در آیه شریفه مورد نظر میخوانیم: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبین»؛[1] [به یاد آورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى (وجود با عظمتى) از طرف خودش بشارت میدهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود و از مقرّبان (الهى) است.
در این آیه شریفه؛ دو مقام برای حضرت عیسی(ع) بیان شده است:
1. وجاهت در دنیا و آخرت
وصف «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» در قرآن تنها براى حضرت عیسى(ع) آمده و در مورد شخص دیگرى این صفت گفته نشده است.[2] گرچه این عبارت در روایات به عنوان یک دعا جنبه عمومی دارد و هر کسی براساس مراتب معنوی میتواند آنرا از خدا بخواهد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ- بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَیْنَ یَدَیْ صَلَاتِی وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمْ إِلَیْکَ فَاجْعَلْنِی بِهِمْ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ»؛[3] خدایا! من به وسیله محمد و آل محمد به تو روى آوردم و آنان را پیش از نماز به درگاهت وسیله نمودم و بدانها به تو تقرّب جستم، مرا به واسطه آنها در دنیا و آخرت آبرومند ساز و از مقرّبان خود نما.
«وجیه» بر وزن فعیل از مادّه «وجه» به معناى مورد توجّه و منزلت و احترام قرار دادن است.[4] وجاهت در آیه شریفه به دو گونه اشاره دارد:
الف. وجاهت در دنیا: مقبول بودن حضرت عیسی(ع) در دنیا به این است که مردم تا روز قیامت آن بزرگوار را مقدس و معظم میشمارند،[5] یا به تعبیری آنحضرت بر مردم ریاست و نبوّت دارد.[6]
برخی وجاهت حضرت عیسی (ع) در دنیا را ناظر به روی آوردن و توجه آنحضرت به مردم و مردم به او میدانند. این روی آوردن هم در متن زندگى، دنیاى مردم، گرفتاریها، غمها و شادیها و هم در حیات روحى و معنوی آنان است.[7]
ب. وجاهت در آخرت: وجیه بودن در آخرت به این معنا است که حضرت عیسی(ع) در عالم آخرت نزد خداوند از مقام عالى[8] برخوردار است که از آن جمله؛ مقام شفاعت مؤمنین است.[9]
2. مقرّب بودن حضرت عیسی(ع)
با اینکه معنای مقرّب بودن روشن است، اما باید گفت این مقام بلند که نشانه حداقل دوری بین خداوند و حضرت عیسی(ع) است، در پی وجاهت ایشان به دست آمده است. به عبارت دیگر؛ لازم است نزدیک بودن و قرب به خداوند در هر دو عالم تحقّق پیدا کند و آن میسّر نمیگردد مگر با مقبولیت در دنیا و آخرت. گواه این تفسیر آن چیزی است که در این آیه شریفه بیان شده است: «لنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ»؛[10] هرگز مسیح از اینکه بنده خدا باشد ابا و امتناع ندارد، و همه فرشتگان مقرّب نیز ابا ندارند.
در پایان تذکر این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که؛ مقرّب بودن حضرت عیسی(ع)، بیانگر خدا نبودن و فرزند خدا نبودن او است.[11]
در این آیه شریفه؛ دو مقام برای حضرت عیسی(ع) بیان شده است:
1. وجاهت در دنیا و آخرت
وصف «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» در قرآن تنها براى حضرت عیسى(ع) آمده و در مورد شخص دیگرى این صفت گفته نشده است.[2] گرچه این عبارت در روایات به عنوان یک دعا جنبه عمومی دارد و هر کسی براساس مراتب معنوی میتواند آنرا از خدا بخواهد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ- بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَیْنَ یَدَیْ صَلَاتِی وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمْ إِلَیْکَ فَاجْعَلْنِی بِهِمْ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ»؛[3] خدایا! من به وسیله محمد و آل محمد به تو روى آوردم و آنان را پیش از نماز به درگاهت وسیله نمودم و بدانها به تو تقرّب جستم، مرا به واسطه آنها در دنیا و آخرت آبرومند ساز و از مقرّبان خود نما.
«وجیه» بر وزن فعیل از مادّه «وجه» به معناى مورد توجّه و منزلت و احترام قرار دادن است.[4] وجاهت در آیه شریفه به دو گونه اشاره دارد:
الف. وجاهت در دنیا: مقبول بودن حضرت عیسی(ع) در دنیا به این است که مردم تا روز قیامت آن بزرگوار را مقدس و معظم میشمارند،[5] یا به تعبیری آنحضرت بر مردم ریاست و نبوّت دارد.[6]
برخی وجاهت حضرت عیسی (ع) در دنیا را ناظر به روی آوردن و توجه آنحضرت به مردم و مردم به او میدانند. این روی آوردن هم در متن زندگى، دنیاى مردم، گرفتاریها، غمها و شادیها و هم در حیات روحى و معنوی آنان است.[7]
ب. وجاهت در آخرت: وجیه بودن در آخرت به این معنا است که حضرت عیسی(ع) در عالم آخرت نزد خداوند از مقام عالى[8] برخوردار است که از آن جمله؛ مقام شفاعت مؤمنین است.[9]
2. مقرّب بودن حضرت عیسی(ع)
با اینکه معنای مقرّب بودن روشن است، اما باید گفت این مقام بلند که نشانه حداقل دوری بین خداوند و حضرت عیسی(ع) است، در پی وجاهت ایشان به دست آمده است. به عبارت دیگر؛ لازم است نزدیک بودن و قرب به خداوند در هر دو عالم تحقّق پیدا کند و آن میسّر نمیگردد مگر با مقبولیت در دنیا و آخرت. گواه این تفسیر آن چیزی است که در این آیه شریفه بیان شده است: «لنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ»؛[10] هرگز مسیح از اینکه بنده خدا باشد ابا و امتناع ندارد، و همه فرشتگان مقرّب نیز ابا ندارند.
در پایان تذکر این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که؛ مقرّب بودن حضرت عیسی(ع)، بیانگر خدا نبودن و فرزند خدا نبودن او است.[11]
[1]. آل عمران، 45.
[2]. قرائتى محسن، تفسیر نور، ج2، ص 62، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن ، تهران، 1383ش.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 544، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، ص 558، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 6، ص 366، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[5]. نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 2، ص 284، نشر اسلامیه، تهران 1398ق.
[6]. طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 175، نشر دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش.
[7]. طالقانى، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج 5، ص 134، شرکت سهامى انتشار، تهران 1362ش.
[8]. تفسیر آسان، ج 2، ص 284.
[9]. تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 175.
[10]. نساء، 172.
[11]. پرتوى از قرآن، ج 5، ص 134.