خانه » همه » مذهبی » تفسیر آیه 14 سوره کهف چیست و چه پیام‌هایی دارد؟

تفسیر آیه 14 سوره کهف چیست و چه پیام‌هایی دارد؟

خداوند در قرآن کریم در داستان اصحاب کهف می‌فرماید: «و دل‌هایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است. هرگز غیر او معبودى را نمى‌‏خوانیم که اگر چنین کنیم، سخنى بگزاف گفته‌‏ایم».[1]
این آیه در مقام بیان چگونگى هدایت و توفیق اصحاب کهف است.[2] اصحاب کهف در جامعه‌ای می‌‌زیستند که آیین آنان شرک و بت‌‏پرستى بود. این گروه خداپرست مجبور بودند که به ظاهر مجالس خود را به تقیه برگزار نمایند. عده‌ای از این خداپرستان از درباریان پادشاه و از اشراف جامعه بودند و در مورد نارضایتى از محیط شرک و پنهان نمودن عقیده خودشان به طور نهانى با یکدیگر مذاکراتى داشتند و سرانجام تصمیم گرفتند که در مجالس آنان برخیزند و صریحاً اظهار خداپرستى نمایند و از شرک و مرام پادشاه و مردم آن سرزمین اعلام بیزاری نمایند.
پروردگار نیز دل‌هاى آنان را از هر گونه تزلزل و بیم خطر ایمن داشت. بر این اساس دست‌جمعی از مجالس آنان برخاسته و صریحاً مرام خداپرستى و یکتاپرستى را اعلام نمودند و فریاد برآوردند معبود ما جهان آفرین است که آسمان و زمین را آفریده و زمام تدبیر جهان در حیطه قدرت او است. و بدین سان شعار خداپرستى خود را در به طور جمعى به مردم اعلام نمودند: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً». به صراحت از آیین بت‌‌‏پرستى بیزاری نموده و اظهار داشتند که هرگز جز آفریدگار جهان را که تدبیر نظام یک‌نواخت آن در حیطه قدرت تواناى او است، پرستش ننموده و نمى‏‌نماییم.[3] چنانچه دعوت و الزام پادشاه و مرام بت‌‏پرستى را بپذیریم، اندیشه باطل و سخنان بیهوده‌‏اى را پیروى نموده‌‏ایم: «لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً».
در اثر این نهضت در برابر مرام پادشاه و مردم آن سرزمین؛ به دلیل بیم و هراس از این‌که پادشاه در باره آنان حکم قتل صادر نماید، ناگزیر شدند عزلت گزیدند و از معاشرت با مردم و حضور در دربار پادشاهى خوددارى نموده و در مجالس آنان به هیچ وجه شرکت ننمایند.
شایان توجه است که خداوند در این آیه؛ نخست بر ایمان آنان صحّه مى‌‏‌گذارد و مى‌‌‏فرماید: آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند و ما نیز بر هدایت آنان افزودیم.
معلوم مى‏‌شود که اگر کسى به خدا ایمان داشته باشد و گامى به سوى او بردارد، خداوند با لطف و مرحمت خود بر مراتب هدایت و ایمان او مى‌‏افزاید و به کمک او مى‌‏شتابد. این حقیقت در آیات دیگر هم آمده است: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ»؛[4] کسانى که هدایت یافته‏‌اند، خداوند بر هدایتشان مى‌‏افزاید و روح تقوا به آنان مى‌‏بخشد.
پس از تأیید ایمان آنان مى‌‏فرماید: ما دل‌هایشان را استوار ساختیم و آرامش دادیم به گونه‌‏اى که آنها به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان‌‏ها و زمین است و جز او را نمى‌‏خوانیم که اگر چنین کنیم سخنى باطل گفته‌‏ایم.
از این آیه فهمیده مى‌‏شود که اصحاب کهف، ایمان خود را در یک محیط خفقان‌‏آور و مخالف اظهار کرده‌‏اند و بر ضد کفر حاکم بر آن محیط قیام کرده‌‏اند و این زمانى بود که آنها را مجبور کرده‌‏اند که بت‌‏ها را عبادت کنند و آنها در پاسخ، از پروردگار آسمان‌‏ها و زمین سخن گفته‌‏اند و سخن بت‌پرستان را رد کرده‌‏اند. همچنین از این آیه معلوم مى‌‏شود که خداوند به لطف خود بر قوّت قلب و شهامت آنها افزوده است، به گونه‌‏اى که آنها جرأت آن‌را پیدا کرده‌‏اند که در آن محیط کفر، آشکارا ایمان خود به خدا را بیان کنند و از عواقب کار خود بیم نداشته باشند.
پیام‌های آیه
1. جوان‌مردى و ایمان: همیشه روح توحید با یک سلسله صفات عالى انسانى همراه است، هم از آنها سرچشمه مى‌‏گیرد و هم در آنها تأثیر متقابل دارد؛ به همین دلیل در داستان اصحاب کهف مى‌‏خوانیم آنها جوان‌مردانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند.
2. امدادهاى الهى، در سایه ایمان، وحدت، قیام و توکّل: «رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا». در چند مورد از پیشتر این سوره این حقیقت به خوبى منعکس است که اگر انسان گام‌هاى نخستین را در راه خدا بردارد، و براى او بپا خیزد، کمک و امداد الهى به سراغ او مى‌‏شتابد. در یک جا مى‏‌گوید: آنها جوان‌مردانى بودند که ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم. در مورد دیگر مى‌‏گوید: ما دل‌هاى آنها را محکم ساختیم و نیرو و توان بخشیدیم.
آیات دیگر قرآن نیز این حقیقت را به روشنى تأیید مى‏‌کند. آن‌جا که می‌فرماید؛ اگر انسان براى خدا مجاهده کند خدا او را به راه حق هدایت مى‌‏نماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛[5]
مى‏‌دانیم راه حق راهى است با موانع بسیار و دشواری‌هاى فراوان که اگر لطف خدا شامل حال انسان نشود پیمودن آن تا رسیدن به مقصد کار مشکلى است.
این‌را نیز مى‌‏دانیم که لطف خداوند بالاتر از آن است که بنده حق‌جو و حق طلبش را در این مسیر تک و تنها بگذارد.
3. آرامش و پایدارى دل‌ها به دست خدا است: «وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ».
4. در برابر انحرافات جامعه، سکوت و نشستن جایز نیست: «إِذْ قامُوا».
5. در راه خدا باید عزم و استقامت نمود: «إِذْ قامُوا».
6. موحّد واقعى، هرگز سراغ شرک نمى‌‏رود: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً».
7. ثمره توحید در ربوبیّت، توحید در بندگى است: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً».
8. شرک، انحراف فاحشى است که هرگز قابل عفو نیست: «شَطَطاً».[6]
9. خواندن غیر خدا تجاوز از حد و غلو در حق مخلوق و بالا بردن آن تا حد خالق است: «لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً».
 

[1]. کهف، 14. «وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطا».
[2]. گروهی جوانمرد با ایمان بودند که در زمان پادشاهی دقیانوس زندگی می‌کردند.
[3]. حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی‏، محمد باقر، ج ‏10، ص 246- 247، تهران، کتابفروشی لطفی، چاپ اول، 1404ق.
[4]. محمد، 17.
[5]. عنکبوت، 69.
[6]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏12، ص 364- 365، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‏7، ص 147- 148، تهران،  مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏13، ص 251، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد