تصوف، مأمن ابوحامد غزالی
در مجموعه آثار غزالی پس از رها کردن کرسی نظامیه ی بغداد این تصوف است که بیشترین حضور را دارد. او در سیر حیات فکری خود در المنقذ من الضلال نهایتاً تصوف را بارانداز خویش می داند و آن را نزدیکترین عرصه به حوزه ی دین و پیامبری ارزیابی می کند. وی در تشریح پیوستن خود به طریق صوفیه می گوید که پس از اینکه دانش های گوناگون چون فلسفه و کلام و فقه و… آسوده شدم، با همت بسیار به طریق صوفیه روی آوردم و دانستم که راه ایشان تنها با علم و عمل کامل می شود. حاصل کارشان راه سپردن گردنه های دشوار نفس و پاک شدن از خُلقیات ناپسند و صفات زشت آن بود، تا به واسطه ی آن به پیراستن دل از غیر خدای متعال و آراستن آن به ذکر الهی بتوان رسید. برای من علم سهل تر از عمل بود. از این رو از طریق مطالعه کتاب هایی چون قوت القلوب ابوطالب مکی (1) و آثار حارث محاسبی (2) و مطالب پراکنده ای که از جُنید و شبلی و بایزید بسطامی و برخی دیگر از مشایخ صوفیه، به جا مانده به یادگیری دانش شان پرداختم، تا اینکه به عمق مقاصد علمی آنان دست یافتم و از طریق آنها، آنچه را می توان از راه آموختن و شنیدن به دست آورد، تحصیل کردم. پس از آن بر من آشکار شد که آنچه بیش از همه به طریق ایشان اختصاص دارد، با آموختن وصل بدان ممکن نیست، بلکه با ذوق و حال و تغییر صفات به دست می آید. او پس از ورود به جرگه ی صوفیان شریک اذواق و مواجید آنان گشت و در آثار خود از این طایفه چنین یاد کرد:
«به یقین دانستم که صوفیه پیشروانِ خاصِ طریقِ خدای متعال اند. سیرتشان بهترین سیرت ها و راهشان درست ترین راه هاست و خُلق و خویشان پاکیزه ترین اخلاق، بلکه حتی اگر خرد خردمندان و حکمت حکیمان و علم دانشمندان آگاه بر اسرار شریعت مجتمع گردد، تا اندکی از سیرت و اخلاق آنان را تغییر دهند و به بهتر از آن مبدل سازند، راهی بدان نخواهند داشت، زیرا تمام حرکات و سکناتشان در ظاهر و باطن برگرفته از نور مِشکات نبوت است و ورای نور نبوت در تمام روی زمین نوری نیست که بتوان از آن روشنی جست. باری، گویندگان چه می توانند بگویند در باب طریقی که طهارت آن، که اولین شرط از شروط آن است، عبارت است از پاک کردن کامل دل از غیر خدای متعال و آغازش که مانند تحرمه بستن نماز است، عبارت است از استغراق کامل به ذکر الهی و نیز پایانش فنای کامل در خداست. البته این در قیاس با آنچه در ابتدای راه وجود دارد و تحت اختیار و تحصیل انسان درمی آید، پایان به شمار می آید، وگرنه در حقیقت آغاز راه است و آنچه پیش از آن وجود دارد، برای سالک در حکم راهرو است. از آغاز راه مشاهدات و مکاشفات شروع می شود، تا جایی که آنان در بیداریشان فرشتگان و ارواح پیامبران را می بینند و صدایشان را می شنوند و از آنان بهره ها می ستانند. سپس حالشان از مرتبه ای که در آن صورت ها و مثال ها را مشاهده می کنند، بالاتر می رود و به درجاتی می رسد که در آن مجال سخن گفتن ضیق می شود و هیچ کس در مقام تعبیر از آن برنیاید، مگر اینکه سخنش به خطایی آشکار که به هیچ روی دوری از آن ممکن نیست، درپیچیده شود.»
غزالی پس از نشان دادن جایگاه صوفیه صراحتاً اظهار می دارد که هرکس از این ذوق بهره ای نداشته باشد، از حقیقت نبوت جز نامی را درک نخواهد کرد. این اعتقاد ژرف غزالی به تصوف و صوفیه موجب شد که وی آثار ایشان را ارج بسیار نهد و به تألیفاتی در این حوزه دست برد. آثار وی مشحون است از نقل مطالب صوفیه و دفاع از دیدگاه های ایشان در مقابل متشرعه و اهل کلام. دفاع وی از ورود مفهوم عشق در ادبیات صوفیانه و نیز دفاع از استعمال واژگان و اصطلاحاتی که متشرعان آنها را در شعر صوفیانه برنمی تافتند و نیز فتوای مشهور او در باب سماع عارفانه از جمله مهمترین خدماتی است که وی به عرفان و ادبیات عارفانه نموده است (3). بسیاری از حوزه های مورد پژوهش غزالی از جمله کلام و تفسیر تحت تأثیر مستقیم مشی عرفانی وی قرار می گیرد. تلقی صوفیانه وی از مبحث رؤیت و نیز تفسیر خاص او از نور را می توان نمونه هایی از این تأثیرپذیری ها دانست. میل غزالی به تصوف موجب نمی شود که وی انحرافات راه یافته در آن را نادیده بگیرد و در جایی اظهار می دارد که همه ی امور دینی سُست و تباه شده، مگر تصوف که به کلی نابود گردیده است (4). استفاده ی گسترده ی وی از سخنان منسوب به صوفیه و تأیید مرام و مسلک ایشان به نحو فراگیر، از جمله انتقاداتی است که بسیاری از مخالفان و موافقان اندیشه ی وی مطرح نموده اند. برای نمونه ملامحسن فیض کاشانی که از علاقه مندان غزالی است و عمیقاً در آثار خود از وی متأثر شده، یکی از ایرادات اساسی آثار غزالی و از جمله احیاء علوم الدین را استفاده ی بی حد و حصر وی از سخنان صوفیه می داند (5). گرایش غزالی به تصوف تأثیر ژرفی بر دیگر حوزه های مورد پژوهش وی از جمله اخلاق و تفسیر و حتی فلسفه داشته است که باید در پژوهش های مستقلی مورد بررسی قرار گیرد.
پینوشتها:
1. درباره ی ارتباط غزالی با ابوطالب مکی ر.ک به مقاله ی ابوطالب مکی و ابوحامد غزالی، کوجیرو ناکامورا، ترجمه ی مرضیه سلیمانی، در مجموعه مقالات غزالی پژوهی، خانه کتاب، 1389، صص 317-307.
2. در باب استفاده ی غزالی از آثار حارث محاسبی ر.ک به مقاله آموزه های محاسبی در آثار غزالی، مارگارت اسمیت، ترجمه ی مرضیه سلیمانی در مجموعه مقالات غزالی پژوهی، خانه کتاب، 1389، صص 284ـ271.
3. در این باب ر.ک: به باده ی عشق، نصرالله پورجوادی، کارنامه، 1387، باب اول و سوم و پنجم؛ دو مجدد، همو، نشر دانشگاهی، 1380، باب اول.
4. احیاء علوم الدین، ص 567.
5. المحجة البیضاء، ج 8، ص 101.
منبع مقاله :
کمپانی زارع، مهدی؛ (1391)، حیات فکری غزالی، تصحیح، ترجمه و تحقیق و نقد رساله المنقذ من الضلال، تهران: نگاه معاصر، چاپ اول.
/ج