن مال مردم از طریق کم فروشی حسن تدبیر زیان دیده را اعم از افراد و سازمانها از بین می‌برد و آنان را در مسیر زندگی به سرگشتگی و حیرت می‌کشاند و از آنجا که یک نوع دزدی پنهانی و غالبا بی صدا و به دور از دسترس قانون و تعقیب است زمینه شیوع آن در کل جامعه هموار می‌گردد و آثار زیانبار آن همه را فرا می‌گیرد و به هر جانب گسترده می‌شود و اساس زندگی اجتماعی را متزلزل می‌گرداند، اعتماد و امنیت عمومی را زایل می‌کند، منشأ کینه‌ها و عقده‌ها و نزاع‌های اجتماعی می‌گردد و این همان فساد در زمین است. (51)

3) فقدان امنیت اجتماعی:

قوام معشیت اجتماعی بر پایه داد و ستد و مبادله استوار است انسانی که در جامعه زندگی می‌کند چیزی از اجتماع می‌گیرد و از مواهب آن بهره مند می‌گردد اما در مقابل کاری و مسئولیتی به عهده دارد که باید آن را انجام دهد وقتی بنا شود که هر کس آنچه باید بپردازد کم بگذارد و در آنچه می‌گیرد تمام و کمال بگیرد چیزی نمی‌پاید که وثوق و اطمینان و اعتماد بر یکدیگر از میان می‌رود در نتیجه امنیت عمومی و اجتماعی زایل می‌گردد. لذا برخی آیات یاد شده تباهی همه افراد را اعم از صالح و غیر صالح و کم فروش و غیر آن را بطور یکسان فرا می‌گیرد. (52) به همین دلیل می‌فرماید: وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً (اسری/35).

4) اعتماد ستیزی:

اعتماد آفرینی نقش مهمی در موفقیت شغلی دارد. سازمانهای کسب و کار باید اعتماد مشتری، کارکنان، تأمین کنندگان مؤسسه‌های مالی و اعتباری را جلب کنند. ایجاد اعتماد راسخ، فراگیر، پایدار، اصیل سبب موفقیت سازمانی است. هر کسی با سازمان کسب و کار ارتباط پیدا می‌کند نوعی سرمایه گذاری می‌کند. سرمایه گذاری یعنی تخصیص نقد سرمایه به امید سود در آینده. سرمایه اعم از پول، فرصت اشتغال، تجارب و مهارت شغلی و… است. اعتماد به سازمان سرمایه بزرگ آن است و اعتماد اجتماعی نیز از سرمایه‌های اجتماعی است. کم فروشی موجب از بین رفتن چنین سرمایه‌ای می‌شود.

5) از دست دادن بازار در محیط جهانی:

کم فروشی سبب مشتری گریزی است. امروزه به دلیل ارتباط آسان هر مشتری ناراضی بیش از بیست مشتری را از سازمان فراری می‌دهد. شرکتهایی که در کسب و کار جهانی کم فروشی می‌کنند نه تنها بازار خود را از دست می‌دهند بلکه جایگاه ملی و منافع ملی را نیز نابود می‌کنند و ملتی را بی اعتبار می‌سازند و از فضیلت و منزلت آنان می‌کاهند چرا که چنین ملتی در نظر جهانیان گمراه کننده و زیانکار است. کم فروشی نه تنها برند شرکت کم فروش را تهدید می‌کند بلکه اعتبار ملی را نیز تهدید می‌کند.

6) دوری از رحمت خدا:

این معنا از اشاره به مطففین با واژه «اولئک» استفاده می‌شود «الا یظن اولئک انهم مبعثون لیوم عظیم» چرا که این واژه در ادبیات عرب برای اشاره به دور وضع شده است. علامه طباطبائی می‌فرماید: این به خاطر آنست که بفهماند کم فروشان از رحمت خدا بدورند. (53)

نتیجه

کم فروشی صرفاً مختص اشیاء قابل مکیال و میزان نیست بلکه مفهومی موسع دارد و هر گونه کم نهادن در تعامل فرد و سازمان را در حرفه‌ها و مشاغل شامل می‌شود. هر گونه نقصان، کمّی یا کیفی، در تولید و فروش کالا یا ارایه خدمات مصداقی از کم فروشی است. آیات و روایات به شیوه‌های مختلف از کم فروشی تحذیر می‌کنند. رواج کم فروشی سبب اعتماد ستیزی، فساد در زمین، فقدان امنیت اجتماعی، ضرردهی و خسران، از دست دادن بازار و فرصتهای کسب و کار در محیط جهانی و دوری از رحمت خدا می‌شود.

نمایش پی نوشت ها:
1. دارای دانشنامه دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی و استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی.
2. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، (تهران، صدرا، 1372)، ج1، ص337.
3. فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفه‌ای، (تهران، نشر مجنون، چاپ سوم، 1385)، ص 108.
4. Reinhold Niebuhr Karl Poul, Moral Man and Imoral Society, Chales’s sono, New York 1932.
5. الطوسی، شیخ الطائفه ابی جعفر محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قصیر العاملی، ( بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1411هـ، 1991م)، ج10، ص295.
6. حلی، علامه ابومنصور الحسن بن یوسف بن المطهر الاسدی، قواعد الاحکام، (مؤسسه النشر الاسلامی، 1418هـ)، ج 10/2؛ انصاری، شیخ مرتضی، کتاب المکاسب، (مؤسسه الهادی، لجنه تحقیق التراث، 1415 هـ)، ج1، ص197.
7. الحسینی العاملی، سید محمد جواد، مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه، به تحقیق شیخ محمد باقر خالصی، (قم، مؤسسه النشر السلامی التابعه لجماعه المدرسین به قم، 1424ق)، ج12، ص299؛ کاظمی، فاضل جواد، مسالک الافهام الی ایات الاحکام، به تحقیق شیخ محمد باقر شریف زاده به تصحیح و تحقیق محمدالباقر البهبودی، (تهران، المکتبه المرتضویه، بی‌تا)، ج 49/3؛ فاضل المقداد، جمال الدین ابن عبداله السیوری، کنزالعرفان فی ‌فقه القرآن، به تعلیق شیخ محمد باقر (شریف زاده) و تصحیح محمد باقر البهبودی، (تهران، المکتبه المرتضویه لاحیاء الاثار الجعفریه، 1343)، ج40/2.
8. یزدی، السید کاظم طباطبایی، حاشیه المکاسب، (قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1378)، ج1، ص22؛ الخویی، ابوالقاسم الموسوی، مصباح الفقاهه، (بیروت، دارالهادی، الطبعه الاولی 1412هـ 1991م.)، ج244/1.
9. نک: انصاری، شیخ مرتضی، ج197/1؛ الحسینی العاملی، سید محمد جواد، ج299/12؛ فاضلی المقداد، جمال الدین ابن عبداله السیوری، ج40/2؛ طریحی، مجمع البحرین، ج9/5؛ حلی، علامه ابومنصور بن الحسن بن یوسف بن المطهر الاسدی، ج10/2.
10. یزدی، السید کاظم الطباطبایی، ج1، ص22.
11. همانجا.
12. انصاری، شیخ مرتضی، 197-199؛ حلی، علامه ابومنصور حسن بن مطهر، نهایة الاحکام فی معرفه الاحکام، (بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث دارالأضواء، الطبعه الثانیه، 1412هـ 1991م) ج474/2-473.
13. ر.ک: شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، (انتشارات دار التفسیر، 1378)، ج3، ص 285-302؛ اصفهانی، سید ابوالحسن، وسیلة النجاة، ص318-331.
14. نک: انصاری، شیخ مرتضی، ص200.
15. تفصیل سخن در خصوص انواع اوزان و مکاییل را مراجعه کنید به:
الخاروف، محمد احمد اسماعیل، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسه آنها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنون، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات دانشگاه تهران، 1353.
16. فیوی، مصباح المنیر، ج 1-2، ماده طفف/ 374، قاموس المحیط، فصل الطاء/ 245. الازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، تحقیق احمد عبدالعلیم ابردونى، (الدار المصریه للتألیف، 1408 هـ) ج 300/13، ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم الافریقی المصری، لسان العرب، (بیروت، دار صادر، چاپ اول 1410 هـ (و ایضا) دار احیاء التراث العربی، 1408 هـ)، ذیل مدخل؛ الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، (المکتبه المرتضویه طهران، بی‌تا)، ذیل مدخل؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن فی‌ شرح آیات الاحکام، (قم، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، 1405 ق)، ج 55/2.
17. نک: توحیدی، میرزا محمدعلی، مصباح الفقاهه فی المعاملات، تقریر الابحاث الاستاذ الاکبر آیت الله العظیم السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ( بیروت، دارالهادی، الطبعه الاولی 1412هـ 1992م)، ج313/1؛ یزدی، السید. کاظم طباطبایی، ج125/1.
18. ریچارد ت. د. جرج، «تاریخچه اخلاق کسب و کار»، ص35-9.
19. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، به تصحیح و تعلیق سید‌ هاشم رسولی محلاتی، (بیروت، دور الحیا التراث العربی، 1379هـ)، ج425/10.
20. القرطبی، محمد بن احمد الانصاری، الجامع لاحکام القرآن، به تحققی عبدالرزاق المهدی، (دارالکتاب العربی، بی‌تا)، ج219/20-19.
21. نک: مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، (بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ اول، 1970م)، ج534/7.
22. همان.
23. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، (شرکت سهامی انتشار، 1345ش)، ص233.
24. نک: المراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعه الثانیه، 1985م)، جزء30.
25. نیکی: فرامرز قراملکی، احد، مبانی کلامی جهت گیری دعوت النبیاء، (تهران، پژوهشگاه فرهنگ اسلامی، 1382)، ص20.
26. فیروز آبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق)، ج 64/4.
27. نک: طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، (دارالکتب الاسلامیه، 1391هـ)، ج398/7-399.
28. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد، ج203/12. I
29. الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، 444.
30. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد، ذیل ماده.
31. رضی، سید شریف، نهج البلاغه، نامه31.
32. نک: طباطبائی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، (مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین به قم، 1417هـ ق)، II ج362/10.
33. فیروز آبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، ج64/4.
34. الفراهیدی، الخلیل بن احمد، العین، به اهتمام الدکتور ابراهیم السامرائی، (قم، موسسه دارالهجره، 1405هـ)، ج203/4. نک: ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم الافریقی المصری، ج24/6 و 25.
35. الراغب اصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد،، ذیل واژه عفی.
36. نک: طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، II، ج363/10-364، مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، به تحقیق محمد باقر البهبودی عبدالرحمن الربانی الشیرازی، ( بیروت، چاپ سوم، 1403ق)، ج211/25.
37. نک: طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، II، 10، همان/ 365.
38. طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی‌ تفسیر القرآن، ج341/15. I
39. الفراهیدی، الخلیل بن احمد، ج366/8.
40. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم الافریقی المصری، ج738/11.
41. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبده البیان فی احکام القرآن، حققه و علق علیه محمد الباقر البهبودی، (تهران، المکتبه المرتضویه، بی‌تا)، ص437.
42. بنابر اینکه مراد از استیفاء در آیه اخذ زائد است و کلمه «علی» که دلالت بر ضرر دارد این معنی را می‌فهماند. (همان/438)
43. طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، I، ج344/20.
44. نک: طالقانی، سید محمود، قسمت اول از مجلد آخر/233.
45. البحر العاملی، محمد بن الحسین، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، (دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، بی‌تا)، ج282/12 و 285.
46. همان، ج284/12.
47. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، (دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365)، ج374/2؛ صدوق، محمد بن بابویه، علل الشرایع، ج584/2 به تحقیق سید محمد صادق، بحرالعلوم (منشورات المکتبة الحیدریة).
48. نک: طوسی شیخ محمد بن حسن، ج8، ص58؛ راوندی قطب الدین، ج2؛ طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، II، ج10، ص124.
49. طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج124/1.
50. الفراهیدی، الخلیل بن احمد، ج231/7.
51. نک: طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، II، ج363/10.
52. همان، ج91/13 و 92.
53. طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی‌ تفسیر القرآن، I، ج345/20.

نمایش منبع ها:
ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم الافریقی المصری، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ اول 1410هـ (وایضا) دار احیاء التراث العربی 1408 هـ.
الازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، تحقیق احمد عبد العلیم ابردونی، الدار المصریه للتالیف 1408هـ.
اصفهانی، سید ابوالحسن، وسیلة النجاه، مع تعالیق الامام الخمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، 1380.
انصاری، شیخ مرتضی، کتاب المکاسب، موسسه الهادی، لجنه تحقیق التراث، 1415هـ.
توحیدی، میرزا محمد علی، مصباح الفقاهه فی المعاملات، تقریرا لا بحاث الاستاذ الاکبر آیت الله العظمی السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، دارالهادی، بیروت، الطبعه الاولی، 1412هـ، 1992م.
الحر العاملى، محمد بن الحسین، وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت- لبنان، بی‌تا.
الحسینی العاملی، سید محمد جواد، مفتاح الکرامه فی شرح قواعده العلامه، به تحقیق شیخ محمد باقر خالصى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین به قم، 1424 ق.
حلی، علامه ابومنصور الحسن بن یوسف بن المطهر الاسدی، قواعد الاحکام، موسسه النشر الاسلامی، ج2، 1418هـ.
الحلی، ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن الحسن، مختصر النافع، موسسه مطبوعات دینی، 1368هـ ش.
حلی، علامه ابومنصور حسن بن مطهر، نهایه الاحکام فی معرفه الاحکام، موسسه آل البیت لاحیاء التراث دار الأضواء، الطبغه الثانیه، بیروت، لبنان، 1412هـ 1991م.
الخاروف، محمد احمد اسماعیل، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسه آنها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنون، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات دانشگاه تهران، 1353.
الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، المکتبه المرتضویه طهران، بی‌تا.
راوندی، قطب الدین، فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام، قم، کتابخانه آیة اله نجفی مرعشی، 1405ق.
ریچارد ت. د. جرج، «تاریخچه اخلاق کسب و کار».
صدوق، محمد بن بابویه، علل الشرایع، به تحقیق سید محمد صادقی، بحرالعلوم، منشورات المکتبة الحیدریة.
طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، جلد آخر، قسمت اول، شرکت سهامی انتشار، 1345 هـ ش.
طباطبائی یزدی، آیه اله سید کاظم، العروة الوثقی مع تعلیق، آیة اله العظمی السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، تحقیق و نشر مدینه العلم، 1414هـ.
طباطبائی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، I، دار الکتب الاسلامیه 1391هـ.
طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی‌ تفسیر القرآن، II، مؤسسه النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین به قم، 1417 هـ.ق.
طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، به تصحیح و تعلیق سید‌ هاشم رسولی محلاتی، دور الحیا التراث العربی، بیروت، لبنان، 1379 هـ.ق.
الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق احمد الحسینی، بیروت موسسه الوفاء، 1403 هـ.
الطوسی، شیخ الطائفه ابی جعفر محمد بن الحسن، التبیان فی ‌تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قصیر العاملی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، 1411هـ، 1991م.
فاضل المقداد، جمال الدین ابن عبداله السیوری، کنزالعرفان فی ‌فقه القرآن، به تعلیق شیخ محمد باقر (شریف زاده) تصحیح محمد باقر البهبودی، المکتبة المرتضویة لاحیاء الاثار الجعفریة، تهران، 1343.
فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفه‌ای، تهران، نشر مجنون، چاپ سوم، 1385.
فرامرز قراملکی، احد، سازمانهای اخلاقی در کسب وکار، تهران، نشر مجنون، چاپ دوم، 1386.
فرامرز قراملکی، احد، مبانی کلامی جهت گیری انبیاء، تهران، پژوهشگاه فرهنگ اسلامی، 13.
الفراهیدی الخلیل بن احمد، العین، به اهتمام الدکتور ابراهیم السامرائی، موسسه دارالهجره، الطبعه فی ایران، قم، 1405هـ.
فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، دار احیاء التراث العربی، الطبعه الولی، بیروت، لبنان، 1412هـ، 1991م.
الفیومی، احمد بن محمد بن علی المقری، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، دارالفکر، بیروت، لبنان، بی‌تا.
القرطبی، محمد بن احمد الانصاری، الجامع لاحکام القرآن، دارالکتاب العربی، به تحقیق عبدالرزاق المهدی، بی‌تا.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، به تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران، 1365.
کاظمی، فاضل جواد، مسالک الافهام الی ایات الاحکام، به تحقیق شیخ محمد باقر شریف زاده به تصحیح و تحقیق محمد الباقر البهبودی، المکتبه المرتضویه، تهران، بی‌تا.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار دار احیاء التراث العربی، به تحقیق محمد باقر البهبودی و عبدالرحمن الربانی الشیرازی، بیروت، چاپ سوم، 1403هـ.ق.
المراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، جزء30، دار احیاء التراث العربی، بیروت، الطبعه الثانیه، 1985م.
مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، 1372.
مغنیه، محمد جواد، التفسیر الکاشف، ج7، دارالعلم للملایین، بیرون چاپ اول، 1970م.
مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبده البیان فی احکام القرآن، حققه و علق علیه محمد الباقر البهبودی، تهران، المکتبه المرتضویه، بی‌تا.
یزدی، السید کاظم طباطبایی، حاشیة المکاسب، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1378.
Reinhold Niebuhe Karl Poul, Moral Man and Immoral Society, Charles Scibners Sons, New York, 1932.

منبع مقاله :
فرامرز قراملکی و همکاران، احد؛ (1388)، اخلاق حرفه‌ای در تمدن ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد