نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
تَرَتُّب
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
ترتب (1) در لغت به معنای توقف چیزی بر دیگری است و در اصطلاح اجتماع دو حكم فعلی است در یك یا دو موضوع در زمان واحد، به گونهای كه امتثال هر دو مقدور نباشد. در حالی كه یكی از آن دو مطلق و دیگری مشروط باشد. (2)
مثال:
در خط مقدم جبهه زیر آتش مستقیم دشمن دو مجروح افتادهاند، یكی فرمانده گردان است، دیگری بیسیمچی، در حالی كه نجات هر دو ممكن نیست، زیرا توان انتقال هر دو وجود ندارد، و عنقریب خط مقدم سقوط خواهد كرد و هر دو به دست دشمن خواهند افتاد. فرمانده لشكر به فردی دستور میدهد: برو و فرمانده گردان (اهم) را نجات بده، و اگر از این فرمان سرپیچی كردی یا خواستی نافرمانی كنی بیسیمچی (مهم) را نجات بده. در چنین موردی پیش از آنكه مكلف، امر اهم را تمرد كند، و یا بنا را بر تمرد بگذارد، بیش از یك حكم فعلی وجود ندارد. اما در صورتی كه امر اول یعنی اهم را نافرمانی كند، و شرط فعلیت یافتن امر دوم را به وجود آورد، برای چنین شخصی در این هنگام دو حكم در دو موضوع متضاد فعلیت پیدا میكند. یكی لزوم نجات فرمانده گردان و دیگری لزوم نجات بیسیمچی. در حالی كه مكلف قادر به انجام دادن هر دو نیست. آیا ترتب امكان دارد یا خیر؟ (3) قائلین به بطلان ترتب میگویند: دو حكم متضاد فعلی نسبت به یك فرد در آن واحد محال است، چون انجام دادن دو ضد غیرمقدور است، و خداوند حكیم چنین تكلیف غیرمقدوری نخواهد داشت. اما طرفداران صحت ترتب میگویند: از آنجایی كه مكلف میتواند با عدم مخالفت اهم، امر مهم را متوجه خود نكند، پس تكلیف غیرمقدوری نخواهد بود. زیرا دو مطلوب همردیف و در عرض هم نیستند، بلكه در صورت انجام دادن اهم فقط اهم مطلوب است، و مطلوبیت مهم مشروط به عدم اهم است. پس عقلاً امر ترتبی محال نیست.
تفاوت دو دیدگاه در مثال فوق در این است كه اگر به جای نجات فرمانده، بیسیمچی را نجات دهد، و یا از نجات هر دو سرباز زند، بنابر قول به بطلان ترتب در هر فرض برای چنین شخصی یك عقاب خواهد بود. زیرا در این فرض یك واجب وجود داشت، كه با آن مخالفت شد. و اما بنابر قول به صحت ترتب در جایی كه فقط بیسیمچی را نجات داد، و فرمانده را رها كرد، یك پاداش و یك كیفر دارد، و در صورت ترك هر دو، دو عقاب خواهد داشت. زیرا با دو تكلیف مخالفت كرده است. ترتّب از فروعات مسئلهی «تزاحم» است.
پینوشتها:
1.اصول الفقه، ج2، ص 308؛ تهذیب الاصول، ج1، ص 238؛ اجود التقریرات، ص286 و 297؛ فوائد الاصول، ج2، ص 336.
2.اصطلاحات الاصول، «الترتب».
3.اصول الفقه، ج2، ص 310؛ اجود التقریرات، ص283.
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم