تصویرگری در قرآن
تصویرگری در قرآن
اگر نیروی شنوایی انسان نخستین چیزی است که انسان را با بیرون ارتباط می دهد ولی نیروی بینایی، کامل ترین قوه و نیرویی است که به مدد قلب و عقل می آید و حقایق پیرامونی را به وی می رساند و درک درستی از موقعیت خود و هستی پیدا می کند. از این رو قوه بینایی، در انتقال داده ها و اطلاعات به نیروی تحلیل گر یعنی قلب و عقل بسیار حساس و مهم شمرده می شود، هرچند که گفته شده و سخنی راست است که: من فقد حساً فقد فقد علما: هرکسی حسی از حواس خویش را از دست بدهد، علم و دانشی را نسبت به خود و پیرامون از دست داده است، با این همه حس های دیداری و شنیداری از مهم ترین احساسات بشری است و لذا در آیات قرآن از آن به کرات به عنوان نعمت های برتر و بزرگ خدا به بشر یاد شده است.
اهمیت قوه بینایی در تصویرگری معنایی
در مسأله تصویرگری معنایی که در قوه خیال و تخیل اتفاق می افتد هرچند که قوه بینایی و دیداری انسان، تأثیر مستقیمی در این حوزه ندارد ولی نقش مهم و تأثیرگذاری دارد؛ زیرا در تصویرگری معنایی که در ذهن اتفاق می افتد، واژگان، مفاهیم را به شکل مفاهیمی محسوس ارایه و نشان می دهد که پیش از این از راه قوه بینایی و حس دیداری دریافت شده است. بنابراین قوه بینایی در تصویرگری معنایی ذهن و قوه خیال، نقش حساس و سازنده ای دارد.
انسان به طور طبیعی دوست دارد که هرچه را شنیده ببیند. از نظر بیشتر مردم علم واقعی و درست همان علمی است که از راه دیداری به دست می آید و آنچه را شنیده اند در نهایت به عنوان علم عرفی و اطمینانی تلقی می کنند به شرط آن که گوینده آن، انسانی صادق و راستگو باشد و همچنین تلقی درست و راستی از مشاهدات خویش ارایه کرده باشد. به این معنا که شرط تلقی درست از واقعیت بیرونی و مشاهدات نیز امری است که لازم است؛ زیرا بسیاری هستند که انسان های صادق و راستگویی هستند ولی از آنجایی که ازنظر استعداد و هوش به درجه ای هستند که واقعیت را چنان که باید تلقی نمی کنند و یا اموری زاویه دید ایشان را تغییر می دهد و دست خوش دگرگونی در کسب حقایق و ادراک آن می کند، با همه صداقت نمی توان به دیده های آنان اطمینان و اعتماد کرد.
به هرحال علم واقعی در نزد بیشتر مردم آن است که از راه دیدن به دست آید. در میان اقوام، برخی ها از گرایش حسی بیشتری برخوردارند و به امور عقلی و ذهنی کمتر توجه می کنند. یهودیان از دیدگاه قرآن مردمانی هستند که قوه حس در آنها بسیار قوی است و در این میان حتی امور صرف معنوی را می خواهند به چشم ببینند. درخواست آنان از موسی(ع) برای رویت خداوند یکی از اموری است که قرآن در راستای گرایش ایشان به حس گرایی بیان می کند.
البته دیدن ملکوت و باطن هستی هرچند نماد و نمودی از این گرایش طبیعی انسان است ولی با این تفاوت که برخی از امور را می توان با چشم باطن و حس ششم درک کرد و این قابلیت هم، در جهان وجود دارد و هم این توان و ظرفیت در انسان به ودیعت نهاده شده است. از این رو درک ملکوت هستی و جهان و دیدن آن امری است که می تواند اتفاق افتد چنان که برای حضرت ابراهیم(ع) اتفاق افتاد. اما دیدن خداوند به عنوان موجودی خاص هرگز امکان پذیر نیست و انسان هرگز نمی تواند به دیدن او نایل شود. تعبیر «لن ترانی» به معنای هرگز امکان دیداری فراهم نمی شود، براین مطلب تأکید دارد. این ابدیت به معنای آن است که نه تنها در دنیا بلکه در آخرت نیز رویت، امکان پذیر نیست.
یهودیان خواستار آن بودند که افزون بر دیدن ملکوت به دیدن خداوند نایل شوند و این فراتر از دیدار خداوند به معنای لقاءالله بوده است. خداوند در آیه341 سوره اعراف به یهودیان می گوید که تجلی خداوند به گونه ای است که هرگونه دیدنی را محال می کند چه رسد که خود خداوند به ایشان ظهور کند تا بتوانند آن را ببینند. دیدن خداوند دست کم به معنای دیدن همه هستی در یک آن است؛ زیرا همه هستی، شئون الهی است و کسی که نتواند شئون الهی و ظل الله را بنگرد چگونه توان دیدن خورشید ذات الهی را خواهد یافت. این امری محال و ممتنع است که گرایش طبیعی انسان به دیدن هرچیزی وی را به این سمت و سو سوق داده است.
با این همه خداوند برای آن که انسان ها از این ناحیه نیز به درکی دست یابند، با توصیف ذات خویش کوشیده است تا تصویری ذهنی به انسانها ارایه دهد. آیات قرآنی که به تبیین و توصیف خداوند می پردازد در حقیقت تبیین گر تصویری از خداوند می باشد.
تصویرسازی از بهشت و دوزخ
در بخش تصویرگری مفاهیم معنایی که قرآن بدان عنایت داشته می توان به تصویرگری درباره دوزخ و بهشت اشاره کرد. در این آیات خداوند به شکلی بسیار زیبا و شیوا تصویری روشن از دوزخ و بهشت و یا دوزخیان و بهشتیان ارایه می دهد، به گونه ای که ذهن خلاق و تصویرپرداز آدمی به سادگی با آن ارتباط برقرار می کند.
برخی از صحنه هایی که قرآن به توصیف دوزخ و بهشت می پردازد به گونه ای است که شخص در ذهن خویش با آن زندگی می کند.
در آیات قرآنی به استماع آیات قرآنی و تدبر در آیات تأکید شده است. این بدان معناست که شخص، هنگام خواندن آیات به گونه ای باشد که بتواند خود را در آن محیط احساس کند.
بارها دیده شده است که خواننده رمان، تحت تأثیر مطالعه آن، واکنش های عصبی و عاطفی نشان می دهد. توصیف و تصویر رمان نویس از صحنه، چنان واقعی و زیباست که خواننده به گریه می افتد و همراه قهرمان داستان خشمگین می شود و یا خوشحال می گردد و از شادی فریاد برمی آورد.
این همانند کسی است که به شکلی خود را با داستان و قهرمانان آن همراه کرده است. کسانی که به هم پنداری می رسند خود را بیرون از داستان و رمان نمی بینند و واکنش هایی همچون قهرمان نشان می دهند. در صحنه های فیلم های سینمایی نیز این وضعیت بارها برای شما و دیگران اتفاق افتاده است که شخص، خود را همراه داستان می کند و با قهرمان و یا ضد قهرمان، همذات پنداری کرده و با او همراه می شود. با وی می اندیشد و با وی حرکت می کند و واکنش های عاطفی نشان می دهد.
کسانی که اهل خواندن داستان و رمان هستند و به دریای آن فرو می روند نیز این گونه هستند. توصیف نویسنده ای چون ویکتور هوگو موجب می شود که خواننده با قهرمانان داستان مانند کوزت و ژان والژان همراه شود و نوعی هم پنداری میان خود و قهرمان ایجاد کند، دردهایش را احساس کند و از غم و شادی او به گریه و یا شادی بپردازد.
در آیات قرآنی و نیز روایات توصیه شده که قرآن را به گونه ای بخوانند که گویی که مخاطب آن خودشان هستند و قرآن بر خود آنان نازل شده است. در داستان هایی که درباره قاریان قرآن نوشته شده گاه این هم پنداری به تصویر کشیده شده است. می گویند امام سجاد(ع) هنگامی که قرآن می خواند در آیات بشارتش، شاد می شد و در آیات انذارش می لرزید.
در داستان فضیل بن عیاض نیز که دست از راهزنی برداشت، او آیه ای را چنان در ذهن خویش به تصویر کشید که فریاد برآورد و دست از غیر کشید و به خدا پیوست. این خواندن از آن رو تأثیرگذار بود که هم پنداری ذاتی را احساس کرد و خود را مخاطب قرآن یافت و یا در ذهن آن را به تصویر کشید.
کسانی که قرآن را این گونه می خوانند آیات در جانشان نفوذ می کند و تصویرهائی از بهشت و دوزخ و بهشتیان و دوزخیان برای ایشان ظاهر می شود و خود را در هر یک از آنها می یابند. قرآن را چنان می خوانند که گویی با هر یک از اقوام پیشین زیسته اند و درد و رنج های آنان را نه تنها می شناسند بلکه با آن زندگی کرده اند.
خواندن این گونه آیات قرآنی می تواند انسان را متحول سازد و گام به گام به سوی تعالی صعود و عروج دهد، که البته تنها این گونه خواندن قرآن، خواندنی درست است، زیرا قرآن این گونه کوشیده است تا مطالب خویش را به تصویر کشد.
در داستان کوتاهی که در سوره مسد آمده روشنی وضعیت دو تن از دشمنان پیامبر(ص) به تصویر کشیده شده است. آن چنان این تصویرگری روشن و ملموس است که گویی هر آنچه بوده در جلوی دوربین رفته و ثبت شده و اکنون به نمایش گذاشته شده است در تصویر قرآنی، ابولهب انسانی دست بریده ترسیم می شود. انسانی پولدار که از اشراف و برجستگان قوم بود به گونه ای به تصویر کشیده می شود که نهایت تحقیر و خواری است. زن وی نیز در تصویر قرآنی کسی است که در گردنش ریسمانی از لیف خرماست و هیزم آتش خویش را بار می کشد. تصویری تحقیرآمیزتر از این را نمی توان درباره کسی که خود را از بزرگان و شریفان و گرامیان قوم می شمارد بیان کرد.
در آیات قرآنی تصویر دوزخیان آنچنان رقت بار است که خواندن آن مو را بر تن ها سیخ می کند. دوزخیانی که گوشت های بدنشان می ریزد و آب جوش و بدبو به حلقشان ریخته می شود و در لجن و کثافت خویش دست پا می زنند، گوشت های ریخته شده دوباره بر می آید و می میرند و زنده می شوند و مانند جانوران چهار دست و پا می روند و فریادهای گوشخراش آنها همه دوزخ را فرا می گیرد. اینها بخش هایی است که قرآن در تصویر دوزخ بیان می کند به گونه ای که گویی انسان اموری را که اتفاق می افتد به چشم ظاهر می نگرد و دردها و رنج های دوزخیان را می بیند و از شدت درد و رنج ایشان به درد می افتد و چهره زرد می کند.
کوتاه سخن آن که قرآن از هنر تصویرگری و تصویرسازی به بهترین و گسترده ترین شکل بهره گرفته تا انسانها را با مفاهیم فرامادی و معنوی آشنا سازد.
منبع:روزنامه کیهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج