ویژه نامه تمنای عارفانه (7)
تمام آنچه حضرت ابراهیم خواست
انسان موجودی سعادتجو، کمالخواه و منفعتطلب است. اینها از نیازهای فطری انسان سرچشمه گرفته است. رسیدن به این خواستهها نیازمند الگوی عینی و نقشه راه هستند. پیامبران(علیهمالسلام) پاسخگوی نیاز اول و کتابهای آسمانی پاسخگوی نیاز دوم هستند. یکی از خواستههای ابراهیم(علیهالسلام) در کنار بیتالله این است که خدایا از نسل ما پیامبری در این سرزمین مبعوث کن تا آیات الهی را بر مردم بخواند تا این سرزمین هم الگوی عینی و هم نقشه راه را داشته باشند:« رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ؛[1] پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند.»
فلسفه بعثت
تمام افعال خداوند عالمانه و حکیمانه است، او حتماً از افعال خود هدف دارد:« وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً؛[2]ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم.» انسان عاقل و حکیم هم از گفتار و کردار خویش حتماً هدفی را دنبال میکند، حال باید دانست چرا ابراهیم(علیهالسلام) چنین درخواستی از خداوند دارد؟
ثمرهدهی کعبه
کعبه قرار است مرکز نورافشانی جهانی باشد که راه را برای انسان از خاک تا خدا روشن کند، اما کعبه به خودی خود چیزی جز سنگ و مصالح دیگر ساختمانی نیست و این قابلیت را بهتنهایی ندارد، بلکه باید رابط قابلی باشد تا نور را از مبدأ دریافت نموده و در سراسر عالم پخش کند. آن رابط قابل پیامبران(علیهم السلام) به ویژه خاتمالانبیاء(صلیاللهعلیهوآله) است که از کعبه مبعوث میشود. ایشان سراج منیری است که هم الگوی راه است و هم در جامعه بشری با تلاوت آیات الهی به تعلیم و تربیت نفوس میپردازد. بنابراین اولین فلسفه بعثت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) قابلیت بخشیدن به کعبه برای نورافشانی جهانی است. انسانها با سفر به این سرزمین و انجام مناسکی که از طریق وحی آموختهاند تزکیه شده به موطن خود بازگردند. به همین جهت ابراهیم(علیهالسلام) پس از ساخت کعبه از خداوند درخواست آموختن مناسک کرد.
تشکیل جامعه توحیدی
همه انبیاء دارای دو مأموریت مشترک هستند، یکی تشکیل جامعه توحیدی و دیگری طاغوتزدایی از جامعه:« وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛[3] ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!» ایندو اساس دعوت همه رسولان(علیهمالسلام) را تشکیل میدهد، زیرا اگر پایههای توحید محکم نشود و طاغوتها از جوامع انسانی و افکار طرد نشوند، هیچ برنامه اصلاحی قابل پیاده کردن نیست، لذا همه انبیاء بدون استثناء اصلاح اندیشه و دعوت به توحید را سرلوحه کار خود قرار میدادند که قرآن از زبان انبیاء(علیهمالسلام) مواردی را بیان کرده است.
نوح(علیهالسلام) خطاب به قومش فرمود:« َ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ؛[4]اى قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! من بر شما از عذاب روز بزرگى مىترسم!» هود(علیهالسلام) نیز فرمود:« یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُون؛[5] اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست! آیا پرهیزگارى پیشه نمىکنید؟!» ابراهیم(علیهالسلام) خود علمدار توحید و مبارزه با شرک و بتپرستی و طاغوت است و بیش از صد سال برای ایندو تلاش و مبارزه نمود.
مدیریت جامعه بر اساس وحی
انسان موجودی اجتماعی با نیازهای گسترده است که خود به تنهایی قادر به برآوردن همه نیازهای خود نیست و به ناچار باید برای اداره جامعه خود نظاماتی ایجاد کند. این همان است که علی(علیهالسلام) فرمود:«مردم به ناچا نیازمند حاکم هستند، نیکوکار باشد یا فاجر.» حاکم یا امیر وظایف متعددی دارد که یکی از آنها اداره امور جامعه است، اما مهمترین تکلیف ایجاد زمینه برای رشد و تعالی انسان است که این تعالی جز با تقرب به خداوند به دست نمیآید. اگر انبیاء مأمور به مبارزه با طاغوت هستند و جامعه را هم باید به این کار وادارند، زیرا با نظام طاغوتی ممکن است امور مادی و اجتماعی سامان یابد، اما تکامل و تعالی قطعا انجام نمیشود، لذا انبیاء(علیهمالسلام) علاوه بر آنکه رسالت هدایتگری دارند و باید راه را نشان دهند، مسؤولیت مدیریتی هم دارند و باید جامعه را بر اساس وحی الهی مدیریت کنند.
