خانه » همه » مذهبی » تسبیح پلیدی ها

تسبیح پلیدی ها

قبل از توضیح مفصل پیرامون تسبیح موجودات و نحوه آن و بیان اقوال مختلف در این باره به پاسخ اجمای پرسش شما می پردازیم . آیات الهی تصریح دارند که همه موجودات بدون استثنا خداوند را تسبیح می گویند . حتی به تعبیر شما نجاست و آلودگی نیز خدا را تسبیح می گویند زیرا آنها نیز شیء محسوب می شوند و قرآن تصریح دارد که همه اشیاء تسبیح گوی حق تعالی هستند .

در توضیح این مطلب باید توجه داشت که نجاست نیز دارای وجود و هستی است و تسبیح او به لحاظ جنبه وجودی آن است نه جنبه آلودگی و نجاست آن که امری عارضی و عدمی است . همه موجودات دارای وجود و هستی هستند و خدا را به خاطر این هستی و دوام آن که هر لحظه از جانب خداوند به آنها افاضه می گردد تسبیح می گویند زیرا تسبیح عبارت است از تنزیه قولى خداوند از هر نقص و عیب. تسبیح موجودات عالم، به معناى حقیقى آن است؛ نه به معناى مجازى آن؛ یعنى، دلالت وجود معلول بر علت و کمال علت. گرچه این تسبیح حقیقى اشیا یا الفاظ و لغات و اموات نیست. توضیح: در معناى تسبیح سه امر وجود دارد که بدون تحقق هر یک معناى حقیقى تسبیح حاصل نمى شود: 1- نفى هر نقصى از خداوند، 2- علم و شعور تسبیح گوینده، 3- قولى بودن تسبیح. نسبت به تحقق امر اول در موجودات عالم بحثى نیست. هر مخلوقى در این عالم با زبان فقر و احتیاج خود، خبر از خالق سبحان مى دهد و این همان معناى تسبیح تکوینى است (تسبیح تکوینى در مقابل تسبیح به معناى حقیقى است و بدین معنا است که هر مخلوقى در این جهان به عنوان این که معلول است، خبر از خالق و علت خود مى دهد و از آن جا که موجود ناقص و نیازمندى است، خبر از کمال و بى نیازى علت خود مى دهد.

اما این خبر دادن آگاهانه و از روى شعور نیست؛ بلکه عقل انسان آن را ادراک مى کند. این معناى تسبیح، از آن جا که دو امر آگاهانه و قولى بودن را ندارد، معناى مجازى تسبیح به شمار مى آید). امر دوم (شعور و آگاهى) نیز از دیدگاه قرآن در همه موجودات هست. البته این بدان معنا نیست که علم همه موجودات، یکسان و از یک نوع است. خداوند درباره اعضاى بدن انسان مى گوید: حتی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اَللَّهُ اَلَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ تا چون بدان رسند، گوششان و دیدگانشان و پوستشان به آنچه مى کرده اند، بر ضدشان گواهى دهند و به پوست بدن خود مى گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ مى گویند: همان خدایى که هر چیزى را به زبان درآورده ما را گویا گردانیده است و او نخستین بار شما را آفرید و به سوى او برگردانیده مى شوید(فصلت، ایه 21 و 22) . از این آیات نکات زیر استفاده مى شود:

1- اعضاى بدن در حیات این دنیا داراى شعورند؛ زیرا شهادت در آخرت مستلزم شعور و شهود این دنیا است.

2- نطق اختصاص به برخى موجودات ندارد و همه موجودات نطق دارند.

3- قولى بودن تسبیح نیز ثابت است؛ زیرا حقیقت قول عبارت است از کشف آگاهانه آنچه در ضمیر است وصدا و لفظ در حقیقت قول دخیل نیست؛ گرچه قول انسان غالباً بالفظ است. اما وجود لفظ شرط تحقق قول نیست. در فرهنگ قرآن، کلام، قول، امر، نهى و… به هر چیزى که کاشف از مقاصد است اطلاق مى شود. پس تسبیح موجودات عالم، تسبیح حقیقى مى باشد، نه تسبیح مجازى که به معناى زبان حال و دلالت عقلى وامثال آن است، (المیزان، ج 13، ص 117)
اکنون توجه شما را به بیانی تفصیلی در این باره جلب می کنیم :
ُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً (اسراء- 44)
آسمان هاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند همه تسبیح او مى گویند، و هر موجودى تسبیح و حمد او مى گوید، ولى شما تسبیح آنها را نمى فهمید او حلیم و آمرزنده است .
در آیات مختلف قرآن، سخن از تسبیح و حمد موجودات عالم هستى در برابر خداوند بزرگ به میان آمده که شاید از همه صریحتر آیه مورد بحث باشد که بدون هیچگونه استثناء همه موجودات عالم هستى، زمین و آسمان، ستارگان و کهکشانها، انسانها و حیوانات و برگهاى درختان و حتى دانه هاى کوچک اتم را در این تسبیح و حمد عمومى شریک مى داند.
قرآن مى گوید: عالم هستى یکپارچه زمزمه و غوغا است، هر موجودى به نوعى به حمد و ثناى حق مشغول است، و غلغله اى خاموش در پهنه عالم هستى
طنین افکنده که بى خبران توانایى شنیدن آن را ندارند، اما اندیشمندانى که قلب و جانشان به نور ایمان زنده و روشن است، این صدا را از هر سو به خوبى به گوش و جان مى شنوند و به گفته شاعر:
گر تو را از غیب چشمى باز شد با تو ذرات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گل هست محسوس حواس اهل دل!
جمله ذرات در عالم نهان با تو مى گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیر و باهشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
از جمادى سوى جان جان شوید غلغل اجزاى عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت وسوسه ى تاویلها بزدایدت
ولى در تفسیر حقیقت این حمد و تسبیح در میان دانشمندان و فلاسفه و مفسران بسیار گفتگو است:
بعضى آن را حمد و تسبیح حالى دانسته اند، و بعضى قالى که خلاصه نظرات آنها را با آنچه مورد قبول ما است ذیلا مى خوانید:
1- جمعى معتقدند که همه ذرات موجودات این جهان اعم از آنچه ما آن را عاقل مى شماریم یا بیجان و غیر عاقل همه داراى یک نوع درک و شعورند، و در عالم خود تسبیح و حمد خدا مى گویند، هر چند ما قادر نیستیم به نحوه درک و احساس آنها پى بریم و زمزمه حمد و تسبیح آنها را بشنویم.
آیاتى مانند وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ: بعضى از سنگها از ترس خدا از فراز کوه ها به پائین مى افتند (سوره بقره آیه 74).
مانند فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ:
خداوند به آسمان و زمین فرمود از روى اطاعت یا کراهت به فرمان من آئید، آنها گفتند ما از در اطاعت مى آئیم (سوره فصلت آیه 11) … و مانند آن را مى توان گواه بر این عقیده گرفت.
2- بسیارى معتقدند که این تسبیح و حمد، همان چیزى است که ما آن را زبانحال مى نامیم، حقیقى است نه مجازى، ولى به زبان حال است نه قال (دقت کنید).
توضیح اینکه: بسیار مى شود به کسى که آثار ناراحتى و درد و رنج و بى خوابى در چهره و چشم او نمایان است مى گوئیم: هر چند تو از ناراحتیت سخن نمى گویى اما چشم تو مى گوید که دیشب به خواب نرفتى، و چهره ات گواهى مى دهد که از درد و ناراحتى جانکاهى رنج مى برى! این زبانحال گاهى آن قدر قوى و نیرومند است که زبان قال را تحت الشعاع خود قرار مى دهد و به تکذیب آن برمى خیزد و به گفته شاعر:
گفتم که با مکر و فسون پنهان کنم راز درون!
پنهان نمى گردد که خون از دیدگانم مى رود!
این همان چیزى است که على ع در گفتار معروفش مى فرماید:
ما اضمر احد شیئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه:
هرگز کسى رازى را در دل نهان نمى کند مگر اینکه در لابلاى سخنان ناآگاه و صفحه صورتش آشکار مى گردد .
از سوى دیگر آیا مى توان انکار کرد که یک تابلو بسیار زیبا که شاهکارى از هنر راستین است گواهى بر ذوق و مهارت نقاش مى دهد و او را مدح و ثنا مى گوید؟
آیا مى توان انکار کرد که دیوان شعر شعراى بزرگ و نامدار از قریحه عالى آنها حکایت مى کند؟ و دائما آنها را مى ستاید؟
آیا مى توان منکر شد که ساختمانهاى عظیم و کارخانه هاى بزرگ و مغزهاى پیچیده الکترونیک و امثال آنها، با زبان بى زبانى از سازنده و مخترع و مبتکر خود سخن مى گویند، و هر یک در حد خود از آنها ستایش مى کنند؟
بنا بر این باید قبول کرد که عالم شگرف هستى با آن نظام عجیبش، با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خیره کننده اش و با آن ریزه کاریهاى حیرت زا همگى تسبیح و حمد خدا مى گویند.
مگر تسبیح جز به معنى پاک و منزه شمردن از عیوب مى باشد؟ ساختمان و نظم این عالم هستى مى گوید خالق آن از هر گونه نقص و عیبى مبرا است.
مگر حمد چیزى جز بیان صفات کمال مى باشد؟ نظام جهان آفرینش از صفات کمال خدا، از علم بى پایان و قدرت بى انتها و حکمت وسیع و فراگیر او سخن مى گوید.
مخصوصا با پیشرفت علم و دانش بشر، و پرده برداشتن از گوشه هایى از اسرار و رازهاى این عالم پهناور، این حمد و تسبیح عمومى موجودات آشکارتر شده است.
اگر یک روز آن شاعر نکته پرداز هر برگى از برگهاى درختان سبز را دفترى از معرفت کردگار مى دانست، دانشمندان گیاه شناس امروز در باره این برگها نه یک دفتر بلکه کتابها نوشته اند، و از ساختمان اسرار آمیز کوچکترین اجزاى آن یعنى سلولها گرفته تا طبقات هفتگانه برگ، و دستگاه تنفسى آن، و رشته هاى آبیارى و تغذیه و سایر مشخصات بسیار پیچیده برگها در این کتابها، بحثها کرده اند.
بنا بر این هر برگى شب و روز نغمه توحید سرمى دهد و آواز رساى تسبیحش را در درون باغ و جنگل، بر فراز کوه ها، در خمیدگى دره ها پخش مى کند، اما بیخبران چیزى از آن نمى فهمند، خاموشش مى شمارند و زبان بسته! این معنى براى تسبیح و حمد عمومى موجودات کاملا قابل درک است و نیاز به آن ندارد که ما براى همه ذرات عالم هستى درک و شعور قائل شویم چرا که دلیل قاطعى براى آن در دست نیست و آیات گذشته نیز به احتمال زیاد همان زبان حال را بیان مى کند.
ولى در اینجا یک سؤال باقى میماند و آن اینکه اگر منظور از تسبیح و حمد حکایت نظام آفرینش از پاکى و عظمت و قدرت خدا است، و صفات سلبیه و ثبوتیه او را شرح مى دهد پس چرا قرآن مى گوید شما حمد و تسبیح آنها را نمى فهمید؟ اگر بعضى نفهمند حد اقل دانشمندان که مى فهمند.
ولى این سؤال دو پاسخ دارد:
نخست اینکه روى سخن با اکثریت مردم نادان و مخصوصا مشرکان است و دانشمندان با ایمان که در اقلیت قرار دارند از این عموم، مستثنا هستند که هر عامى استثنایى دارد.
دیگر اینکه آنچه ما از اسرار این عالم مى دانیم در برابر آنچه نمى دانیم همانند قطره اى است در برابر دریا و ذره کاهى است در مقابل یک کوه عظیم، که اگر درست بیندیشیم حتى نام علم و دانش نمى توان بر آن گذاشت.
تا بدانجا رسید دانش من که بدانستمى که نادانم!
بنا بر این در واقع ما تسبیح و حمد این موجودات را هر چند دانشمند باشیم نمى شنویم چرا که آنچه را مى شنویم تنها یک کلمه است از یک کتاب بزرگ و روى این حساب مى توان به صورت یک حکم عمومى خطاب به همه جهانیان گفت شما تسبیح و حمد موجودات عالم هستى را که به زبانحال دارند درک نمى کنید، زیرا آنچه درک مى کنید بقدرى ناچیز است که به حساب نمى آید.
3- بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که حمد و تسبیح عمومى موجودات در اینجا ترکیبى از زبان حال و قال یا به تعبیر دیگر تسبیح تکوینى و تشریعى باشد، چرا که بسیارى از انسانها و همه فرشتگان از روى درک
و شعور حمد و ثناى او مى گویند و همگى ذرات موجودات نیز با زبان حالشان از عظمت و بزرگى خالق بحث مى کنند.
گر چه این دو نوع حمد و تسبیح با هم متفاوت است ولى در قدر جامع یعنى مفهوم وسیع کلمه حمد و تسبیح، مشترک مى باشند.
ولى چنان که پیدا است تفسیر دوم با آن شرح که بیان کردیم از همه دلچسب تر است.
گوشه اى از روایات اهل بیت [در زمینه تسبیح عمومى موجودات جهان ]در روایاتى که از پیامبر ص و ائمه اهل بیت ع رسیده تعبیرات جالبى در این زمینه دیده مى شود، از جمله:
یکى از یاران امام صادق ع مى گوید: از تفسیر آیه وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ سؤال کردم، امام ع فرمود:
کل شى ء یسبح بحمده و انا لنرى ان ینقض الجدار و هو تسبیحها:
آرى هر چیز تسبیح و حمد خدا مى گوید حتى هنگامى که دیوار مى شکافد و صدایى از آن به گوش مى رسد آن نیز تسبیح است .
! از امام باقر ع نقل شده که فرمود:
نهى رسول اللَّه عن ان توسم البهائم فى وجوهها، و ان تضرب وجوهها لانها تسبح بحمد ربها:
پیامبر ص فرمود: علامت داغ در صورت حیوانات نگذارید و تازیانه به صورت آنها نزنید، زیرا آنها حمد و ثناى خدا مى گویند «2».
و نیز از امام صادق ع نقل شده:
ما من طیر یصاد فى بر و لا بحر و لا شى ء یصاد من الوحش الا بتضییعه التسبیح:
هیچ پرنده اى در صحرا و دریا صید نمى شود و هیچ حیوان وحشى به دام صیاد نمى افتد مگر به خاطر ترک تسبیح «3»! امام باقر ع صداى گنجشکانى را شنید، فرمود: مى دانید اینها چه مى گویند، ابو حمزه ثمالى که از یاران خاص امام بود میگوید عرض کردم نه، فرمود:
یسبحن ربهن عز و جل و یسئلن قوت یومهن:
اینها تسبیح خداوند بزرگ را مى گویند و روزى خود را از او مى خواهند . در حدیث دیگرى مى خوانیم که یک روز پیامبر ص نزد عایشه آمد، فرمود: این دو لباس مرا بشوى عرض کرد: اى رسول خدا دیروز شستم، فرمود:
ا ما علمت ان الثوب یسبحن فاذا اتسخ انقطع تسبیحه آیا نمى دانى که لباس انسان نیز تسبیح خدا میگوید و هنگامى که چرک و آلوده شود تسبیح آن قطع مى شود .
در حدیث دیگرى از امام صادق ع مى خوانیم که فرمود:
للدابة على صاحبها ستة حقوق لا یحملها فوق طاقتها، و لا یتخذ ظهرها مجلسا یتحدث علیها، و یبدء بعلفها اذا نزل، و لا یسمها فى وجهها، و لا یضر بها فانها تسبح و یعرض علیها الماء اذا مر بها:
حیوان بر صاحبش، شش حق دارد: بیش از تواناییش بر او بار نکند، پشت او را مجلسى براى سخن گفتن قرار ندهد (بلکه هنگامى که به دیگرى مى رسد و مى خواهد با او سخن بگوید پیاده شود و پس از اتمام سخن سوار شود)، در هر منزلى وارد مى شود، نخست علف او را آماده کند، علامت داغ در صورت او نگذارد، و او را نزند، چرا که تسبیح خدا مى گوید و هنگامى که بر چشمه آب و مانند آن مى گذرد، او را به کنار آب برد (تا اگر تشنه است بنوشد) .
مجموعه این روایات که بعضى از آنها معانى دقیق و باریکى دارد نشان مى دهد که این حکم عمومى تسبیح موجودات، همه چیز را بدون استثناء در بر مى گیرد و همه اینها با آنچه در تفسیر دوم (تسبیح به معنى زبانحال و تکوین) گفتیم
کاملا سازگار است، و اینکه در این روایات خواندیم هنگامى که لباس آلوده و کثیف مى شود، تسبیح آن قطع مى گردد، ممکن است اشاره به این باشد که موجودات تا چهره پاک طبیعى دارند، انسان را به یاد خدا مى اندازند، اما هنگامى که چهره پاک طبیعى خود را از دست دادند دیگر آن یادآورى از بین مى رود.
تفسیر نمونه، ج 12، ص: 129

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد