تصوف در افریقا
تصوف در قرن پنجم از طریق اندلس وارد مغرب (مراکش) شد و از آنجا به دیگر سرزمینهای افریقایی راه یافت. (1) به رغم تحریم آثار متصوفه به خصوص آثار غزالی در شمال افریقا، تصوف در دورهی مرابطون (447-541 / 1055-1146) در این سرزمین گسترش یافت و در دورهی موحدون (515-668 / 1121-1269) صوفیان بزرگی به خصوص در مغرب ظهور یافتند. (2) برخی دلایل عمدهی نفوذ و گسترش تصوف در افریقا عبارتاند از: بیزاری مردم از خشونت و فساد و اوضاع آشفتهی اقتصادی در دورهی مرابطون و موحدون، اشتغال علما و فقها به امور دنیوی و اعمال و رفتار مقبول شیوخ صوفیه و نفوذ معنوی آنان. (3)
توجه و اقبال به صوفیان چندان بود که مردم در هنگام وقوع بلایا و حوادث طبیعی، برای شفای بیماریها و رفع گرفتاریها و نیز برای تظلم از حاکمان، به صوفیان رو میآوردند؛ از اینرو، سالانه فتوح و هدایای بسیاری به آنان داده میشد و بدین ترتیب، صوفیه گاه به مال بسیار دست مییافتند. (4)
جایگاه خاص صوفیان نزد مردم، موجب شد که حکام نیز در ایام صلح درصدد جلب حمایت و توجه مشایخ برآیند و به هنگام جنگ به آنان متوسل شوند. (5) این محبوبیت و نقش سیاسی و اجتماعی صوفیان، موجب ترس و نگرانی حکام و فقها میشد، زیرا برخی صوفیان از آن برای دعوت به خود و ادعای مهدویت استفاده میکردند. (6) اوج مخالفت با صوفیه در مغرب و اندلس، آتش زدن آثار آنان در مساجد بود. (7) البته در سِجِلماسه و فاس، علمایی مانند ابوالفضل یوسفبن محمدبن یوسف (متوفی 513) معروف به نحوی، با این عمل مخالفت کردند. (8)
به رغم مخالفت برخی فقها با صوفیان، از همان ابتدا در افریقا به خصوص در مراکش، متون صوفیانه در مدارس و دیگر علوم دینی در زوایا (خانقاهها) تدریس میشد. (9) به نوشتهی ابنبطوطه در سدهی هشتم، در دربار پادشاه مراکش تفسیر و حدیث و فقه مالکی و کتب صوفیه تدریس میشد. (10) متصوفه خصوصاً در اوایل رواج تصوف در افریقا، کاملاً به انجام دادن فرایض دینی ملتزم بودند (11) و مریدان و متعلمان در محضرِ صوفیانی که جامع تصوف و فقاهت بودند، جمع میشدند. برخی از این صوفیان عبارت بودند از: احمدبن مخلوف شابی اهل تونس، مؤسس طریقهی شابیه در قرن نهم؛ احمدبن قاسم تادْلی (متوفی 1013) مؤلف حدود هفتاد کتاب در تصوف و مناقب صالحان؛ عبدالرحمانبن محمد فاسی (متوفی 1036)، مؤسس یکی از زوایای مهم فاس که مرکز تعلیم و تربیت علما و صوفیه بوده است؛ محمدبن ابیبکر دلّائی (متوفی 1046) پیرو طریقهی شاذلیه که از محدثان بود و علمای مراکش در محضر وی حاضر میشدند؛ محمدبن ناصر دَرعی (متوفی 1085) که مریدان و متعلمان بسیاری از صحرا و سودان به زاویهی او میرفتند. (12)
صوفیان در تبلیغ اسلام در میان قبایل افریقایی بسیار مؤثر بودهاند، بهطوری که در برخی کشورهای افریقایی، اسلام رنگی از تصوف دارد. (13) برخی از صوفیان برای مسلمان کردن قبایل حتی اقدامات نظامی کردند، از جمله عثمان دان فودیو (متوفی 1232 / 1817) با اعلام جهاد مقدّس علیه کفار، بر بخشهایی از نیجریه دست یافت و پس از او پسرش محمد بِلّو (حک: 1232-1253 / 1817-1837) حاکمِ همان مناطقی شد که پدرش گرفته بود و به تدریج قلمرو خود را گسترش داد. (14)
زوایای صوفیه مراکز علوم دینی به شمار میآمدند و در آنها زبان عربی و فقه و کلام تدریس میشد. (15) صوفیه به خصوص در شمال افریقا، مبلّغ عقیدهی مهدویت بودند. این عقیده که از طریق فاطمیان مصر به صوفیه رسیده بود، منجر به ظهور بسیاری از مدعیان مهدویت در سودان و سومالی و سنگال و نیجریه و کامرون شد. (16) از جمله در حوادثی که به تأسیس دولت مهدی در سودان به رهبری محمد احمدبن عبدالله (حک: 1298-1302 / 1881-1885)، یکی از مریدان طریقهی سَمّانیه، انجامید، نقش مؤثری داشتند. (17)
طریقهها و زوایای صوفیه در تحولات سیاسی افریقا نیز نقش تعیین کنندهای داشتند، از جمله زاویهی «دَلاء» یا «تادلا» (18) که حرکت مرابطون از آنجا آغاز شد. فرقهی مُریدین نیز از اتباع طریقههای صوفیه در مغرب بودند. (19)
صوفیان از مردم در برابر جور حکام و استعمارگران دفاع میکردند. سلطان تونس در 713 قیام یکی از مریدان شیخ عبدالرحمان تَسولی را سرکوب کرد، ولی دو قرن بعد شیخ طریقهی شابیه در قیروان قیام کرد و حاکم آنجا شد. قیام صوفیان ریف در مراکش نیز سبب شد که ابویوسف یعقوب، پادشاه مَرینیان در فاس (656-685)، برای جلوگیری از قیام مردم برضد سلطنتش، اقدام کند. (20) طریقههایی مانند قادریه و شاذلیه نیز سابقهای طولانی در درگیری با استعمارگران داشتند. این دو طریقه در مراکش و الجزایر با فرانسه و در اتیوپی و سومالی با ایتالیا و انگلیس مبارزه کردند. امیر عبدالقادر (متوفی 1300 / 1883) که در الجزایر با فرانسه مبارزه کرد، یکی از مریدان طریقهی قادریه بود. (21) طریقههای دیگری چون جَزولیه و احمدیه و دَندراویه و درقاویه نیز در غرب و شاخ افریقا با ایتالیا و انگلیس مبارزه کردند. (22) در مغرب تمام زوایای صوفیه مراکز دفاعی در برابر هجوم و اشغالگری اسپانیا و پرتغال بودند. (23) برخی از مریدان احمدبن ادریس مؤسس طریقهی ادریسیه با استعمارگران شمال غرب و غرب افریقا، و احمدبن شریف سَنوسی (1290-1351 / 1873-1933) از مشایخ طریقهی سنوسیه، از 1320 تا 1330 / 1902-1912 در صحرا با فرانسه و در 1329 / 1911 در لیبی با ایتالیاییها مبارزه کردند. محمد بن عبدالله حسن (متوفی 1301 ش / 1922) از سومالی، در برابر اشغالگران اتیوپیایی و ایتالیایی و انگلیسی ایستادگی کرد. (24) در عین حال، برخی طریقهها در سنگال و سودان و موریتانی هنگام درگیری میان استعمارگران و مردم، بین آنها میانجیگری میکردند و حتی برخی مشایخ با استعمارگران همکاری مینمودند، مثلاً چند تن از مشایخ قادریه به گسترش نفوذ فرانسه در صحرا کمک کردند. (25)
اندیشهی اتحاد اسلامی نیز از طریق برخی طریقههای اصلاحطلب، مانند قادریه و شاذلیه، در افریقا گسترش یافت و زوایای صوفیه با استفاده از تعالیم اسلامی برای متحد کردن قبایل افریقایی در برابر استعمارگران بسیار کوشیدند. (26)
طریقههای صوفیه در افریقا
این طریقهها در افریقا ابتدا در خاندان وَزّانی (ساکن وَزّان در شمال مغرب)، شکل گرفتند. عبدالسلامبن مَشیش، مؤسس طریقهی مَدْینیه و مرید ابومَدْین تلمسانی، از مشاهیر این خاندان بود (27) و هر دوی آنها از بزرگ ترین شیوخ صوفیه در مغرب بودند. (28)
طریقهی قادریه و شاذلیه زودتر و طریقههای دیگر مانند تجانیه و جزولیه و ختمیه و سنوسیه دیرتر از طریقههای دیگر در افریقا رواج یافتند. چهار طریقهی اخیر اغلب تحت تأثیر قادریه و شاذلیه بودند. (29) پرطرفدارترین طریقههای صوفیه نیز قادریه و شاذلیه و تجانیهاند و بسیاری از طریقهها از آنها منشعب شدهاند. (30)
قادریه
گفته میشود که این طریقه از یمن یا حَضْرَموت ابتدا به اتیوپی وارد شد. احتمالاً ابوبکر عبدالله العَیْدروس (متوفی 909 / 1503) اول بار آن را به اتیوپی برد. (31) این طریقه در انتشار اسلام در افریقا نقش مهمی داشته است. از برنامههای کنونی آن تعلیم قرآن به اطفال و فرستادن پیروان، به سرمایهی زاویا، برای تحصیل در مراکز علمی جهان اسلام و مراجعت به وطنشان برای تبلیغ دین اسلام در برابر تبلیغات مسیحیان است. (32) برخی شیوخ مهم قادری این اشخاص بودند: محمد بقّاعی که موجب رواج طریقهی قادریه در غرب افریقا شد؛ مختار کُنْتی (متوفی 1226 / 1811) و شیخ عثمان دان فودیو هر دو از مبلّغان اندیشهی اتحاد مسلمین و اصلاحات؛ احمدبن محمدبن ابوبکر، مرید عثمان دان فودیو، که او را مجدِّد (احیاکننده) میدانستند و در غرب افریقا نهضتهای جهادی را رهبری میکرد؛ عبدالرحمانبن عبدالله شاشی، سرایندهی نعت مشهوری به نام شجرةالیقین. (33)
از قرن دوازدهم / هجدهم طریقهی قادریه تحتالشعاع تجانیه قرار گرفت، اما تأثیر معنوی این طریقه، به خصوص مؤسس آن عبدالقادر گیلانی، باقی مانده است. عبدالقادر هیچگاه به افریقا نرفت، اما به عقیدهی مسلمانان این سرزمین، او تلاش بسیار کرد تا کفارِ منطقهی شاخ افریقا را مسلمان کند.
