اياك نعبد
از نظر دستور زبان عربي، اياك، مفعول نعبد است و به حسب طبع اولي مي بايست پس از فعل بيايد و گفته شود نعبدك و اگر اين گونه بود، معنايش به اين صورت بود: «خدايا ترا پرستش مي كنيم.»
ولي علماي ادب مي گويند: اگر يك كلمه كه جايش مؤخر است، مقدم بدارند علامت انحصار است، بنابراين معناي اين جمله مي شود: خدايا تنها تو را پرستش مي كنيم و تسليم و مطيع تو هستيم.
توحيد در عبادت نيز به همين معناست كه در مقابل هيچ موجود و فرمان ديگري خاضع و تسليم نباشيم، بلكه نسبت به غير خدا حالت عصيان و تمرّد داشته باشيم. پس انسان همواره بايد دو حالت متضاد داشته باشد، تسليم محض خدا و عصيان غير خدا.
البته تذكر اين نكته لازم است اطاعت كساني كه خداوند به اطاعت از آن ها امر کرده مثل پدر، مادر، امام و رهبران جامع الشرايط، همه در واقع اطاعت از خدا است.
ضمير جمع
نكته جالبي كه در نعبد مطرح است، ضمير جمع بودن آن است و به صورت مفرد، يعني اعبد گفته نشده است (من تو را مي پرستم)، بلكه گفته شده است: نعبد (ما، تنها تو را مي پرستيم)، نكته آن اين است كه چون انسان در مرحله کامل شدن است و همانطور كه انسان در پرتو شناخت خدا و توجه به او ساخته و کامل مي شود، نه در صورت غفلت از او و بي خبري از او، و همانطور كه در عمل و فعاليت ساخته مي شود، نه با نظر و انديشه محض؛ يكي ديگر از راههاي ساخته شدن، عبارت است از همراه و هماهنگ با جامعه توحيدي و در ضمن اجتماع توحيدي بودن، نه منفصل و جدا از قافله اهل توحيد حرکت کردن.
پس در حقيقت معني اياك نعبد اينست:
خدايا ما مردم جامعه توحيدي در حركتي هماهنگ، همه با هم بسوي تو و گوش بفرمان تو هستيم.
اياك نستعين
اين جمله مفيد توحيد در استعانت است و توحيد در استعانت، يعني تنها از او كمك خواستن و تنها از او استمداد كردن و تنها به او اعتماد كردن.
ممكن است در اينجا سؤالي مطرح شود و آن اينكه چرا نبايد از غير خدا استعانت و استمداد جست. اين كه غير خدا را نبايد عبادت كرد منطقي است اما اينكه از غير خدا نبايد استعانت و استمداد جست، چه منطقي دارد؟ خداوند، عالم را عالم اسباب قرار داده و انسانها را به انسانهاي ديگر و به اشياء ديگر نيازمند ساخته است و ما ناچاريم براي رفع نيازهاي خود از اشياء و انسان هاي ديگر در زندگي كمك بگيريم و استمداد بطلبيم.
در پاسخ اين سؤال بايد بگوئيم كه مطلب چيز ديگري است و اين طور نيست كه هرگونه كمك گيري از غير و اعتماد به غير قبيح باشد، بلكه خداوند اصولاً انسان را موجودي نيازمند به غير خلق كرده، يعني جامعه انسان ها اين طور است كه هر كس به ديگري محتاج است و اينكه مي بينيم در سفارشات اسلامي، دائماً امر به تعاون مي كنند ، نمايانگر همين حقيقت است. در قرآن مجيد مي فرمايد: «تعاونوا علي البر والتقوي»[1] «در كارهاي نيك يكديگر را مدد برسانيد.»
اگر استعانت از غير، در هيچ حدي جايز نبود، پروردگار سفارش به تعاون نمي كرد، ولي مي فرمايد: شما به يكديگر محتاج هستيد و لذا بايستي يكديگر را مدد و ياري كنيد.
شخصي در حضور حضرت امير ـ عليه السلام ـ به اين تعبير دعا كرد: خدايا مرا محتاج خلق نگردان! حضرت فرمود: ديگر اينطور نگو. عرض كرد پس چه بگويم؟ فرمود بگو: خدايا مرا محتاج بدان خلق خودت قرار نده. و منظور اينست كه جمله اول نشدني است. زيرا نحوه خلقت انسان، اين طور است كه همواره در پيش برد زندگي دنيايي خودش به ديگران نيازمند است. پس در جمله اياك نستعين نمي گويد كه انسان نبايد از ديگران استمداد بجويد.
بلکه مي گويد: آن اعتماد نهايي و آن تكيه گاه قلب انسان، يعني آنچه كه در واقع و نفس الامر انسان به آن تكيه داده، بايستي خدا باشد، و آنچه كه از آنها در دنيا استمداد مي جويد، آنها را به عنوان وسيله بداند و بداند كه حتي خود انسان، قواي وجود او، نيروي بازوي او، نيروي مغزي او، همه و همه وسايلي هستند كه خداوند آفريده و در اختيار او نهاده است و سررشته در دست اوست[2]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، صدرا، چاپ 23، 1373.
2. صادقي اردستاني، احمد، عبادت در اسلام، تهران، خزر، چاپ دوم، 1398.
3. بيرشك، حسين ، چهل حديث عبادت، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1373.
پي نوشت ها:
[1] . مائده/ 2.
[2] . مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1370، ج 1 و 2، ص 110.