خانه » همه » مذهبی » تفاوت شک با ريب در قرآن

تفاوت شک با ريب در قرآن

انسان همواره در زندگي دچار ترديد است و در اين ترديد بايد انتخاب کند. خداوند در آيات متعدد قرآن به اين مسئله اشاره دارد و آيت الله جوادي آملي طي تفسير آيات ابتدايي سوره بقره به اين مسئله پرداخته و مي گويد: علت اينکه در دنيا عدّه‌اي در حقّانيت قرآن شک مي‌کنند اين است که دنيا، دار حقّ محض نيست.

آيت الله جوادي آملي در بخشي از تفسير آيات ابتدايي سوره بقره در مورد آيه 2 مي گويد: …﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ يعني شک در کتاب آسماني نيست. «ريب» بالاتر از «شک» است؛ «أشدّ شک» است؛ آن شکّ شديد را مي‌گويند «ريب» که از «شکّ» مصطلح مقداري قوي‌تر است…

… پس ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ دو گونه خواهد بود: قسم اوّل آن است که اصلاً به هيچ نحو ريب در آن راه ندارد (که نفي حقيقت است)؛ قسم دوم آن است که گرچه عدّه‌اي شکّ مي ‌کنند ولي شکّشان بيجا‌ست؛ اين کتاب، مطلبِ مشکوک ندارد. آن که شک مي کند نابيناست؛ مثل اينکه يک وقت ما مي ‌گوييم «وقتي آفتاب طلوع کرد، روز روشن است» جا براي شک نيست، اگر کسي شک کرد؛ چون در تاريکي به سر مي‌برد نمي‌داند که روز است يا نه؛ وگرنه [در] روز (که آفتاب طلوع کرد) جا براي شک نيست؛ ولي کسي ممکن است «اعما» باشد [يا] کسي ممکن است در حجاب باشد و روز را نبيند. «روز» شايستهٴ شک نيست امّا شک‌بردار است؛ کسي که «نمي‌بيند» شک مي‌کند که آيا روز است يا شب.

نفي ريب نسبت به قيامت

اين دو تعبير، يکي درباره قيامت است [و] يکي درباره قرآن کريم. درباره قيامت که فرمود: ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ ، آن به معناي نفي حقيقت است؛ اصلاً در قيامت شک وجود ندارد. هر کس در قيامت حضور پيدا کرد جزم پيدا مي‌کند به حقّانيتِ قيامت، حتّي آنهايي هم که کور محشور مي ‌شوند مي ‌فهمند در قيامت‌اند؛ آنهايي هم که در حجاب‌اند: ﴿إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾ ، اصلِ قيامت براي اينها مشهود است؛ گرچه لقاي حق نصيب آنها نمي‌شود امّا اصل قيامت براي اينها مشهود است.
 
قيامت جا براي ريب نيست؛ تمامِ نهان، آشکار مي‌شود: ﴿تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾ و احدي هم توان کتمان ندارد: ﴿لاَ يَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً﴾ ، جا براي ريب نيست؛ هيچ کسي در خصوصِ قيامت شک نمي‌کند؛ يعني در صحنه قيامت احدي شک نمي‌کند؛ شک وجود ندارد؛ ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾.
 
در چند جاي قرآن درباره قيامت فرمود: ريب بر نمي‌دارد که ﴿لاَ رَيْبَ﴾ در آنجا نفي جنس است. سرّش آن است که شکّ [در] جايي وجود دارد که باطل وجود داشته باشد در کنار حق؛ اگر حقّي باشد و باطلي، انسان در فرد ثالث شک مي‌کند که آيا «مِن الحقّ» است يا «من الباطل»؛ [اما] اگر جايي جز حق چيز ديگر نبود، شک وجود ندارد؛ چه اينکه اگر جايي جز باطل چيز ديگر نبود، آنجا هم شک وجود ندارد.

معناي نفي ريب در قرآن

و امّا درباره قرآن کريم، خدا فرمود: اين کتاب ريب ندارد؛ يعني شايسته نيست احدي در آن شک کند، امّا خب خيلي ها هم شک کردند؛ پس ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ نه به اين معناست که احدي شک نمي‌کند، بلکه به اين معناست [که] شايسته نيست احدي در آن شک کند. چرا درباره قرآن شک مي‌شود؟ چرا در دنيا عدّه‌اي در حقّانيت قرآن شک مي‌کنند؟ براي آن است که دنيا، دار حقّ محض نيست، [بلکه] داري است که حقّش در کنار باطل است. اگر انبيا آمدند، متنبّيها هم آمدند؛ اگر نبّوتي بود، تنبّي هم بود؛ اگر حق بود، سحر و شعبده هم بود؛ اگر حق است،در کنارش باطل هم هست؛ چون اگر حق است در کنارش باطل هم هست، وقتي يک کتابي به مردم عرضه بشود بعضيها مي‌فهمند، بعضيها برايشان روشن نمي‌شود که آيا اين جزء حق است يا جزء باطل.

 علّت نفي موضوع ريب در قيامت

 پس شک در دنيا راه دارد و در قيامت راه ندارد؛ سرّش اين است که در دنيا؛ هم حق وجود دارد، هم باطل؛ لذا فرد مشکوک هست [ولي] در قيامت جز حق چيز ديگر نيست؛ چون باطل وجود ندارد [لذا] فرد مشکوک نخواهد بود. امّا چرا درباره قرآن شک مي‌کنند؟ و چرا قرآن شک‌بردار نيست؟ اگر کسي کلام‌شناس باشد، آن بديهيّات اوّليّه را فراموش نکند، لجاج و عناد نداشته باشد [و] در خدمت قرآن کريم بيايد [آن‌گاه قرآن] شک‌بردار نيست؛ کتابي نيست که در آن شک باشد و اگر کسي با تعصّبهاي قومي و با لجاج بخواهد برخورد کند البته مردّد مي‌ماند. اينکه فرمود: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾، پس به اين معنا خواهد بود که اين کتاب شايسته نيست کسي درباره آن شک کند؛ البتّه عدّهٴ زيادي هم شک کردند، در همين سوره«بقره» خداي سبحان به اينها مي‌فرمايد: ﴿إِنْ کُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ ؛ شک کردند و خداي سبحان اين شکّاکها را به تحدّي دعوت کرد و مانند آن.

 عدم وجود ريب در دعوا و دعوت قرآن

اينکه فرمود: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾، در چه چيز ترديد نيست؟ [اينکه فرمود:] در اين کتاب ريب نيست، در چه چيز آن ريب نيست؟ قرآن کريم دو بعد دارد: يکي دعوا، يکي دعوت؛ يکي دعوا دارد (ادّعا دارد، مدّعي است) که من کلام‌الله‌‌ هستم، يکي هم دعوت مي‌کند «الي التوحيد و النبوّة و العدل و المعاد و سائر الاحکام و الحِکَم»، اين خلاصهٴ حرف قرآن کريم است.
 
ادّعاي قرآن اين است که اين کلام‌الله است [و] دعوت آن هم به توحيد، نبوّت، معاد و ساير دستورات الهي است. فرمود: نه در دعوا و ادّعاي آن ريب است و نه در دعوت و هدايت آن ريب است؛ آن اگر مدّعي است کلام‌الله است، اين دعواي آن صدق است: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ و اگر انسانها را به توحيد، نبوّت، معاد و ديگر احکام و حِکَم دعوت مي‌کند، اين دعوتش هم حق است: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾؛ هم در آن ادّعا صادق است، دروغ نمي‌گويد، ريب در آن نيست [و] هم در اين دعوت، به حق دعوت مي‌کند [و] ريب در دعوت آن نيست؛ «ذلک الکتاب لا‌ريب في دعواه و لا‌ريب في دعوته».
 
امّا از آن جهت که مي‌گويد کلام‌الله است، فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِينَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ ، اين کلام‌الله است، اين کتاب‌الله است، اين ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ﴾ است که سراسر قرآن از اين ادّعاها فراوان است که قرآن مدّعي است [که] کلام‌الله است؛ اين ادّعا را، گاهي به صورت کلام، گاهي به صورت کتاب، گاهي به صورت وحي، گاهي به صورت تنزّل، گاهي به صورت تلقّي و امثال ذلک تعبير مي‌کند.

 
تحدّي قرآن براي حقانيت دعوا

 قرآن براي حقّانيت اين دعوا تحدّي کرده است، مي‌فرمايد: اين جاي ريب نيست که کلام، کلام‌الله است. [اگر] مي‌گوييد «کلام‌الله نيست، من ساختم» من که درس نخوانده‌ام، شما همهٴ درس‌خوانده‌ها جمع بشويد [اگر مي‌توانيد] مثل اين بسازيد، اين اصلاً قابل ساختن نيست؛ مي‌فرمايد: ﴿مَا کَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَي﴾ ؛ اصلاً قرآن يک سخني نيست که انسان بتواند بدليِ آن را بسازد. پس در دعواي خود که مکرّر در مکرّر، خود را به خدا نسبت مي‌دهد؛ مي‌گويد: من کلام اويم، کتاب اويم، وحي اويم، در اين دعوا صادق است: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾. آنهايي هم که ريب دارند در اين دعوا ريب دارند که ﴿إِنْ کُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ اگر ريب داريد مثل اين بياوريد، آن ريب در دعواي قرآن است.
 

علت نفي ريب در دعوت قرآن

در دعوت قرآن هم ريب نيست، براي اينکه آن به حق دعوت مي‌کند: ﴿وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ﴾ ؛ به حق دعوت مي‌کند، مي‌گويد: اگر شما در حقّانيّتِ دعوت من ترديد داريد، ﴿هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ﴾ ؛ شما هم دليلتان را بياوريد؛ اينجا جاي معجزه نيست؛ اينجا جاي برهان عقلي است، فرمود: من شما را به توحيد دعوت مي‌کنم و مي‌گويم هرگونه شرکي باطل است: ﴿هذَا ذِکْرُ مَن مَعِيَ وَذِکْرُ مَن قَبْلِي﴾؛ دليل من هم اين کتاب است و براهين اين کتاب؛ [اگر] شما دربارهٴ شرک دليلي داريد، ﴿هَاتُوا بُرْهَانَکُم﴾؛ شما دليلتان را بياوريد.
 
پس شکي که مربوط به دعواي قرآن است با تحدّي و معجزه برطرف مي‌شود که فرمود: ﴿إِنْ کُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ ؛ شکّي که در دعوت قرآن هست، آن با مطالبهٴ برهان حل مي‌شود، مي‌فرمايد: اگر شما دربارهٴ توحيد معتقديد [که] سخن من درست نيست و شرکتان درست است، ﴿هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ﴾؛ دليلتان را بياوريد. چه کاري از اينها ساخته است؟ حالا کاملاً قرآن کريم با مشرکين استدلال مي‌کند، مي‌فرمايد: يا دليل عقلي بياوريد يا دليل نقلي؛ يا برهان عقلي اقامه کنيد که شرک حق است يا برهان نقلي که به يکي از کتب سماوي گذشته استناد داشته باشد که حجّت باشد _والاّ [اگر] در کتابهاي ديگران حرفي نوشته است، در مسائل اعتقادي حجّت نيست_ فرمود: يا کتابي از کتابهاي سماوي سخن شما را تأييد کند يا برهان عقلي اقامه کنيد.

 
نتيجه

قرآن دعوايي دارد و دعوتي؛ نه در دعواي آن ريب است (چون کلام‌الله است بالجزم)؛ نه در دعوت آن ريب است؛ چون به حق دعوت مي‌کند، و آنهايي هم که ريب دارند، اگر درباره دعواي قرآن ريب دارند، قرآن آنها را به مبارزه دعوت مي‌کند (به عنوان تحّدي)؛ مي‌گويد «اگر شک داريد مثل اين را بياوريد» و اگر در دعوت آن ريب دارند، به استدلال فکري و برهان دعوت مي‌کند؛ مي‌فرمايد: ﴿هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِينَ﴾
 
نفي شک در قرآن کريم گاهي حقيقي و گاهي غيرحقيقي است. مثلا درباره قيامت و درباره قرآن هر دو شک و ريب نفي شده است، ولي درباره قرآن نفي حقيقي نيست، يعني وقتي که مي فرمايد: در قرآن ريبي نيست نه به اين معني است که هيچ کس در قرآن شک نمي کند، بلکه به اين معني است که در قرآن مطالب قابل شک و ترديد وجود ندارد، ولي در مورد قيامت شک حقيقتـاً نفي شده است.
 
چنانکه خداوند مي فرمايد: ربَّنا اِنَّکَ جامِعُ النّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ : يعني در قيامت به هيچ وجه  ترديد وشک وجود ندارد وهر کس که وارد صحنه قيامت شود، گرچه نابينا باشد يقين به قيامت خواهد داشت. زيرا شک در جائي است که حق در کنار باطل باشد و در دنيا چون حق با باطل آميخته شده است ،شک راه پيدا ميکند ،ولي در قيامت که حق محض است شک راه ندارد.
 
بنابراين نفي شک در مورد قيامت و قرآن يکسان نيست، زيرا در مورد قرآن به معناي بطلان ريب، ولي در مورد قيامت نفي حقيقتِ ريب است. به عبارت ديگر: در قرآن شک کردن کاري نادرست است و در مورد قيامت اصلا ً امکان شک نيست، چراکه قرآن يک ادّعا و يک دعوت دارد. ادعاي او اين است که از جانب خداوند است و دعوت او به اصول سه گانه دين يعني توحيد، نبوّت و معاد است و براي هر کدام از اين دو ادعا و دعوت برهان و دليل اقامه فرموده که با مطالعه قرآن و برهان(عقل و نقل)، ريب و شک در هر دو مورد نفي مي گردد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد