تطبیق رساله حقوقی امام سجاد علیه السلام با اعلامیه حقوق بشر
جلوههای حقوق بشر در رساله حقوق امام سجاد(علیهمالسلام)
رسالهی حقوق امام سجاد علیهم السلام یکی از کلمات اهل بیت علیهم السلام در بیان حقوقی است که همهی انسانها از آنها برخوردارند و از طرفی دیگر در برابر آن مسئول هستند. به مناسبت روز اعلامیه حقوق بشر اسلامی بر آن شدیم تا بازخوانی مجددی از این رساله و مقایسهی اجمالی آن با اعلامیه حقوق بشر داشته باشیم.
«رسالة الحقوق» امام سجاد علیهمالسلام در سه کتاب «تحف العقول» اثر ابن شعبه حرّانی (۳۸۱ ق)، «من لا یحضره الفقیه» و «الخصال» اثر محمد بن علی بن بابویه معروف به صدوق(۳۸۲ق) ذکر شده است. مؤلف «تحف العقول» این رساله را مانند سایر روایات کتاب بدون سند آورده، اما مرحوم صدوق آن را با سند متصل روایت کرده است. در متن سه روایت اختلافاتی دیده میشود مانند این که مقدمهی رساله در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیامده است و از «حق الله الاکبر» آغاز شده است. عبارات «خصال» شرح بیشتری دارد. شروحی نیز بر این رساله نوشته شده است.
امام سجاد علیهم السلام در این رساله به بیان دسته بندی شدهی انواع حقوقی که مراعات آن بر انسان لازم است میپردازند که میتوان این حقوق را در سه دستهی کلی بررسی کرد. این سه دستهی کلی که در احصاء امام علیهم السلام به پنجاه حق میرسد را میباید جامع ترین بستهی حقوقی دانست در متون دینی به صورت یکجا بیان شده است.
امام علی بن الحسین علیهم السلام در این رساله کلیات رابطهی انسان با همهی هستی یعنی خداوند، خود فرد و مردم را تبیین فرمودهاند. میتوان گفت: حقوقی که در رابطهی فرد با خود و دیگران بیان شدهاند، اصول حقوق بشر از دیدگاه امام زین العابدین هستند.
حقوق یا وظائف؟
آن چه در این رساله آمده است در حقیقت بیان وظائفی است که در رابطه با افراد مختلف بر عهده یک شخص است، لذا ممکن است این سؤال مطرح گردد که این رسالهی حقوق به معنای حقوق مصطلح امروزی نیست. اما میتوان گفت که با توجه به این که این وظایف نسبت به همهی افراد جامعه مطرح شده و همه میتوانند چنین مطالبهای را از همدیگر داشته باشند این وظایف مطرح شده را میتوان به نوعی بیان منشور «حقوق عمومی» از دیدگاه امام سجاد علیهم السلام دانست؛ هر چند که با تتبع در متون دینی میتوان دسته بندیهای دیگر را نیز در منابع فقه اسلامی یافت.
حق الله
دستهی اول حق خداوند بر انسان است که در تمام لحظات و حالات مراعات آنها بر انسان لازم است و حتی این حقوق ریشهی تمامی حقوق دیگری است که بر انسان واجب است (و اکبر حقوق الله علیک ما اوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق ومنه تفرع)، همین نکته را میتوان یکی از فرقهای بنیادی بین حقوق اسلامی و حقوق مدرن برشمرد که یکی مبتنی بر اصالت حق و مالکیت الهی بر عالم و توحید ربوبی، و دیگری مبتنی بر انسان محوری (اومانیسم) و نفی حق الهی در تشریع عرصههای اجتماعی بشر است.
حق النفس
دستهی دوم حقوقی هستند که نفس و اعضای انسان بر خود فرد دارند و فرد نسبت به خود باید آنها را رعایت کند. از آن جا که مالک حقیقی همه چیز حتی همهی انسانها خداست، انسان نسبت به بدن و نفس خود نیز به عنوان امانتی الهی وظایفی دارد که حق نفس، و اعضای بدن مانند زبان، گوش، چشم، پا و دست از آن جملهاند. حق این اعضا بر انسان این است که آنها را در راه طاعت و حلال به کار گیرد و از به کار گیری آنها در راه معصیت بپرهیزد.
در مکتب حقوقی امام سجاد علیهمالسلام عبادات مانند نماز، روزه، صدقه، حج و حتی قربانی آن نسبت به انسان ذی حق هستند و فرد حق آنها را نیز بایست ادا کند.
حقوق اجتماعی
دستهی سوم حقوقی هستند که در ارتباط فرد با سایر افراد جامعه به وجود میآیند غیر از یک مورد که تحت عنوان حق مال و دارایی بیان شده و می-توان آنها را حقوق اجتماعی نامید. این موارد عبارتند از: ۱. حق فرمانروا ۲. حق آموزگار ۳. حق مالک ۴. حقّ رعیت ۵. حقّ دانش آموز ۶. حقّ همسر ۷. حقّ برده و غلام ۸. حقّ مادر ۹. حقّ پدر ۱۰. حقّ فرزند ۱۱. حقّ برادر ۱۲. حقّ مولا بر بنده آزادشده او ۱۳. حقّ بنده آزادشده بر مولا ۱۴. حقّ احسان کننده ۱۵. حقّ مؤذّن ۱۶. حقّ امام جماعت ۱۷. حق همنشین ۱۸. حق همسایه ۱۹. حق دوست ۲۰. حق شریک ۲۱. حق ثروت ۲۲. حق بستانکار ۲۳. حق معاشر ۲۴. حق طرفین دعوا ۲۵. حق مستشیر ۲۶. حق مشاور ۲۷. حق نصیحت خواه ۲۸. حق نصیحت کننده ۲۹. حق بزرگسالان ۳۰. حق خردسال ۳۱. حق سائل (درخواست کمک کننده) ۳۲. حق مسوول ۳۳. حق شخص شادمان کننده ۳۴. حق بدى کننده ۳۵. حق هم کیش ۳۶. حق اهل ذمّه.
اکنون به بیان مختصری از هر یک از حقوق مطرح شده میپردازیم:
۱. حق فرمانروا
امام علیهمالسلام این حق و دو حق بعدی را مهمترین حقوق در رابطه با افراد دانسته و بعد از آن حقوق زیردستان و در مرتبهی بعد حقوق خویشاوندان را دارای اهمیت میدانند. حق فرمانروا نصیحت کردن مخلصانهی وی، پرهیز از معارضه با او و قبول هدیهی او در صورتی که به دین فرد ضرری نمیزند است.
۲. حق آموزگار
حق معلم بزرگداشت او و حفظ احترام مجلسش و نیک گوش دادن به گفتارش و رو کردن (و توجه) به او و یارى دادن به وى به سود خود تا بتواند دانشى را که نیاز دارى به شاگرد بیاموزد است.
۳. حق مالک بندگان
در این باره چنین آمده است: «فرمانبرداری از او در هر کم و بیشى بر تو واجب است مگر آنکه این فرمانبرداری تو را از وجوب اداى حق خداوند بیرون بَرد و میان تو و حق او و حق آفریدگان مانع شود، پس چون حق خدا را گزاردى به حق وى (مالکت) باز مىگردى و به اداى آن مى پردازى» .
۴. حقّ رعیت بر سلطان
امام علیهمالسلام در این زمینه میفرمایند: «بدان که حکومت تو بر آنها ناشی از قوت تو و ضعف ایشان است؛ پس بهتر آنست کـه کفایت و رعایت کنی کسی را که ضعف و ناتوانیش او را رعیت تو ساخته است؛ … پس نسبت به رعیت رحیم و مهربان باش و برای حفاظت جان و مال و ناموس رعیـت و حمایت از آنان لحظهای غافـل نباش؛ برای آسایش و آرامش آنها تلاش کن و با حلم و بردباری با ایشان برخورد نما و باید بدانی که تو به فضل خداوند و لطف او حکومـت را به دست آوردهای پس خدا را شکرگزار باش؛ زیرا کسی که شاکر باشد خداوند نعمت بیشتری به عطا میکند و قوّتی نیست مگر به قوت خداوند».
۵. حقّ دانش آموز
استاد باید بداند که خدا او را به عنوان سرپرست و خزانه داری برای دانشی که نزد اوست قرار داده پس اگر با آنها که نمیدانند احسان و نیکی نمود و از علمی که خداوند به او عطا نموده با مهربانی به آنها آموخت و در نصیحت و راهنمائی آنان بـا صبر و حوصلـه قدم برداشت و برای نجات جامعه از جهـل و نادانی از خزانهی علمی که خدا در اختیار او گذاشته است انفاق کرد. اما اگر از آنچه میداند انفاق نکند و علم خود را از دیگران دریغ بدارد خیانتکار بوده و نسبت به خلق خداوند ظالم محسوب میگردد.
۶. حقّ زن بر شوهرش
«اما حق کسی که به جهت ازدواج زیر دست تـو حساب میشود؛ بر تو آنست که بدانی خداوند متعال او را تسکین دهنده و آرامش بخشنده و نگهدار نده و انیس برای تو قرار داده است؛ پس بر هردو نفر واجب است که قدر این مصاحبت را بدانند و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر نمایند… گرچه که شوهر را بر زن حق بزرگیست و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتی در آن معصیت خداوند نباشد؛ اما زن نیز بر شوهر حقوقی دارد که باید رعایت نمایـد پس بر شوهر است که با همسر خویش مهربان بوده و با او انیس و همدم باشد، فإن لها حق الرحمه و الموانسه و موضع السکون إلیها قضاء اللذه التی لابد من قضائها و ذلک عظیم؛ و لا قوه الا بالله».
۷. حقّ برده و غلام
مالک برده باید بداند که این برده اماتنی در دست اوست که باید از آن صیانت کند با او همانند رفتار با خودش رفتار کند و اگر از او خوشش نمیآید آزادش کند.
۸. حقّ مادر
«ما حق مادر برتو آنست که بدانی او حمل کرده است ترا نُه ماه طوری که هیچ کس حاضر نیست این چنین دیگری را حمل کند و به تو شیره جانش را خورانده است قسمی که هیچ کس دیگر حاضر نیست این کار را انجام دهد و با تمام وجود، با گوشش چشمش، دستش، پایش، مویش، پوست بدنش و جمیع اعضا و جوارحش تو را حمایت و مواظبت نموده است و این کار را از روی شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاری دوران بارداری را به خاطر تو تحمل نموده است تا وقتی که خـدای متعال تو را از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد. پس این مادر بود که حاضر بود گرسنه بماند و تو سیر باشی؛ برهنه بماند و تو لباس داشته باشی؛ تشنه بماند و تو سیراب باشی؛ در آفتاب بنشیند تا تو در سایه او آرام استراحت کنی؛ ناراحتی را تحمل کند تا تو در نعمت و آسایش به زندگی ادامـه داده و رشد نمائی و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذیذ دست یابی.»
شکم او خانهی تو و آغوش او گهواره تو و سینه او سیراب کننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود. سردی و گرمی دنیا را تحمل میکرد تا تو در آسایش و ناز و نعمت زندگی کنی. پس شکر گزار مادر باش به اندازهای که برای تو زحمت کشیده است؛ و نمیتوانی از او قدر دانی نمایی مگر به عنایت و توفیق خداوند متعال.
۹. حقّ پدر
«اما حق پدرت بر تو آنست که بدانی او اصل و ریشه تست و تو فرع و شاخه او هستی، و اگر او نبود تو نبودی؛ پس هر وقت در خودت چیزی میبینی که موجـب پیدا شدن غرور در تو میگردد متوجه باش که پدرت اصل و اساس آن نعمت است و خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ ستایش کن و از او تشکر کن به اندازهای نعمتی کـه به تو ارزانی نموده است و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال».
۱۰. حقّ فرزند
امام علیهمالسلام نیک و بد فرزند را وابسته به پدر و مادر میدانند لذا بایست فرزند را به درستی پرورش داد و او را در اطاعت خداوند یاری داد.
۱۱. حقّ برادر
برادر به مانند دست و بازو و پشت و پناه فرد است لذا نباید از او به عنوان اسلحهای و ابزاری در جهت ظلم و هوای نفس استفاده کرد و در عوض باید وی را در مقابل دشمن و هوای نفسش یاری داد.
۱۲. حقّ مولا بر بنده آزادشده او
در این بخش به بندهای که آزاد شده نسبت به مولایی که او را آزاد کرده میفرمایند: «بدان که او نزدیکترین مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از دیگران است که در مواقع لزوم به کمک او بشتابی و به خاطر خـدا و احسانی که برای تو نموده است یاریش نمائی و خودت را هیچ وقت در اموری که مورد نیاز اوست مقدم ننمائی».
۱۳. حقّ بنده آزادشده بر مولا
آزاد کننده باید این عمل خود را موجب تقرب به خداوند به حساب آورده … و بداند که خداوند از جایی دیگر بر مال و دارایی وی میافزاید.
۱۴. حقّ احسان کننده
حق او تشکر و فراموش ننمودن خوبی او و دعای مخلصانه برایش و کارگشایی برای وی در وقتی که نیاز پیدا میکند است.
۱۵. حقّ مؤذّن
وی نعمتی از نعمتهای خداوند است که باید با وی برخوردی خوب داشت و به او بدبین نبود.
۱۶. حقّ امام جماعت
«و اما حق پیشنماز تو آن است که بدانی او عهدهدار نمایندگی میان تو و پروردگارت – عزوجل – است او از جانب تو سخن میگوید و تو از جانب او سخن نمیگویی؛ او برای تو دعا میکند و تو برای او دعا نمیکنی، و ایستادن تو را برابر خدای -عزوجل – کفایت میکند و تو از او کفایت نمیکنی.»
پس اگر در آن تقصیری باشد بر اوست نه بر تو و اگر درست باشد، تو شریک او هستی و او را بر تو برتری نیست. او خود را سپر تو و نمازش را سپر نماز تو کرده پس او را بدین اندازه سپاسگوی.
۱۷. حق همنشین
«و اما حق همنشین تو این است که با او نرمخو باشی و در سخن گفتن با وی به راه انصاف روی و از آنجا که نشستهای، جز با رخصت او برنخیزی، و آن که نزد تو نشیند تواند که بیرخصت تو برخیزد و لغزش او را فراموش کنی؛ و خوبیهای او را حفظ کنی و جز سخن نیک به گوش او نگویی».
۱۸. حق همسایه
«و اما حق همسایهات حفظ اسرار اوست در نهان و بزرگداشت اوست در عیان و یاری او اگر ستمدیده باشد؛ و باید که عیب او را نجویی و اگر از او زشتی دیدی آن را بپوشانی و اگر دانستی اندرز تو را میپذیرد او را اندرز دهی – چنان که بین تو و او بماند – و هنگام سختی او را رها نکنی و از خطای او درگذری و گناه او را ببخشی و با او بزرگوارانه معاشرت کنی.»
۱۹. حق دوست
«و اما حق رفیق تو این است که با او با انصاف و بزرگواری همراه باشی و چنان که او تو را اکرام میکند وی را اکرام کنی و بر او رحمت باشی نه عذاب».
۲۰. حق شریک
«و اما حق شریک این است که اگر غایب باشد او را کفایت کنی و اگر حاضر باشد او را رعایت نمایی و مخالف او حکمی نکنی و بیمشورت او کاری نرانی. مال او را نگهبانی کنی و در بسیاری و یا اندک آن خیانت نورزی؛ چه مادام که دو شریک به یکدیگر خیانت نکنند دست خدا با آنهاست».
۲۱. حق ثروت
«و اما حق مال تو این است که آن را جز از حلال نگیری و جز در راه آن خرج نکنی و کسی را که سپاس تو نمیدارد بر خود مقدم نداری. پس در آن به اطاعت پروردگار کار کن».
۲۲. حق بستانکار
«و اما حق وام خواه تو این است که اگر مال داری وام او را بپردازی و اگر تنگدستی با سخن نیکو او را راضی سازی و با لطف او را از سر خود باز کنی».
۲۳. حق معاشر
«و حق معاشر آن است که وی را فریب ندهی و گول نزنی و نیرنگ با او بکار نبری و در کار او از خدای تبارک و تعالی بترسی».
۲۴. حق طرفین دعوا
«و حق خصمی که بر تو ادعا دارد (مدعی) اگر آنچه دعوی کند درست باشد تو گواه او بر خود باشی و بر او ستم نکنی؛ و حق او را به کمال بدهی و اگر دعوی باطل کند، با او مدارا کنی و جز راه مدارا پیش نگیری و در کار او خدای خویش را به خشم نیاوری؛ و اما حـق کسی که تـو علیه او اقامهی دعوی نمودهای (مدعی علیه) بر تو آنست که اگر در دعوی خود راست گو باشی، به نیکویی با وی سخن گویی و حق او را انکار نکنی و در مطالبت خود از دروغ گویی بپرهیزی».
۲۵. حق مستشیر رأی خواه
«و حق آن کس که با تو مشورت کند این است که اگر در آنچه پرسد چیزی میدانی بگویی و گرنه او را بدان کس که داند راهنمایی کنی».
۲۶. حق مشاور
«و حق آن کس که تو از او مشورت خواهی این است که در آنچه موافق تو نگوید وی را متهم نسازی و اگر موافق تو گوید خدای – عز و جل – را بر آن سپاس گویی».
۲۷. حق نصیحت خواه
«و حق آن کس که از تو نصیحت خواهد این است که او را اندرز دهی و راه مدارا و مهربانی بدو را پیشگیری».
۲۸. حق نصیحت کننده
«و حق آن کس که تو را نصیحت کند این است که برابر او نرم خو باشی و به او نیک گوش فرا دهی، اگر درست نصیحت کند خدای – عزوجل – را بدان سپاس گویی و اگر موافق تو نگوید بدو رحمت آری؛ و او را متهم نکنی و بدانی که او خطا کرده است و بر این خطا بر او نگیری، مگر آنکه مستحق تهمت باشد که در این صورت به کار او اندک اعتنایی مکن».
۲۹. حق بزرگ سالان
«و حق بزرگتر از تو این است که او را به خاطر سالمندی وی بزرگ داری و چون در مسلمانی از تو پیشتر است، او را حرمت نهی و در مخاصمت با او مقابلت نکنی و در راه بر او پیشینگیری و از او پیش نیفتی و با او جهالت نورزی و اگر او بر تو جهالت کند به خاطر اسلام و حرمت آن، آن را تحمل کنی و او را اکرام نمایی».
۳۰. حق خردسال
«و حق کوچک، رحمت بر او در آموختن او و گذشت از وی و پردهپوشی و مدارا بدو و کمک اوست».
۳۱. حق سائل (درخواست کمک کننده)
«و حق سائل، دادن بدو به مقدار نیاز است».
۳۲. حق مسوول
«حق کسی که چیزی از او خواسته شده این است که اگر داد از او با سپاس و قدردانی از فضل او پذیری و اگر نداد عذر او را قبول کنی».
۳۳. حق شخص شادمان کننده
«و حق کسی که تو را به خاطر خدا شاد کند این است که نخست خدای – عز و جل – را سپاسگویی و سپس او را شکر گزار باشی».
۳۴. حق بدى کننده
«و حق کسی که به تو بدی کند این است که بر او ببخشی و اگر دانستی که بخشیدن او بد است داد خود را از او بگیری. خدای – تبارک و تعالی – گوید: بر کسی که بدو ستم رسیده باشد و دادخواهی کند گناهی نیست».
۳۵. حق هم کیش
«و اما حق هم دینان تو این است که در ضمیر خود سلامت آنان را خواهی و بر ایشان رحمت آوری و با گناهکار آنان مدارا کنی و با آنان الفت گیری و در اصلاح کار ایشان بکوشی و نیکوکاران آنان را سپاسگویی و آزار خود را از ایشان بازداری و آنچه برای خود دوست داری برای آنان دوست داشته باشی و آنچه برای خود ناخوش میداری برای آنان ناخوش داری. پیران آنان را همچون خود دانی و جوانانشان را برادر خود انگاری و پیرزنان ایشان را مادر خود شماری و کودکان را فرزند خود به حساب آری».
۳۶. حق اهل ذمّه
«حق کسانی که در پناه مسلمانند، این است که آنچه خدای – عزوجل – از آنان میپذیرد بپذیری و مادام که به عهد خدای – عزوجل – وفادار هستند بر ایشان ستم نکنی».
مقایسهی حقوق مطرح در این رساله با اعلامیه حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال ۱۹۴۸ میلادی در پاریس امضا شد و با قبول بسیاری از کشورها جزء حقوق بینالملل نیز قرار گرفت در سایهی قتل، کشتار و تهدیدات جانی جنگهای جهانی اول و دوم تنظیم شده است و محتوا و روح کلی آن ناظر به احترام به حقوق اولیهی انسانها و برابری همهی افراد بشر جهت دسترسی به حداقلهای زندگی و حیات فردی و اجتماعی است. این اعلامیه در فضای نفی استبدادی که در دوران جنگ جهانی بر اروپا و بسیاری از کشورها حاکم بود نگاشته شده و ناظر به حقوق ابتدایی مردم در بهرهمندی از یک زندگی حداقلی و برابر است.
حق زندگی، امنیت فردی، ممنوعیت بردگی، نفی شکنجه و آزار، برابری همه در برابر قانون، حق دسترسی به محاکم قضایی، حفظ حریم خصوصی، حق پناه جویی و تابعیت، آزادی در ازدواج، حق مالکیت، آزادی دینی و اندیشه و حق تغییر مذهب، حق دسترسی به خدمات عمومی و آموزش عمومی از موارد اساسی مطرح شده در اعلامیهی حقوق بشر است.
با تأمل در مفاد این اعلامیه میتوان دریافت انگیزه اصلی تدوین کنندگان آن تأمین زیرساختهای معنوی جهت زندگی مسالمت آمیز بشر در جوامع و حفظ حداقلهای لازم برای افراد آن بوده است، هر چند در مواردی اندک مانند حق تغییر ثانویهی دین این اعلامیه با احکام اسلام تفاوت دارد اما در مجموع باید آن را گامی مثبت جهت پیشرفت جوامع دانست که دین اسلام بسیاری از مواد این اعلامیه را در لابلای احکام خود به صورتی مفصلتر و جامعتر بیان کرده است. امام سجاد علیهمالسلام در این رساله علاوه بر نظر به نیازهای مادی به جنبههای فرا طبیعی نیازهای بشر نیز نظر داشتهاند.
البته در مقایسهی محتوایی این اعلامیه با رسالة الحقوق و سایر مفاد حقوقی اسلام باید این مطلب را افزود که اعلامیهی جهانی حقوق بشر با دیدی سکولار و مادیگرایانه به بررسی این حقوق پرداخته است در حالی که رس الهی حقوق امام سجاد علیهمالسلام با نگاهی جامع، حق خداوند، نفس و افراد جامعه را مورد بررسی قرار داده است.
ضعف دیگر این اعلامیه را باید در رویکرد حقگرایانهی صرف، آن جستجو کرد زیرا تنها به بیان حق اکتفا کرده و از مطرح کردن مخاطبین این حقوق خودداری یا غفلت کرده است در حالی که رسالة الحقوق امام سجاد علیهمالسلام به بیان صاحبان حق و هم مخاطبین آن پرداخته است.
در پایان باید خاطر نشان کرد که نباید از تفاوت در فضای صدور این دو سند غافل ماند زیرا یکی در فضای پس از ترس و بحران جنگ جهانی اول و دوم و در فضایی آزاد و ناظر به نفی ظلمهایی بود که در این دو جنگ بر مردم اروپا رفت و دیگری در فضایی بود که امکان طرح برخی موارد به دلیل حکومت جلاد اموی پس از واقعهی عاشورا وجود نداشت لذا امکان طرح برخی مسائل نیز منتفی بوده است.
منبع: سایت عصر شیعه