در پاسخ سوال اول بجاست گفته شود كه شيوه تبليغي و ارشاد حوزه علميه قم و ساير حوزه هاي علميه و سياست نظام جمهوري اسلامي به اين گونه است كه به صورت معقول و منطقي با موضع گيري منفي در برابر تبليغات تصوف و گروه هاي مختلف آن، مسئوليت شرعي و ديني شان را انجام دهند و در اين راستا حتي در صورت لزوم با تشكيلات آنان برخورد فيزيكي انجام داده اند. سياست نظام جمهوري اسلامي مبتني بر حمايت از گروه هاي انحرافي نمي باشد و به علت تضاد دين اسلام به خصوص مذهب تشيع با فرقه هاي صوفيه، اقطاب و بزرگان اكثر اين گروه ها در کشورهاي خارج به سر مي برند و نمي توانند مركزيت شان را به داخل كشور منتقل نمايند. از جمله عبدالحميد گنجويان قطب فرقه ذهبيه است كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي از ايران متواري شده و در انگلستان در شهري به نام «ساوت همپتن» ساكن گرديده و فعلاً چند سال است در اثر كسالت در حال كوما به سر مي برد. جواد نوربخش قطب فرقه نعمت اللهيه در كشور آمريكا به سر مي برد. قطب فرقه اويسيه شاه مقصوديه به نام صادق عنقا نيز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي از ايران فرار نموده و در آمريكا ساكن مي شود و در سال 1359 ش همان جا از دنيا مي رود. و جانشين او صلاح الدين علي نادر شاه چهل و دومين قطب اين سلسله كه پسر صادق عنقا است از آمريكا گروه خود را رهبري مي كند.
اما اين كه برخي از مسئولين نظام با برخي از فرقه هاي صوفيه به خصوص در شهر دزفول و با فرقه ذهبيه ارتباط دارند و يا از آنان حمايت مي كنند، ربطي به سياست نظام اسلامي ندارد.
بلكه ممكن است عوامل زير در آن نقش داشته باشند.
1. به احتمال زياد آناني كه از فرقه هاي صوفيه حمايت مي كنند، خودشان از مريدان و افراد اين گروه ها باشند.
2. ممكن است در اثر جهل و ناداني نسبت به عقايد و انحرافات اين گروه ها با آنان ارتباط داشته و از آنان حمايت مي كنند.
3. احتمال دارد كه اين افراد توسط اين فرقه ها تحت پوشش هايي قرار گرفته و اين منافع باعث حمايت آنان از اين گروه ها به خصوص گروه ذهبيه در ذزفول باشد.
در پاسخ سوال دوم مطالب زير قابل توجه مي باشد:
1. در حوزه هاي علميه به ويژه در حوزه علميه قم براي روشن ساختن افكار مردم در رابطه با فرقه هاي انحرافي مختلف كه در عصر حاضر مسلمانان را در محاصره خود قرار داده مراكز متعددي تشكيل شده است. از جمله اين مراكز، معاونت تبليغ حوزه علميه قم مي باشد،كه در گروه هاي تصوف، مسيحيت، وهابيت، اهل حق و بهائيت به تعليم نيرو هاي تبليغي پرداخته و آنان را به شهرها و مناطق مختلف جهت تبليغ و ارشاد مردم اعزام مي كنند. از جمله اين مراكز، همين مركز مطالعات است كه به سئوالات و شبهات كتبي مردم از طريق اينترنتي و پستي پاسخ مي دهد كه مي توان گفت تا حالا به ده ها هزار شبهه و سوال پاسخ گفته است. مركز ديگري كه براي اين امر مهم تاسيس شده، ستاد پاسخ گويي دفتر تبليغات حوزه علميه قم است كه از طريق تلفن به سوالات و شبهات پاسخ مي گويد.
2. هر چند ممكن است مبلغان ديني در امر تبليغ و ارشاد، كاستي و كوتاهي داشته باشند؛ لكن هميشه جبهه باطل به انواع و رنگ هاي مختلف بشر را مورد تهديد قرار داده و باعث گمراهي بيشتر مردم مي شود با توجه به اينكه در هدايت و عدم هدايت مردم، استعداد دروني و عوامل خارجي مانند جهل و ناداني در كنار جذابيت دنيا و متعلقات آن نقش اساسي دارد، اين عوامل دروني و خارجي باعث مي شود آن طوري كه يك مبلغ مي خواهد به سوي راه حق ارشاد نشود و حتي با سال ها تبليغ و ارشاد پيامبران الهي ـ عليهم السلام ـ اكثر مردم به سوي راه درست هدايت نمي شدند و اين عدم هدايت مردم ناشي از كوتاهي پيامبران ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در امر تبليغ و ارشاد نمي باشد بلكه اين خود مردم هستند كه زمينه عدم هدايت شدن را در داخل و خارج خود مي پروراندند و هدايت نمي شدند و به همين خاطر خداوند به پيامبر اسلام فرمود: «تو نمي تواني كسي را كه دوست داري هدايت كني. ولي خداوند هر كس را بخواهد هدايت مي كند و او به هدايت يافتگان آگاهتر است».[1]به گفته علامه طباطبائي مراد از اين آيه شريفه اين است كه پيامبر اسلام وظيفه داشته است مردم را هدايت و راهنمايي كند اما اين كه چه كسي هدايت مي شود و به هدف مطلوب مي رسد به دست پيامبر نيست بلكه خداوند هر كه را بخواهد قلبش را به نور ايمان روشن مي كند.[2]بنابراين نابودي راه هاي باطل و انحرافات به طور كامل امكان پذير نمي باشد ولي در عين حال كسي كه توانايي ارشاد و راهنمايي مردم را دارد، مكلف است كه وظيفه خود را، در اين راستا به طور احسن انجام دهد و نتيجه كار را به خدا واگذار كند.
3. توجه به اين نكته لازم است كه عرفان اصيل اسلامي چيزي جداي از اسلام و آموزه ها و احكام آن نمي باشد. بيان آموزه هاي دين اسلام در چارچوب هاي اعتقادي توحيد، نبوت، امامت، ولايت، معاد و صفات خداوند و نيز بيان احكام عملي وجوب، استحباب و كراهت و عمل به آنها و رعايت حدود و مرزهاي اخلاقي در حوزه هاي زهد، صبر، توكل، تقوي، نوع دوستي، دعا و ساير امور و ارزش هاي ديني و انساني، عرفان اصيل اسلامي را تشكيل مي دهد. و عمل و رفتار فقهاء و علماي معظم شيعه از صدر اسلام تا كنون با پيروي از رهنمودهاي معصومين ـ عليهم السلام ـ بهترين سرمشق و الگوي عرفاني براي عامه مردم مي باشد.
4. عرفان اصيل اسلامي كه همان دانش شريعت و آموزه هاي اسلام و عمل به آن ها مي باشد، براي اين نيست كه در دنيا كارهاي عجيب و خارق العاده اي بر آن مترتب گردد چه اين كه اين گونه كارها چنان چه در فرقه هاي صوفيه به چشم مي خورد جز سرگرمي و دوري از راه مستقيم خداوند چيزي ديگري نمي باشد. بلكه عرفان و شريعت اسلامي براي هدايت بشر فرستاده شده تا در دنيا با عزت و شرافت و كرامت زندگي كند و در قيامت نتيجه آن را به صورت ماندگار و ابدي بگيرد.
پي نوشت ها:
[1]. القصص / 56.
[2]. ر.ك، ترجمه تفسير الميزان، ج16، ص78.