ترسیمى از حیات برزخى
در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب مىکنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهرهاى – هر چند ناقص – از حیات برزخى باشیم.
عالم و دانشمند ربانى، مرحوم « فیض کاشانى » (متوفى۱۰۹۱ه. ق) در کتاب نفیس و ارزشمند « الْمُحجَّهُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْإحیاء » در این باره چنین مىنویسد:
ترسیمى از حیات برزخى
تشبیه حیات برزخى
مطالبى که در این سطور – از زبان اولیاى دین- مىنگاریم، بیانگر شمهاى از حقایق شگفت انگیز جهان برزخى است.
در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب مىکنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهرهاى – هر چند ناقص – از حیات برزخى باشیم.
عالم و دانشمند ربانى، مرحوم « فیض کاشانى » (متوفى۱۰۹۱ه. ق) در کتاب نفیس و ارزشمند « الْمُحجَّهُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْإحیاء » در این باره چنین مىنویسد:
«دنیا، همچون زندان تاریکى است که انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گستردهاى است که انواع درختان سر به فلککشیده، گلهاى زیباى عطرآگین، پرندگان خوش الحان و… در آن باشند». (۱)
پیامبر گرامى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با تعبیرى بسیار زیبا و دقیق -به مضمون زیر- دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است:
«مِثال مؤمن در دنیا، مثل جنین است در شکم مادر (چنان به آن خوگرفته است که گویى عالمى برتر و با صفاتر از آن نیست).از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اکراه و سختى، همراه با ترس و گریه ، دل از آن مکان مىکند.
پس از اندکى که با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نُه ماهه خویش را ندارد.
مؤمن نیز چنان به دنیا خوگرفته است که دل کندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتى چشمش به جمال نعمتهاى فرحبخش و دل انگیز برزخى روشن شد، به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله خویش بازگردد». (۲)
ثواب و عذاب «عالم برزخ» را نیز مىتوان به پاداش و کیفر «عالم رؤیا» تشبیه کرد. انسان ، در خواب، امورى از قبیل: خوردن، آشامیدن، اندیشیدن و… را انجام مىدهد و این کارها به وسیله قالبى غیر از قالب مادى صورت مىپذیرد؛ زیرا در هنگام خواب دیدن، بدن و قالب مادى در بستر خفته است. (۳)
در حدیث آمده است:
«هنگام خواب ، قالب مادى باقى مىماند و آنچه از انسان خارج مىشود ، قالب برزخى اوست». (۴)
طبق نظر فلاسفه الهى (از جمله ملاصدرا) انسان، داراى دو قالب و کالبد است:
۱ – قالب مادى (چهره ظاهرى و بیرونى).
۲ – قالب مثالى (چهره باطنى و درونى).
قالب مثالى چیست؟
چنانکه بیان شد، روح انسان همواره باقى است و فنا در آن راه ندارد. پس از مرگ، آنچه که از انسان جدا مىشود، قالب مادى اوست و روح در عالم برزخى به واسطه قالب مثالى -که با آن جهان، سنخیت دارد- سیر خود را ادامه مىدهد.
مرحوم «فیض کاشانى» در اینباره چنین مىنویسد:
روح به واسطه مرگ، تغییر نمىکند؛ بلکه قالب مادى و اعضاى ظاهرى بدن دگرگون مىشود. روح پس از مرگ باقى است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا (لیکن با قالب درونى و مثالى) درک مىکند.
قالب درونى و مثالى از جنس ماده نیست؛ بلکه مجرد(خالى) از طول و عرض (و دیگر خواص ماده) است». (۵)
با آوردن دو مثال، کیفیت قالب مثالى را نسبت به قالب مادى بیان مىکنیم؛ تا فهمِ عبارات دقیق و حکیمانه فوق، آسانتر گردد:
مثال اول: سوار کارى را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش، مرکب دیگرى را بر مىگزیند.
مثال دوم: شخصى جامهاى به تن دارد، پس از مدتى که کهنه و فرسوده شد، جامهاى دیگر مىپوشد.
روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادى را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار مىگذارد و سوار بر اسبى تازهنفس مىشود و جامهاى نو به تن مىکند که از آن به قالب مثالى(بدن مثالى، قالب درونى و بدن برزخى) تعبیر مىشود.
علامه مجلسى(رحمت الله علیه) در «بحار الانوار»، بدن مثالى را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است؛ (۶) یعنى، همانگونه که جن و ملائکه از قالبى لطیف(حتى لطیفتر از هوا) برخوردارند، قالب مثالى انسان در برزخ نیز به همین صورت است.
براى تبیین سیمایى روشنتر از قالب مثالى، روایاتى را در اینباره یادآور مىشویم:
از امام صادق (علیه السّلام) چنین سؤال شد: آیا درست است که مىگویند: «روح مؤمن، در سنگدان مرغهاى سبز رنگ قرار دارد؟»
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «خیر مؤمن ، در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه یک مرغ جلوه دهد؛ بلکه در بدنهایى همانند دنیاشان قرار مىگیرند». (۷)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هنگامى که خداوند، مؤمنى را قبض روح کند او را در قالبى همانند دنیا قرار مىدهد که با آن مىخورد، مىآشامد و اگر تازه وارد آشنایى بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، مىشناسد». (۸)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «همانا ارواح مؤمنان در برزخ، مانند اجساد دنیاشان از نعمتهاى بهشتى برخوردارند و کسانى که در دنیا با هم آشنا بودند، اینک همدیگر را مىشناسند و هنگامى که تازهواردى از دنیا به دیار آنان قدم نهد، ابتدا گویند: رهایش کنید؛ زیرا او اکنون راه سخت و دشوارى را پیموده است.
(پس از اینکه قدرى استراحت کرد) از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟
اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم، امید پیوستن به ایشان را دهند؛ و اگر پاسخ دهد که او مرده است، گویند: هاى! هاى! هلاک شد». (۹)
پاداش و کیفر حقیقى
عالم مِثال (برزخ)، برزخى است میان موجودات مادى دنیا و موجودات مُجرّد آخرت؛ یعنى، مانند این عالم مادى نیست؛ لیکن به صراحت تجرد آخرت هم نمىباشد و برخى از لوازم ماده (همچون شکل و عرض فعلى) را داراست.
از اینکه گفته مىشود «برزخ ماده ندارد»، برخى مىپندارند که پاداش و کیفر جهان برزخى، وَهم و خیالى بیش نیست و هیچگونه وجود خارجى ندارد! این پندار هم فىنفسه باطل است و هم انحرافى است در درک مقصود. (۱۰)
على اىّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهاى پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقى و واقعى بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشترى بیان مىدارد، اشاره مىکنیم:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ارواح مؤمنین در خانههاى بهشتى زندگى مىکنند، از طعامهاى بهشتى مىخورند و از شربتهاى آن مىآشامند». (۱۱)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «درى از آتش جهنم به روى مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند». (۱۲)
ابوبصیر گوید که از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «در آتش، عذاب مىشوند». (۱۳)
ارتباط با ارواح
از جمله مسائلى که در بحث «حیات برزخى» مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامى است، گفت و گو و ارتباط با ارواح است.
روایات وارد شده در این باب بسیار است که از باب نمونه یک روایت را یادآور مىشویم:
«در جنگ بدر (نخستین نبرد مسلمانان با مشرکان که موجب پیروزى و سرافرازى سپاه اسلام گردید) کشتگان قریش را به دستور پیامبر اکرم در چاهى انداختند. پیامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران کفار (ابوجهل، عتبه، شیبه، امیه و…) فرمود:
اى کفار! شما همسایگان خوبى براى پیامبر خدا نبودید. او را از دیار خود بیرون راندید و به ستیز و جنگ با او برخاستید؛ من اینک وعده پروردگارم را حق یافتم. (شما چطور؟).
عمربن خطاب که سخنان پیامبر را مىشنید به آن حضرت اعتراض کرد: (اینها بدنهایى مرده و بىجانند) چگونه با آنان سخن مىگویید؟
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بس کن! سوگند به خدا که تو از آنان شنواتر نیستى؛ آنان مىشنوند؛ ولى توانایى پاسخ گفتن را ندارند. اینک که از آنان روى برگردانم، فرشتگان عذاب با گرزهاى آهنین بر سرشان مىکوبند». (۱۴)
جهان بیدارى
از روایات استفاده مىشود که برزخیان به اندازه مقام و منزلت خویش از دنیا دیدن مىکنند:
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «انسانهاى برزخى، در شکل پرندهاى لطیف به دیوار خانههایشان فرود مىآیند. اگر کردار نیکى از خانوادههایشان ببینند، خوشحال مىشوند و اگر کردار بدى از خانوادههایشان سرزند؛ اندوهگین مىگردند». (۱۵)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «وقتى مؤمن به دیدار خانوادهاش مىآید، آنچه که او را خوش آید، مىبیند و کارهاى ناپسند از او پوشیده مىگردد؛ امّا وقتى کافر به دیدار خانوادهاش مىرود، آنچه که او را غمین نماید، بر او نمایان مىشود و کارهاى پسندیده از او پوشیده مىگردد». (۱۶)
از امام کاظم (علیه السّلام) سؤال شد: مؤمن چه مدت یکبار به دیدار خانوادهاش مىرود؟
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «به قدر مرتبه و درجه خود به دیدار خانوادههایشان مىروند».
سؤال شد: چه هنگام؟
حضرت فرمود: «هنگام ظهر که آفتاب از بلندى زدوده مىشود».
سؤال شد: در چه شکل؟
فرمود: «به شکل گنجشک یا کوچکتر از آن!». (۱۷)
یادآورى مىشود که برزخیان، چون از بدن لطیف مثالى (شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند؛ در هنگام دیدار خود از دنیا ، دیده نمىشوند. (۱۸)
حکایتى پندآمیز
در پایان این گفتار، با ذکر حکایتى به ترسیم سیماى روشنترى از این جهان مىپردازیم. ماجراى زیر را از کتاب «خزائن» مرحوم علامه نراقى(رحمت الله علیه) بیان مىکنیم. ایشان این حکایت را از زبان یارى صدیق و دوستى مورد اعتماد
چنین بازگو مىنماید:
«در ایام جوانى با پدرم و جمعى از دوستان، هنگام عید نوروز، دید و بازدید مىکردیم. براى دیدار یکى از آشنایان به طرف خانهاش – که نزدیک قبرستان بود- رفتیم. گفتند: خانه نیست.
یکى از همراهان، پیشنهاد کرد که براى رفع خستگى و زیارت اهل قبور، سرى به قبرستان بزنیم. وقتى به آنجا رسیدیم، یکى از رفقا به شوخى رو به قبرى کرد و گفت: اى صاحب قبر! در این روز عید به دیدار تو آمدیم؛ از ما پذیرایى نمىکنى؟
ندایى برخاست که هفته دیگر همه میهمان من هستید!
همگى شگفت زده شدیم و گمان بردیم که تا هفته آینده بیشتر زنده نیستیم. به سروسامان دادن کارهاى خود پرداختیم؛ امّا در روز موعود از مرگ خبرى نشد. با هم به سر همان قبر رفتیم؛ گفتیم: شاید منظور چیزى غیر از مردن بوده است.
یکى از ما گفت: اى صاحب قبر! به وعده خود وفا کن. صدایى آمد: بفرمایید! ناگهان، باغى در نهایت طروات و صفا، درختان سر به فلک کشیده، انواع میوهها ، نهرهاى جارى و مرغان خوش الحان، نمایان گشت!
در وسط باغ به عمارت با شکوهى رسیدیم که شخصى در نهایت زیبایى آنجا نشسته و جمعى ماهرو، کمر خدمت او به میان بسته؛ چون ما را دید، از جا برخاست و خوش آمد گفت و از اینکه هفته گذشته مجاز به پذیرایى نبود، پوزش خواست.
پس از ساعتى که با طعامها و شربتهاى گواراى آن سامان از ما پذیرایى شد، تا بیرون باغ بدرقه مان کرد.
پدرم در هنگام خداحافظى از او پرسید: شما کیستى که از چنین دستگاه گستردهاى بهرهمندى؟
فرمود: من کاسب فلان محله هستم و به دو سبب بدین مقام دست یافتم: هرگز در کسبم کم فروشى نکردم و دیگر هیچگاه نماز اول وقت را ترک نگفتم». (۱۹)
پي نوشت :
۱ . «المحجه البیضاء»، ج۸، ص۲۹۸:
«…یکون الدنیا بالاضافه الیه کالسجن و المضیق و یکون مثاله کالمحبوس فی بیت مظلم، فتح له باب الى بستان واسع الاکناف، لایبلغ طرفه اقصاه، فیه انواع الاشجار و الازهار و الثمار فلایشتهی العود الى السجن المظلم».
۲ . «المحجه البیضاء»، ج۸، ص۲۹۹:
قال رسول اللَّه(ص): «ان مثل المؤمن فی الدنیا کمثل الْبجنین من بطن امه؛ اذا خرج من بطنها، بکى على مخرجه؛ حتى اذا رأى الضوء یحب ان یرجع الى بطن امه؛ فکذلک المؤمن یجزع من الموت؛ فاذا أفضى الى ربه، لم یحب ان یرجع الى الدنیا، کما لایحب الجنین ان یرجع الى مکانه».
۳ . براى توضیح بیشتر، به گفتار دوم، مبحث«اصالت روح» مراجعه شود.
۴ . «بحار»، ج۶۱، ص۴۳. «میزان الحکمه»، ج۴ ،ص۳۰:
روی عن ابی الحسن(ع) یقول: «ان المرء اذا نام، فان روح الحیوان باقیه فی البدن؛ والذی یخرج منه روح العقل…».
۵ . «المحجه البیضاء»، ج۸، ص۳۱۱:
«و هذا نص صریح فی ان العقل لایتغیر بالموت؛ انما یتغیر البدن و الاعضاء فیکون المیت عاقلاً مدرکاً عالماً بالالام واللذات کما کان فی حیاته لایتغیر من عقله شیء، و لیس العقل المدرک هذه الاعضاء بل هوشیء باطن لیس له طول و لاعرض…».
۶ . «بحار»، ج۶، ص۲۱۷:
«ثم تتعلق الروح بالاجساد المثالیه اللطیفه الشبیهه بأجسام الجن و الملائکه».
۷ . «الکافى»، ج۳، ص۲۴۴. «بحار»، ج۶، ص۲۶۸. «المحجه البیضاء»، ج۸، ص۳۰۰:
«عن ابی ولّادالحنّاط، عن ابی عبداللَّه(ع)، قلت له: جعلت فداک یروون انَّ ارواح المؤمنین فی حواصل طیور خضر حول العرش!
فقال(ع): «لا. المؤمن اکرم على اللَّه من أن یجعل روحه فی حوصله طیر؛ لکن فی أبدان کأبدانهم».
۸ . «لئالى الاخبار»، الشیخ محمد نبى التویسرکانى، ج۴، ص۲۵۶، مکتبه المحمدیه:
«فاذا قبضهاللَّه (عزوجل)، صیر تلک الروح فی قالب کقالبه فی الدنیا، فیأکلون و یشربون؛ فاذا قدم علیهم القادم؛ عرفوه بتلک الصوره التی کانت فی الدنیا».
۹ . «الکافى»، ج۳، ص۲۴۴. «بحار»، ج۶، ص۲۶۹:
«ان ارواح المؤمنین فی صفه الاجساد فی شجره فی الجنه؛ تعارف و تسائل. فاذا قدمت الروح على الارواح، تقول: دعوها، فانها قد افلتت من هول عظیم. ثم یسألونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان؟
فإن قالت لهم: ترکته حیاً؛ ارتجوه، و إن قالت لهم: قدهلک؛ قالوا: قد هوى، هوى!».
۱۰ . برگرفته از: «حیات پس از مرگ» ص ۲۹ -۳۰، علامه طباطبایى (دفتر انتشارات اسلامى).
۱۱ . «کافى»، ج۳، ص۲۴۴. «بحار»، ج۶، ص۲۶۹:
« (ان ارواح المؤمنین) لفی حجرات فی الجنه. یأکلون من طعامها و یشربون من شرابها».
۱۲ . «امالى الصدوق»، ص۲۲۹. «بحار»، ج۶، ص۲۲۳:
«… یفتحان له باباً إلى النار و وینزلان الیه الحمیم من جهنم».
۱۳ . «الکافى»، ج۳ ص۲۴۵ – «بحار»، ج۶ ص۲۷۰:
«عن ابی بصیر، عن ابی عبداللَّه(ع)، قال: سألته عن ارواح المشرکین. فقال(ع): «فی النار یعذبون،…».
۱۴ . «بحار الانوار»، ج۶، ص۲۵۴ – ۲۵۵.
«سخن گفتن پیامبر گرامى با سران کفار قریش، از مسلمات تاریخ و حدیث است؛ از میان محدثان گروهى آن را نقل کردهاند که به برخى اشاره مىکنیم:
الف – «صحیح بخارى»، ج۵، ص۹۷، ۹۸ و ۱۱۰ (در سرگذشت جنگ بدر).
ب – «صحیح مسلم»، ج۴، ص۷۷ (کتاب جنت).
ج – «سنن نسایى»، ج۴، ص۸۹ و ۹۰.
د – «مسند امام احمد»، ج۲، ص۱۳۱.
ه – «سیره ابن هشام»، ج۱، ص۶۳۹.
و – «مغزى واحدى»، ج۱، (غزوه بدر).
ز – «بحار الانوار»، ج۱۹، ص۳۴۶.
و… (نقل از: «اصالت روح از نظر قرآن»، ص۱۵۸)
۱۵ . «الکافى»، ج۳، ص۲۳۰. «بحار»، ج۶، ص۲۵۷:
«(یأتی المیت) فی صوره طائر لطیف؛ یسقط على جدرهم، و یشرف علیهم؛ فإن رآهم بخیر؛ فرح، و إن رآهم بشر و حاجه حزن واغتم».
۱۶ . «الکافى»، ج۳، ص۲۳۰. «بحار»، ج۶، ص۲۵۶. «لئالى الاخبار»، ج۴، ص۲۵۶:
«ان المؤمن لیزورأهله؛ فیرى مایحب و یستر عنه مایکره. و إن الکافر لیزور أهله؛ فیرى مایکره و یستر عنه مایحب…».
۱۷ . «الکافى»، ج۳، ص۲۳۱. «بحار»، ج۶، ص۲۵۷:
– یزور المؤمن اهله؟ قال(ع): «نعم».
– فی کم؟ قال: «على قدر فضائلهم منهم من یزور فی یوم و…».
– فی ای ساعه؟ قال: «عند زوال الشمس».
– فی ای صوره؟ قال: فی صوره العصفور، أو أصغر من ذلک!».
۱۸ . البته گاهى که مصلحتى یا پند و عبرتى براى اهل دنیا در کار باشد (مانند اجسام جن و ملائکه که بعضى مواقع به اذن خدا ظاهر مىشوند) چهره برزخیان نیز آشکار مىگردد.
۱۹ . «خزائن»، ملا احمد نراقى، (به نقلِ «معاد»، ص۳۵ – ۳۶).
/س