تربیت نفس
عَن ابنِ عَبّاسٍ قالَ قالَ رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): یَری جَزاءَ ما قَدَّمَ وَ قِلَّةَ غِنا ما خُلَّفَ وَ لَعَلَّهُ مِن حَقٍّ مَنَعَهُ وَ مِن باطِلٍ جَمَعَهُ.
ابن عبّاس روایت کرده که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پاداش آنچه پیش فرستاده شده، دیده میشود و معلوم میشود سرمایههایی که انسان بعد از مرگش باقی میگذارد فایدهی کمتری خواهد داشت و بسا حقوق آن را ادا نکرده و یا از راه باطل آن را گرد آورده است.
بحارالانوار، ج 77، ص 179
نور هدایت
اگر حدیث را با فعل مجهول بخوانیم معنایش چنین میشود: آنچه مقدّم داشته شده، دیده میشود و آنچه مؤخّر داشته شده کمتر فایدهای خواهد داشت و بسا آنها که موخّر داشته شده، حقّی بوده که منع شده و یا باطلی بوده که جمع شده است.
این حدیث به امکانات مادّی اشاره دارد که در اختیار انسان است. اگر این امکانات را از قبل بفرستد – بر طبق حدیث – تمام اینها را میبیند که البتّه چنین مطلبی مضمون آیات متعدّد است. در قرآن میخوانیم: «(إنَّا أَنذَرنَاکُم عَذَاباً قَرِیباً یَومَ یَنظُرُ المَرءُ مَا قَدَّمَت یَدَاهُ وَ یَقُولُ الکَافِرُ یَا لَیتَنِی کُنتُ تُرَاباً)؛ و ما شما را از عذاب نزدیکی بیم دادیم. در روزی که انسان آنچه را از پیش با دستان خود فرستاده میبیند و کافر میگوید: کاش خاک بودم (و گرفتار عذاب نمیشدم)!» (1)
انسان آنچه را از پیش فرستاده میبیند. این آیه به مسألهی تجسّم اعمال و بقای آن اشاره دارد، نه اینکه جزا یا آثار آنها دیده میشود و امکانات مادّیای را که به تأخیرانداخته، برای او فایدهی کمتری دارد به خصوص اگر از راه نامشروع به دست آمده باشد.
مسألهی مهم در اعمال انسان، تربیت نفوس است.
پرسش:
اعمال انسان چه آثاری دارد؟
پاسخ:
دو اثر دارد. 1. اثر خارجی و به عبارتی آثار اجتماعی. 2. اثر تربیتی در نفس که مسألهی مهم همین تربیت نفوس است.
فرض کنید انسان چیزی را در راه خدا میبخشد و انفاق میکند، این بخشش دو جنبه دارد: جنبهی اوّل اینکه جامعه از نگرانیها و ناراحتیها نجات مییابد و افراد محروم از آن انفاق بهرهمند میشوند. جنبهی دیگر، تربیت جانهاست. همین که انسان حاضر شد از مال دنیا بگذرد و روح ایثار و تقوا و بخشش در راه خدا را در خود تقویت کند، رفته رفته از صورت یک فعل به صورت یک حالت درمیآید و سرانجام به عادت و ملکه تبدیل میشود.
بسیاری از اعمال فقط جنبهی اوّل را دارد. مثلاً کسی چیزی را ببخشد، ولی قصد او خدا نباشد و برای ریا انجام دهد، یا گاهی ممکن است فقط برای جلب محبّت دوستان نه برای خدا و نه برای ریا، بلکه برای مقاصد مباح کاری بکند که اینگونه انفاقها فقط در اجتماع اثر دارد و در نفس آدمی اثری نمیگذارد، چون برای خدا نیست. شاید برخی را دیدهاید که در مورد وصیّت میگویند اگر چه از اموالمان استفاده نمیکنیم، بعد از مرگ وصیِّت میکنیم که برای ما کارهای خیر بکنند. چنین کسی غافل است که وصیّت اثر تربیتیاش در نفس بسیار ضعیف است، هر چند با این وصیّت شاید عدّهای به نوایی برسند زیرا خیری که بعد از مرگ انسان میشود افتخار نیست که به دیگری بدهد تا او انجام دهد. اگر وصیّت به تمام اموال هم بکند – که چنین وصیّتی صحیح نیست – آن اثر تربیتی در نفس را ندارد و مانند این است که بنا بر مَثَل معروف: «روغن ریخته را نذر امامزاده بکند» دیگر بعد از مرگ چه اثری میتواند داشته باشد!
در حدیث معروفی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که شخصی وصیّت کرده بود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انبار پر از خرمای او را بین فقرا تقسیم کند. حضرت هم به وصیّت او عمل کرد. وقتی کار تقسیم خرما تمام شد گوشهی انبار یک دانه خرمای خشکیده افتاده بود. حضرت آن را برداشت و فرمود: «اگر با دست خودش این دانه خرما را انفاق میکرد بهتر از این بود که تمام انبار خرمای خود را به دست منِ پیامبر ببخشد»، چون در آن یک دانه اثر تربیتی بود.
چیزی که در قیامت به درد انسان میخورد قلب سلیم است. در قرآن کریم میخوانیم: «(إلَّا مَن أَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ)؛ مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید». (2) و سلامت قلب هم بازتاب اعمال خارجی در درون روح و جان و اخلاق انسان است. بدینروست که میگویند نیّتتان را خالص کنید.
بعضی میگویند چرا این همه در نیّت سختگیری میکنید؟ مثلاً فلان کس بیمارستان ساخته، نیّتش هر چه بوده باشد چه تفاوتی میکند، اکنون هزاران انسان بیچاره و مستضعف از آن بهره میبرند!
این فکر باطل است، چرا که این فقط جنبهی ظاهری عمل است و مهم باطن عمل است که اثر تربیتی دارد، زیرا ما معتقدیم که همهی این اعمال برای تکامل انسان و رسیدن به هدف نهایی (إلَّا لِیَعبُدُونَ) (پرستش و شناخت خدا) است.
میوهی عالم خلقت بندهی مخلص، یعنی انسان کامل است. این هدف نهایی بدون نیِّت خالص حاصل نمیشود. لذا گفتهاند: «اِنَّمَا الأعمالُ بِالنِّیّاتِ». (3)
«الاعمال» شامل همهی اعمال میشود، نه فقط عبادات. لذا اگر انسان متوجّه این معانی باشد از پیش میفرستد و باقی نمیگذارد که دیگران برای او کاری بکنند. به قول سعدی:
برگ عیشی به گور خویش فرست *** کس نیارد ز پس، تو پیش فرست.
مثلاً غذایی که انسان میخورد دو قسم است:
غذایی که باعث ادامهی زندگی او میشود.
موادّ غذایی که فقط بر چربی بدن انسان افزوده و بر وزنش میافزاید.
هر چیزی را که انسان در این دنیا به دست آوَرد همینگونه است، یا چیزهایی است که به درد او میخورد، یا چیزهایی است که مثل بار اضافی بر او سنگینی میکند.
این سنگینی و گوشت اضافی را بدن تحمّل میکند با اینکه برای او فایدهای ندارد و در روز قیامت هم حساب این مال را باید بدهد، مالی که برای او زحمت کشیده و بهرهای از او نبرده است. به عبارت دیگر، زحمتش هست، بهرهاش نیست؛ حسابش هست، ولی فوایدش نیست. چیزهایی را که قبلاً فرستاده از آن بهره برده و از آنچه باقی گذارده نفعی نبرده است.
خلاصه مهمترین مسأله در تربیت نفوس اخلاص است. هر چه اخلاص بیشتر، اثر تربیتی آن بر جان و فعل آدمی بیشتر است. لذا اخلاص را اوّل قدم در راه سیر و سلوک شمردهاند. رسالهای در سیر و سلوک به مرحوم بحرالعلوم نسبت دادهاند که رسالهی بسیار مهمّی است، در بخش آخر چیزهایی دارد که احتمال میرود از خود بحرالعلوم نباشد، ولی بخش اوّل تا دوم یعنی تقریباً دو سوم آن، مسائل خیلی مهمّی دارد که بر اساس این حدیث است که در صفحهی 242 آمده است: مَا اَخلَصَ عَبدٌ لِلهِ اَربَعینَ صَباحاً إِلا جَرَت یَنابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ: «هر که چهل روز یا چهل منزل برای خدا قدم بردارد کارش به جایی میرسد که چشمههای حکمت از قلب و درونش بر زبانش جاری میشود و میجوشد».
خلاصه اگر عمل خالص نباشد مانند چراغی است که دیگران از روشنایی آن بهره میبرند، ولی خود او میسوزد و نفعی نمیبرد، امّا اگر عمل با اخلاص باشد هم دیگران نفع میبرند و هم خود او.
پینوشتها:
1. سورهی نبأ، آیهی 40.
2. قرآن در آیات 88 و 89 سورهی شعرا در وصف قیامت میگوید: در آنجا چیزی جز «قلب سلیم» به کار نمیآید. «سلیم» از مادّهی «سلامت»، یعنی قلبی که از هرگونه بیماری و انحراف اخلاقی و اعتقادی دور باشد.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیهی مورد بحث میخوانیم: وَ کُلُّ قَلبٍ فیهِ شِرکٌ اَو شَکٌ فَهُوَ سَاقِطٌ: «هر قلبی که در آن شرک و شکّی است، آن قلب سقوط میکند و بی ارزش است». (کافی، ج 2، ص 16، ح 5).
از سوی دیگر، میدانیم که علایق شدید مادّی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناه میکشاند، چرا که حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ: عشق به دنیاپرستی سرچشمهی هر گناهی است». (کافی، ج 2، ص 131، ح 11).
و لذا قلب سلیم قلبی است که خالی از حبّ دنیا باشد، چنانکه امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگری در ذیل همین آیه فرمود: هُوَ قَلبُ الَّذی سَلِمَ مِن حُبِّ الدُّنیا: «آن قلبی است که از عشق دنیا سالم باشد». (مجمع البیان، ج 7، ص 337).
آخرین سخن اینکه قلب سلیم قلبی است که جز خدا در آن نباشد، چنانکه امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به پرسشی دربارهی این آیه فرمود: «القَلبُ السَّلِیمُ الَّذی یَلقی رَبَّهُ وَ لَیسَ فیهِ اَحَدٌ سِواهُ: «قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که غیر از او در آن نباشد». (کافی، ج 2، ص 16، ص 16، ح 5).
ناگفته پیداست که منظور از «قلب» در این گونه مموارد روح و جان آدمی است. (رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیات 88 و 89 سورهی شعرا).
3. بحارالانوار، ج 70، ص 210.
منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.