خانه » همه » مذهبی » تقيه مداراتى عامل وحدت ميان مسلمين

تقيه مداراتى عامل وحدت ميان مسلمين

تقيه مداراتى عامل وحدت ميان مسلمين

تقيه از كلماتي است كه نه تنها علماء و دانشمندان در استعمالات و گفتگوهاي خود بكار مي‌برند بلكه توده‌ي مردم نيز با مفهوم اجمالي آن آشنا و به لحاظ مشروعيتي كه دارد آنرا مورد عمل قرار مي‌دهند، با اين وصف مفهوم واقعي و اقسام آن براي عموم كاملاً روشن نيست، در حالي كه نياز شديدي به يادگيري و دقت در اقسام آن به هنگام مسافرت

dcc6556d 9a3f 44cd 8a2c 6742cf758131 - تقيه مداراتى عامل وحدت ميان مسلمين

0010566 - تقيه مداراتى عامل وحدت ميان مسلمين
تقيه مداراتى عامل وحدت ميان مسلمين

 

 

مقاله اي تحقيقي از آيت الله فاضل لنكراني (ره)
 

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين سيدنا و نبينا محمد و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.

مقدمه :
 

تقيه از كلماتي است كه نه تنها علماء و دانشمندان در استعمالات و گفتگوهاي خود بكار مي‌برند بلكه توده‌ي مردم نيز با مفهوم اجمالي آن آشنا و به لحاظ مشروعيتي كه دارد آنرا مورد عمل قرار مي‌دهند، با اين وصف مفهوم واقعي و اقسام آن براي عموم كاملاً روشن نيست، در حالي كه نياز شديدي به يادگيري و دقت در اقسام آن به هنگام مسافرت به كشورهاي اسلامي غير شيعه مشاهده مي‌شود . اين نياز با توجه به كثرت حجاج ايراني كه به بركت انقلاب اسلامي و استقرار حكومت جمهوري اسلامي هر ساله تعداد چشمگيري جهت انجام مناسك حج و اداء فريضة بزرگ الهي به كشور عربستان سعودي مسافرت مي‌نمايند، بيشتر ملموس مي‌گردد. از اينجا است كه فراگيري اين امر مهم بر همه شيعيان لازم و ضروري است. اينجانب با درخواستي كه سازمان محترم حج بعمل آورد، در صدد برآمدم تا رسالة مختصر و فشرده و غير مبسوطي را جهت استفادة عموم ، بويژه روحانيون محترم كاروانها ، در اين باب تدوين نمايم و با اينكه اشتغالات زياد و كسالتهاي مختلف هر كدام مانعي در راه وصول به اين هدف مي‌باشند معذلك با استمداد از مقام شامخ ولايت كبري شروع به آن نمودم. اميد است مورد رضاي حق تعالي و استفادة همگان قرار گيرد و اميد است در آينده نيز توفيق تدوين رساله مبسوطي در اين باب كه شامل ابعاد مختلف اين بحث مهم و موارد استثناء و اشاره بمواردي كه تقيه جريان ندارد و مدارك مختلفه آن باشد نصيب گردد. انشاءالله تعالي.

كلمة تقيه :
 

اين كلمه اسم مصدر از تقي يتقي يا از اتّقي يتّقي و يا مصدر دوم كلمة اتّقي است (بنابر هر احتمال، كلمة واو تبديل به تاء شده است)، بنابراين تقيه مشتق از وقي بمعناي سپر گرفتن و تحفظ در پوشش سپر است. كلمة تقوي نيز بهمين معني است نه بمعناي پرهيزگاري چرا كه تقوي بمعناي حفظ خويشتن در ساية انجام واجبات وترك محرمات است و به عبارت ديگر تقوي داراي دو بُعد مثبت و منفي است و پرهيزگاري تنها بُعد منفي آن را تشكيل مي‌دهد. نتيجه آنكه تقيه معنايي جز تحفّظ و خود نگهداري نخواهد داشت.

اقسام تقيّه :
 

از بررسي مجموع آيات و رواياتي كه در مورد تقيّه وارد شده است چنين استفاده مي‌شود كه تقيّه بر سه قسم است بدين معني كه در اين باب سه عنوان وجود دارد كه هر كدام موضوع براي حكمي واقع شده‌اند اگر چه در نظر ابتدائي نتوانيم عنوان تقيّه را بر هر سه قسم اطلاق نمائيم. ليكن با دقت عميق و همانطوري كه بعداً اشاره خواهد شد، صحت اين اطلاق روشن مي‌شود.

1ـ تقيّه خوفي :
 

در صورتي كه انسان در اثر انجام يك عمل صحيح و مطابق با مذهب و دين خويش، خوف و ترسي را بر جان خود و يا ناموس خود و يا مال خود و يا ديگران مشاهده كند بايد از انجام آن عمل خودداري و تقيّه كند و عملي را كه مطابق با مذهب مخالفين و يا كفار باشد انجام دهد. و به طور كلي تقيّه خوفي در موردي است كه اضطرار يا اكراهي متوجّه انسان شده باشد. اين قسم از تقيه در بعضي از آيات و روايات به آن اشاره شده است.
خداوند در قرآن مجيد مي‌فرمايد:
“لا يتخذ المؤمنون الكافرين أولياء من دون المومنين ومن يفعل ذلك فليس من الله في شيء الا أن تتقوا منهم تقاة و يحذركم الله نفسه و الي الله المصير “[1]
ترجمه: مسلمانها نبايد كفار را سرپرست خود قرار دهند و هر كس چنين كاري را بكند هيچ گونه ارتباطي با خداوند ندارد مگر آنكه از آنها بترسد و تقيه كند و خداوند شما را از مجازات خويش برحذر مي‌دارد و بازگشت بسوي او است.
و در سوره نحل آيه 106 چنين مي‌فرمايد:
“من كفر بالله من بعده ايمانه إلا من أكره و قلبه مطمئن بالايمان “[2]
ترجمه: هر كس پس از ايمان به خدا كافر شود گرفتار غضبي از جانب خدا و عذاب عظيمي خواهد شد مگر كسي كه او را مجبور به اظهار كفر كنند در حالي كه دلش آرام به ايمان است.
بنابر نقلي اين آيه در مورد جماعتي از جمله عمّار ياسر و پدر و مادر او و عده‌اي ديگر نازل شده‌ است. اين جماعت مجبور به اظهار كفر شدند و در اين ميان پدر عمار و مادر او از اين اظهار خودداري كردند و شهيد گشتند ليكن عمار آنچه را كه مشركين در ظاهر مي‌خواستند، اظهار نمود. سپس اين جريان را به پيامبر خبر دادند و به پيامبر عرض كردند كه عمار كافر شده است آنگاه خداوند اين آية شريفه را نازل فرمود.
در روايت صحيحه فضلاء وارد شده است كه شنيديم امام باقر صلوات الله و سلامه عليه فرمود:
“التقية في كل شي يضطر اليه ابن آدم فقد احله الله[3]. ”
ترجمه: تقيه درهر چيزي است كه فرزند آدم به آن اضطرار پيدا مي‌كند و براستي خداوند آنرا جائز و حلال قرار داده است.
و در روايت ديگري از امام باقر عليه السلام است كه فرمود:
“كل شي خاف المؤمن علي نفسه فيه الضرر فله فيه التقيه[4]. ”
ترجمه: هر چيزي كه مؤمن ترس ضرر در آن براي خودش داشته باشد، پس براي او است تقيه در آن.
و از امام صادق عليه السلام مروي است كه فرمود:
“ليس شي مما حرم الله الا و قد احله لمن اضطر اليه[5]. ”
ترجمه: هيچ چيزي از محرمات الهي نيست مگر آنكه براي انسان مضطر خداوند حلال فرموده است.
و روايات فراوان ديگري كه در كتابهاي وسائل و مستدرك وجود دارد. در اين قسم از تقيه بايد سه نكته ملاحظه شود:
1ـ اين تقيه مشروعيت هر چه را كه عرف آن را به عنوان ضرورت تشخيص دهيد، ثابت مي‌كند. در صحيحة زراره امام باقرمي‌فرمايد:
“التقيّة في كل ضرورة و صاحبها اعلم بها حين تنزل به [6]. ”
ترجمه: در هر ضرورتي تقيّه است و كسي كه دچار تقيه است آگاهتر است به ضرورت هنگامي كه تقيه بر او وارد مي‌شود.
2ـ اين تقيه نه تنها براي حفظ ديگران نيز جائز مي‌شود و از اينرو است كه مي‌توان گفت قسمت عمدة تقيّه ائمه عليهم السلام در بيان احكام خداوند همين معني يعني تحفظ شيعه مي‌باشد.
3ـ از مجموع آيات و روايات استفاده مي‌شود كه در مشروعيت اين قسم از تقيه فرقي مبان تقيه از مخالفين (سني‌ها) و تقيه از كفار وجود ندارد.

2ـ تقيّه كتماني :
 

قسم دوم، تقيه بمعناي كتمان و پنهان نمودن در مقابل افشاء و روشنگري است. مقصود اصلي از اين قسم تقيّه، حفظ مذهب حقه اهل‌بيت عليهم السلامدر برابر قدرتهاي باطل و حكومتهاي جائر است به اين نحو كه چنانچه پيروان اهل بيت به ظاهر در تحت سيطره و قدرت حكومت باطل و ضد شيعه قرار گيرند و طبعاً اين چنين حكومتي، جهت از بين بردن مذهب حقه اماميّه صرف مي‌كند و هر چه بيشتر سعي خود را در راه محو آثار اين مذهب عزيز معطوف مي‌دارد. در چنين شرائط حساسي كه حفظ كيان اسلام بستگي به كتمان و پنهان نمودن مذهب دارد، لازم است شيعيان چنين تقيه‌اي را رعايت نمايند. در قرآن شريف خداوند به اين تقيه اشاره فرموده است:
“و قال رجل مؤمن من ءآل فرعون يكتم إيمانه “[7]
ترجمه: مرد مؤمني از آل فرعون كه ايمانش را پنهان مي‌كرد گفت.
ائمه معصومين عليهم السلام دربارة اين تقيه تأكيد فراوان نموده‌اند و براي حفظ اساس مذهب و كيان اسلام واقعي آنرا مورد سفارش كامل قرار داده‌اند به طوريكه دربارة كساني كه اين تقيه را رعايت نكنند فرموده‌اند كه او داراي دين نخواهد بود. در روايت اعجمي از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:
“لا دين لمن لا تقية له[8]. ”
ترجمه: كسي كه در دين تقيه نكند، از دين خارج است.
وهمچنين رواياتي كه متضمن اين است كه امام تقيّه را جزء دين خود و دين پدران خود مي‌داند، ناظر به اين نوع از تقيّه مي‌باشند. در روايت معلي بن خنيس است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
“يا معلي اكتم امرنا و لاتذعه فانه من كتم امرنا و لم يذعه اغره الله به في الدنيا و جعله نوراً بين عينيه في الآخرة يقوده الي الجنة يا معلي من اذاع امرنا و لم يكتمه ازله الله به في الدنيا و نزع النور من بِين عينيه في الآخرة و جعله ظلمة تقوده الي النار يا معلي ان التقية من ديني و دين آبائي و لادين لمن لاتقية له[9]. ”
ترجمه: اي معلي: امر ما را و مسلك ما را كتمان كن و آن را شيوع مده، بدرستي كه كسي كه كتمان كند مذهب ما را و شايع نسازد آنرا، خداوند در دنيا به سبب اين كتمان عزت دهد و آنرا نوري در پيش روي او در آخرت قرار دهد كه او را به بهشت رهنمون سازد و اگر كسي مذهب ما را كتمان نسازد و آنرا شيوع دهد، خداوند او را ذليل و خوار سازد و در آخرت نور را از پيش روي او بگيرد و ظلمتي كه او را به جهنم بكشاند براي او قرار دهد. اي معلي تقيه جزئي از دين من و پدرانم مي‌باشد وكسي كه تقيه نكند از دين خارج است.
با اينكه در صدر روايت موضوع كتمان و عدم افشاء را مطرح فرموده ليكن در مقام تعليل عنوان تقيه را ذكر مي‌فرمايد و اين مطلب شاهد آن است كه مراد از تقيه همان كتمان و اخفاء و عدم افشاء است.
در برخي از رواياتي كه در تفسير بعضي از آيات وارد شده نيز تقيه به اين معني مورد نظر قرار گرفته است. در روايت هشام بن سالم از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه (أولئك يؤتون أجرهم مرتين بما صبروا)چنين آمده است:
بما صبروا علي التقية : به سبب صبري كه جهت انجام تقيه داشته‌اند.
و در تفسير “الحسنة التقية و السيئة الا ذاعة ” چنين فرموده است: [10].
ترجمه: حسنه همان تقيه است و سيئه همان اذاعه و افشا نمودن است.
در اين روايت مي‌بينيم كه تقيه را در برابر اذاعه و افشاء قرار داده و اولي را حسنه ودومي را سيئه معرفي كرده است. از اين تعبير وجوب و لزوم چنين تقيه‌اي استفاده مي‌شود و مسئله طبعاً نيز همينطور بايد باشد زيرا چنانچه حفظ مسلك حق متوقف بر كتمان و اخفاء باشد در اين صورت تقيه ضرورت پيدا م‌كند و بحد وجوب و لزوم مي‌رسد.
در رابطه با هدف از اين نوع تقِيه روايت جالبي وارد شده است و آن روايت عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:
“اتقوا علي دينكم واحجبوه بالتقية فانه لاايمان لمن لاتقية له انما انتم في الناس كالنحل في الطير و لو ان الطير يعلم ما في اجواف النحل ما بقي منها شيء الا اكلته ولو ان الناس علموا ما في اجوافكم انكم تحبونا اهل البيت لاكلوكم بالسنتهم و لنحلوكم في السر و العلانية رحم الله عبداً منكم كان علي ولايتنا[11]. ”
ترجمه: بر دين خودتان محافظت نماييد و آن را با حجاب تقيّه بپوشانيد. بدرستي كسي كه تقيّه ندارد ايمان ندارد. شما شيعيان در ميان مخالفين مانند زنبور عسل در ميان پرندگان هستيد و همانطوري كه اگر پرندگان بدانند آنچه را كه در دلهاي زنبور عسل هست، تمام آنها را از بين مي‌برند، همچنين اگر مخالفين بدانند آنچه را كه در قلوب شما هست كه ما اهل بيت را دوست داريد، هر آينه با زبانهايشان شما را از بين مي‌برند و زنبوروار شما را در آشكار و نهان مي‌گزند خداوند رحمت كند شخصي از شما را كه بر ولايت ما باشد.
برداشتي كه از اين نوع تقيه مي‌توانيم داشته باشيم بويژه با تعبير “كسي كه چنين تقيه‌اي را رعايت نكند دين ندارد ” اين است كه حفظ كيان اسلام و اقامة مذهب حق مساوق با داشتن دين و تعهد بآيين است و عدم رعايت آن موجب جدائي انسان از دين خواهد بود.
با توجه به اين معني آيا صحيح نيست كه ما چنين ادعا كنيم، افراد يا گروههائي كه در برابر نظام اسلام و حاكميت قوانين قرآن در كشور جمهوري اسلامي ايران ايستاده و مقام تضعيف و يا از بين بردن نظام مزبور مي‌باشند، بمقتضاي روايات متقدمه از دين فاصله گرفته‌اند و با قرآن بمخاصمه پرداخته‌اند و طبعاً نيز چنين است زيرا مقابلة با استقرار حاكميت اسلام و سعي و تلاش در تضعيف نظام ارزشمند قرآن نمي‌تواند با تدوين و تعهد به دين سازگار باشد چرا كه دين جز تسليم در برابر مقررات اسلام و گردن نهادن به قوانين آسماني قرآن مجيد چيز ديگري نيست. و بسي جاي شگفتي است، افرادي كه خود را حامي دين مي‌دانند و بلكه ارشاد و هدايت جامعه اسلامي را بعقيده خويش عهده‌دار هستند، نتوانند حكومت اسلامي ايران را كه مبتني بر اساس اسلام واقعي و پيروي از ائمه عليهم السلام است تحمل كنند بلكه در مقام مقابله با آن برآمده و در ابعاد مختلف به تضعيف آن بپردازند. اينان بدانند كه در پيشگاه خداوند بزرگ كه اسلام را بعنوان دين مرضي و مقبول خويش قرار داده و در برابر ملت مسلمان ايران كه با دادن صدها هزار شهيد در راه پيروزي و تداوم انقلاب تسليم خود را در برابر اسلام به ثبوت رسانده‌اند، غير معذورند و همان عبارتي را كه امام معصوم عليه السلام فرمود، بايد در مورد آنها بكار برد: لادين لمن لاتقية له
درخاتمه اين قسم از تقيّه مجدداً تذكر اين نكته لازم به‌نظر مي‌رسد كه اين نوع تقيّه در شرائطي است كه پيروان مذهب حق در زير سلطة حكومتهاي ضد حق قرار گرفته باشند بطوريكه افشاء مذهب حق موجب تضعيف و يا از بين رفتن آن باشد و در شرائطي كه خود داراي قدرت بوده وتحت سلطه قدرتهاي مخالف نباشند اين نوع از تقيه جريان ندارد.

3ـ تقيّه مداراتي :
 

هدف ازاين قسم تقيّه، حسن معاشرت و مدارات و جلب مودّت و در نتيجه تحقق وحدت از يك‌طرف ميان مسلمين با شركت يكپارچه در شعائر الهي و نماز جماعت و ساير مظاهر وحدت و در حقيقت حصول وحدت كلمه ميان همه مسلمانها و عدم پراكندگي آنان مخصوصاً در برابر كفار ودشمنان، مي‌باشد و از سوي ديگر پيروان مذهب حق مورد تعبير و مذمت و خواري قرار نگيرند و با شركت در جماعات رفع هرگونه اتهام را از خود بنمايند و با الزام به شركت در جماعات ومانند آن خود را از صف مسلمين جدا نكرده و دچار مخاطره نگردند. اين قسم از تقيّه مورد تأكيد ائمه عليهم السلام قرار گرفته و با تحريص وترغيب پيروان خويش را به رعايت آن وادار نموده‌اند. در اينجا به نقل چند روايت در اين زمينه مي‌پردازيم.
1ـ روايت صحيحه هشام بن الحكم قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول :
“اياكم ان تعملوا عملاً نعير به فان ولد السوء يعير والده بعلمه كونوا لمن النقطعتم اليه زينا و لاتكونوا علينا شينا صلوا في عشائرهم و عودوا مرضاهم و اشهد و اجنائزهم و لا يسبقونكم الي شي من الخير فانتم اولي به منهم و الله ما عبدالله بشي احب اليه من الخباء قلت و ما الخباء قال التقية[12]. ”
ترجمه: بپرهيزيد از عملي كه ما را بوسيله آن خوار سازيد، بدرستي كه فرزند بد با عمل سوء خود باعث ملكوك شدن پدر مي‌شود. شما شيعه براي كسي كه به او روي آورده‌ايد زينت باشيد و باعث زشتي و آبروريزي ما نشويد. در نماز جماعت آنها شركت كنيد و از مرضاي آنها عيادت نماييد و در تشييع جنائز آنها حاضر شويد ونبايد آنها در انجام عمل خير بر شما سبقت بگيرند زيرا شما در انجام عمل خير از آنها سزاوارتر هستيد. به خدا قسم خداوند به چيزي كه محبوبتر از خباء يعني تقيّه باشد، عبادت و پرستش نشده است.
از اين روايت شريفه استفاده مي‌كنيم كه اعمالي از قبيل عدم شركت در جماعات مسلمين و عدم عيادت بيماران آنان و عدم حضور در تشييع جنائز آنان موجب تعيير زمامداران و رهبران ما يعني ائمه معصومين عليهم السلام خواهد شد و در حقيقت نقطة سياهي بر دامان پاك و ملكوتي آنان خواهد نشست.
همچنين از اين روايت استفاده مي‌شود كه نام و عنوان اين عمل، خباء و تقيه خواهد بود و اين عبادت محبوب‌ترين عبادات نزد خداوند متعال است ودر حقيقت صحت چنين عباداتي را استفاده مي‌كنيم زيرا كه عبادت باطل و غير صحيح نمي‌تواند محبوب خداوند باشد تا چه رسد به اينكه محبوب‌ترين عبادات قرار گيرد.
2ـ روايت صحيحه حماد بن عثمان از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:
“من صلّي معهم في الصف الاوّل كان كمن صلي خلف رسول‌الله في الصف الاوّل “[13]
ترجمه: هر كس در صف اول با آنان نماز گزارد، مانند كسي است كه با رسول خدا در صف اوّل نماز بخواند.
پيدا است كه نماز جماعت با رسول خدا آنهم در صف اول داراي چه فضيلت و ثوابي است با اين وصف امام صادق عليه السلام بر طبق اين روايت نماز با برادران اهل تسنن را در حاليكه الزام و اجباري وجود ندارد همانند نماز با رسول‌خدا مي‌داند و آيا با اين تشبيه مي‌تواند چنين نمازي را باطل و غير صحيح بدانيم.
3ـ روايت صحيحه حفص بن بختري از امام صادق عليه السلام كه فرمود:
“يحسب لك إذا دخلت معهم و ان كنت لاتقتدي بهم قبل ما يحسب لك إذا كنت مع من تقتدي به[14] ”
ترجمه: حساب مي‌شود براي تو، به هنگامي كه داخل نماز با آنها شوي و اگر چه اقتداء به آنها نمي‌نمائي (يعني برحسب حكم اولي صلاحيت اقتداء را براي آنها نمي‌شناسي) مثل حسابي كه براي تو مي‌شود به هنگامي كه همراه كسي هستي كه به او اقتدا مي‌كني.
4ـ روايت صحيحه علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر عليه السلام كه فرمود:
“صلّي حسن و حسين خلف مروان و نحن نصلّي معهم[15] ”
ترجمه: امام حسن و امام حسينهيچ‌گونه خوفي از مروان نداشتند و از ظاهر روايت هم چنين استفاده مي‌شود كه آن دو بزرگوار به‌اين نماز اكتفاء مي‌نموده و در مقام اعاده آن بر نمي‌آمدند و همچنين در همين رابطه بايدعمل اميرالمؤمنين عليه السلام را مورد نظر قرار داد زيرا كه آن وجود مقدس درجماعات مسلمين شركت مي‌نمودند در حاليكه نمي‌توان منشأ آن را خوف قرار داد و ظاهر آن است كه اميرالمؤمنين عليه السلام نمازي را كه با آنان انجام مي‌داد تكرار نمي‌كرد بلكه به‌همان نماز اكتفا مي‌فرمود.
5ـ روايت اسحق بن عماره:
“قال قلت لابي عبدالله – اني ادخل المسجد فاجد الامام قد ركع و قد ركع القوم فلايمكنني ان اوذني و اقيم و اكبّر فقال لي فاذا كان ذلك فادخل معهم في الركعة و اعتدّ بها فانها من افضل ركعاتك[16]. ”
ترجمه: اسحق بن عمار به امام صادق عليه السلام عرض كرد: من داخل مسجد مي‌شوم در حالي كه امام جماعت در ركوع است و مردم هم در ركوع هستند و من نمي‌توانم اذان واقامه و سپس تكبير گويم. امام فرمود: در چنين هنگامي داخل شو با آنها در همين ركعت. واين ركعت را ارزش بنه به‌درستي كه اين ركعت از بهترين ركعات تو خواهد بود.
از برخي روايات استفاده مي‌شود كه تقيه مدارائي حتي در برابر ناصبين هم جريان دارد و آن روايت زراره از امام باقر عليه السلام است كه فرمود:
لابأس بان تصلي خلف الناصب و لاتقرء خلفه فيما يجهر فيه فان قرائته يجزيك [17].
ترجمه: اشكالي نيست در اينكه اقتداء به ناصب كني و در نمازهاي جهري، قرائت نكني. پس بدرستي كه قرائت او كفايت مي‌كند تو را.
البته نمي‌توان اين امر را مورد انكار قرار داد كه از برخي از روايات چنين استفاده مي‌شود كه عبادت با اين نحو تقيّه نمي‌تواند صحيح باشد ليكن اين قسم از روايات علاوه بر اينكه بعضي از آنها از نظر سند اعتبار ندارد و فاقد حجت است، نمي‌تواند در برابر روايات زياد و صحيح كه دلالت بر صحت دارد، نقشي داشته باشد. با اينحال از اين دسته از روايات هم مانند روايات گذشته، چنين استفاده مي‌شود كه شركت در جماعات و نمازخواندن با آنان داراي حسنه و درجاتي خواهد بود و در حقيقت رجحان تقيّه مدارائي را همانند روايات گذشته افاده مي‌كنند. مناسب است در اينجا به يكي از آن روايات اشاره شود و آن روايت عمر بن يزيد از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:
“ما كنتم احد يصلي صلوة فريضة في وقتها ثم يصلي معهم صلوة تقية وهو متوضّا الا كتب الله له بها خمساً‌ و عشرين درجة فارغبوا في ذلك[18]. ”
ترجمه: احدي از شما نيست كه نماز واجبي را در وقت خودش بخواند سپس همان نماز را به صورت تقيّه و با وضو بخواند، مگر اينكه خداوند براي اين نماز تقيه‌اي بيست و پنج درجه بنويسد. پس رغبت كنيد در اين امر.
در عين حال از اين روايت هم مي‌توان استفادة صحت نمود زيرا نماز با آنان را مقيد به وضو مي‌فرمايد و اين با بطلان نماز سازگار نيست.
آري در ميان روايات به رواياتي برخورد مي‌كنيم كه مفاد آنها بطلان نماز جماعت با آنان است و آنان را بمنزله ديوار مي‌دانند و تنها نماز را با كسي تجويز مي‌كنند كه از نظر اعتقاد به حق، مورد وثوق و اطمينان باشد. مانند روايت ابي عبدالله برقي كه گفت:
“كتبت الي ابي جعفر الثاني – أيجوز الصلوة خلف من وقف علي ابيك وجدك فأجاب : لاتصلّ ورائه[19]. ”
ترجمه: به موسي بن جعفر نوشتم: آيا اقتدا كردن به شخصي كه به پدر و جد توقف كرده است (يعني واقفيه، كساني كه بعد از امام صادق عليه السلام توقف كردند و امامت شخص ديگري را نپذيرفتند). امام فرمود در نماز به آنها اقتدا مكن.
وهمينطور روايت زراره كه گفت:
“سلمت ابا جعفر – عن الصلوة خلف المخالفين فقال: ما هم عندي الا بمنزلة الجدر[20]. ”
ترجمه: سؤال كردم از امام صادق عليه السلام از اقتدا كردن در نماز به مخالفين، فرمود: اينها در نزد من بمنزله ديوارها هستند.
و نيز روايت علي بن راشد كه گفت:
“قلت لابي جعفر – ان مواليك قد اختلفوا فاصلّي خلفهم جميعاً فقال: لاتصل الاّ خلف من تتق بدينه[21]. ”
ترجمه: به امام صادقعرض كردم، دوستان تو مختلف هستند و من در نماز به همه آنها اقتدا مي‌كنم. امام فرمود: اقتداء نكن در نماز مگر به كسي كه دين و اعتقاد او مورد وثوق است.
ليكن پرواضح است كه منظور از اين قسم روايات بيان حكم اولي الهي با قطع نظر از عناوين و جهات ديگر مانند تقيّه است و در حقيقت منظور از اين روايات آن است كه اگر مصالح ديگري از قبيل وحدت و تمركز قدرت مسلمين و همانند آن مطرح نباشد طبعاً نماز با آنها غير مجاز است، ليكن با توجه به آن جهات نه تنها نماز با آنان مشروعيت دارد بلكه رجحان و بلكه لزوم پيدا مي‌كند همچنانكه از روايات گذشته استفاده نموديم.
با توجه به اين نوع از تقيّه كه به‌منظورجلوگيري از پراكندگي قدرت مسلمين و ايجاد وحدت و يكپارچگي كامل ميان تمام گروههاي آنان در برابر استكبار جهاني و سلطه‌گري‌هاي ضد انساني و ضد اسلامي مشروعيت پيدا نموده، آيا صحيح است كه پيروان مذهب حق در مواقع مسافرت بكشورهاي اسلامي مخصوصاً در مواقع تشرف به‌مكه و مدينه براي انجام فريضة الهي كه يك هدف مهم آن نيز تجمّع مسلمانهاي مختلف از كشورهاي گوناگون و آشنا شدن آنان با يكديگر و پي بردن به مشكلات آنان است، خود را از جماعتهاي چند صد هزار نفري به كنار كشيده و هنگام تشكّل صفوف جماعت در بازارها مشغول خريدن اجناس و يا در منازل بكارهاي شخصي بپردازند و يا حتي در كنار قبرستان بقيع مشغول خواندن زيارت و نوحه و مرثيه براي ائمه بقيع عليهم السلام باشند ومهمتر از آن هنگام تشكل صفوف و پرشدن مسجد از مسجد خارج شوند همانطوريكه مكرراً اينجانب ملاحظه نموده‌ام.
بر روحانيون محترم كاروانها است كه كاملاً مردم را توجيه و با اين نوع از تقيّه يعني تقيّه مداراتي آشنا سازند و نگذارند مبلغين سوء و نوشتارهاي مسمومي كه بويژه در ايام حج لبة تيز خود را متوجه شيعة اماميّه كرده و با برداشتهاي سوء از اين قبيل، اذهان مسلمين جهان را در رابطه با پيروان اهل بيت عليهم السلام آلوده نموده و حتي اينان را از صفوف مسلمين خارج كنند و شيعه را بعنوان يك گروه غير اسلامي معرفي نمايند.
اينها افسانه نيست بلكه حقيقت است، يكي از دوستان ايراني گفت در اتوبوس شهري مكه در كنار يك مرد سعودي قرار گرفتم به او سلام كردم جوابي نشنيدم اعتراض كردم كه مگر جواب سلام واجب نيست جواد داد آري ليكن جواب سلام مسلمان لازم است و شما شيعيان مسلمان نيستيد!
آيا در برابر اين تهمت‌هاي ناروا و اين دروغ‌هائي كه تا اعماق قلب را جريحه‌دار مي‌نمايد، راهي جز استفاده از تقيّه مداراتي داريم.
با اين تقيّه است كه مي‌توانيم در راه تحقق وحدت مسلمين جهان گامي مؤثر برداشته و راهي را باز بنمائيم.
با اين تقيه است كه مي‌توانيم حفظ اصالت مذهب حق را نموده و شيعه را به عنوان يكي از گروه‌هاي مسلمين و فرق مختلف آنان معرفي نمائيم.
با اين تقيّه است كه مي‌توانيم با افراد مسلمانها آشنا شده و در نمازهاي جماعت آنها داخل شده و طرح الفت و دوستي با آنان را ريخته و كم كم حقانيت مذهب حق را براي آنها روشن سازيم.
با اين تقيّه است كه در زمان حاضر مي‌توانيم ماهيت انقلاب اسلامي ايران را براي آنها بازگو نمائيم.
با اين تقيه است كه مي‌توانيم امام بزرگوار و رهبر عظيم الشأن انقلاب را بعنوان تنها زعيم و رهبر مسلمانهاي جهان معرفي كنيم.
با اين تقيه است كه مي‌توانيم جهان را از خواب غفلت بيدار كرده و در راه مقابله با قدرتهاي حاكم بر آنان كه در حقيقت ابزار قدرتهاي ضد اسلامي هستند براي آنها بگشائيم.
با اين تقيّه است كه مي‌توانيم در مقابل استعمار حاكم بر جهان قيام نموده و دست آنرا تدريجاً كوتاه كنيم.
و بالاخره با اين تقيّه است كه مي‌توانيم زمينه را براي ظهور حضرت بقية الله(عج) آماده نموده و مردم را تشنة وجود ذيجودش قرار دهيم.
درخاتمه تذكر اين نكته لازم است همانطوري كه وقت در اقسام تقيّه و هدفهاي هر قسم روشن مي‌سازد، تقيه در تمامي اقسام بمعناي تحفّظ و سير نگهداشتن است، منتها در تقيّه بمعناي اول تحفّظ و سير نگهداشتن است، منتها در تقيّه بمعناي اول تحفّظ در رابطه با جان و مال وعرض و حيثيت خود و يا ديگر برادران پيرو مذهب حق خواهد بود و تقيّه بمعناي دوم در رابطه با حفظ مذهب حق و جلوگيري از زوال و از بين رفتن آن بدست قدرتهاي حاكم ضد شيعه است و تقيّه مداراتي در رابطه با حفظ وحدت مسلمين در برابر استكبار ضد اسلام و نيز حفظ مذهب حق در رابطه با مسلمان بودن پيروان آن و حفظ حيثيت پدران ارجمند امّت و زمامداران دلسوز آن يعني ائمه بزگوار شيعه است.
از اينجا است كه در اصل معناي تقيّه در اقسام سه گانه هيچگونه تغيير و تفاوتي وجود ندارد.
و نيز در آخرين كلام از برادراني كه با مطالعه اين رساله مختصر و فشرده كه ظرف مدت بسيار كوتاهي به نگارش در آمد راهي براي آنها گشوده مي‌شود، استدعا دارم مرا از دعاي خير فراموش نفرموده و مخصوصاً در حرمين شريفين براي اينجانب و مرحوم آية الله والد (قدس سره) طلب مغفرت بنمايند.
“و السلام علي جميع اخواننا المؤمنين و علي عبادالله الصالحين و رحمة الله و بركاته. ”

پی نوشت ها :
 

[1].سوره آل عمران، آيه 28.
[2].سوره نحل، آيه 106.
[3]. وسائل الشيعه كتاب امر بالمعروف و النهي عن المنكر، باب 25، ج2.
[4].مستدرك الوسائل، كتاب الايمان، باب 8، ج2.
[5].وسائل الشيعه، كتاب الايمان، باب 12.
[6].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 25.
[7].سوره غافر، آيه
[8].وسائل الشيعه، كتاب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، باب 25، ح3.
[9].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 24، ح 23.
[10].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 24، ح 1.
[11].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 24، ح 7.
[12].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 26، ح 2.
[13].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 1.
[14].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 2.
[15].الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 8.
[16].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 34، ح 4.
[17].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 36، ح 5.
[18].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 6، ح 1.
[19].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 5
[20].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 1.
[21].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 2.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد