معناي تساهل و تسامح:
از نظر لغت: تسامح: آسان گرفتن بر يكديگر، مدارا كردن، فروگذار كردن، سهل انگاري و تساهل: سهل گرفتن، به نرمي رفتار كردن، سست گرفتن مي باشد و در اصطلاح به معناي: آسان گرفتن با يكديگر كه با مصالحه و سازشگري و لاقيدي همراه باشد:
تاريخچه ي و هدف ابداع كنندگان اين نظريه
اروپائيان رسم تساهل را نخستين بار در كارهاي دين پيشه كردند، و آن هنگامي بود كه مذهب پروتستان و برخوردهاي خونين پيروانش با پيروان مذهب كاتوليك، آرامش جوامع اروپائيان را بر هم زد و پيشرفت هموار اجتماعي آن ها را مانع شد و سرانجام براي پيشگيري از جنگهاي مذهبي راهي جز تحمل عقايد مخالف باقي نماند. منشأ ديگر تساهل را نزد اروپائيان در مشرب اصالت تكثر يا آئين چندگانگي بايد جست.
براي عملي كردن افزايش نقش انسان در تصميمگيريها و نيز ساختن خود، طبق آنچه كه دلخواه اوست بايد به آرمان ( وحدت اديان براي ايجاد تساهل در دين) اشاره كرد، مخفي نماند كه اديان الهي اشتراك هاي فراواني داشته و حتي از نظر دين اسلام، تكيه بر اين مشتركات براي ايجاد پيوند و ارتباط و تفاهم بين كساني كه متفق در اين مشتركاتند، امري قابل قبول است.
آن چه را كه معتقدين به تساهل بيان ميدارند اين است: كه براي ايجاد وحدت، لزوماً بايد شعائر حذف شده و همان نقطه مشترك اصلي بدون اين كه حساسيتي را عليه ديگران برانگيزد، باقي بماند. استدلال آن ها اين است كه بايد جدائي و تمايزات اعتقادي بين انسانها را از بين برد تا جنگ و درگيري و كشمكش در دنيا خاتمه پيدا كند و همه تحت لواي يك دين جهاني مشترك زندگي آرامش بخش داشته باشند.
دليل طرفداران تساهل و تسامح از قرآن كريم:
« إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ[1]؛ كساني كه به آئين اسلام ايمان آوردهاند (مسلمانان) و يهود و نصاري و صابئين، هرگاه ايمان (راستين) به خدا و قيامت داشته وعمل صالح انجام دادهاند، اجر و پاداش آنان نزد خدا محفوظ بوده، و نه از عذاب قيامت بر آنان بيمي است و نه اندوهگين ميباشند.» با توجه به آيه فوق شرط رستگاري بشر در طول تاريخ دو چيز است:
الف. ايمان به خدا، نبوت و شريعتهاي الهي
ب. عمل خالصانه و پيروي صادقانه از آن شريعتها.
در آيه ي فوق، زمان قيد نشده است، ولي از آن، حجّيّت اعتبار اديان ياد شده در عصر رسالت استفاده نميشود، زيرا اطلاق آن مقيد ميگردد به اينكه صرفاً خود را مسلمان يا يهودي يا نصراني يا صابئي ناميدن، ماية نجات و رستگاري نيست. نجات و رستگاري در گرو دو چيز است: ايمان حقيقي و عمل صالح، و عمل صالح در هر زماني در گرو پيروي از شريعت الهي مخصوص آن زمان است. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آخرين پيامبر الهي و شريعت اسلامي آخرين شريعت است، چنان كه (در آيه ي 40 احزاب) بر خاتم پيامبران بودنش تصريح شده است.
پس با آمدن شريعت اسلامي، پيروي از شرايع ديگر اعتبار ندارد و مورد قبول خداوند نخواهد بود. اين حكم مقتضاي خاتميبت و جهاني بودن نبوّت پيامبر اسلام است. زيرا با فرض حجيت و اعتبار شرايع پيشين، عموميّبت و خاتميّت شرعيّت اسلام معناي معقولي نخواهد داشت، در حالي كه بر جهاني بودن وعموميّت دعوت پيامبر اسلام آيات و روايات بسياري دلالت ميكند. « … وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ …[2]؛ اين قرآن بر من وحي شده است تا شما و هركس را كه پيام قرآن به او برسد، به آن بيم دهم.»
آثار و پيامدهاي سوء تساهل و تسامح:
الف. پيامدهاي تساهل در اصول و برنامههاي ديني:
1. تحير و سرگرداني در صراطهاي مستقيم 2. آسيب ديدن فرهنگ ديني 3. آسيب ديدن امنيّت و استقلال ملّي 4. حاكميبت يافتن انديشههاي غيرديني
ب. پيامدهاي تساهل در حدود الهي: 1. دگرگوني ارزشهاي اسلامي 2. از بين رفتن قبح گناه 3. گرايش به فرهنگ غيراسلامي 4. ناپسند شمردن پايبندي به ارزشها.