در داستانی گفته شده است که عبدالقادر گیلانی چهل جان داشته است و بدین ترتیب، وجود قبرهای او را در برخی شهرهای افریقا توجیه میکنند. (34) برخی طریقهها در افریقا، ادعا میکنند که با عبدالقادر گیلانی پیوند معنوی دارند. (35)
بعضی از شاخههای منشعب از قادریه عبارتاند از: مُریدیه، که آن را احمدو بامبا (1267-1346 / 1851-1927)، از مخالفان مشهور استعمار فرانسه، در 1304 / 1887 در سنگال بنیان نهاد؛ (36) بهاریه، از شاخههای قادریه در سودان و منسوب به تاجالدین بهاری، این طریقه در 1155 / 1742 متشتت شد و بسیاری از پیروان آن به تدریج به طریقهی ختمیه پیوستند؛ (37) فاضلیه، شعبهای از قادریه در موریتانی که مؤسس آن محمد فاضل (1194-1286 / 1780-1869) بود. (38)
شاذلیه
ابوالحسن شاذِلی (متوفی 656 / 1258)، مرید عبدالسلام مَشیش، این طریقه را – که از جمله طریقههای اصلاحطلب است – در تونس بنیان نهاد. (39) گفتهاند که حَمْدا بُودونانه این طریقه را به سودان برد. از مبلغان مشهور آن شیخ خُوجَلیبن عبدالرحمانبن ابراهیم (متوفی 1155 / 1742) بود، (40) یکی از شعب مهم این طریقه در افریقا، درقاویه است که ابتدا در تِلِمسان در قرن یازدهم / هفدهم ظهور کرد. (41)
طَیبیه
یکی از شاخههای شاذلیه است و وزانیه و تهامیه نیز نامیده میشود. (42) این طریقه منسوب به عبداللهبن ابراهیم وزانی (متوفی 1089) است و از مشایخ آن عبدالحی کتانی است. او از استادان مسجد جامع قَرَویین بود و به خروج از دین متهم شد. این طریقه از اوایل قرن دوازدهم / اواخر قرن هفدهم وارد امور سیاسی شد و تا قرن سیزدهم / نوزدهم پیروانی داشت. (43)
زَروقیه
یکی دیگر از شاخههای شاذلیه است و منسوب است به احمد بُرنسی مشهور به زَرّوق (متوفی 899 / 1494)، عالِم مراکشی. شاخههایی که نَسَب معنوی خود را به او میرسانند عبارتاند از: رُشدیه یا یوسفیه هر دو در مراکش در قرن دهم؛ ناصریه در مراکش، شیخیه در الجزایر و شابیه در تونس، همه در قرن یازدهم (44) و دَرقاویه منسوب به ابوحمید عرب دَرقاوی (متوفی 1238 / 1823) در قرن دوازدهم. از مشایخ معروف درقاویه، احمد علوی (متوفی 1303 ش / 1924) بود که طریقهی علویهی منسوب به او در الجزایر رواج دارد. شهرت و نفوذ معنوی وی چنان است که حتی در میان پژوهشگران اروپاییِ علاقهمند به عرفان پیروانی دارد. (45)
ختمیه یا مَرغانیه
پس از وفات سید احمدبن ادریس فاسی (متوفی 1253 / 1837)، میان مریدان او بر سر تعیین خلیفه اختلاف افتاد. سید محمد عثمان میر غَنی (1208-1268 / 1794-1852)، که سید احمد او را برای تبلیغ از مصر به سودان فرستاده بود، طریقهی خود را جدا کرد. محمد عثمان ادعا داشت که تعالیم طریقههایی مانند قادریه و نقشبندیه و شاذلیه را با هم جمع کرده و طریقهی او خاتم طرق است. وی تلاش میکرد تا این طریقهها را یکی کند، اما در نهایت این طریقه نیز طریقهای در کنار آن طریقهها شد. (46) محمد عثمان فرزند و جانشین خود، محمد سرّالختم (متوفی 1280)، را مسئول طریقه در یمن کرد و دو فرزند دیگرش، جعفر در حجاز و حسن در سودان، مسئول تبلیغ طریقه شدند. بعد از مرگ محمد عثمان هر کدام از پسران او به استقلال، در منطقهی خود زعامت طریقه را برعهده گرفتند. (47) بدین ترتیب ختمیه به شاخههای مختلفی تقسیم شد. مهمترین مرکز آن در سودان است و بیش از همهی طریقهها در آنجا پیروانی دارد، چنانکه برخی طرفداران شاذلیه در سودان به ختمیه پیوستند. (48) علی مایه دورُ گْبا این طریقه را در سومالی معرفی کرد. ختمیه در حوالی موگادیشو و منطقهای در ناحیهی اُوگادِن اتیوپی نیز پیروانی دارد. (49)
طریقهی ختمیه از مصر و عثمانی کمکهای مالی دریافت میکرد و در درگیریها از حمایت آنها برخوردار بود و برای گسترش خود از نفوذ آنها سود میجست. هنگام قیام مهدی سودانی در سودان، ختمیه در زمرهی مخالفان او بودند و حرکت وی را فتنهای برضد اسلام میدانستند. گرچه قوای مهدی مقاومت نظامی ختمیه را درهم شکستند، پس از سرکوبی قیام مهدی و پس از آنکه سربازان مصری و انگلیسی در 1316 / 1898 سودان را اشغال کردند، این طریقه دوباره قوّت گرفت. (50)
جَزولیه
این طریقه را ابوعبدالله محمد جزولی، (51) صوفی مراکشی، در قرن نهم تأسیس کرد. زاویههای آن از تلمسان تا سوسالاقصی گسترده است و از طریقههای مهم شمال افریقا محسوب میشود. جزولیه، در حوادث سیاسی تأثیر داشتند و با استعمار پرتغال و اسپانیا در شمال غربی افریقا مبارزه کردند. (52) عبدالله بن مبارک، مرید جزولی، در مبارزه با پرتغالیها در برابر درخواست بزرگان سوس برای تصدی رهبری، شریف سعدی (متوفی 923) را معرفی کرد. سعدی با لقب القائم بامرالله با مردم بیعت و دولت سعدیه را تأسیس کرد. (53) عیساویه یا عیسویه یکی از شاخههای جزولیه و منسوب به محمدبن عیسی فهدی (متوفی 931 / 1525)، صوفی مراکشی، است. عیساویه به زیارت قبور شیوخ و سماع اهمیت میدادند، ولی علمای دینی با آنان مخالف بودند و آنان را عامل انحطاط اسلام در شمال افریقا میدانستند. (54) ملک محمد پنجم، پادشاه مغرب، مجالس سماع آنها را ممنوع کرد و این طریقه را باطل خواند، (55) با این حال عیساویه هنوز در الجزایر و تونس وجود دارند. (56)
سَمّانیه
این طریقه یکی از شاخههای خلوتیه است. بنیانگذار آن محمدبن عبدالکیرم سمّانی (1130-1189 / 1718-1775) است. این طریقه را احمدبن طبیببن بَشیر (متوفی 1239 / 1824) در اتیوپی و سودان رواج داد. محمد احمد (مهدی) از مریدان سمّانیه بود و شاخهای از این طریقه در به قدرت رساندن او سهم مهمی داشت. (57) امروزه سمّانیه از طریقههای دیگر پیروان کمتری دارد. (58)
رحمانیه
این طریقت یکی از شاخههای طریقهی خلوتیه است. بنیانگذار آن محمدبن عبدالرحمان ادریسی (متوفی 1208) است. این طریقه، مبارزاتی برضد استعمار فرانسه، به خصوص در الجزایر، داشت. بیشترین مریدان آن در الجزایر و تونساند. (59)
مجذوبیه
پیش از آنکه طریقهی مجذوبیه به وجود آید، در مغرب به کسانی که به واسطهی جذبهی الاهی به مقام قرب میرسیدند و صاحب کرامات و باخبر از غیب میشدند، مجذوب میگفتند. از جملهی مجذوبان، علیبن احمد صنهاجی دوار (متوفی 949 / 1542) بود که در قصر بزرگان بنیوطاس (حک: 831-957 / 1428-1550) از او استقبال میشد و او هرچه از آنان میگرفت به فقرا میداد. یکی دیگر از این جذوبان در مغرب، عبدالرحمان مجذوب (متوفی 976 / 1568) مرید صنهاجی بود، هرچند که حالت جذبهی وی دائمی نبود. وی مریدان را از اقتدا کردن به افعال خود در هنگام جذب نهی میکرد. دربارهی سیرت و مناقب او آثار بسیاری وجود دارد، دیوانهایی به او منسوب است و سخنانی شبیه به سخنان حلّاج و ابنعربی از او نقل کردهاند. (60)
طریقهی مجذوبیه را، که شاخهای از شاذلیه محسوب میشود، حمدبن محمد مجذوب (متوفی 1190 / 1776) بنیان نهاد. جانشین وی، پسرش قمرالدین (متوفی 1155) معروف به محمد صغیر، مدارس و مساجد بسیاری در سودان بنا کرد. در هنگام انقلاب مهدی سودانی، مجذوبان به او پیوستند و در جنگ با ترکها با قوای مهدی همراه بودند، ولی بعد از دوران مهدی این گروه به اجتماعات کوچک محدود شد. (61)
پینوشتها:
1. بل، ص 377، غنیمی، ج 6، ص 93.
2. بل، همان جا؛ هیسکت، ص 40.
3. ر.ک. بل، ص 378-391؛ ناصری طاهری، ص 313-317، 342.
4. بل؛ غنیمی، همانجاها؛ حسنعلی حسن، ص 476-477.
5. حسنعی حسن، ص 477-478.
6. همان، ص 479؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل “Ţarīķa. 2: In North Africa”.
7. ر.ک. حسنعلی حسن، ص 451-452.
8. همان، ص 453.
9. د. اسلام، همان جا.
10. ابنبطوطه، ج 2، ص 744.
11. بل، ص 386.
12. حجّی، ج 2، ص 484-485؛ ولی، ص 104؛ بل، ص 393.
13. کوک، ص 228.
14. همان، ص 310-320.
15. ملک شهمیرزادی، ص 79.
16. بل، ص 391-392؛ کوک، ص 382-383.
17. ابوسلیم، ص 55؛ د. اسلام، همانجا.
18. در این باره، ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تادْلا».
19. زبیب، ج 4، ص 387؛ مونس، ج 2، جزء 3، ص 82.
20. بل، ص 3902-391، 394؛ نیز ر.ک. حسنعلی حسن، ص 478-479.
21. ر.ج. اسلام آکسفورد، ج 4، ص 129-130، 132.
22. همان، ج 4، ص 130، 132؛ مونس، ج 2، جزء 3، ص 84.
23. زبیب، ج 4، ص 356.
24. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل “Ţarīķa; Al-Sanūsī”.
25. د.ج. اسلام آکسفورد، ج 4، ص 130.
26. مونس، ج 2، جزء 3؛ د. ج. اسلام آکسفورد، ج 4، ص 130-131.
27. مونس، همان جا؛ زبیب، ج 4، ص 355.
28. همانجاها.
29. بل، ص 421-422؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل “Ţarīķa;”؛ غنیمی، ج 6، ص 95.
30. مونس، همانجا.
31. کوک، ص 472.
32. عقبی، ص 144-145.
33. د.ج. اسلام آکسفورد، ج 4، ص 130؛ علمالدین، ص 604-605؛ کوک، ص 502.
34. د. اسلام، همانجا؛ ملک شهمیرزادی، ص 75.
35. د. اسلام، همانجا.
36. علمالدین، ص 607؛ کوک، ص 170-171غ د. ج. اسلام آکسفورد، ج 4، ص 131.
37. علمالدین، ص 588.
38. کوک، ص 141-142.
39. مونس، همانجا.
40. کوک، ص 428.
41. عقبی، ص 230، 232.
42. کوک، ص 105.
43. زبیب، ج 4، ص 357؛ عقبی، ص 227.
44. د. اسلام، همانجا.
45. مونس؛ د. اسلام، همانجاها؛ زبیب، ج 4، ص 357؛ برای زندگی شیخ احمد علوی ر.ک. لینگز، 1360 ش.
46. ولت،ص 77-78.
47. همان، ص 134.
48. ر.ک. علمالدین، ص 540-541؛ کوک، ص 473.
49. ملک شهمیرزادی، ص 76-77.
50. د.ج. اسلام آکسفورد، ج 4، ص 131؛ ولت، ص 148، 296.
51. دربارهی او و نیز طریقهاش ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «جَزولی، محمد».
52. بل، ص 421.
53. ر.ک. بل، ص 421-427؛ غنیمی، ج 6، 113-115؛ حجی، ج 2، ص 483-485.
54. د. اسلام، همانجا.
55. زبیب، ج 4، ص 357-358؛ د. اسلام، همانجا.
56. کوک، ص 83، 105.
57. د. اسلام، همانجا؛ ولت، ص 153-154.
58. علمالدین، ص 594.
59. عقبی، ص 155، 157.
60. حجی، ج 2، ص 485-486.
61. علمالدین، ص 599-601؛ برای زندگی حمدبن مجذوب ر.ک. درنیقه، ص 97.
منابع تحقیق :
ابنبطوطه، سفرنامهی ابنبطوطه، ترجمهی محمدعلی موحد، تهران 1361 ش.
محمدابراهیم ابوسلیم، الحرکة الفکریة فی المهدیة، بیروت 1981.
آلفرد بل، الفرق الاسلامیّة فیالشمال الافریقی من الفتح العربی حتی الیوم، ترجمه عن الفرنسیة عبدالرحمان بدوی، بیروت 1987.
محمد حجی، جولات تاریخیّة، بیروت 1995.
حسنعلی حسن، الحضارة الاسلامیة فی المغرب و الاندلس: عصر المرابطین و الموحدین، قاهره 198.
محمد احمد درنیقه، الطریقة الشاذلیة و اعلامها، بیروت 1410 / 1990.
دانشنامهی جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حدادعادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375 ش-.
نجیب زبیب، الموسوعة العامة لتاریخ المغرب و الاندلس، بیروت 1415 / 1995.
صلاح مؤید عقبی، الطرق الصوفیة و الزوایا بالجزائر: تاریخها و نشاطها، بیروت 2002.
سلیمان سلیم علمالدین، التصوف الاسلامی: تاریخ – عقائد – طریق – اعلام، بیروت 1999.
عبدالفتاح مقلد غنیمی، موسوعة تاریخ المغرب العربی، قاهره 1414 / 1994.
ژوزف کوک، مسلمانان افریقا، ترجمهی اسدالله علوی، مشهد 1373 ش.
مارتین لینگز، عارفی از الجزایر، ترجمهی نصرالله پورجوادی، تهران 1360 ش.
صادق ملک شهمیرزادی، «صوفیان افریقا»، چشمانداز، سال 1، ش 9 (آذر 1376).
حسین مونس، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت 1412 / 1992.
عبدالله ناصری طاهری، مقدمهای بر تاریخ سیاسی اجتماعی شمال افریقا: از آغاز تا ظهور عثمانیها: تهران 1375 ش.
جان اوبرت ولت، تاریخ الطریقة الختمیة فی السودان، ترجمهی محمدسعید قدال، قاهره 2002.
محمدطه ولی، المساجد فی الاسلام، بیروت 1409 / 1988.
Mervyn Hiskett, The course of Islam in Africa, Edinburgh 1994.
Valerie J. Hoffman, modern Egypt, Columbia S. Sufism, mystics, and saints in
C. 1995.
Frederick de Jong, “Opposition to sufism in twentieth – century Egypt (1900-1970)”, in Islamic mysticism contested: thirteen centuries of controversies and polemics, ed. Frederick de Jong and Bernd Radtke, Leiden: Brill,
1999.
, Sufi orders in Ottoman and post – Ottoman Egypt and the Middle East,
Istanbul: The Isis Press, [2000?[.
Edward William Lane, An account of the manners and customs of the modern
Egyptians, 5th ed. by Edward Stanley Poole, New York 1973.
Ira M. Lapidus, A history of Islamic societies, Cambridge 1991.
Linda S. Northrup, “The Bahr ī Mamlϋk sultanate, 1250-1390”, in The Cambridge history of Egypt, vol. 1 , ed. Carl. F. Petry, Cambridge 1998.
The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. “Sufism and politics” (by J. E. A. Johansen).
J. Spencer Triminghain, The sufi orders in Islam, London 1973.
منبع مقاله :
جمعی از مؤلفان؛ (1388)، تاریخ و جغرافیای تصوّف، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.
/ج