منظور از اطاعت از رسول و اولیالامر که در قرآن آمده، تبعیت در امور اجتماعی و مدیریتی است. کتابهای آسمانی به ویژه قرآن اساسنامه حکومتی و مدیریتی جامعه توحیدی است، لذا خداوند فرمود:« وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ؛[6] و این کتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را تصدیق مىکند، و حافظ و نگاهبان آنهاست پس بر طبق احکامى که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوى و هوسهاى آنان پیروى نکن!» حاکم نباید از هوسهای نفسانی خود و جامعه تبعیت کند. اگر تبعیت از چنین حاکمی واجب است به آنجهت است که او حرف خدا را میگوید. در نظام اسلامی فلسفه قدرت خدمت به خلق و اعتلای «کلمهالله» است. ابراهیم(علیهالسلام) از خدا میخواهد پیامبری از نسل او مبعوث کند که این راه را طی کند.
ارائه سبک زندگی انسانی
قرآن کریم از نوع حیات نباتی، حیوانی و انسانی نام برده است. شرط حیات انسانی یا به تعبیر قرآن کریم «حیات طیبه» ایمان به خدا و تبعیت از رسول است: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَة؛[7] هر کس کار شایستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مىداریم.»
امام خمینی(ره) میفرماید:«اگر بنا بود انسان حیات حیوانی داشته باشد و مثل حیوان زندگی کند نیاز به بعثت انبیاء و کتب آسمانی نداشت. حیوانات چه نیازی به پیامبر دارند؟ بر اساس غریزه زندگی میکنند، مهمترین رسالت انبیاء انسانسازی است، اگر کسی به حیات طیبه دست یافت اشرف مخلوقات است، در غیر اینصورت کالانعام بل هم اضل خواهد بود.»
خداوند خاتمالانبیاء را به عنوان «اسوه حسنه» معرفی نمود. تکامل ما به هماهنگی خود با آن حضرت وابسته است.
تزکیه و حیات انسانی
ابراهیم(علیهالسلام) چهار کار را برای پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) درخواست کرد: 1. تلاوت آیات الهی. 2. تعلیم کتاب. 3. تعلیم حکمت. 4. تزکیه انسانها.
از میان این خواستهها تزکیه مهمترین نقش را در رسیدن به مقام انسانی و رستگاری دارد؛ تا آنجا که خداوند پس از یازده قسم پیدرپی میفرماید:« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها؛[8] که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده.»
چیستی تزکیه
تزکیه اقدامی علیه نفس خویش است که در روایات و کتب اخلاق از آن به «جهاد نفس» تعبیر شده است. در نفس آدمی رذایلی است که مانند غل و زنجیر برپای انسان است که تا از نفس پاکسازی نشود راهی به سوی رستگاری وجود ندارد. مأموریت پیامبر باز کردن این زنجیرها است:« َ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ؛[9] و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد.»
امام خمینی(ره) میفرماید:« اگر تزکیه انجام نشود، گرچه صورت انسانی است، سیرت حیوانی خواهد بود و حشر انسان در قیامت بر اساس سیرت است. قیامت «یوم تبلی السرائر»[10] است و انسان بر اساس خُلق غالب خویش محشور خواهد شد. گاهی ممکن است چهره اخروی انسان ترکیبی از چند حُلق باشد، لذا برخی حیوانات اخروی در دنیا مانند ندارد. بنابراین باید در دنیا سیرت انسانی حاصل شود تا در قبر و قیامت انسان باشد و این بدون تزکیه امکان ندارد.»[11] کار مهم پیامبران نشان دادن راههای تزکیه نفسانی است.
ایجاد ارتباط با ماوراء عالم
یکی از سؤالهای بسیار مهم انسان در طول تاریخ این بوده که بعد از مرگ چه خبر است و انسان چه وضعیتی خواهد داشت. هیچ راهی جز وحی برای ارتباط با ماوراء عالم ماده وجود ندارد. یکی از اهداف بعثت انبیاء پاسخگویی به سوالات ماورائی است:« َ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛[12] و آنچه را نمىدانستید، به شما یاد دهد.» انبیاء(علیهمالسلام) چیزهایی به شما میآموزند که هیچگاه با علوم عادی هر چقدر هم پیشرفت کند، به جواب نخواهید رسید و خود پیامبران نیز بدون وحی راهی به دانستن آن ندارند:« وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ؛[13] و آنچه نمیدانستی به تو آموخت.»
بنابر آنچه گذشت خواستههای ابراهیم(علیهالسلام) برای بعثت رسولی از نسل خود در واقع خیرخواهی برای بشریت تا قیامت است و جامعه در هر عصر و زمانی محتاج آموزههای پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و تنها راه رسیدن به خواستههای فطری بشر یعنی کمال و سعادت تمسک به کتاب الله و تبعیت از رسول الله است. البته علمداران خط نبوت در عصر غیبت فقهای عادل هستند که از آنان به امناء الرسول یاد شده است.
پینوشت:
[1]. بقره، 129.
[2]. ص27.
[3]. نحل،36.
[4]. اعراف،59.
[5]. اعراف،65.
[6]. اعراف، 48.
[7]. نحل،97.
[8]. شمس،9.
[9]. اعراف، 157.
[10] . طارق،9.
[11]. شرح چهل حدیث، حدیث اول.
[12]. بقره، 151.
[13]. نساء، 113.