خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»؛[1] انسان هیچ سخنى را بر زبان نمیآورد مگر اینکه همان دم، فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (و ضبط آن) است.
«رقیب»؛ به معناى مراقب و «عتید»؛ به معناى کسى است که مهیّاى انجام کار است.[2]
گروهی از مفسّران معتقدند که «رقیب» و «عتید»، همان دو فرشتهاى هستند که در آیه «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ»[3] به عنوان «متلقیان»، از آنها یاد شده است. فرشته سمت راست، نامش «رقیب» و نویسنده کارهای خوب است و فرشته سمت چپ، نامش «عتید» و نویسنده کارهای بد است.[4]
در آیه «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ…» سخن از ثبت و مراقبت دو فرشته از تمامى اعمال آدمى است، که گفتار انسان نیز بخشی از آن است، اما در آیه «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» بر الفاظ و سخنان او تکیه بیشتری میکند و ذکر دوباره آن در این آیه، از باب ذکر خاص بعد از عام است. که در همه جا میفهماند گوینده نسبت به خاص عنایت بیشتری دارد.[5] و آن عنایت خاص به جهت اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله، مسیر اجتماعى را به سوى خیر یا شر تغییر میدهد. همچنین به جهت اینکه بسیارى از مردم سخنان خود را بخشی از اعمال خویش نمیدانند، خود را در سخن گفتن آزاد میبینند، در حالى که مؤثرترین و خطرناکترین اعمال آدمى همان سخنان او است.[6]
در روایتی، رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید: «فرشته دست راست نسبت به فرشته دست چپ فرمانروا است، هر گاه مسلمان کار نیکى انجام داد، فرشته دست راست ده برابر در نامهاش مینویسد، و هر گاه گناهى انجام داد و فرشته دست چپ خواست آنرا به حسابش بنویسد، فرشته دست راست به او میگوید: دست نگهدار، و فرشته دست چپ هفت ساعت صبر میکند، اگر از این گناه به پیشگاه خداوند پوزش خواست و آمرزش طلبید آن گناه را به حساب او نمینویسد، و اگر توبه نکرد یک گناه به حسابش مینویسد».[7]
«رقیب»؛ به معناى مراقب و «عتید»؛ به معناى کسى است که مهیّاى انجام کار است.[2]
گروهی از مفسّران معتقدند که «رقیب» و «عتید»، همان دو فرشتهاى هستند که در آیه «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ»[3] به عنوان «متلقیان»، از آنها یاد شده است. فرشته سمت راست، نامش «رقیب» و نویسنده کارهای خوب است و فرشته سمت چپ، نامش «عتید» و نویسنده کارهای بد است.[4]
در آیه «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ…» سخن از ثبت و مراقبت دو فرشته از تمامى اعمال آدمى است، که گفتار انسان نیز بخشی از آن است، اما در آیه «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» بر الفاظ و سخنان او تکیه بیشتری میکند و ذکر دوباره آن در این آیه، از باب ذکر خاص بعد از عام است. که در همه جا میفهماند گوینده نسبت به خاص عنایت بیشتری دارد.[5] و آن عنایت خاص به جهت اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله، مسیر اجتماعى را به سوى خیر یا شر تغییر میدهد. همچنین به جهت اینکه بسیارى از مردم سخنان خود را بخشی از اعمال خویش نمیدانند، خود را در سخن گفتن آزاد میبینند، در حالى که مؤثرترین و خطرناکترین اعمال آدمى همان سخنان او است.[6]
در روایتی، رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید: «فرشته دست راست نسبت به فرشته دست چپ فرمانروا است، هر گاه مسلمان کار نیکى انجام داد، فرشته دست راست ده برابر در نامهاش مینویسد، و هر گاه گناهى انجام داد و فرشته دست چپ خواست آنرا به حسابش بنویسد، فرشته دست راست به او میگوید: دست نگهدار، و فرشته دست چپ هفت ساعت صبر میکند، اگر از این گناه به پیشگاه خداوند پوزش خواست و آمرزش طلبید آن گناه را به حساب او نمینویسد، و اگر توبه نکرد یک گناه به حسابش مینویسد».[7]
[1]. ق، 18.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 348، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 249، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3]. ق، 17: «(به خاطر بیاورید) هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت میدارند».
[4]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 7، ص 132، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 166، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ کاشانى، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج 9، ص 10، کتابفروشى محمد حسن علمى، تهران، 1336ش؛ تفسیر نمونه، ج 22، ص 249 – 250.
[5]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 348.
[6]. تفسیر نمونه، ج 22، ص 249.
[7]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 5، ص 321، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.