خانه » همه » مذهبی » تشكيك قرضاوي در فتواي شلتوت

تشكيك قرضاوي در فتواي شلتوت

تشكيك قرضاوي در فتواي شلتوت

رئيس اتحاديه جهاني علماي مسلمان در يك سال اخير، گويا بيشترين وقت خود را صرف مقابله با تشيع كرده است. نقطه آغاز تقابل، اعلام خطر وي نسبت به گسترش تشيع در آفريقا بود. گفته مي شود كه عامل اصلي اين اقدام، گرويدن فرزندش به تشيع است. اما عبدالرحمن قرضاوي اين ادعا را نه تاييد كرده و نه رد. وي در شعري كه در پاسخ به اين شايعه سروده، نشان مي دهد كه به مسائل مهمتري اولويت مي دهد كه شيعه و سني بودن در آنها چندان اهميتي ندارد كه در راس آن مسائل غلبه بر انحطاط

14b0b337 cf53 4d6a 9a9b 6e20ca44893f - تشكيك قرضاوي در فتواي شلتوت
31044 - تشكيك قرضاوي در فتواي شلتوت
تشكيك قرضاوي در فتواي شلتوت

رئيس اتحاديه جهاني علماي مسلمان در يك سال اخير، گويا بيشترين وقت خود را صرف مقابله با تشيع كرده است. نقطه آغاز تقابل، اعلام خطر وي نسبت به گسترش تشيع در آفريقا بود. گفته مي شود كه عامل اصلي اين اقدام، گرويدن فرزندش به تشيع است. اما عبدالرحمن قرضاوي اين ادعا را نه تاييد كرده و نه رد. وي در شعري كه در پاسخ به اين شايعه سروده، نشان مي دهد كه به مسائل مهمتري اولويت مي دهد كه شيعه و سني بودن در آنها چندان اهميتي ندارد كه در راس آن مسائل غلبه بر انحطاط داخلي ، استبداد، استكبار و صهيونيسم است.
اما پدر وي شيخ يوسف، اخيراً مسئله تازهاي را براي مطرح كردن با اهميت يافته و آن تشكيك و بلكه نفي فتواي شيخ محمود شلتوت، شيخ پيشين الازهر است.
قرضاوي در جلسه اي با جوانان درقاهره كه از سوي اتحاديه تحت مديريت وي و با عنوان «علماي آينده» تشكيل شده بود، گفت: شيخ محمود شلتوت فتوايي براي جواز تعبد به مذهب جعفري صادر نكرده است. وي در پاسخ به پرسشي درباره صدور چنين فتوايي گفت: اين فتوا را براي من بياوريد… اين فتوا در كدام كتابش آمده است؟… من اين فتوا را نديده ام… كدام يك از شماها مي گويد اين فتوا را در فلان كتاب يا مجله ديده است؟
وي افزود: من سالها با شيخ شلتوت زيسته ام و از نزديكترين اطرافيان، به وي بوده ام. من چنين فتوايي را نديده ام. نديده ام چنين چيزي گفته باشد. من چهار كتابي را كه از شيخ شلتوت منتشر شده است، تدوين كرده ام؛ شيخ احمد العسال رئيس سابق دانشگاه اسلامي اسلام آباد همكار من بوده و در مقدمه چاپ اول كتاب شلتوت از من و ايشان تشكر شده است.
شيخ احمد العسال در پاسخ به پرسش سايت اسلام آنلاين گفتههاي قرضاوي را تاييد كرد. اما نشريه البشائر در تاريخ 14 مارس 2009 از قول شيخ جمال قطب از علماي الازهر نوشت كه اين دو تمام نوشتههاي شيخ شلتوت را گردآوري نكرده اند و كسي نميتواند منكر شود كه حتي پيش از شيخ شلتوت نيز فقه شيعه و زيديه در الازهر تدريس شده است.
يك روز بعد مقاله اي به قلم شيخ عصام تليمه درسايت اسلام آنلاين منتشر شد كه عنوان آن چنين بود: بله، شيخ شلتوت برجواز تعبد به مذهب جعفري فتوا داده است. وي در مقاله اش آورده است: من اينجا نمي خواهم درباره درستي يا نادرستي فتواي شلتوت بحث كنم. بحث من درباره اثبات و نفي صدور اين فتوا است. اول اينكه بايد بگويم شيخ شلتوت چنين فتوايي را صادر كرده است. اين فتوا عيناً در مجله «رساله الاسلام» كه از سوي دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در قاهره منتشر ميشد، با عنوان «فتواي تاريخي» آمده است. در مقدمه اين مطلب نيز سردبير بيان مي كند كه آغازين صفحات مجله را به حادثه مهم تاريخي اي اختصاص داده كه فتواي عالي جناب، استاد اكبر شيخ محمود شلتوت شيخ جامع الازهر – كه خدا عمرش را دراز و بهره وري امت اسلام را از علم و فضل و تلاش پاكش مدام گرداند- پديد آورده است.
مستند اين فتوا صفحه 228 شماره 3 محرم 1379 ه و ژوئيه 1959 م سال يازدهم مجله رساله الاسلام است. شلتوت اين فتوا را در پاسخ استفتايي صادر كرد كه از وي مي پرسيد آيا صحت اعمال مسلمان (عبادات و معاملات) را منوط به تقليد و تقيد يكي از مذاهب چهارگانه اهل سنت مي داند و يا شيعه اماميه و زيديه را هم برآن چهار مذهب هم مي افزايد؟ پاسخ شلتوت چنين است:
1. اسلام ، از هيچ يك از پيروان خود، پيروي از مذهب معيني را واجب نگردانيده است. بلكه مي گوييم: هر مسلماني حق دارد از آغاز به هر كدام از اين مذاهب كه آموزه هايش به درستي منتقل شده و احكامش در كتاب هاي خاص تدوين شده است، گردن نهد و كسي كه به يكي از اين مذاهب گرويده است، حق دارد به مذهب ديگري منتقل شود و هيچ مشكلي براي اين كار نخواهد داشت.
2. مذهب جعفري كه به مذهب شيعه اماميه اثني عشريه معروف است، مذهبي است كه تعبد به آن همانند ديگر مذاهب اهل سنت شرعاً جايز است.
بنابراين سزاوار است مسلمانان اين نكته را دريابند و از تعصب ناروا نسبت به مذاهب معين دست بكشند. زيرا دين خدا و شريعت او تابع يك مذهب و منحصر به يك مذهب نيست. چرا كه همه اهل اجتهاد و مقبول درگاه خدايند وكسي كه اهل اجتهاد و نظر نيست ميتواند از آنان تقليد و به مقررات فقهي اشان عمل كند و در اين امر فرقي ميان عبادات و معاملات وجود ندارد.[پايان فتواي شلتوت]شيخ عصام در ادامه اين مقاله به زمينه هاي صدور اين فتوا ميپردازد و مي نويسد: پس از آن كه شيخ شلتوت در آغاز سال 1959 عزم خود را براي تقريب ميان مذاهب و اقدم به تدريس فقه شيعه در ضمن برنامههاي جديد دانشكده شريعت با روزنامه الحيات در ميان نهاد، محمود سليمه نماينده روزنامه الشعب اين سوال را متوجه شلتوت كرد و او پاسخ داد و متن آن را مجله رساله الاسلام منتشر كرد.
نويسنده مقاله، بند دوم گفتار خويش را چنين آغاز ميكند: روشن است كه شلتوت به فتواي خويش باور داشت و اين فتوايي نبود كه او صادر كرده و كارش را تمام كرده باشد. بلكه كمي پس از انتشار آن مجله المجتمع العربي گفت و گوي مفصلي ر ا با وي منتشر كرد كه روزنامه الاهرام نيز به چاپ مجدد كامل آن اقدام كرد. در بخشي از اين گفت و گو از شلتوت پرسيده مي شود: آيا تدريس مذهب شيعه در الازهر به معناي جواز عمل به آن است و يا صرفاً هدف آن دانستن و تحصيل و افزودن آگاهي علما است؟ شلتوت چنين پاسخ مي دهد: ما اصراري ندار يم كه دروس ما در الازهر تنها براي علم و تحصيل باشد. ما براي درك و فهم و سپس اجرا و عمل به هر آنچه كه عمل به آن ممكن باشد، درس مي خوانيم. در قانون ما از احكام فقه شيعه، استفادههاي فراواني شده است و بسياري از علماي ما به برخي از احكام عبادي آنان عمل ميكنند. ما فقط به كتاب و سنت رجوع ميكنيم و هرجا كه نظري مخالف اصول صحيح اسلامي نباشد، و با نص شرعي اي تعارض نداشته باشد، مشكلي براي پذيرفتن عمل به آن نخواهيم داشت. اين همان تقريب مطلوب و آسان سازي مورد نظر است.
واكنش نسبت به فتواي شلتوت دراين حد متوقف نشد و اين فتوا، تاييد و نقدهاي شماري از علما و مشايخ را در پي داشت. دكتر محمد البهي در تاييد اين فتوا مقاله اي با عنوان «مع المذاهب الاسلاميه» و محمود شرقاوي مقاله اي با عنوان « الازهر و مذاهب الفقه الاسلامي» منتشر كردند. اما مجله رساله الاسلام در شماره بعدي خود مقاله شيخ محمد تقي قمي را با عنوان قصه التقريب منتشر كرد كه وي در آن، فتوا و تلاشهاي شلتوت را ستود. در شماره بعدي نيز شيخ محمد محمد المدني سردبير مجله در مقاله اي با عنوان «رجه البعث في كليه الشريعه» فتواي شلتوت را تاييد كرد و به تفصيل پاسخ مخالفان را داد. شيخ محمد الغزالي نيز در همين شماره در مقاله اي با عنوان «علي اوائل الطريق» با مخالفان در افتاد و با زبان گفتگوي طنزآميز معهود خويش از اين فتوا دفاع كرد.
با اين حال اين فتوا با اجماع علماي الازهر مواجه نشد و حتي اكثريت با آن موافقت نكردند. بلكه اعضاي جمعت تقريب به استثناي يك نفري كه از آن خارج شدند آن را تاييد كردند. آن يك نفر يكي شيخ عبدالطيف سبكي رئيس كميسيون فتوا و شيخ حنبليهاي الازهر بود كه چند سال پيش از صدور فتواي شلتوت، در مقاله اي شديد الحن تقريب ميان شيعه و سني را توهم و فاقد حقيقت و جاده اي يك طرفه آن هم از طرف اهل سنت دانسته بود.
نويسنده اين مقاله در پايان مقاله متذكر ميشود كه به رغم تلاشهاي الازهر آثار شلتوت به طور كامل گردآوري نشده است و اين كه قرضاوي و عسال ميگويند چنين فتوايي را نديده اند به سبب آن است كه عسال در سال 1960 و قرضاوي در سال 1961 به قطر رفته اند و شلتوت در دسامبر 1963 وفات يافته است. در اين دوره بحثها و مقالات مهمي از شلتوت منتشر شده كه هنوز گردآوري نشده است. و آن دسته از كتابهايي كه شلتوت كه قرضاوي و عسال گردآوري كرده اند، به پيش از صدور فتواي شلتوت بر ميگردد و طبيعي است كه تا آن تاريخ شلتوت چنين فتوايي را صادر نكرده بود تا اين دوگردآوري كنند.
همزماني اظهارات اخير قرضاوي با حملات شديد تبليغاتي دولت مصر عليه حزب الله لبنان پس از دستگيري شماري از هواداران مصري حزب الله در جريان كمك رساني به مردم غزه و شكستن محاصره همه جانبه اين منطقه، بسيار جالب توجه است. از قرضاوي كه دوران جواني اش را در مبارزات اسلامگرايانه اخوان المسلمين گذرانده و طعم دستگيري و غربت را چشيده، شگفت است كه درست در لحظه اي كه قهرمان مبارزه با صهيونيسم با رفتار ناجوانمردانه دولت مصر رويارو شده است و دشمنان اسلام راهي بهتر از به جان هم انداختن شيعه و سني در منطقه خاورميانه براي تامين امنيت اسرائيل نيافته اند، به طرح مسائلي ميپردازد كه بيش از همه، دشمنان را خشنود ميكند.
قرضاوي پس از سپري كردن عمري در راه دعوت اسلامي و احياي آموزه هاي اسلام و در عين حال درك مقتضيات زمانه و عرضه پاره اي آراء و انديشه هاي جديد كه به مذاق سلفيها خوش نيامده، در ماه هاي اخير دو كار عمده كرده است: نخست آن كه شيعيان را به تبشير يا شيعه سازي اهل سنت متهم كرده و سپس با همه توان خويش به كرات اعلام كرده كه اهل سنت مذهب حقه اسلام است و ديگران گمراه و اهل بدعت اند. طبعاً پيروان هر مذهبي، قطعاً مذهب خود را حق مي دانند و گرنه بدان گردن نمي نهادند ولي گمراه دانستن و بدعتگزار شمردن ديگران گويا چندان ضرو رتي ندارد و ميتوان ديگران را اهل اجتهادي متفاوت – هرچند نادرست – دانست تا اهل ضلالت و بدعت. اما عجيب تر آن است كه اين همه در زماني اتفاق افتاد كه جهان اسلام و به ويژه فلسطين سخت ترين روزهاي خود را مي گذراند. به نظر مي رسد فرزند شاعر و دور انديش قرضاوي چيزهاي زيادي براي ياد دادن به پدر دارد.

فرزند قرضاوي؛ سني است يا شيعه؟

از حدود چهار ماه پيش پاره اي سايتهاي خبري، اعلام كردند كه سبب خشم قرضاوي از گسترش تشيع، شيعه شدن فرزندش عبدالرحمن است. روزنامه العرب چاپ قطر در شماره سه شنبه 7/10/2008 با نسبت دادن اين ادعا به شيخ علي كوراني در درستي آن ترديد كرد، چر ا كه نام برده پيش از اين اعلام كرده بود كه ملكه بريتانيا هم به تشيع گرويده است!
رئيس شوراي عالي آل البيت مصر، محمد دريني كه به رهبر شيعيان مصر معروف است، شيعه شدن عبدالرحمن قرضاوي را نفي كرد و گفت وي همچنان سني است. وي جواني است خود ساخته و هنرمند و گيتار نواز و چندان به قضاياي مذهبي تعصبي نشان نمي دهد و البته در شعرهايش سيد حسن نصر الله را ميستايد؛ همانند بسياري از ديگر مردم مصر.
دريني گرايش هاي گسترده مردم مصر به تشيع و تغيير مذهبشان را نفي كرد و گفت: وي از كجا اين اطلاعات را به دست آورده است كه موجي از گرويدن به تشيع به راه افتاده است. البته ميليونها نفر سالانه در مراسم سالروز ميلاد امام حسين شركت ميكنند كه اين امر را نميتوان نمودي شيعي دانست. البته ممكن است كه وي دستگاههاي اطلاعاتي ويژه اي داشته باشد كه از دل مردم خبر مي دهند. زيرا هركس كه در مصر شيعه شود، جرات ابراز آن را ندارد. به ويژه آنكه چند سال پيش برخي شيعيان تحت فشار امنيتي وزارت اوقاف مجبور به نوشتن توبه نامه و اعلام بازگشت به مذهب سني شدند.
دريني اعلام كرد: من از محبان اهل بيتم و آباء و اجداد من از سادات بوده اند و قطعاً هيچ تحول مذهبي اي در مصر اتفاق نيفتاده است. البته عشق به اهل بيت به صورت موروثي در زيارت آنان از ضريح امام حسين و حضر ت زينب و ديگر امامزادگان منعكس است و نام اين را نميتوان تشيع نهاد.

عبدالرحمن قرضاوي كيست؟

وي پسر سوم شيخ يوسف قرضاوي است. متولد 1970 م و داراي مدرك كارشناسي از دانشكده شريعت دانشگاه قطر و كارشناسي ارشد مقاصد شريعت از دارالعلوم دانشگاه قاهره است. عبدالرحمن شاعري توانا و گيتار نوازي چيره دست است. به شدت با نظام حاكم بر مصر سر مخالفت دارد و شعري بلند در هجو رئيس جمهور مصر با عنوان «الهاتك بامرالله» سروده است. عبدالرحمن دركنگره حزب الله لبنان در ژوئيه 2007 در شهر قانا شركت و در آن سخنراني كرد. سپس ديوان شعري با عنوان «اكتب تاريخ المستقبل» را منتشر كرد كه در آن پيروزي حزب الله و شخص سيد حسن نصرالله را ستوده است.

پايان كار

عبدالرحمن پس از دو سه هفته سكوت، سرانجام در تاريخ 14/10/2008 با شعري كه در روزنامه الدستور مصر منتشر كرد روزه اش را شكست. عنوان اين شعر «كثيرعليكم» است. وي در اين شعر خود را شيعه حق و نه شيعه مذاهب دانسته و اعلام كرده كه اگر ميخواسته مذهبش را تغيير دهد، آشكارا اعلام ميكرده است. وي شعرش را چنين مي آغازد.
دو گروه با هم نزاع كرده اند
ميان آن دو گروه شاعري است كه چون هجو سرايد هردو گروه رسوا شوند. وي در اين شعر به مسلمانان هشدار مي دهد كه هزاران رخنه در كشتي اشان پديد آمده و از هر سو منجنيق دشمن برسر شان ميبارد و هر دو فرقه مذهبي شكارهايي فربه در دام دشمنان ما هستند،
هواپيماهاي دشمن برآسمان وطنمان در پروازند و محموله اشان هزاران هزار كفن است.
آنها وقتشان را با سخن از تجارب و دانش پر ميكنند ولي ما در پي ترويج سخنان فتنه برانگيزيم.
آن بمبها برسر همه ما فرود خواهد آمد؛ به شهر و روستا. بمبهاي دشمنان فرقي ميان مذاهب نمينهد.
ما همه نيرنگ خورده ايم و چهره دشمن با تفرقه ما بسيار خرسند است.
دستگاههاي جاسوسي آنان در حوزه علم و صحن مساحد جاخوش كرده و ما را به پرتگاه ميبرد. بمبهاي آنان هم فرقههاي كفر! و هم فرقه ناجيه را نابود خواهد كرد.
دشمن همه را خوار كرده است و ما تكبر را ذخيره ميكنيم تا در برابر برادرانمان تكبر ورزيم.
منبع: پگاه حوزه

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد