تشکر شيطان
سيد جليل القدري در تهران از شاگردان مرحوم شيخ رجب علي خياط رضوان الله تعالي عليه مي باشد. ايشان برايم نقل فرمود که: يکي از شاگردان حاج شيخ، سيدي بود که شغلش فروش لباس هاي دوخته شده مانند کت شلوار بود. در آن زمان در خارج از کشور دو تا کارخانه بود که پارچه توليد مي کردند و از نظر اهل خبره محصول اين دو
تشکر شيطان
سيد جليل القدري در تهران از شاگردان مرحوم شيخ رجب علي خياط رضوان الله تعالي عليه مي باشد. ايشان برايم نقل فرمود که: يکي از شاگردان حاج شيخ، سيدي بود که شغلش فروش لباس هاي دوخته شده مانند کت شلوار بود. در آن زمان در خارج از کشور دو تا کارخانه بود که پارچه توليد مي کردند و از نظر اهل خبره محصول اين دو کارخانه از نظر جنس با يک ديگر هيچ فرقي نداشت. جز اين که يکي از آن دو تبليغات زيادي داشت؛ ديگري تبليغات چنداني نداشت. اکثر مردم به سراغ محصولات کارخانه پر تبليغات مي رفتند. لباس هايي که اين سيد تهيه مي نمود، از پارچه آن کارخانه کم تبليغات بود ولي کسي متوجه نمي شد.
روزي حاج شيخ در مغازه او نشسته بود. جواني آمد و لباسي خريد و رفت. شيخ خنده اي مي کند و سپس به شاگردش مي گويد: علت خنده ام را نمي پرسي؟ مي گويد: نمي دانم، بفرماييد به چه علت خنديديد؟!
در جواب مي فرمايد: مردم نمي دانند که اين دو کارخانه، محصولاتش عين يک ديگر است. اين جوان که لباس را از تو خريد، با خيال و ذهنيت آن کارخانه پر تبليغات آمده بود! سزاوار بود که به او مي گفتي که اين پارچه از چه کارخانه اي است! خنده ام از اين بود که وقتي جوان لباس را خريد و رفت، شيطان آمد و در اطراف تو چرخي زد و تشکر کرد و رفت!
منبع: نکته ها از گفته ها، 85.
منبع: نشريه نسيم وحي، شماره 22
/ن
روزي حاج شيخ در مغازه او نشسته بود. جواني آمد و لباسي خريد و رفت. شيخ خنده اي مي کند و سپس به شاگردش مي گويد: علت خنده ام را نمي پرسي؟ مي گويد: نمي دانم، بفرماييد به چه علت خنديديد؟!
در جواب مي فرمايد: مردم نمي دانند که اين دو کارخانه، محصولاتش عين يک ديگر است. اين جوان که لباس را از تو خريد، با خيال و ذهنيت آن کارخانه پر تبليغات آمده بود! سزاوار بود که به او مي گفتي که اين پارچه از چه کارخانه اي است! خنده ام از اين بود که وقتي جوان لباس را خريد و رفت، شيطان آمد و در اطراف تو چرخي زد و تشکر کرد و رفت!
منبع: نکته ها از گفته ها، 85.
منبع: نشريه نسيم وحي، شماره 22
/ن