خانه » همه » مذهبی » تفسیر عرفانی آیاتی از سوره روم که به ابر و باد و باران می‌پردازد، چیست؟

تفسیر عرفانی آیاتی از سوره روم که به ابر و باد و باران می‌پردازد، چیست؟

در این آیات به توضیح نعمت وزش بادها و نقش ابرها و نزول باران پرداخته شده است.
در قرآن کریم می‌خوانیم:«اللَّهُ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُون».[1] پروردگار در این آیه، به توضیح نعمت وزش بادها پرداخته، چنین می‌گوید: خداوند همان کسى است که بادها را می‌فرستد تا ابرهایى را به حرکت در آورند: «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً».
سپس ابرها را در پهنه آسمان آن‌گونه که بخواهد می‌گستراند: «فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ».
و آنها را به صورت قطعاتى در آورده، متراکم و بر هم سوار می‌کند: «وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً».[2]
این‌جا است که دانه‌هاى باران را می‌بینى که از لابلاى آنها خارج می‌شوند: «فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ».
بادها نقش‌ مهمی در فرایند بارش دارند، آنها قطعات ابر را از دریاها به سوى زمین‌هاى خشک و تشنه حمل می‌کنند. گستردن ابرها در صفحه آسمان، متراکم ساختن آنها، خنک کردن محیط ابرها و آماده نمودنشان براى باران‌زایى بر عهده بادهاست.
بادها همچون چوپان آگاه و پر تجربه‌اى هستند که گله گوسفندان را به موقع از اطراف بیابان جمع کرده و در مسیرهاى معیّنى حرکت می‌دهد، سپس آنها را براى دوشیدن شیر آماده می‌سازد! جمله «فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ» (دانه‌هاى باران و ذرات کوچک آن‌را می‌بینى که از لابلاى ابرها خارج می‌شوند) ممکن است اشاره به این باشد که غلظت ابرها و شدت وزش بادها در حدى نیست که مانع خروج قطره‌هاى کوچک باران از ابر و نزول آن بر زمین شود، بلکه این ذرات کوچک علی‌رغم طوفان و ابرى که صحنه آسمان را پوشانده، راه خود را از لابلاى آنها به سوى زمین پیدا می‌کنند، و نرم نرم بر زمین‌هاى تشنه پاشیده می‌شوند تا به خوبى آنها را سیراب کنند و در عین حال ویرانى به بار نیاورند. باد و طوفانى که گاه درختان عظیم را از جا می‌کند و صخره‌ها را به حرکت در می‌آورد، به قطره کوچک و لطیف باران اجازه می‌دهد که از لابلاى آن بگذرد و بر زمین قرار گیرد.[3]
این نکته نیز قابل توجه است که قطعه قطعه بودن ابرها هر چند در روزی که ابر تمام صفحه آسمان را پوشانیده براى ما چندان محسوس نیست، اما به هنگامى که از لابلاى ابرها عبور کرده یا بر فراز آن قرار می‌گیریم این جدا بودن کاملاً روشن و نمایان است.
در پایان آیه می‌افزاید: هنگامى که این باران حیاتبخش را به هر کس از بندگانش بخواهد برساند، آنها خوشحال و مسرور می‏شوند: «فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ».
این آیه شریفه در واقع توضیح و تفصیلی برای آیه 46 همین سوره است: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»؛  و از نشانه‌های خدا این است که بادها را به عنوان بشارتگرانى می‌فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند [و سیراب کند] و کشتی‌ها به فرمانش حرکت کنند و تا از فضل او بهره گیرید و شاید شکرگزارى کنید.
برخی با نگاهی عرفانی به این آیه نظر انداخته‌اند:
1. حلّاج می‌گوید: «از علائم و نشانه‌هاى ربوبیّت این است که بادهاى لطیفش را به دل‌هایى که مشتاق آن هستند می‌فرستد تا به ایشان مژده دهد تا حجاب‌هاى شکوهیده از میان بردارد، تا بساط دوستى بی‌حشمت و جاه بیشتر شود. آن‌گاه به آنها در آن بساط، شراب انس بچشانید و باد کرم بر آنها بوزد و ایشان را از صفاتشان فانى کند و به صفات و نعوتشان‏ زنده گرداند؛ زیرا بساط حق او را از اقامتگاه برتر از حد افتراق نمی‌برد. تا این‌که همه چشم‌ها چشمى واحد بیند. و آنچه نباشد، بیند چنان‌که نباشد و آنچه از بین نرود، بیند چنان‌که از بین نرفت».[4]
2. قشیری گوید: «خداوند باد امید را بر قلوب بندگان می‌فرستد و بدین وسیله غبار خوف و ناامیدی را از قلوبشان از بین می‌برد سپس باران توفیق را بر آنها نازل می‌کند و بساط کوشش را برای آنها پیش می‌آورد و به وسیله قوای نشاط و شادی آنها را گرامی می‌دارد».[5]
 

[1]. روم، ۴۸.
[2]. «کسف» جمع «کسفه» (بر وزن حجله) به معناى «قطعه» می‌باشد و در این‌جا ظاهراً اشاره به قطعاتى است از ابر که روى یکدیگر متراکم می‌شوند و آن‌را غلظت و شدت می‌بخشد، و این به هنگامى است که ابرها آماده براى نزول باران می‌شود. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏16، ص 468، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 110، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[3]. تفسیر نمونه، ج ‏16، ص 468 – 469.
[4]. حلاج، حسین بن منصور، مجموعه آثار حلاج، محقق، مصحح، میر آخورى‏، قاسم، ص 174، تهران، شفیعى، چاپ اول، 1386ش.
[5]. قشیرى، عبدالکریم بن هوازن‏، لطائف الاشارات‏، ج 3، ص 123، مصر، الهیئة المصریة العامه للکتاب‏، چاپ سوم، بی‌تا.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد