جهت پاسخ به سؤال مذكور بايد به چند نكته مهم اشاره كرد تا معلوم گردد: اوّلاً احكام اسلام مخالف حقوق بشر نيست اگر چه بعضي از احكام ذاتاً خشن هستند ولي در مجموع به نفع و سعادت جامعة انساني است. ثانياً: اين كه گفته مي شود و در اذهان عمومي جاي گرفته است كه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ پيامبر رحمت است و احكام تند و خشن در شريعت آسماني آن حضرت وجود نداشته است معلوم ميشود كه يك دروغ است و مخالف حقيقت شريعت آن حضرت و مخالف حقيقت تاريخي است و به نظر مي رسد بهترين دليل براي اثبات ادعاي ما آيات كريمه قرآن مقدس است كه بعنوان يك متن و سند معصوم و سالم در دست ما است. قرآن كريم در آيات 47ـ43 سوره مائده مي فرمايد:
«(با تعجب از قوم يهود و بني اسرائيل) چگونه به محاكمه پيش تو (پيامبر) مي آيند در حالي كه خود داراي شريعت هستند كه احكام الهي در تورات پيش آنها است.» و بعد مي فرمايد: ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور (شريعت) است كه انبياء با آن (تورات) حكومت مي كنند، سپس مي فرمايد: و در آن تورات مقرر داشتيم كه نفس در مقابل نفس، چشم در مقابل چشم و بيني در مقابل بيني و گوش در مقابل گوش و دندان در مقابل دندان و جراحت در مقابل جراحات قصاص شود. البته اگر كسي عفو كند كفاره گناهان او خواهد بود و اگر كسي طبق حكم الهي حكم نكند و عمل نكند از ظالمان است.
در ادامه مي فرمايد: «بدنبال حضرت موسي، عيسي بن مريم را آورديم كه آنچه در تورات بود عيسي ـ عليه السّلام ـ مصدّق آن بود و بخود او انجيل را داديم كه در آن هدايت و نور بود و آن چه قبل از انجيل در تورات بود، انجيل مصدق و مؤيد آن بود» در ادامه مي فرمايد: «بايد اهل انجيل بر اساس آنچه در آن، از طرف خدا نازل شده حكم كنند … .
مرحوم علاّمه طباطبايي (ره) در تفسير اين آيات كريمه مي فرمايند: خداوند هم چنان كه تورات را به هدايت و نور توصيف مي كند، انجيل را نيز به هدايت و نور توصيف مي كند و هدايت و نور شامل تمام معارف و احكام مي شود، و هدايت معارف اعتقادي را شامل مي شود و نور احكام و شريعت را در بر مي گيرد بنابراين تنها مصداق نور احكام و شريعت»[1] است.
و اين كه در وصف انجيل مي فرمايد: «انجيل تصديق كننده كتاب قبل از خود يعني تورات است از قبيل تكرار و تأكيد نيست بلكه مراد تبعيّت انجيل از شريعت تورات است و آن چه در انجيل است چيزي جزء امضاء شريعت تورات نيست مگر يك استثناء كه در آيه 150 ال عمران است كه در آنجا مي فرمايد: «براي امّت عيسي بعضي از چيزهايي كه براي امت موسي حرام شده بود حلال كرديم»[2] و اين تحليل حرام مربوط به مأكولات است نه چيز ديگر.
بر اين اساس هم چنان كه در شريعت موسي قصاص و ديات مطرح است در شريعت عيسي ـ عليه السّلام ـ نيز اين مسائل و احكام موجود است. و هر دو پيامبر و قوم شان موظف بودند بر اساس آنها حكم و عمل كنند. بنابراين اين كه گفته مي شود در شريعت عيسي احكام خشن نبوده يك دروغ و مخالف حقيقت است.
اين از باب احكام فردي ـ اجتماعي كه در شريعت عيسي احكام به اصطلاح خشونت بار وجود دارد در بعد اجتماعي ـ سياسي هم گذشته از اين كه حضرت عيسي مثل موسي و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ داراي حكومت و زعامت سياسي بودند. مسيحيان و ارباب كليسا بيش از ده قرن يعني هزار سال بنام عيسي مسيح در دنيا خصوصاً اروپا حكومت كردند كه در تاريخ به قرون وسطي معروف است و اصلاً يكي از علل رويگرداني مسيحيان و مغرب زمينيان از دين و آئين مسيح و كنار گذاشتن آن از صحنة سياست عملكرد كليسا و ارباب كليسا بود كه بنام دين مسيح انجام مي دادند و طي اين قرون پاپ و امپراطور با هم حكومت مي كردند كه به آئين دو شمشير معروف است و منشأ اين اصطلاح، جمله اي است كه در انجيل لوقا وارد شده و آن اين است كه: حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ به پطرس مقدس و جانشينان او دو شمشير عطا كرده است.[3]آنان، اين دو شمشير را نماد قدرتهاي معنوي و مادي دانستند و گفتند: پاپ نمايندة قدرت معنوي و زمام داران سياسي غير روحاني نمايندة قدرت مادي و دنيوي اند.[4]بالاخره مسيحيّت نيز داراي نظام حقوقي بود كه در قالب حقوق كليسا اعمال مي شد و بالاتر از اين جنگهاي صليبي كه غرب عليه سرزمين هاي اسلامي راه انداخت بنام آئين مسيحيت بود.
گرچه ما معتقديم مسيحيت ناب و اصيل غير از مسيحيّت موجود است و كارها و جناياتي كه از طرف اربابان كليسا يا امپراطوران مسيحي و ساير سياستمداران مسيحي در هر جاي دنيا انجام گرفته است جزو تعاليم مسيح نيست چنانچه حكومت امويان و عباسيان و يا غيره از زمامداران عالم اسلام كه بيشترشان مشحون از جنايات است نمي شود و نبايد بنام اسلام و تعاليم پيامبر اسلام گذاشت. بنابراين، اين كه عيسي طرفدار صلح و پيامبر اسلام طرفدار جنگ بوده اند دروغي است كه به نظر مي رسد سياستمداران مغرض غربي ساخته و پرداخته اند. اين جمله از پيامبر زبانزد عام و خاص است كه فرموده است «انّي بعثت لاتّمم مكارم الاخلاق» يعني مبعوث شده ام تا كرامتها و ارزشهاي اخلاقي انساني را به كمال برسانم. برنارد شاو در مقدمة كتاب «محمد پيامبر خدا» كه نوشته يك دانشمند پاكستاني است مي گويد: «روحانيون مسيحي قرون وسطي در نتيجة تعصب يا جهالت شبح تاريكي از محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسم كردند. او به چشم آنها از روي كينه و عصبيت، ضد مسيح جلوه كرده بود. من دربارة محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين مرد فوق العاده، مطالعه كردم و به اين نتيجه رسيدم كه نه تنها محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ضد مسيح نبوده بلكه بايد ناجي بشريت ناميده شود»[5] و اين گفته مستشرق غربي يعني برنارد شاو ادعاي ما كه تعاليم پيامبر اسلام خشن نيست و بلكه او را متهم به تعاليم ضد حقوق بشري مي كنند، تأييد مي كند:
در مورد همزيستي مسالمت آميز مسلمانان و توصيه اسلام به همزيستي با ساير افراد جامعه يا جامعة جهاني بهتر است نوشته يك دانشمند غربي را ملاحظه كنيد: وي مي گويد: «در مورد پيروان اديان الهي بايد گفت كه اصولاً اسلام آنها را مورد حمايت قرار داد و امنيت كاملي در جامعه اسلامي دارند اين تساهل ديني در مسيحيت و يهود مطلقاً وجود نداشته و مخصوصاً پيروان يهود ناگزير از انجام فرائض بسيار سخت و توان فرسا بوده اند.[6]جهت شناخت شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و تأثير تعاليم و عمق معارف آن حضرت كه پيام دين مقدس اسلام متجلي است به گفتارهايي از دانشمندان غير مسلمان و مسيحي استشهاد ميكنيم، و به ذكر چند نمونه از رفتار اجتماعي و فردي آن حضرت اكتفا ميكنيم:
در كتاب اسلام از ديدگاه ولتر آمده است: ولتر ميگفت: «تمام مذاهب و اديان روي زمين با عوام فريبي و زبان بازي رواج يافتهاند بجز دين اسلام كه از ميان همة ساختههاي دست بشر، يگانه دين خدايي به نظر ميرسد زيرا قوانين محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ پس از گذشت قرنها هنوز در سراسر دنيا عيناً به مورد اجرا گذاشته ميشود و قرآنش در آسيا و آفريقا همه جا دستور العمل همة مسلمانان است. دين اسلام وجود خود را به فتوحات و جوانمردهاي بنيانگذارش مديون است در صورتي كه مسيحيان با كمك شمشير و تل آتش آئين خود را به ديگران تحميل ميكنند.[7] وي هم چنين ميگفت: محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ قانونگذاري خردمند بود كه ميخواست بشري را از بدبختي جهل نجات دهد براي برآوردن آرزوي خويش، منافع همة مردم روي زمين را، از زن و مرد و كوچك و بزرگ، عاقل و ديوانه، سفيد و سياه، زرد و سرخ را در نظر گرفت.[8]بالاخره «مارسل بوازار» محقق انستيتوي تحقيقات عالي بين المللي در ژنو مينويسد: «نظر گاه جهاني اسلام با دو امتياز نيرومند درخشش ويژهاي دارد: نخست ايمان به خدا، دوم انكار هرگونه برتري نژادي و قومي و تأكيد بر برابري انسانها. با اعلام اين اصول پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ توانسته عصبيت قومي و نژادي عرب جاهلي و اقوام يهود و مشركان مكه را ريشه كن سازد. هيچ ديانتي به اندازه اسلام به بشر شخصيت نداده است.»[9] وي همچنين در جاي ديگر كتابش مينويسد: «رفتار پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اقوام يهود و نصارا برادرانه بوده است در اين باره حكايتهايي بسيار نقل شده كه به يكي از آنها اكتفا ميكنيم:
«روزي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در تشييع جنازة يكي از يهوديان مدينه شركت كرده بود. گروهي از صحابه به همراه او از اين كه پيامبر جنازة فردي يهودي را تشييع كرده ناخشنودي داشتند پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اصحاب خود را مخاطب قرار داد و پرسيد: آيا اين يهودي انسان نبوده است؟ ياران او خاموش شدند.»[10]امّا اينكه بعضي از احكام جزائي اسلام تند و خشن است. غير از آن است كه احكام يا تعاليم اسلام ضد حقوق بشر است و اين دو متفاوت است. نظام كيفري اسلام در راستاي تحقق اهداف ارزشمند فردي و اجتماعي است و از تشريع و اِعمال هر مجازاتي اهداف خاصي را پي گيري ميكند. به همين دليل، در روايات اسلامي آمده است كه اجراي يك حدّ از حدود الهي در زمين از بارش چهل شبانه روز باران مفيدتر است.[11]اسلام مجازات قصاص را براي پيشگيري از وقوع قتل و ساير جرايم عليه اشخاص پيش بيني كرده است و در عين حال كه عدالت كيفري را بصورت عيني و ملموس محقق مي كند تأثير بالا و بالاترين تأثير را در پيش گيري از وقوع اين جرايم دارد. و قرآن كريم فلسفة وضع اين مجازات را حفظ حيات انسانها مي داند «و لكم في القصاص حياة يا اولي الألباب»[12] و يا از آنجا كه سرقت مهمترين تهديد عليه اموال و دارائيهاي مردم محسوب مي شود و از آنجا كه مال و دارايي افراد يكي از مهمترين اركان حيات فردي و اجتماعي و قوام زندگي انسانها به آن است اسلام مجازات بازدارندهاي را براي آن مقرر داشته تا از اين طريق اموال مردم محفوظ بماند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. طباطبايي، محمد حسين، الميزان ج 5، تهران دارالكتب الاسلاميه، 1372.
2. جعفري، محمد تقي، فلسفة دين، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1378.
3. خسرو شاهي، هادي، اسلام دين آينده جهان، بي تا.
4. مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدي، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، 1358.
5. حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه ج 18، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1401 ه.ق.
پي نوشت ها:
[1] . الميزان، ج 5، محمد حسين طباطبايي، ص 377 ـ 376.
[2] . الميزان، ج 5، محمد حسين طباطبايي، ص 377 ـ 376.
[3] . انجيل لوقا، باب 22، جملة 38.
[4] . محمد تقي جعفري، فلسفة دين، ص 241.
[5] . سيد هادي خسرو شاهي، اسلام دين آيندة جهان، ص 14.
[6] . مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدي، ص 105.
[7] . اسلام از ديدگاه ولتر، كانون انتشارات جوان، 1351، ص 86.
[8] . همان، ص 103.
[9] . مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدي، ص 102.
[10] . مارسل بوازار، همان، ص 104.
[11] . وسائل الشيعه، ج 18، ابواب مقدمات حدود باب 1، حديث 5 و 4 و 3 و 2.
[12] . سوره بقره، آيه 179.
خانه » همه » مذهبی » تعاليم پيامبر اكرم از لحاظ حقوق بشر فوق العاده تند و خشن مي باشد امّا دين حضرت عيسي مسيح اين گونه نيست؟