به دنبال دستور نماز خوف در آیه 102 سوره نساء و لزوم به پاداشتن نماز حتى در حال جنگ، در این آیه میفرماید: «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛[1] و هنگامى که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید ایستاده، نشسته، و در حالىکه به پهلو خوابیدهاید! و هر گاه آرامش یافتید (و حالت ترس زایل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهید؛ زیرا نماز، وظیفه ثابت و معیّنى براى مؤمنان است.
برای این آیه شأن نزولی ذکر نشده است. در این آیه خداوند به مسلمانان دستور میدهد؛ حتی هنگامی که از نماز فارغ شدید – چه در جنگ و چه در هر حالت دیگر – خدا را فراموش نکنید و همواره – چه ایستاده، چه نشسته و چه خوابیده – به یاد او باشید که رمز پیروزى شما همین یاد خدا است.
بدون تردید استمرار یاد خدا در جنگ، روحیه مجاهدان را بالا میبرد و نیروى آنان را به نیروى بیپایان الهى پیوند میدهد. آنان با اتکا به قدرت خداوند و با اطمینان از اینکه خدا همواره یاور و پشتیبان آنها است، در شرایط روحى بسیار عالى قرار میگیرند و از تواناییهاى خود به خوبى استفاده میکنند. و از آنجا که به یاد خدا هستند و از روى ایمان میجنگند، خدا هم کمکهاى خویش را از آنها دریغ نمیکند. این است که در این آیه و برخی آیات دیگر، بر این مسئله تأکید شده که در حال جنگ همواره خدا را یاد کنید؛ چرا که یاد خدا با آنکه همیشه به انسان آرامش میدهد: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[2] اما انسان در جنگ بیشتر بدان نیازمند است.
بسا یاد کردن خدا پس از نماز خوف براى جبران نقصان نماز باشد؛ زیرا کسى که نماز خود را به قصر میخواند مدتى معادل دو رکعتى که به جاى نیاورده ذکر خدا بگوید، ولى واجب نیست که در گفتن ذکر حالتى مانند نمازگزاران داشته باشد، بلکه همانطور که به کارهاى عادى مشغول است، زبانش نیز به ذکر خدا گویا باشد. و پس از پایان نبرد و بازگشتن به زندگى معمولى نماز را همان چهار رکعت ادا کند: «فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ».[3]
البته ابن مسعود تفسیر دیگری از این آیه ارائه میدهد و میگوید؛ منظور آیه این است، هنگامى که اراده نماز کردید، اگر سالم هستید نماز را ایستاده، اگر قادر بر ایستادن نیستید، نماز را نشسته و اگر قادر بر نشستن نیستید، نماز را خوابیده بخوانید.[4] نقل شده است که وى به دنبال تفسیر این آیه، چنین گفت؛ خداوند هیچ کس را در ترک ذکر معذور نداشته، مگر آن فرد که عقل خویش را از کف داده باشد.[5]
واژه «موقوت» که در آخر آیه آمده، از ماده «وقت» است. از ظاهر لفظ آیه بر میآید که نماز از همان اول تشریع، فریضهاى داراى وقت بود که باید هر نمازى را در وقت خودش انجام داد. اما ظاهراً وقت در نماز، کنایه از ثبات و عدم تغییر باشد؛ یعنی اینکه ظاهر لفظ منظور نیست، و نمیخواهد بگوید نماز فریضهاى است داراى وقت، بلکه در صدد بیان این مهم است که نماز فریضهاى است ثابت و غیر قابل تغییر. بنابر این اطلاق موقوت بر کلمه کتاب، اطلاق ملزوم بر لازمه چیزى است. و مراد از کتاب موقوت، کتابى مفروض و ثابت و غیر متغیر است.
به عبارت دیگر، آیه میخواهد بگوید نماز به حسب اصل، دگرگونى نمیپذیرد، پس در هیچ حالى ساقط نمیشود. دلیل این نظر این است که معناى اوّل که در بدو نظر از ظاهر لفظ آیه به ذهن میرسد، با مضمون جملههاى قبلى نمیسازد؛ زیرا مضمون آن جملهها احتیاج به آن نداشت که متعرض موقوت بودن نماز شود، و بگوید نماز وقتى معین دارد. علاوه بر اینکه جمله «إِنَّ الصَّلاةَ …» در مقام بیان علت جمله «فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ» است. و روشن است که ظاهر این تعلیل این است که مراد از موقوت بودن نماز ثابت بودن آن و ساقط نشدنش در هیچ حالى از احوال و مبدل نشدنش به چیز دیگر است؛ یعنی نماز نه ساقط میشود، و نه مانند روزه به چیز دیگری نظیر کفاره مبدل میشود.[6]
برای این آیه شأن نزولی ذکر نشده است. در این آیه خداوند به مسلمانان دستور میدهد؛ حتی هنگامی که از نماز فارغ شدید – چه در جنگ و چه در هر حالت دیگر – خدا را فراموش نکنید و همواره – چه ایستاده، چه نشسته و چه خوابیده – به یاد او باشید که رمز پیروزى شما همین یاد خدا است.
بدون تردید استمرار یاد خدا در جنگ، روحیه مجاهدان را بالا میبرد و نیروى آنان را به نیروى بیپایان الهى پیوند میدهد. آنان با اتکا به قدرت خداوند و با اطمینان از اینکه خدا همواره یاور و پشتیبان آنها است، در شرایط روحى بسیار عالى قرار میگیرند و از تواناییهاى خود به خوبى استفاده میکنند. و از آنجا که به یاد خدا هستند و از روى ایمان میجنگند، خدا هم کمکهاى خویش را از آنها دریغ نمیکند. این است که در این آیه و برخی آیات دیگر، بر این مسئله تأکید شده که در حال جنگ همواره خدا را یاد کنید؛ چرا که یاد خدا با آنکه همیشه به انسان آرامش میدهد: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[2] اما انسان در جنگ بیشتر بدان نیازمند است.
بسا یاد کردن خدا پس از نماز خوف براى جبران نقصان نماز باشد؛ زیرا کسى که نماز خود را به قصر میخواند مدتى معادل دو رکعتى که به جاى نیاورده ذکر خدا بگوید، ولى واجب نیست که در گفتن ذکر حالتى مانند نمازگزاران داشته باشد، بلکه همانطور که به کارهاى عادى مشغول است، زبانش نیز به ذکر خدا گویا باشد. و پس از پایان نبرد و بازگشتن به زندگى معمولى نماز را همان چهار رکعت ادا کند: «فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ».[3]
البته ابن مسعود تفسیر دیگری از این آیه ارائه میدهد و میگوید؛ منظور آیه این است، هنگامى که اراده نماز کردید، اگر سالم هستید نماز را ایستاده، اگر قادر بر ایستادن نیستید، نماز را نشسته و اگر قادر بر نشستن نیستید، نماز را خوابیده بخوانید.[4] نقل شده است که وى به دنبال تفسیر این آیه، چنین گفت؛ خداوند هیچ کس را در ترک ذکر معذور نداشته، مگر آن فرد که عقل خویش را از کف داده باشد.[5]
واژه «موقوت» که در آخر آیه آمده، از ماده «وقت» است. از ظاهر لفظ آیه بر میآید که نماز از همان اول تشریع، فریضهاى داراى وقت بود که باید هر نمازى را در وقت خودش انجام داد. اما ظاهراً وقت در نماز، کنایه از ثبات و عدم تغییر باشد؛ یعنی اینکه ظاهر لفظ منظور نیست، و نمیخواهد بگوید نماز فریضهاى است داراى وقت، بلکه در صدد بیان این مهم است که نماز فریضهاى است ثابت و غیر قابل تغییر. بنابر این اطلاق موقوت بر کلمه کتاب، اطلاق ملزوم بر لازمه چیزى است. و مراد از کتاب موقوت، کتابى مفروض و ثابت و غیر متغیر است.
به عبارت دیگر، آیه میخواهد بگوید نماز به حسب اصل، دگرگونى نمیپذیرد، پس در هیچ حالى ساقط نمیشود. دلیل این نظر این است که معناى اوّل که در بدو نظر از ظاهر لفظ آیه به ذهن میرسد، با مضمون جملههاى قبلى نمیسازد؛ زیرا مضمون آن جملهها احتیاج به آن نداشت که متعرض موقوت بودن نماز شود، و بگوید نماز وقتى معین دارد. علاوه بر اینکه جمله «إِنَّ الصَّلاةَ …» در مقام بیان علت جمله «فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ» است. و روشن است که ظاهر این تعلیل این است که مراد از موقوت بودن نماز ثابت بودن آن و ساقط نشدنش در هیچ حالى از احوال و مبدل نشدنش به چیز دیگر است؛ یعنی نماز نه ساقط میشود، و نه مانند روزه به چیز دیگری نظیر کفاره مبدل میشود.[6]
[1]. نساء، 103.
[2]. رعد، 28.
[3]. ر. ک: مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج 2، ص 156، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 158، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. همان.
[6]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 63، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 5، ص 101، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.