عَن أبي سَعيد الخُدري، قال: سمعتُ رسول الله (ص) يقول عند مُنصرفِه من احُد و الناسُ يُحدِقون به و قد أسندَ ظَهره الي طلحة: ايها الناس، أقبلوا علي ما كُلِّفتموه من اصلاح آخرتكم، و اعرضوا عمّا ضُمن لكم مِن دنياكم، و لا تستعملوا جوارحا غُذيت بنعمته في التعرّض لسخطه بِنِقمته، و اجعلوا شُغلكم في التماس مغفرته …».[1]
ابوسعيد خُدري روايت مي كند كه شنيدم رسول خدا (ص) به هنگام بازگشت از جنگ احد، در حالي كه به طلحه تكيه داده بود و مردم دورش حلقه زده بودند فرمود: اي مردم! به وظيفه اصلي خود؛ يعني اصلاح آخرت رو آوريد و از دنيايي كه براي شما تضمين شده است، رو گردانيد و اعضايي را كه از نعمت پروردگار رشد كرده اند براي جلب ناخشنودي و غضب الهي به كار نبريد. هدف و وظبفه اصلي تان را آمرزش خواهي از خدا قرار دهيد…»
هر روايتي در موقعيت خاصي صادر مي شود و عمق معاني احاديث نيز با توجه به موقعيت ها متفاوت است. اوضاع بعد از جنگ احد، اوضاع خاصي بود. مسلمانان، عزيزان زيادي همچون حمزه سيدالشهداء را از دست داده بودند، پيامبر (ص) زخم برداشته و دندان هاي مباركش شكسته شده بود و بر طبق روايتي حضرت علي (ع) نود زخم بر تن داشت. خلاصه، موقعيت بحراني و حساسي بود. لذا حضرت (ص) بايد هم به مردم اميد بدهد و هم آنان را آرامش بخشد و علاوه بر همه اينها، بنيه معنوي ايشان را تقويت كند و آنان را براي جبران شكست آماده سازد. در اين وضعيت حساس چهار دستور مي دهد كه هم مايه آرامش دل و جان است و هم راه جبران شكستها را روشن مي سازد و هم با آن، وسيله پيروزي ها فراهم مي شود. جان كلام اينكه، دين و دنيا در اين چهار دستور نهفته است:
1و2- «اقبلوا علي ما كلّفتموه من اصلاح آخرتكم»؛ روي بياوريد بر آن چيزي كه وظيفه اصلي شما است. زيرا مردم يك وظيفه اصلي دارند و يك وظيفه فرعي. وظيفه اصلي آنان، اصلاح آخرت است و برنامه فرعي آنان كه كار دنيا است از طرف خداوند تضمين شده. در سوره هود مي خوانيم: «و ما من دابّة في الارض الّا علي الله رزقها و يعلم مستقرّها و مستودعها كل في كتاب مبين»[2]؛ (هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر آنكه روزي او بر خدا است. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مي داند. همه اينها در كتاب آشكاري ثبت است؛ در لوح محفوظ، در كتاب علم خدا.) ما درباره آخرت، آيه اي نداريم كه چنين تضميني كرده باشد تا همه مردم را داخل بهشت كند.
اسلام از يكسو مي گويد : به دنيا كمتر بپردازيد و از سوي ديگر، فرمان مي دهد بيشتر به فكر آخرت باشيد، زيرا در وجود انسان ذاتا چيزي هست كه او را به طرف دنيا مي كشاند، اما جنبه هاي معنوي كه او را به آخرت بكشاند ضعيف است، چون مردم نسبت به دنيا، مانند ماشيني هستند كه در سراشيبي قرار مي گيرد و نسبت به آخرت، مانند ماشيني هستند كه در سربالايي تند و تيزي واقع مي شود.
اين عدم توجه به دنيا، دليل بر آن نيست كه اسلام مردم را به بطالت و فقر، عدم شكوفايي اقتصادي دعوت مي كند، نه، اينگونه نيست. بلكه سرشت مردم اين گونه است كه به سوي دنيا مي روند. لذا مربي بزرگ انسانيت، حضرت پيامبر اكرم (ص) دستور تعديل مي دهد.
3. سپس حضرت دستور عاطفي مي دهد و مي فرمايد: آيا خجالت نمي كشيد كه از نعمت هاي خدا بهره مي بريد و معصيت او را مي كنيد؟ به عبارتي ديگر، نمك مي خوريد و نمكدان مي شكنيد؟ آيا اين پستي نيست كه از سفره كسي بخوريد و سرانجام بلند شويد و به او توهين كنيد؟! واقعا اگر انسان وقتي نزديك معصيت مي شود، به ياد اين جمله بيفتد كه تمام نيروهاي من از آنِ خداست، از گناه باز مي ايستد.
4. سپس مي فرمايد: از خدا آمرزش بطلبيد و بكوشيد با اطاعت خدا به او نزديك شويد و همت خود را صرف اين كنيد كه بنده او باشيد.
در واقع اين حديث به مساله بسيار مهم پيوند دين و دنيا اشاره مي كند:
هنوز كم نيستند كساني كه گمان مي كنند دينداري فقط براي آباد ساختن آخرت و راحتي پس از مرگ و اعمال نيك توشه اي براي سراي ديگر است و به نقش مذهب پاك و اصيل در زندگي اين جهان، به كلي بي اعتنا هستند و يا اهميت كمي براي آن قائلند، در حالي كه مذهب پيش از آنكه سراي آخرت را آباد كند، آباد كننده سراي دنيا است و اصولا تا مذهب در اين زندگي، اثر نگذارد تاثيري بر آن زندگي نخواهد داشت. قرآن مجيد با صراحت اين موضوع را در آيات بسياري عنوان كرده و حتي گاه دست روي جزئيات مسائل گذاشته است چنانكه از زبان حضرت نوح، اين پيامبر بزرگ، خطاب به قومش مي خوانيم: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا»[3]؛ (من به آنها گفتم از گناهان خود استغفار كنيد و با آب توبه آنها را بشوئيد كه خدا آمرزنده است، تا بركات آسمان را پي در پي بر شما فرو فرستد و با اموال و فرزندان شما را ياري بخشد و باغ هاي سرسبز و نهرهاي آب جاري در اختيارتان قرار دهد.)
بعضي پيوند اين مواهب مادي دنيا را با استغفار و شستشوي از گناه، منحصرا پيوندي معنوي و ناشناخته مي دانند، در حالي كه دليلي ندارد كه براي همه اينها، تفسير ناشناخته كنيم. چه كسي نمي داند كه دروغ و تقلب و دزدي و فساد، شيرازه زندگي اجتماعي را به هم مي ريزد؟ چه كسي نمي داند كه ظلم و ستم و تبعيض و اجحاف، آسمان زندگي انسانها را تيره و تار مي كند؟ و چه كسي در اين حقيقت شك دارد كه با قبول اصل توحيد و ساختن جامعه توحيدي بر اساس قبول رهبري پيامبران و پاك سازي محيط از گناه و آراستگي به ارزش هاي انساني، جامعه به سوي هدف تكاملي خود به پيش مي رود و محيطي امن و امان، آكنده از صلح و صفا و آباد و آزاد به وجود مي آيد.[4]
پي نوشت:
[1] بحار، ج77، ص 182
[2] هود/6
[3] نوح/10-12
[4] انوار هدايت، ص129