اما خداوند متعال علاوه بر اراده و مشیت عمومی، یک لطف مخصوص و اراده خاص برای بندگان خاص خود دارد. و قاعده و قانون آن بر این اساس است که وقتی بنده همیشه گوش به فرمان خدا بوده و به اطاعت از خداوند پایبند بود خداوند متعال نیز شرایط دستیابی او را به اهدافش از طریق لطف خاص فراهم می سازد و رابطه انسان و خدا در این مقام بسیار نزدیک و عاشقانه و عارفانه می شود. به طوری که بنده آنچه می پسندد که خدا برای او بپسندد. و از خدا می خواهد هر آنچه خیر و صلاح اوست پیش روی او قرار دهد. این رابطه خاص، برای بندگان خاص است و منافات با عقل و تدبیر انسان های عادی در استفاده از نظام مندی دنیا ندارد.
البته انسان های مؤمن سعی می کنند در این مسیر قرار بگیرند و از قدم اول در حالی که عقل و تدبیر خویش را به کار می اندازند رفته رفته توکل و تفویض کار به خدا را نیز تجربه می کنند و رابطه خودشان را با خداوند محکم تر و نزدیک تر می کنند.
در نتیجه «تفویض» چنانکه راغب در مفردات مى گوید: به معنى «رد کردن» است، بنابر این «تفویض امر به خدا» به معنى واگذار نمودن کار خویش به او است ، نه به این معنى که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد که این بطور مسلم تحریفى است در معنى «تفویض» بلکه به این معنى است که نهایت کوشش و تلاش و جهاد را به کار گیرد، و هنگامى که در برابر موانع سخت قرار گرفت وحشت نکند دستپاچه نشود و دلسرد نگردد بلکه کار خود را به خدا واگذارد، و با عزمى راسخ به جهاد و تلاش ادامه دهد
«تفویض» گرچه از نظر مفهوم با «توکل» شباهت زیادى دارد ولى مرحله اى برتر از آن است ، چرا که «حقیقت توکل» خدا را وکیل خویش دانستن است ، ولى تفویض مفهومش واگذارى مطلق به او است ، زیرا بسیار مى شود که انسان وکیلى انتخاب مى کند ولى به نظارت خویش نیز ادامه مى دهد، اما در مقام تفویض هیچ نظرى از خود ندارد. (تفسیر نمونه، جلد،20، ص،118)
بین تفویض و واگذاری کارهای به خدا و تدبیر و برنامه ریزی برای امور زندگی و آینده نگری تعارضی نیست و منافات ندارد که هم انسان کارها را به خدا واگذار کند و هم برای زندگی خود برنامه داشته باشد.
زیرا خداوند به انسان ها عقل داده و سفارش به تدبر و تفکر و عاقبت اندیشی نموده است. هیچ جا مطرح نشده که وجود خود را معطل بگذارید و فقط بنشیند بینید چه به سرتان می آید.
اصل مسئله اینست که ما در زندگی به فکر و تدبیر و مصلحت اندیشی خود متکی نباشیم و بدانیم مدبر حقیقی عالم خداوند است. همه این احادیث و نظیر اینها می خواهد روح توحید و توکل را در ما زنده کند که تصور نکنیم ما خودمان همه کاره ایم و هر برنامه ای ریختیم حتما به آن می رسیم.
حقیقت تفویض آن است که بنده کارهائی را هم که منسوب به اوست به خدا برگرداند و خود را بر کنار بداند. اساس مسئله راضی بودن به قسمت های الهی است. راضی باشد به آنجه خدا برای او مقدر کرده و کار را به او بسپارد زیرا خداوندی که تا به حال به او احسان کرده در باقی مانده عمر هم احسان می کند کسی که این چنین شد و کار و تدبیر خود را به خدا سپرد زندگی خوش و راحتی خواهد داشت زیرا مطمئن است که هر چه به او برسد نیکوست.
البته این مسئله دقیقی است که تفویض و واگذاشتن کارها به خدا و راضی به رضا و تدبیر خدا بودن او را به تنبلی و سستی و بی برنامگی و بی فکری نکشاند بلکه در عین جدیت و کوشش خود را منشأ اثر نداند و خدا را همه کاره بداند و به تدبیر و تقدیر او راضی باشد. البته این مقام بزرگی است که گفتن آن راحت است ولی پای بند بودن به آن مشکل است زیرا کمتر افراد یافت می شوند که به آنچه خدا مقدر کرده رضی باشد ولی اگر تفویض واقعی باشد و به تقسیم الهی راضی و خشنود باشد زندگی راحت و شادی خواهد داشت زیرا او راضی است به تدبیر خدا و تقدیر او سلامتی باشد یا بیماری فقر باشد یا ثروت – اگر به این مقام رسید نگرانی ها از او رخت می بندد زیرا معتقد است که خدا جز خیر برای او مقدر نمی کند و کسی که به این اطمینان رسید دیگر مشکلی ندارد.
بنابراین طبق دستور اسلام ما باید فکر خود را به کار گیریم و برای زندگی خود برنامه ریزی داشته باشیم و تلاش و جدیت داشته باشیم بیکار و بی برنامه و سرگردان و معلطل نباشیم ولی اعتمادمان به خدا باشد نه به اسباب ظاهری به این برنامه ها تکیه نکنیم و کار را به خدا واگذار کنیم و از او بخواهیم آنچه خیر است برای ما مقدر کند. در عین برنامه ریزی خود را هیچ کاره حساب کردن اساس تفویض است.
تفویض کار به خدا
درباره اهمیت واگذارى کار خویش به خدا و توکل بر پروردگار همین بس که در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام) آمده است: «الایمان له اربعة ارکان التوکل على الله و تفویض الامر الى الله عز و جل و الرضا بقضاء الله و التسلیم لامر الله؛ ایمان چهار رکن دارد: توکل بر خدا، واگذارى کار خویش به او و راضى بودن به قضاى الهى و تسلیم در برابر فرمان خداوند».
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: «المفوض امره الى الله فى راحه الابد، و العیش الدائم الرغد، و المفوض حقا هو العالى عن کل همة دون الله؛ کسى که کار خود را به خدا واگذارد در راحت ابدى و زندگى جاودانه پر برکت است ، و کسى که حقیقتا کار خود را به خدا واگذارد برتر از آن است که به غیر او بیندیشد».
منابع:
1. میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، نشر دارالحدیث، ج دهم، ص 4724، ح 16242
2. تفسیر نمونه، ج 20، ص 117- 118.