خانه » همه » مذهبی » تفسیرى از « روح ‏» (1)

تفسیرى از « روح ‏» (1)

تفسیرى از « روح ‏» (1)

واژه «روح‏» از واژه‏هاى پر رمز و راز و ابهام‏آمیز در حوزه‏هاى دین، فلسفه، عرفان و روان‏شناسى است.این کلمه با گویشى یکسان در زبان‏هاى عبرى و عربى به کار رفته و در تورات، انجیل و قرآن کریم کاربرد فراوانى یافته است.
این مقاله، با ارایه معناى لغوى و اصطلاحى روح در زبان عربى و ضمن اشاره به نمونه‏هایى از کاربرد آن در کتاب مقدس، به بیان مفهوم و مصداق آن در قرآن کریم

cd14c3b5 1be7 4849 af89 98c9bdeb3261 - تفسیرى از « روح ‏» (1)
0001728 - تفسیرى از « روح ‏» (1)
تفسیرى از « روح ‏» (1)

نويسنده: دکتر محمد کاظم شاکر

چکیده

واژه «روح‏» از واژه‏هاى پر رمز و راز و ابهام‏آمیز در حوزه‏هاى دین، فلسفه، عرفان و روان‏شناسى است.این کلمه با گویشى یکسان در زبان‏هاى عبرى و عربى به کار رفته و در تورات، انجیل و قرآن کریم کاربرد فراوانى یافته است.
این مقاله، با ارایه معناى لغوى و اصطلاحى روح در زبان عربى و ضمن اشاره به نمونه‏هایى از کاربرد آن در کتاب مقدس، به بیان مفهوم و مصداق آن در قرآن کریم پرداخته است.
نویسنده معتقد است که بسیارى از تفاسیر قرآن در شرح کاربرد روح دچار پراکندگى آراء شده و به جاى روشنگرى، ابهام‏آفرینى کرده‏اند.در این میان علامه‏طباطبایى منسجم‏ترین تفسیر را از «روح در قرآن‏» بیان کرده است.این مفسر بزرگ بر آن است که روح در قرآن به آفریده‏اى آسمانى اطلاق شده که نقش آن حیات آفرینى است; هر جا از حیات و آثار آن نشانى هست، این نشان ، نشانگر وجود مرتبه‏اى از روح است.روح موجود در فرشتگان، انسانها، حیوانات و نباتات همگى از افاضات روح مطلق است.
کلید واژه‏ها : ۱- انسان شناسى ۲- تفسیر قرآن ۳- روح ۴- وحى ۵- کتاب مقدس ۶- علامه ‏طباطبایى.

۱.مقدمه

از زمانى که خداوند متعال با وحى بر پیامبرانش از دمیدن «روح‏» خود در پیکر انسان پرده برداشت، واژه روح به عنوان یکى از واژه‏هاى پر رمز و راز در حوزه انسان‏شناسى مطرح شد.پس از آن فیلسوفان، متکلمان، عارفان و روان‏شناسان در بیان حقیقت آن نظراتى ابراز داشتند.به رغم پاره‏اى اشتراکات در کاربرد این واژه در ادیان و علوم، تفاسیر متفاوتى از روح ارایه شده است.
این واژه در زبان‏هاى عربى و عبرى با گویشى یکسان به کار رفته است و در آیات تورات، انجیل و قرآن نیز با همین لفظ آمده و منشا تفسیرهاى مختلفى شده است.
در زبان انگلیسى الفاظى چون، Ghost, Spirit و Soul براى روح استفاده مى‏شود که هر یک مفهوم نزدیک به دیگرى ولى در عین حال متفاوتى را القا مى‏کند. (۱)
براى جلوگیرى از خلط در مفاهیم، بهتر آن است که مطالعه پدیده روح در هر نظام، با تعابیر خاص همان نظام فکرى مورد بررسى قرارگیرد.هدف اصلى این نوشتار، ارایه تصویرى روشن از مفهوم، مصداق و تقسیم‏بندى روح در آینه وحى است.
واژه روح ۲۱ بار در قرآن کریم آمده است; گاهى به صورت مقید و مضاف، مانند روح القدس، روح‏الامین، روحى، روحنا و گاهى بدون اضافه و قید.براى دستیابى به تحلیلى متقن از روح در قرآن، لازم است از پیشینه معنایى این واژه در زبان عربى و عبرى و کتب آسمانى پیشین نیز یارى جوییم.

۲.ریشه و معناى اصلى روح

۲.۱.ریشه واژه روح

حروف اصلى واژه‏هاى روح، روح، ریح، رواح، ریاح، ریحان و مانند آن، سه حرف ر – و – ح است.ابن‏فارس (ت‏۳۹۵ق.) در معجم مقاییس اللغه واژه اصلى این باب را ریح دانسته که در اصل «روح‏» بوده و «واو» به دلیل کسره ما قبل به «یاء» بدل شده است.به نظر ایشان روح از ریح مشتق شده است. (۲)
در روایتى نیز آمده است که: «انما سمى روحا لانه اشتق اسمه من الریح‏» . (۳)

۲.۲.معناى اصلى روح و سیر تحول

آن در مورد اصل معناى روح و مشتقات آن، نظرهاى مختلفى ابراز شده است.ابن‏فارس مى‏نویسد: «الراء و الواو و الحاء، اصل کبیر مطرد یدل على سعه و فسحه و اطراد» (۴) یعنى کلماتى که سه حرف اصلى آنها ر – و – ح است داراى یک معناى اصلى هستند و آن معنا، وسعت و انبساط و گستردگى است.لغت‏پژوهان دیگرى چون خلیل‏بن‏احمد (ت‏۱۷۰ق)، از هرى (ت‏۴۰۰ق)، جوهرى (ت‏۴۲۵ق) ابن‏درید (ت‏۳۲۱ق) صرفا به ذکر معانى و مصادیق این ماده پرداخته و در مقام تعیین معناى اصلى این باب نبوده‏اند.
محقق معاصر، حسن مصطفوى، نویسنده کتاب «التحقیق فى کلمات القرآن الکریم‏» به اظهار نظر در معناى اصلى این کلمات پرداخته است.وى پس از نقل اقوال لغویون مى‏نویسد: «التحقیق ان الاصل الواحد فى هذه الماده، هو الظهور و جریان امر لطیف‏» (۵) یعنى یگانه معناى اصلى این ماده، جریان امرى لطیف و ظهور آن است.ایشان جریان رحمت، جریان وحى، ظهور مظاهر قدسى، تجلى فیض حق و…را از مصادیق روح مى‏داند.وى فسحت و وسعت را از آثار ظهور و جریان دانسته است.
اگر بخواهیم یک معناى اصلى براى کلمه روح و دیگر کلمات وابسته به آن بیابیم، به نظر مى‏رسد با توجه به اینکه اصل همه این کلمات «ریح‏» است و ریح به معناى نسیم هواست، باید بگوییم قدر مشترک معانى این کلمه و مشتقات آن «جریان‏» است.روح نیز حاصل یک امرى است که جریان مى‏یابد; گاهى در جریان مادى به کار مى‏رود و گاه در جریان معنوى.با دقت در موارد کاربرد مشتقات این کلمه، همین معنا مورد تایید قرار مى‏گیرد. (۶)
شایان ذکر است که «روح‏» مصدر و «روح‏» اسم مصدر است مانند غسل و غسل.پس روح حاصل جریان است.

۳.معناى کاربردى روح در کلام عرب

لغویون در معناى روح بیشتر به کاربردهاى قرآنى و حدیثى توجه داشته‏اند و متاسفانه از متون ادبى قبل از اسلام در این باره اثر چندانى دیده نمى‏شود.با این حال آنچه که از کلام عرب بدست مى‏آید این است که روح در سه معنا به کار مى‏رود:
الف) جان یا عامل حیات بدن ب) نفس ج) نفس شاید بتوان گفت که معناى مطابقى روح همان معناى اول است‏یعنى حیاتى که در موجودات جان‏دار وجود دارد.فیروزآبادى (ت‏۸۱۷ق) در تعریف روح مى‏نویسد: «ما به حیاه الانفس‏» . (۷)
و ابن‏منظور مى‏نویسد: «هو فى الفارسیه «جان‏» (۸)
اما در مورد معناى دوم در کتاب العین آمده است: «الروح: النفس التى یحیى به البدن یقال خرجت روحه، اى نفسه‏» . (۹)
در لسان العرب نیز از قول ابن‏انبارى آمده که: «الروح و النفس واحد غیر ان الروح مذکر و النفس مؤنث‏» . (۱۰)
اما در مورد معناى سوم، ابن‏منظور مى‏نویسد: «الروح فى کلام العرب، النفخ‏» . (۱۱)
در بیت‏شعرى از ذوالرمه آمده است: فقلت له: ارفعها الیک و احیها بروحک… (۱۲)
«احیها بروحک‏» یعنى آتش را با دمیدن در آن شعله‏ور ساز.

۴. معنا شناسى روح در زبان عبرى و کتاب مقدس

۴.۱.معناى روح در زبان عبرى و معادل آن در زبان یونانى

برخى از شارحان تورات گفته‏اند کلمه «روح‏» در عبرى به معناى هواى متحرک است و باد و نفس از موارد کاربرد آن است. (۱۳)
نیز گفته‏اند: روح در عبرى از فعلى که به معناى تنفس و دمیدن است اشتقاق یافته است. گاهى به «وزیدن باد» و گاهى به «باد» ترجمه شده است. (۱۴)
معادل یونانى واژه روح، نیوما (Pneuma) است که از فعل «نیو» به معناى «نفس کشیدن یا دمیدن‏» مشتق شده است. (۱۵)

۴.۲.معناى کاربردى روح در کتاب مقدس

واژه روح نزدیک به ۴۰۰ مورد در عهد قدیم آمده و در عهد جدید نیز واژه‏هاى روح، روح‏الله، روح‏الرب، روح‏الاب، روح‏یسوع، روح‏المسیح و روح‏القدس به کار رفته است. (۱۶)
روح در کتاب مقدس – چه عهد قدیم و چه عهد جدید – گاه به عنوان «اساس حیات انسان‏» و گاه «نیروى حیات‏» آمده است; (۱۷) گاه مترادف با «نفس‏» انسان و گاه به عنوان «عامل حیات‏» در جهان و انسان معرفى شده است. (۱۸)
نویسنده قاموس کتاب مقدس مى‏نویسد: «روح القدس اقنوم سوم از اقانیم ثلاثه الهیه خوانده شده است و آن را روح گویند زیرا که مبدع و مخترع حیات مى‏باشد و مقدس گویند بواسطه اینکه یکى از کارهاى مخصوصه او آنکه قلوب مؤمنین را تقدیس فرماید» . (۱۹)
شایان ذکر است که روح در کتاب مقدس گاه به معناى حقیقى (نیروى حیات) و گاه به معناى مجازى به کار رفته است، به نظر نویسنده قاموس کتاب مقدس، استعمال روح در معناى مجازى به حدى است که گفته است: «غالبا لفظ روح در کتاب مقدس به طریق مجاز وارد گشته و معناى آن به قراین معلوم مى‏شود» . (۲۰)
اینک با ذکر چند مورد از تورات و انجیل این قسمت از بحث را به پایان مى‏بریم:
الف – «در آغاز که خدا آسمانها و زمین را آفرید، زمین خالى و بایر بود و روح خدا روى توده‏هاى تاریک بخار حرکت مى‏کرد» . (۲۱)
در تفسیر این آیه گفته‏اند: به سبب «روح‏» ، زمین ویران به جهانى با نظم موجود تبدیل شد و عامل حفظ و تجدید حیات آن نیز همین روح است. (۲۲)
ب – «عیسى به نیروى روح به آستان (خداى) جلیل باز گشت‏» . (۲۳)
ج – «روح است که زنده مى‏کند و در جسد فایده‏اى نیست.کلامى را که من به شما مى‏گویم روح و حیات است‏» . (۲۴)
در این عبارت انجیل، واژه روح دو بار به کار رفته; بار اول به معناى حقیقى و بار دوم به معناى مجازى است.

۵. وجوه معانى روح در قرآن

همان طور که قبلا اشاره شد لفظ روح در قرآن کریم ۲۱ بار آمده است.بى‏تردید، در تمامى این موارد مصداق واحدى مراد نیست.با توجه به ظاهر و سیاق آیات قرآن مى‏توان موارد کاربرد را در چند گروه جاى داد.

۵.۱.موجودى مستقل در ردیف فرشتگان

روح در آیاتى از قرآن در کنار فرشتگان ذکر شده که به ظاهر نشان دهنده آن است که آفریده‏اى از آفریدگان خدا و غیر از فرشتگان است.آیات زیر از این دسته است:
– «تنزل الملائکه و الروح..» . (۲۵)
– «تعرج الملائکه و الروح..» . (۲۶)
– «یوم یقوم الروح و الملائکه صفا..» . (۲۷)

۵.۲.جبرئیل

در آیات زیر از جبرئیل با لفظ روح یاد شده است:
– «نزل به الروح الامین..» . (۲۸)
– «قل نزله روح القدس..» . (۲۹)
به شهادت آیه «قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله على قلبک‏» (۳۰) مراد از روح الامین و روح القدس، جبرئیل است.

۵.۳.حیات افاضه شده به انسان

آیاتى دلالت داردکه روح مرتبه‏اى از وجود است که در پیکر انسان جریان یافته است.از این روح، به عنوان روح نفخه‏اى یاد مى‏شود.این آیات عبارتند از:
– «…و نفخت فیه من روحى..» . (۳۱)
– «…و نفخ فیه من روحه..» . (۳۲)
– «…فنفخنا فیها من روحنا..» . (۳۳)
این روح در همه انسانها مشترک است، چه حضرت آدم علیه السلام که از پدر و مادر متولد نشده و چه حضرت عیسى علیه السلام که پدر نداشته است و چه انسانهاى عادى که داراى پدر و مادر هستند.نیز مؤمن و کافر از این روح بهره یکسان دارند.

۵.۴.تایید کننده پیامبران و مؤمنان

در آیات زیر از روح به عنوان موجودى که در تایید قلوب پیامبران و اولیاء الهى نقش زنى مى‏کند نام برده شده است:
– «و آتینا عیسى بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس‏» (۳۴)
– «اذکر نعمتى علیک و على والدتک اذ ایدتک بروح القدس‏» (۳۵)
– «اولئک کتب فى قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه‏» (۳۶)
شایان ذکر است که اضافه «روح‏» به «القدس‏» ، اضافه موصوف به صفت است.روح القدس در اصل الروح القدس بوده، به معناى روحى که داراى صفت طهارت و قدسیت است.

۵.۵.وحى

در آیات ذیل، روح در مورد وحى بر انبیاء به کار رفته است.
– «و اوحینا الیک روحا من امرنا..» . (۳۷)
– «یلقى الروح على من یشاء من عباده..» . (۳۸)
چنانچه روح در این آیات به معناى وحى باشد، استعمال آن مجازى خواهد بود.
در این باره توضیح بیشترى خواهد آمد.

۵.۶.حضرت عیسى علیه السلام

در آیه ذیل، خداوند عیسى علیه السلام را روحى از جانب خود دانسته است:
– «انما المسیح عیسى بن مریم رسول الله و کلمته القاها الى مریم و روح منه‏» (۳۹)

۵.۷.فرستاده پروردگار نزد حضرت مریم علیه السلام

– «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا…قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا» (۴۰)
از تعبیر «لاهب‏» استفاده مى‏شود که این روح صرفا بشارت دهنده نبوده است، بلکه در پدید آمدن عیسى علیه السلام دخالت داشته است. (۴۱)
شایان ذکر است که آیه «یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربى‏» ممکن است در دسته اول قرار گیرد و ممکن است‏خود وجه دیگرى باشد.
با توجه به مصادیق مختلفى که براى روح یاد شد این سئوال وجود دارد که آیا لفظ روح مشترک لفظى است; یا اینکه در پاره‏اى موارد به نحو حقیقى و در پاره‏اى موارد به نحو مجازى به کار رفته است; یا اینکه مشترک معنوى است و در همه موارد به طور حقیقى به کار رفته است؟ در ادامه مباحث‏به دنبال جواب این سئوال هستیم.

پی نوشتها:

۱) ر.ک.دایره المعارف بریتانیکا، ج‏۹ مرجع، ص‏۳۶۳، و ج‏۴، ص‏۵۲۴، به نقل از امیرحسین ذکرگو، تلقى «روح‏» در نظام عقیدتى هندو، کیهان فرهنگى، سال نهم، شماره‏۴، ص‏۱۶.
۲) ر.ک.احمدبن‏فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده روح.مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه، قم، ۱۴۰۴ق.
۳) محمدبن‏یعقوب کلینى، الاصول من الکافى، کتاب التوحید، باب الروح، حدیث‏۳.
۴) احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده روح.
۵) حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ماده روح، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، ۱۴۱۶ق.
۶) به طور مثال «مروحه‏» به ابزارى گفته مى‏شود که هوا را به جریان در مى‏آورد. مروحه یعنى بیابان (جایى که محل وزش باد است)، اراح الانسان یعنى انسان تنفس کرد. راوح بین جنبیه یعنى بطور دائم از این پهلو به آن پهلو حرکت کرد.اسماعیل‏بن‏حماد جوهرى، الصحاح، ماده روح.دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۴۰۴ق.
۷) محمدبن‏یعقوب فیروزآبادى، القاموس المحیط، ماده روح، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ۱۴۱۲ق.
۸) ابن‏منظور، لسان‏العرب، ماده روح، نشر ادب الحوزه، قم، ۱۴۰۵ق.
۹) خلیل‏بن‏احمد، ترتیب کتاب العین، ماده روح، انتشارات اسوه، قم، ۱۴۱۴ق.
۱۰) ابن‏منظور، لسان‏العرب، ماده روح.
۱۱) همان.
۱۲) راغب اصفهانى، مفردات، ماده روح، کتاب فروشى مرتضوى، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۳) کتاب مقدس، سفر تکوین، باب‏۶، آیه‏۱۷، پاورقى شماره‏۶، دارالمشرق، بیروت، ۱۹۸۹م.
۱۴) دائره‏المعارف الکتابیه، صموئیل حبیب، فایز فارس، منیس عبدالنور و جوزیف صابر، ج‏۴، ص‏۱۴۱، ماده روح، دارالثقافه، قاهره، ۱۹۹۰م.
۱۵) همان، ج‏۴، ص‏۱۴۴.
۱۶) همان، ج‏۴، ص‏۱۴۴.
۱۷) همان.
۱۸) همان.
۱۹) قاموس کتاب مقدس، ص‏۴۲۴، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۰) قاموس کتاب مقدس، ص‏۴۲۴.
۲۱) کتاب مقدس، سفر تکوین، باب‏۱، آیه‏۱.
۲۲) ر.ک.دائره‏المعارف الکتابیه، ج‏۴، ص‏۱۴۳.
۲۳) انجیل لوقا، باب‏۴، آیه‏۳.
۲۴) انجیل یوحنا، باب‏۶، آیه‏۶۳.
۲۵) قدر (۹۷)، ۴.
۲۶) معارج (۷۰)، ۴.
۲۷) نبا (۷۸)، ۳۸.
۲۸) شعراء (۲۶)، ۱۹۳.
۲۹) نحل (۱۶)، ۱۰۲.
۳۰) بقره (۲)، ۹۷.
۳۱) حجر (۱۵)، ۲۹ و ص (۳۸)، ۷۲.
۳۲) سجده (۳۲)، ۹.
۳۳) انبیاء (۲۱)، ۹۱; نیز در آیه ۱۲ از سوره تحریم تعبیر «فنفخنا فیه من روحنا» آمده است.
۳۴) بقره (۲)، ۸۷ و ۲۵۳.
۳۵) مائده (۵)، ۱۱۰.
۳۶) مجادله (۵۸)، ۲۲.
۳۷) شورى (۴۲)، ۵۲.
۳۸) غافر (۴۰)، ۱۵.
۳۹) نساء (۴)، ۱۷۱.
۴۰) مریم (۱۹)،
۱۹- ۱۷.
۴۱) در موارد دیگر مانند یحیى و اسحاق، تعبیر بشارت آمده است.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد