در مورد تفاوت بین «وحدت وجود» و «وحدت موجود» به پاسخهای ذیل رجوع شود:
8343(وحدت وجود و موجود) و 4639(وحدت وجود) و 4642(نظریۀ وحدت وجود در برابر چالش ها و مشکلات).
وحدت شهود
در مورد وحدت شهود آنچه میتوان بهطور اختصار بیان کرد، این است که؛ جمعى از صوفیه که منکر وحدت وجودند؛ و از آن جمله علاء الدوله سمنانى، در مقابل وحدت وجود اصطلاح تازهای وضع کردهاند با نام «وحدت شهود»؛ و به این سبب آن جماعت، «وحدت شهودى» را در مقابل «وحدت وجودى» قرار میدهند. مقصود از «وحدت شهود» دستیابی به توحید الهى و اثبات آن، از راه کشف و شهود عرفانى است؛ نه بهطریق متکلمان با دلیل عقلى و قیاس برهانى.[1]
استاد مطهری وحدت شهود را اینگونه توضیح میدهد:
هر موجودى غیر از خدا هرچه از عظمت که داشته باشد بالاخره یک موجود محدودى است، ذات حق وجود لایتناهى است، کمال لایتناهى است، عظمت لایتناهى است، قدرت لایتناهى است، جمال لایتناهى است. اگر موجودات را با یکدیگر مقایسه کنیم یکى بزرگتر است، یکى کوچکتر. مثلاً وقتى یک نهر را با یک دریا مقایسه میکنیم، دریا بزرگ است و نهر کوچک. محدود با محدود میتواند نسبت داشته باشد اما محدود با نامحدود اصلاً نسبت ندارد. اینکه انسان در بینش خود اشیاء را بزرگ و کوچک میبیند با مقایسه میبیند. وقتى ما میگوییم این کوچک است و آن بزرگ، آن کوچک به مقایسه یک شىء دیگر کوچک است و این بزرگ به مقایسه یک شىء دیگر بزرگ است. در همین امور محسوسه، یک شىء که همیشه به نظر ما بزرگ میآید، وقتى همان را در مقابل یک بزرگتر از خودش میبینیم خیال میکنیم کوچک شده. مثلاً یک آدم بلند قد که همیشه به نظر ما عجیب میآید، وقتى با یک آدم بلند قدتر از خودش- که یک سر و گردن از او بلندتر است- راه برود آدم خیال میکند کوچک شد. نظر انسان این است.
عارف وقتى که عظمت لایتناهاى حق را شهود میکند (علم لایتناهى، قدرت لایتناهى، کمال لایتناهى) متناهى در مقابل لایتناهى اصلاً نسبت ندارد؛ حتى گفتن اینکه این بزرگتر است از آن، درست نیست، چون باید آنرا یک چیزى حساب کرد و گفت این بزرگتر است. لهذا در حدیث هم هست که از امام سؤال کردند: آیا معناى «اللَّهُ اکْبَر» اللَّهُ اکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَىْءٍ است؟ خدا بزرگتر است از هر چیز؟ فرمود: نه، این حرف غلط است، «اللَّهُ اکْبَرُ مِنْ انْ یوصَفَ»؛[2] خدا بزرگتر است از اینکه به توصیف دربیاید نه بزرگتر است از هر چیز دیگر، که اشیاء قابل مقایسه با خدا باشند، بعد بگوییم ولى خدا از آنها بزرگتر است؛ نه، اصلاً قابل مقایسه نیستند.
این است که عارف که عظمت حق را شهود میکند (اینجا دیگر وحدت شهود میشود) قهراً غیر او را اساساً نمیتواند ببیند: اگر آن وجود است اینها دیگر وجود نیست، اگر آن قدرت است اینها دیگر قدرت نیست، اگر آن عظمت است اینها دیگر عظمت نیست، اصلاً او شىء است، اینها لا شیء هستند. سعدى یکى دو جا که خواسته موضوع وحدت عرفانى را بگوید تقریباً در همین سطح گفته نه بیشتر. یکى از شعرهاى معروف بوستان است، میگوید:
ره عقل جز پیچ در پیچ نیست
برِ عارفان جز خدا هیچ نیست
این میشود وحدت وجود. بعد خودش اعتراض میکند، خودش هم جواب میدهد، میگوید:
توان گفتن این با حقایقشناس
ولى خرده گیرند اهل قیاس
که پس آسمان و زمین چیستند
بنى آدم و دیو و دد کیستند.
جواب میدهد:
پسندیده پرسیدى اى هوشمند
جوابت بگویم گر آید پسند
که خورشید و دریا و کوه و فلک
پرى و آدمیزاد و دیو و ملک
همه هرچه هستند از آن کمترند
که با هستیاش نام هستى برند
این است معناى اینکه: «برِ عارفان جز خدا هیچ نیست».
این [وحدت شهود] یک نوع وحدت وجود است. این نوع وحدت وجود را هیچکس ایراد نمیگیرد.[3]
در هر صورت در نظر محققین این نوع از وحدت شهود با وحدت وجود که دیگر عرفا و صوفیه گفتهاند منافات ندارد؛ یعنى لازمه وحدت شهود یا توحید شهودى این نیست که قضیه وحدت وجود باطل باشد.[4]
[1]. ر. ک: همایى، جلال الدین، مولوى نامه؛ مولوى چه میگوید؟، ج 1، ص223 – 224، تهران، نشر هما، چاپ دهم، 1385ش.
[2]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 1، ص 241، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[3]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار، ص 393 – 395، تهران، صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
[4]. ر. ک: مولوى نامه؛ مولوى چه میگوید؟، ج 1، ص 223 – 224؛ تهرانى، سید محمد حسین، الله شناسى، ج 2، ص 252، مشهد، انتشارات علامه طباطبایى، چاپ چهارم، 1426ق: وی در این زمینه میگوید: «وحدتِ شهود که در مقابل وحدت وجود عنوان شده، و علاء الدّوله در رونق دادن آن فکر کوشیده؛ توحید الهى است از راه کشف و شهود عرفانى. و این معنا منافى و مبطل وحدت وجود نمیتواند باشد».