خانه » همه » مذهبی » تدبر در سوره ي مبارکه ي انعام (7)

تدبر در سوره ي مبارکه ي انعام (7)

تدبر در سوره ي مبارکه ي انعام (7)

اولين فصل از سوره مبارکه انعام، مقابله بيدارسازانه و منذرانه خداي سبحان با کافران مشرک است. آنان که بي توجه به قبح شرک خويش و با هدف منفعل کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش ولايت مشرکان، سيره

01267 - تدبر در سوره ي مبارکه ي انعام (7)
01267 - تدبر در سوره ي مبارکه ي انعام (7)

 

مجري: علي صبوحي طسوجي

 

6-1- تناسب فصلهاي سوره مبارکه انعام

اولين فصل از سوره مبارکه انعام، مقابله بيدارسازانه و منذرانه خداي سبحان با کافران مشرک است. آنان که بي توجه به قبح شرک خويش و با هدف منفعل کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش ولايت مشرکان، سيره اعراض از آيات الهي و استهزاء آن را در پيش گرفته اند و به بهانه گيري در برابر قرآن و رسالت مي پردازند. خداي متعالي در نقطه مقابل، آنان را متوجه قبح شرک خويش ساخته، بهانه هاي آنان را پاسخ داده و هدف ايشان را خنثي کرده است و از ابتدا تا انتهاي اين فصل ايشان را تهديد کرده است.
دومين فصل سوره مبارکه انعام نيز هم جهت با فصل نخست و مقابله افشاگرانه و منذرانه خداي سبحان با مشرکان مکذب است. آنان که در مقام تکذيب آيات الهي و با هدف منفعل کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، متقاضي نزول آيه بودند. آنان مي خواستند با اين کار هم وجهه خود را حق طلب جلوه دهند، هم قرآن را به عنوان آيه بي اعتبار معرفي کنند و هم از نيامدن آيه به نفع خويش و به ضرر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بهره گيرند. خداي متعالي اين تقاضاي بي جا را با افشاي ماهيت آيه گريز آنان و بيان قدرت تام خويش برآوردن آيه پاسخ داد و مانع از تضعيف جايگاه رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر اين ترفند شد. آنگاه به ايشان هشدار داد که با اين تقاضاي بيجا خود را در معرض عذاب الهي قرار مي دهند و روزي از حقيقت توحيد آگاه خواهند شد که عذاب الهي را مشاهده کرده باشند. سپس آنان در ادامه ترفند مکارانه خود، خواستار فرا رسيدن فوري عذاب موعود شدند، تا بار ديگر ترفند خنثي شده خويش را احيا کنند، اما خدا اين مکر را نيز به طور متين پاسخ داد. بنابراين تناسب فصل اول و دوم در دو جهت است: جهت نخست، تکذيب معاندانه مشرکان نسبت به قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در راستاي ايجاد انفعال در جبهه حق رسالت است که در فصل اول با عناد و تکذيب و استهزاء قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و در فصل دوم، با مکر تقاضاي نزول آيه و يا فرا رسيدن فوري عذاب موعود همراه بوده است؛ و جهت دوم، مقابله فعال خداي متعالي در انذار ايشان، دفع حملات و افشاگري مکرشان و تثبيت جايگاه رسالت توحيدي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است.
سومين فصل سوره مبارکه انعام، پيشگيري از آسيب هاي حملات مکارانه و تبليغاتي مشرکان ( که در دو فصل قبل مطرح شد )، در جريان رسالت و تشکل نوپاي مؤمنان؛ و تثبيت قدم رسول حق (صلي الله عليه و آله و سلم) بر صراط مستقيم ابراهيمي (عليه السلام) و سلسله انبياء (عليهم السّلام) است. هرچند عنايت اين فصل به تثبيت هرچه بيشتر استقامت پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان رهبر مؤمنان بيشتر است. با توجه به غرض اين فصل، مي توان آن را آخرين گام در رفع و دفع نخستين دور حملات و توطئه هاي مشرکان عليه قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دانست.
چهارمين فصل سوره مبارکه انعام، مقابله فعال خدا با توطئه مکارانه مشرکان عليه قرآن است. برنامه مشرکان براي مقابله با قرآن و رسالت توحيدي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين بار عبارت بود از: ايجاد ترديد در اصل انزال وحي از جانب خدا بر بشر، با استناد به عظمت شأن خداي متعالي؛ ايجاد ترديد در آيه بودن قرآن کريم، از طريق تأکيد بر حتميت ايمان آوردن ايشان با آمدن آيه اي ديگر؛ ايجاد ترديد در احکام شريعت اسلام به منظور متقاعد کردن پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش حکميت در خصوص حقانيت قرآن؛ وجه مشترک هر سه گام اين فرايند، توطئه مکارانه مشرکان عليه قرآن به عنوان وحي الهي، آيه و کتاب حق شريعت آسماني است. چنانکه مشخص است، اين فصل خود سرآغاز سيري جديد با سطحي متفاوت از سير قبلي سوره است. دو فصل نخست سوره، دو مورد از برنامه هاي مشرکان براي مقابله با رسالت توحيدي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و قرآن را بيان کرد. اين دو مورد، عبارت است از تکذيب و استهزاء و بهانه هاي واهي از يک سو و تقاضاي آمدن آيه يا عذاب از سويي ديگر؛ اين دو مورد به طور مستقل پاسخ گرفت و برنامه حلّ تبعات آن و پيشگيري از خطرات احتمالي آن براي جبهه حق توحيد، با فصل سوم تأمين شد. اينک فصل چهارم، بار ديگر به بيان حملات مشرکان عليه رسالت توحيدي قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداخته و درصدد حل و فصل فعال آن است. توجهي گذرا به نوع حملات مشرکان در اين فصل، حاکي از آغاز حملات فکري و بينشي عليه قرآن و رسالت توحيدي است. اگر قبلاً ( فصل اول )، تنها قرآن را تکذيب کرده يا مسخره مي کردند و در برابر آن بهانه هاي واهي مطرح مي کردند، اينک ( فصل چهارم ) اصل امکان انزال چيزي از جانب خدا بر بشر را با استناد به قدر و منزلت الهي زير سؤال مي برند. اگر قبلاً ( فصل دوم ) عدم نزول آيه را دليلي بر (العياذ بالله تعالي) کذب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانستند، اينک ( فصل چهارم ) اين ترفند را براي فريب دادن مؤمنان در جهت ايجاد باور به حق طلبي خود به کار مي گيرند.
پنجمين فصل سوره مبارکه انعام، تبيين انحراف دين و آئين مشرکان از صراط مستقيم ابراهيمي (عليه السلام) و معرفي اسلام به عنوان تجلي معاصر صراط مستقيم ابراهيمي (عليه السلام) است. روشن است که در اين فصل خداي متعالي ابتدا به تهاجم کرده و انحراف دين و آئين مشرکانه مشرکان را رسوا ساخته و در مقابل به دفاع از حيثيت صراط مستقيم بودن اسلام و قرآن و بر صراط مستقيم بودن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداخته است. جايگاه تکاملي اين فصل در تناسب با فصول قبلي پر واضح است.
بر اساس توضيحات بالا، سه فصل نخست سوره در يک سطح و دو فصل بعدي نيز در يک سطح قرار دارند. هر چند تناسب اين دو سطح نيز کاملاً آشکار است. گفتني است هرکدام از اين سطوح به معرفي ابراهيم (عليه السلام) و صراط مستقيم توحيدي او ختم شده و بر حقيقت تکاملي اسلام و قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به اين شجره طيبه توحيدي تأکيد کرده است.

012671 - تدبر در سوره ي مبارکه ي انعام (7)
نمودار شماره 1- نمودار سوره مبارکه انعام

2- هدايتي بودن سخن در سوره مبارکه انعام

1-2- فضاي سخن سوره مبارکه انعام

براي تشخيص فضاي سخن اين سوره، در حرکتي مرحله به مرحله از تشخيص فضاي کلام ها آغاز مي کنيم به تشخيص فضاي فصلها و در نهايت سوره دست مي رسيم. إن شاء الله تعالي.

فصل 1. آيات 1 تا 32

کلام 1. آيات 1 تا 3:

مخاطب اين کلام، کافراني مشرک ( آيه 1 ) هستند که در توحيد ربوبي ترديد دارند ( آيه 2 ) اينان به جاي توجه به اوصافي که مقتضي اختصاص ستايش به خداي واحد است، براي او شريک قرار داده و از قبح اين عمل ( آيات 1 و 2 ) و هم چنين از عمل خدا نسبت به پيدا و پنهان و اعمال خود غافلند ( آيه 3 )

کلام 2. آيات 4 تا 11:

همان کافران مشرک معرفي شده در کلام قبل، سيره اعراض از آيات الهي ( آيه 4 ) و تکذيب حق را در پيش گرفته اند و غافل از عاقبت دردبار اين سيره شوم، به استهزاء حق مي پردازند ( آيه 5 ) ايشان غره ثروت و قدرت ظاهري خويش گشته و قدرت خدا بر عذاب خود را فراموش کرده اند ( آيه 6 ) و در مقام عناد با قرآن کريم و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بهانه هاي واهي مي گيرند ( آيات 8 تا 9 ) و اين رفتار آنان موجب آزار رسول حق (صلي الله عليه و آله و سلم) است ( آيات 10 و 11 )

کلام 3. آيات 12 تا 20:

اسلوب اين کلام نشان مي دهد که در فاز پاسخ به بهانه هاي معاندانه مطرح شده در کلام قبل است، اما به جهت تفاوت محتواي سياقي، به عنوان کلام از ماقبل جدا شده است. توجيه اين تفاوت آن است که بهانه هاي کافران مشرک در برابر قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با هدف تحميل ولايت خود بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ايجاد انفعال در جبهه توحيد صورت مي گرفته است، از اين رو پس از رد خود بهانه ها در کلام قبل، اين کلام به خنثي کردن مستقيم هدف از بهانه هاي مذکور پرداخته است. با اين توضيح به بررسي فضاي اين کلام مي پردازيم: هدف کافران مشرک از بهانه گيري معرضانه و مکذبانه عليه قرآن کريم و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، اعمال فشار بر پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است، تا دست از رسالت توحيدي بردارد و ولايت غير خدا، يعني مشرکان را بپذيرد ( کل کلام به ويژه آيه 14 ) اينان در اين راه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را تهديد مي کردند ( آيات 15 تا 18 ) اينان به جاي اعتماد به شهادت خدا بر صدق دعواي توحيد رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) به شهادت دروغ اهل کتاب عليه ايشان استناد مي کردند، غافل از اينکه اهل کتاب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را به خوبي فرزندان خود مي شناختند ( آيات 19 تا 20 )

کلام 4. آيات 20 تا 32:

کافران مشرک مذکور در سه کلام قبل، شرکائي براي خدا قائل بودند و اين شرکاء را با افتراء به خدا استناد مي دادند، غافل از اينکه در روز قيامت و با مشاهده بي خاصيت بودن شرکاء پنداري خويش از اين کار خود پشيمان خواهند شد ( آيات 21 تا 24 ) از سوي ديگر سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را بي آنکه بفهمند و تنها به قصد تکذيب و مجادلانه و متهم سازي گوش مي کردند ( آيه 25 ) و خود و ديگران را از آن باز مي داشتند ( آيه 26 ) غافل از اينکه در قيامت از تکذيب آيات نيز پشيمان خواهند شد، اما سودي نخواهد داشت ( آيات 27 و 28 ) اين همه حماقت در افتراي دروغ بر خدا و تکذيب آيات او از جانب مشرکان بدين خاطر است که حقيقت زندگي پس از مرگ را قبول ندارند و گرفتار لهو و لعب دنيا هستند، ولي به زودي و با مشاهده عذاب قيامت از اين پندار هم پشيمان خواهند شد ( آيات 29 تا 32 )

فصل 1:

کافران مشرک در مقام اعراض از آيات الهي و تکذيب حق و با هدف مجبور کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ترک دعوت توحيدي و پذيرش ولايت خود، در برابر قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بهانه هاي واهي مي گرفتند و اين ظلم ايشان، در دنياگرايي و عدم باور زندگي پس از مرگ ريشه داشت.

فصل 2. آيات 33 تا 67

کلام 1. آيات 33 تا 39:

کافران مشرک بهانه گير اين بار سخني مي گويند که سخت باعث ناراحتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است ( آيه 33 ) تا جايي که آن حضرت به توصيه صبر از جانب خدا نيازمند گشته ( آيه 34 ) و بر مقابله با سخن شکننده آنان بي تاب شده است ( آيه 35 و 36 ) اين سخن چيزي جز درخواست بيجاي نزول آيه بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست ( آيه 37 ) درخواستي که ريشه در ناباوري کافران مشرک نسبت به قدرت خدا و کوري کيفري آنان نسبت به آيات روشن او دارد ( آيات 38 و 39 )

کلام 2. آيات 40 تا 50:

اين کافران غرق در ثروت و قدرتند ( آيه 44 ) و از چنين موضعي، توقعات و درخواست هاي بيجا و نامعقول از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) دارند، بي آنکه حقيقتاً درصدد ايمان آوردن به او باشند ( آيه 50 ) يعني وضعيت غالب ظاهري خود را دليل بر حقانيت خود پنداشته و براي شانه خالي کردن از پذيرش دعوت حق رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به توحيد، از آن حضرت توقعاتي بيجا دارند.

کلام 3. آيات 51 تا 55:

کافران مذکور انذار ناپذيرند، چون خوف حشر به سوي پروردگارشان را ندارند ( آيه 51 ) و تلاش مي کنند تا با تبليغات منفي جريان انذار را به مخاطره انداخته و زمينه طرد مؤمنان از سوي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را فراهم آورند ( آيه 52 و 53 )

کلام 4. آيات 56 تا 67:

کافران مکذب که پاسخ تقاضاي بيجاي نزول آيه را با تهديد به عذاب گرفته اند، اينک با ترفندي جديد، يعني تقاضاي فرا رسيدن فوري عذاب وارد ميدان شده اند ( آيه 57 ) تا به خيال خود از عدم اجابت آن مانند درخواست قبلي، به نفع خويش بهره گيرند و جبهه توحيد را خلع سلاح کنند.

فصل 2:

فصل قبل از حاکميت فضاي اعراض و تکذيب به وسيله بهانه هاي واهي در برابر قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و با هدف مجبور ساختن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر ترک دعوت توحيدي و پذيرش ولايت مشرکان سخن مي گفت و اين فصل از تغيير رو به پيشرفت فضاي بهانه گيري به فضاي تبليغاتي، مکارانه و حيله گرانه، يعني تقاضاي نزول آيه يا عذاب به خيال خام پوچ نشان دادن ادعاي رسالت توحيدي خبر داده است.

فصل 3. آيات 68 تا 90

کلام 1. آيات 68 تا 73:

فضاي اين کلام، وجود جلسات خوض در آيات الهي در بين مشرکان و خطر تأثير منفي اين جلسات بر جبهه توحيد است. وجود چنين نشست هايي، اميد شيطان بوده است ( آيه 68 ) مهمترين خطري که از اين نشستها، متوجه جبهه توحيد مي شود، عدول از هدايت الهي و برگشت به ضلالت شرک است ( آيه 71 )

کلام 2. آيات 81 تا 90:

فشار محاجه و تهديد مشرکان در برابر دعوت توحيدي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ( آيات 80 و 81 ) و نياز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به اطمينان بخشي به ادامه يافته جريان هدايت ( آيه 89 ) و توصيه پايداري بر صراط مستقيم ( آيه 90 ) فضاي اين کلام را تشکيل داده است.

فصل 3:

نياز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مؤمنان به تثبيت قدم از جانب خداي متعالي فضاي اين فصل است. با اين توضيح که سطح و نوع اين نياز متفاوت است. در هر دو مورد نگراني از لغزيدن در وادي شرک وجود دارد. اما براي مؤمنان به معني دور شدن از هدايت توحيدي و براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به معني کمترين تأثر از احتجاجات و تهديدات مشرکان است. حتي تأثري که ريشه در نگراني نسبت به ادامه يافتن جريان هدايت داشته باشد.

فصل 4. آيات 91 تا 135

کلام 1. آيات 91 تا 108:

فضاي اين فصل، شبهه اي مشرکانه عليه قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است. مبني بر اينکه شأن خدا، اجل از آن است که بر بشري چيزي نازل کند ( آيه 91 ) رد پاي يهود در اين شبهه مشاهده مي شود ( آيه 91 ) مشرکان اين شبهه را با اراجيف خود، پوشش تبليغاتي مي دهند و اين همه ريشه در استکبار آنان دارد ( آيه 93 ) اين شبهه به اينجا بر مي گردد که اينان دست خدا را از دخالت در امور جزئي کوتاه مي بينند و براي اين امور شرکائي از جن و فرزنداني براي خدا قائل شده اند ( آيات 95 تا 103 ) هدف آنان از طرح اين شبهه ايجاد انفعال در جريان رسالت و اعمال فشار بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است ( آيات 106 و 107 )

کلام 2. آيات 109 تا 113:

مشرکان بار ديگر و اين بار با وجهه حقيقت طلبانه بر ايمان آوردن خود در صورت آمدن آيه تأکيد مي کنند و هدفشان فريب دادن مؤمنان است ( آيات 109 تا 111 ) وجود چنين دشمناني در برابر سخن حق پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) محلّ سؤال و اشکال شده است ( آيات 112 و 113 )

کلام 3. آيات 114 تا 127:

پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تحت فشار تقاضاي پذيرش حکميت غير خدا ( اهل کتاب: يهوديان ) در احکام الهي مانند حليت أکل مذکي و حرمت أکل ميته است ( آيات 114 تا 122 ) اين فشار از ناحيه مؤمنان و به خاطر ترديد در اين احکام است. ترديدي که ريشه در مکر کافران براي فريب مؤمنان دارد ( آيه 123 )

کلام 4. آيات 128 تا 135:

مشرکان تحت تأثير ولايت جنيان، اين همه فشار بر جبهه حق وارد مي کنند و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را به موضع گيري وادار مي سازند ( آيات کل کلام به ويژه 128، 129 و 135 )

فصل 4:

فضاي اين فصل، مجموعه اي از حملات مشرکان بر حيثيت بينشي رسالت توحيدي است. شبهه در اصل انزال چيزي از جانب خدا بر بشر آن هم با استناد به علو قدر و منزلت خدا؛ حق طلب جلوه دادن خويش در فضاي عمومي جامعه؛ ايجاد ترديد در مؤمنان نسبت به احکام الهي به منظور تحت فشار قرار دادن رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش حکميت غير خدا در احکام شريعت از موارد اين حملات است.

فصل 5. آيات 136 تا 165

کلام 1. آيات 136 تا 150:

فضاي اين کلام، برجسته سازي حيثيت آئيني شرک از جانب شرکاء مشرکان ( کاهنان و بزرگان آئين بت پرستي )، به منظور مقابله با شريعت حق اسلام است ( و اين فضا از طرح و ردّ مفصل آئين مشرکان در اين کلام قابل استفاده است ) گفتني است آنان مي خواستند انتساب آئين خويش به خواست خدا را پر رنگ کنند تا ادعاي حقانيت شريعت اسلام از جانب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را زير سؤال ببرند ( آيات 148 تا 150 )

کلام 2. آيات 151 تا 165:

بي توجهي به جايگاه قرآن کريم در روند تکاملي صراط مستقيم ابراهيمي (عليه السلام) ( آيات 151 تا 158 ) و غفلت از پايداري قدم رسول حق (صلي الله عليه و آله و سلم) بر اين صراط نوراني ( آيات 159 تا 165 ) فضاي اين کلام است. در نقطه مقابل اين دو فضا، ادعي مشرکان بر اعتقاد به دين و آئين ابراهيمي (عليه السلام) و ثبات بر آن نيز قابل استفاده است.

فصل 5:

برجسته سازي دين و آئين شرک به عنوان صراط مستقيم ابراهيم (عليه السلام) را مي توان فضاي اين فصل به شمار آورد.
بر اين اساس، فضاي سوره از اين قرار است: کافران مشرک در مقام اعراض از آيات الهي و تکذيب حق و با هدف مجبور کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ترک دعوت توحيدي و پذيرش ولايت خود، در برابر قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بهانه هاي واهي مي گرفتند و اين ظلم ايشان، در دنياگرايي و عدم باور زندگي پس از مرگ ريشه داشت. سپس با نقش آفريني خداي متعالي از اين فاز عبور کرده و فضاي بهانه گيري را به فضاي تبليغاتي، مکارانه و حيله گرانه، يعني تقاضاي نزول آيه يا عذاب به خيال خام پوچ نشان دادن ادعاي رسالت توحيدي تغيير داده اند و تا جايي پيش رفته اند که به نياز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مؤمنان به تثبيت قدم از جانب خداي متعالي منتهي شده است. بعد از حل و فصل اين مرحله از فضاي مقابله با حقيقت از ناحيه مشرکان، مرحله ديگر آغاز شده است و آن مجموعه اي از حملات مشرکان بر حيثيت بينشي رسالت توحيدي است. شبهه در اصل انزال چيزي از جانب خدا بر بشر آن هم با استناد به علو قدر و منزلت خدا؛ حق طلب جلوه دادن خويش در فضاي عمومي جامعه؛ ايجاد ترديد در مؤمنان نسبت به احکام الهي به منظور تحت فشار قرار دادن رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش حکميت غير خدا در احکام شريعت از موارد اين حملات است. ناکامي در اين مرحله نيز آنان را به برجسته سازي دين و آئين شرک به عنوان صراط مستقيم ابراهيم (صلي الله عليه و آله و سلم) واداشته است.

2-2- سير هدايتي سوره مبارکه انعام

اينک که فضاي سخن سوره تشخيص داده شد، مي توان سير هدايتي سوره را براساس آن تشخيص داد و تبيين کرد. إن شاء الله تعالي. خواهشمند است سير هدايتي با فضاي سوره تطبيق داده شود تا تشخيص روند آن دچار مخاطره نگردد.

فصل 1. آيات 1 تا 32

خداي متعالي در کلام نخست، کافران مشرک را متوجه قبح شرک خويش در برابر خدا و زشتي ترديدشان نسبت به توحيد ربوبي فرموده و به طور ضمني آنان را تهديد کرده است؛ و در کلام دوم، کافران مشرک، معرض، مکذب و استهزاء کننده را انذار فرموده و شوکت قدرت و ثروت ايشان را در چشمشان خوار کرده و بهانه هايشان را پاسخ گفته و رسول خود (صلي الله عليه و آله و سلم) را دلداري داده است. دانستيم که هدف کافران از بهانه گيري در برابر قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم)، ايجاد انفعال در رسالت دعوت به توحيد از سوي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بود. از اين رو خداي سبحان در کلام سوم، اين هدف را به طور مستقيم نشانه رفته و با بياني متين و استوار، امکان انفعال در جريان توحيد و دعوت به توحيد از طرف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را منتفي دانسته و در فضايي آميخته با برهان و انذار، کافران را نسبت به توحيد هشدار داده و آنان را در تبعيت از دروغ گويان اهل کتاب بيدار ساخته است. پروردگار سبحان در کلام چهارم، حملات مشرکانه کافران عليه قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) را تحليل کرده و با بيان ظالمانه بودن آن، به انذار ايشان پرداخته و با ريشه يابي اين حرکت، راه درمان را بيان فرموده است. خواه پند گيرند يا ملال.

جمع بندي:

کافران مشرک در مقام اعراض از آيات الهي و تکذيب حق و با هدف مجبور کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ترک دعوت توحيدي و پذيرش ولايت خود، در برابر قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بهانه هاي واهي مي گرفتند و اين ظلم ايشان، در دنياگرايي و عدم باور زندگي پس از مرگ ريشه داشت. خداي سبحان نيز در مقابل آنان، زشتي شرکشان را به رخ کشيد، بهانه هايشان را پاسخ گفت، پيامبرش (صلي الله عليه و آله و سلم) را تثبيت کرد و بر زخم عميقشان داغ گذاشت، باشد که بيدار شوند.

فصل 2. آيات 33 تا 67

خداي سبحان در نخستين کلام اين فصل، سخن شکننده کافران در تقاضاي نزول آيه را با افشاي ماهيت آيه گريز ايشان پاسخ داد و هدف آنان را که انفعال پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، خنثي فرمود. سپس در کلام دوم، به اين کافران غرق در ثروت و قدرت اعلان کرد که مشمول سنت استدراج و شرف عذابند، زيرا سنت خدا اين است که قبل از فرا رسيدن عذاب يا قيامت و هويدا شدن حقانيت توحيد و بطلان شرک براي همگان پيامبر مي فرستد، امتها را به اميد تضرع گرفتار مي سازد و اگر ثمر نداد، آن قدر نعمت مي دهد که در باطل غوطه خورند و مستحق بدترين عذابها شوند، آنگاه آنان را عذاب مي کند. قوم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز با درخواستهاي نامعقول خود از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، خود را در معرض اين عذاب قرار داده است، در حالي که بايد جايگاه رسالت را بشناسد و بداند که موقعيت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم)، انذار و تبشير و تبعيت از وحي است، نه آنچه اين مستکبران مي خواهند. از آنجا که اين پاسخ منذرانه در کافران اثر نمي گذارد، خداي سبحان در کلام سوم، با دستوراتي به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) تأثير منفي انذارناپذيري معاندانه قوم او در پيش برد رسالت توحيدي را در هم مي شکند و زمينه شکل گيري تشکل حق طلبان را فراهم مي آورد. کافران مکذب که پاسخ تقاضاي بيجاي نزول آيه را با تهديد به عذاب گرفته اند، اينک با ترفندي جديد، يعني تقاضاي فرا رسيدن فوري عذاب وارد ميدان شده اند تا به خيال خود از عدم اجابت آن مانند درخواست قبلي، به نفع خويش بهره گيرند و جبهه توحيد را خلع سلاح کنند، اما خداي سبحان اين ترفند را نيز به بهترين بيان پاسخ مي دهد و ايشان را منتظر فرا رسيدن عذاب حتمي الوقوع باقي مي گذارد.

جمع بندي:

در اين فصل، فضاي شکننده و تبليغاتي تقاضاي نزول آيه يا فرا رسيدن فوري عذاب، به صورتي فعال پاسخ گرفته و جبهه توحيد تقويت شده است.

فصل 3. آيات 68 تا 90

خداي سبحان در نخستين کلام، دستورات لازم براي پيش گيري از آسيب هاي احتمالي حضور پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مؤمنان در جلسات خوض در آيات و يا همراهي با مشرکان را صادر مي فرمايد. ادبيات خاص اين کلام، حاکي از ايجاد يک تشکل اسلامي در جامعه مشرکان است. يادآوري ابراهيم (عليه السلام) و مقاومت او در برابر فشار محاجه و تهديد مشرکان در کلام دوم، بياني است که خداي سبحان براي تقويت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) انتخاب فرموده است. همچنين ذکر سلسله هدايت با بيان نام برخي از انبيا، زمينه مقاومت هرچه بيشتر ايشان در برابر فشارها را فراهم آورده است.

جمع بندي:

نياز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مؤمنان به تثبيت قدم از جانب خداي متعالي، فضاي اين فصل بود و تأمين اين نياز با دستورات لازم و الگودهي مناسب، نقش هدايتي اين فصل است. گفتني است اين نياز در اثر حملات مشرکان به قرآن و رسالت توحيدي ايجاد شده بود. حملاتي که در دو فصل قبلي گذشت.

فصل 4. آيات 91 تا 135

نخستين کلام اين فصل، شبهه مشرکانه کافران، عليه قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را پاسخ مي دهد. شبهه آن بود که شأن خدا، اجل از آن است که بر بشري چيزي نازل کند. خدا اصل شبهه را پاسخ نقضي داده مبلغان آن را انذار کرده و مقابله خود را با پاسخي حلي ادامه داده و ورق را با حمله به شرک مشرکان برگردانده است. مشرکان مباني، اصول و اهداف شبهه خود را در اثر پاسخ خداي متعالي در هم شکسته و نابود شده ديدند، توطئه اي جديد را طراحي کردند و آن حق طلب جلوه دادن خويش در افکار عمومي بود. با تأکيد هر چه تمام تر سوگند مي خوردند که اگر آيه بيايد، ايمان مي آورند، از اين رو خداي سبحان در دومين کلام اين فصل، توطئه مشرکان را با يادآوري عناد آنان در برابر آيات الهي خنثي کرده و فلسفه دشمني آنان در برابر پيامبر خود (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيان مي کند. مشرکان هنوز از پاي ننشسته اند و اين بار تلاش مي کنند با ايجاد ترديد نسبت به احکام در ميان مؤمنان، فشار لازم براي تن دادن رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به حکميت را پشتيباني کنند، تا با اين کار پاي اهل کتاب به ويژه يهود را به ميان کشيده و از حکيمت باطل اين دروغ گويان به نفع خويش بهره گيرند، اما حضرت حق جل و علا دست آنان را خوانده و در سومين کلام اين فصل، مسئله حکميت را به صورت ريشه اي حل کرده و تبعات آن را بي اثر کرده است. آنگاه آخرين کلام فصل، ماهيت و عاقبت مخالفت هاي مشرکان تحت ولايت شياطين را بيان کرده و فصل را با بياني مملو از هشدار و انذار به پايان رسانده است.

جمع بندي:

در مجموع اين فصل از سوره مبارکه، حملات مشرکان بر حيثيت بينشي رسالت توحيدي را پاسخ داده و مرتفع فرموده است. شبهه آنان در خصوص وحي را به انحاء بيان جواب داده، چهره پنهان در زير ظاهر حق طلبشان را افشا کرده، ترديد مؤمنان در احکام الهي را برطرف کرده و همگان را نسبت به پذيرش حکميت غير خدا نا اميد کرده و در نهايت با بيان ولايت شياطين بر مشرکان آنان را انذار فرموده است.

فصل 5. آيات 136 تا 165

مشرکان که هرچه بافته بودند، خنثي شده بود، اين بار مي خواستند با برجسته سازي دين و آئين خود و انتساب آن به ابراهيم (عليه السلام) راه تضعيف دين حق اسلام را باز کنند، اما خداي متعالي در نخستين کلام اين فصل، آئين مشرکان را معرفي فرموده و از بطلان آن خبر داده و آنان را بر عمل به اين آئين انذار کرده است. سپس در دومين کلام، جايگاه قرآن کريم در روند تکاملي صراط مستقيم ابراهيمي (عليه السلام) را بيان کرده و با تأکيد بر ثبات قدم رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) بر اين راه نوراني، مرزي روشن بين مشرکان مدعي صراط مستقيم و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ثابت قدم بر اين صراط ترسيم فرموده است.

جمع بندي:

در مجموع دو کلام اين فصل با برجسته سازي جايگاه قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به صراط مستقيم، به افشاي ماهيت منحرف دين و آئين مشرکان پرداخته و مرزي آشکار بين جبهه حق و باطل ترسيم کرده است.
بر اين اساس، سير هدايتي سوره از اين قرار است: کافران مشرک در مقام اعراض از آيات الهي و تکذيب حق و با هدف مجبور کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ترک دعوت توحيدي و پذيرش ولايت خود، در برابر قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بهانه هاي واهي مي گرفتند و اين ظلم ايشان، در دنياگرايي و عدم باور زندگي پس از مرگ ريشه داشت. خداي متعالي از قبح شرک آنان خبر داد، بهانه هايشان را پاسخ داد و هدفشان را خنثي کرد. سپس با اين نقش آفريني خداي متعالي، آنان از اين فاز عبور کرده و فضاي بهانه گيري را به فضاي تبليغاتي، مکارانه و حيله گرانه، يعني تقاضاي نزول آيه يا عذاب به خيال خام پوچ نشان دادن ادعاي رسالت توحيدي تغيير داده اند. خداي سبحان اين حملات تبليغاتي و اهداف آن را نيز به صورت فعال پاسخ داد. مشرکان تا جايي پيش رفتند که به نياز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مؤمنان به تثبيت قدم از جانب خداي متعالي منتهي شده است. به همين دليل خداي سبحان هم اين نياز را پاسخ داده و تمهيدات لازم براي ثبات هرچه بيشتر در جبهه حق را فراهم آورده است. بعد از حل و فصل اين مرحله از فضاي مقابله با حقيقت از ناحيه مشرکان، مرحله اي ديگر آغاز شده است و آن مجموعه اي از حملات مشرکان بر حيثيت بينشي رسالت توحيدي است. شبهه در اصل انزال چيزي از جانب خدا بر بشر آن هم با استناد به علو قدر و منزلت خدا؛ حق طلب جلوه دادن خويش در فضاي عمومي جامعه؛ ايجاد ترديد در مؤمنان نسبت به احکام الهي به منظور تحت فشار قرار دادن رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش حکميت غير خدا در احکام شريعت از موارد اين حملات است. خداي سبحان اين مرحله را نيز به صورت فعال پاسخ داده و در همه موارد ورق را برگردانده است. ناکامي در اين مرحله نيز آنان را به برجسته سازي دين و آئين شرک به عنوان صراط مستقيم ابراهيم (عليه السلام) واداشته است و تبيين موقعيت قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به صراط مستقيم ابراهيمي (عليه السلام) اين سياست را نيز خنثي کرده و صحنه را به طور کامل تغيير داده است.
با توجه به آنچه گذشت، مي توان گفت که چارچوب کلّي سير هدايتي اين سوره، «دفاع مهاجمانه خداي سبحان از رسالت توحيدي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براساس قرآن کريم، در برابر حملات مشرکان» است. اين حملات و به تناسب آن دفاع مهاجمانه پروردگار متعالي در چند فاز بوده و در چند مقطع بيان شده است. فاز اول، بهانه هاي واهي در برابر قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و استهزاء و تهديد؛ فاز دوم، مکر و حيله تبليغاتي با تقاضاي آمدن آيه يا عذاب؛ فاز سوم، شبهه پراکني عليه حيثيت بينشي رسالت توحيدي و نشان دادن چهره حق طلب از خود و نقشه حکميت؛ و فاز چهارم، دين پردازي ( برجسته سازي دين و آئين منحرف خود ) براي مقابله با دين حق.

ادامه دارد…
منبع مقاله:
طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه ي شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد