خانه » همه » مذهبی » تعریف زیبایی

تعریف زیبایی

تعریف زیبایی

تعریف زیبایی بسیار دشوار است؛ زیرا تعریفی نمی توان یافت یا ارائه داد که خدشه پذیر نباشد.

1621 - تعریف زیبایی

اریک نیوتن، که سال‌های بسیاری را به مطالعه تاریخ هنر و علم زیباشناسی پرداخت، و افزون بر نگارش کتابهایی در این زمینه، مشاور هنری انجمن کشورهای مشترک المنافع بود، می نویسد: جز در حدود یا مرزهایی بسیار مهم، زیبایی را نمی توان توصیف کرد و نمی توان آن را به تعریف درآورد. همچنین نمی شود آن را کما یا کیفا اندازه گیری کرد؛ از این رو، نمی توان آن را اساس علمی دقیق قرار داد. زیبایی، همواره در برابر حملات رویاروی زیباشناسان، چون سدی رخنه ناپذیر پایدار مانده است. از این رو، مصلحت آن است که پژوهنده، دزدانه قصد آن کند و از پهلو بر آن بتازد و از پشت بر آن دست یابد از این رو، وی در پیروی از این پیشنهادش، در کتاب معنی زیبایی، به جای توجه به واژه زیبایی، معنای آن را می کاود. البته او ضمن بیان اینکه زیبایی به نحوی ذهنی، و دارای خاصیت بازشناختی است، می افزاید: «هر فردی به سلیقه خود، فهرست جداگانه ای از اشیا را زیبا میداند و برای هر قلم آن نیز رقم شاخص یا ارزش یا ارزش هنری متفاوتی قائل می شود. آنچه را مورد توافق می توان قرار داد، ماهیت واکنش هر فرد به فهرست انتخابی خودش است».
 
تعریف زیبایی بسیار دشوار است؛ زیرا تعریفی نمی توان یافت یا ارائه داد که خدشه پذیر نباشد. بر این اساس، بسیاری از اندیشمندان آن را تعریف ناشدنی دانسته، یا از اظهار نظر در این مقوله چشم پوشی کرده اند. از سویی، چیزی بدون تعریف وجود ندارد. اگر کشف حقیقت چیزی مشکل است، میتوان گفت به حد تام تعریف نمی شود؛ ولی مناسب است از آن تعریفی به رسم تام یا – دست کم – رسم ناقص ارائه کنیم. نگارنده با توجه به این مسئله، و نیز اینکه از نظر منتقدان بهره جوید، تعریف به دست آمده از مطالعاتش را تقدیم می کند. به نظر، مناسب است زیبایی را این گونه تعریف کنیم تا همه انواع آن را در برگیرد: «زیبایی، توازن، هماهنگی، ملایمت و تناسب هر چیز با کمال مطلوب است».
 
بدیهی است که چیز زیبا، با کمال مطلوب در حالتی متوازن و هماهنگ و متناسب است که این ملاک‌ها بین اجزایش نیز موجود باشد. به عبارتی، چیزی زیباست که نخست، میان اجزایش، و سپس، بین اجزا و کلیتش، هماهنگی و تناسب باشد، و در مرحله بعد، این معیار را به تناسب کمال مطلوب داشته باشد. البته برای چنین تعریفی روزنه‌هایی از میان تعریف‌های پیشین، یا رگه هایی از هماهنگی با نظر اندیشمندانی می توان یافت که در زمینه بدیل زیبایی و زشتی (یعنی حسن و قبح) سخن گفته اند. به همین سبب، نگارنده، گاه اندیشه های برخی دانشمندان با محورهایی از آرای ایشان را به صورت گسترده است. در ادامه بحث، نگارنده برای تبیین تعریف خود، از اندیشه های آنان در چند محور بهره می گیرد .از معانی و مفادهایی که برای حسن و قبح آورده اند، «ملایمت و منافرت» و «تناسب و عدم تناسب» است:
 
الف- ملایمت و منافرت با طبع، قوه عاقله، قوة مدرکه یا با کمال مطلوب: برای نمونه «عدل حسن است» یعنی با طبع، قوه عاقله، قوه مدرکه یا با کمال مطلوب ملایمت دارد، و قضیه «ظلم قبیح است»، یعنی با این امور ملایمت ندارد، بلکه منافر با آنهاست. نویسنده کتاب مبانی اخلاق افراد زیر را از قایلان به این نظر برمی شمارد فخر رازی، محقق طوسی، مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم مظفر، مرحوم علامه طباطبایی، شهید مطهری و استاد مصباح یزدی؛
 
ب- تناسب و عدم تناسب اجزا، یا تناسب و عدم تناسب فعل با کمال مطلوب: «عدل حسن است» یعنی متناسب الاجزاست و یا با کمال مطلوب تناسب دارد، و ظلم قبیح است» یعنی متناسب الاجزا نیست یا با کمال مطلوب تناسب و تلائم ندارد.
 
مرحوم علامه طباطبایی، ضمن شمردن معنای تناسب و عدم تناسب برای حسن و قبح، بر این باور است که انسان، نخستین بار با مشاهده زیبایی در انسان های دیگر – که عبارت است از اعتدال خلقت و تناسب نسبت اعضا، به ویژه در صورت انسان- معنای محسن را دریافت و سپس به همین معنا در دیگر امور محسوس آگاه شد. سپس، این معنا را به افعال و امور اعتباری سرایت داد و این سرایت معنایی و مفهومی، از حیث ملایمت آن افعال با اغراض اجتماعی و سعادت انسانی است. «عدل حسن است» یعنی ملایم و متناسب با سعادت انسان است، و «ظلم قبیح است» یعنی ملایم و متناسب با آن نیست.
 
استاد مصباح یزدی نیز مفاد حسن و قبح را تناسب و عدم تناسب با مطلوب می داند. وی افزون بر حسن‌های نامحسوس، درباره حسنهای محسوس می افزاید: در سن‌های محسوس هم، حقیقت حسن تناسب است. این تناسب بین دو امر عینی و خارجی، و صرف نظر از سلیقه شخص است. بله، ممکن است این دو شیئی را که ملاحظه می کنیم، یک طرفش انسان باشد، اما نه از آن جهتی که سلیقه خاصی دارد، بلکه از آن جهت که کمالی است برای انسان و در خارج تحقق پیدا می کند. می گوییم این کار اختیاری انسان، با کمالی که برای انسان حاصل می شود، تناسب دارد؛ رابطه علی و معلولی دارد. به لحاظ اینکه این کار منتهی به آن کمال مطلوب می شود، به آن می گوییم «خوب».
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص65-61، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد