تنوع طلبي و نو انديشي به معناي لغوي آن يعني جستجوگري، دقت و تأمل براي فهم نو و تازه دربارة چيزي.[1]نوانديشي به اين معنا يكي از جلوههاي گرايش كنجكاوي و حقيقت طلبي است و كاري بسيار پسنديده است كه اگر به روش منطقي و درست انجام شود، باعث رشد و تكامل انسان ميشود.
نوانديشي و تجدد گرايي در يك مفهوم خاص، به معناي اصلاح دين و تطبيق آن با پيشرفتهاي تكنولوژيكي مادي است. منشأ اين نوانديشي جهان غرب است. پس از قرون وسطي، با پيدايش رنسانس، به مرور انديشمندان غربي به اصلاح آموزههاي ديني خود و مطابقت دادن آنها با پيشرفتهاي تجربي زمان خود، پرداختند. چنان كه ميدانيد جهل و تعصب ارباب كليسا و آموزههاي تحريف شدة مسيحيت باعث شده بود كه آنها با هر گونه پيشرفت علمي مخالفت كنند.
جهان غرب در عكس العمل به تفريط آنها، راه افراط را پيش گرفتند و همة واقعيتها را در علوم تجربي جستجو كردند. نوانديشان مسيحي براي تطبيق مسيحيت با علوم جديد، دين، خدا و امور ديني را، باورهاي مربوط به امور شخصي شمردند كه نبايد وارد حوزة جامعه شود. اين ديدگاه (نوانديشي غربي) بر اموري مانند: تجربه گرايي و بيتوجهي به امور معنوي، اومانيسم (انسان مداري ) سكولاريسم (جدايي دين از سياست) و ليبراليسم (آزادي خواهي) مبتني است.[2]به نظر ميرسد عكس العمل اين تجددگرايان طبيعي بود؛ زيرا هم مسيحيت از عمق، واقعيت و تعاليم متعالي تهي بود و هم نادانيها و جاهطلبيهاي پدران روحاني كليسا، ذهنيت بدي را از دين و آموزههاي آن براي مردم ايجاد كرده بود؛ امّا اين ديدگاه كه بر مبناهاي نادرست قرار گرفته است، در جامعة اسلامي قابل تطبيق نيست؛[3] نه اسلام و علماي مسلمان با علم، تدبر و پيشرفت مخالفند و نه اسلام و آموزههاي آن، سطحي، ناقص و تحريف شده است.
بر كسي پوشيده نيست كه جستجوي حقيقت، تأمل و تدبر در حقايق جهان و معارف دين از دستورات مهم اسلام است. اولين آيه قرآن دستور به خواندن است: «اِقرأ…» آيات متعدد قرآن، دهها حديث و روش زندگي پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ گوياي آن است كه اسلام دين دانش و رشد است. خداوند هدف نزول قرآن را تدبر و پند آموزي خردمندان ميشمرد: «كتاب انزلناه اليكَ مبارك ليدبّروا آياته و ليتذكر اولو الالباب»؛[4] اين قرآن كتاب مباركي است كه به سوي تو فرو فرستاديم تا در آيات آن بينديشند و خردمندان از آن پند گيرند.
در آيهاي ديگر خداوند مي فرمايد: «آن دسته از بندگان مرا كه سخنان را ميشنوند و بهترين آنها را انتخاب ميكنند، بشارت بده، خداوند آنها را هدايت فرموده و آنان خردمندانند».[5] در روايتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ يكي از نشانههاي مؤمن را حريص بودن در فهم دين ميشمرد[6] و آيات و روايات فراوان ديگر كه پرداختن به آنها ممكن است شما را خسته كند و شما ميتوانيد آنها را در كتابهايي كه در اين مورد نوشته شدهاند، بخوانيد.[7]بزرگترين جنبشهاي الهي و اصلاحي درجوامع مختلف با افكار نو و صحيح ايجاد شده است. پيامبر مصلحاني نوانديش بودند كه مرم را از خرافهپرستي نجات دادند و به سوي حقيقت راهنمايي كردند. علما و بزرگان و دانشمندان با نظريات جديد خود، علم را به پيش بردهاند. تقليد كوركورانه و جمود در انديشة نادرست پديدهاي است كه اسلام با آن مخالف است. امام خميني (ره) يك احياگر بزرگ انديشههاي ديني بود. ايشان در مسايل مختلفي مانند حكومت، حج و برائت از مشركين، شيطان بزرگ دانستن آمريكا و… افكار نو و صحيح خود را با دلايل روشن و منطقي ارايه داد.
از طرفي ديگر دين اسلام برخلاف مسيحيت و اديان ديگر، جامع و كامل است و داراي ابعاد و دستورات سياسي، اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي و… ميباشد. بنابراين اسلام با نو انديشي صحيح نه تنها مخالفت ندارد، بلكه بر آن تأكيد داشته و تشويق ميكند. امّا پرواضح است كه هر نوانديشي و تنوع طلبي در افكار يا در جامعه، هميشه مطلوب نيست و پيشرفت حساب نميشود. نوانديشي ممكن است دو گونه باشد: تكاملي و انحرافي و بايد ميان اين دو تمايز قايل شد. اسلام با جمود جاهلانه و نوانديشي جاهلانه، با هر دو مخالف است. انساني كه فكر بسته و جامد دارد، از هر چه جديد و نو است، ميگريزد و انسان جاهل هم هر پديدهاي نوظهور را به نام تجدد و ترقي حساب ميكند. اسلام با هر دوي اين تفريطها و افراطها مخالف است.
تنوع طلبي و نوانديشي براي آن است كه انسان به فهم برتر و بهتر از معارف دين و حقايق عالم برسد، و پيمودن اين راه نيازمند حركت در مسير درست، استفاده از ابزار مناسب و داشتن معيار صحيح براي شناختن درست از نادرست است و گرنه ممكن است در دامهاي شبهات و انديشههاي شيطان گرفتار شود و راه نجاتي هم نيابد. مثلا انساني بگويد: «من از زندگي عادي انساني خسته شدهام و ميخواهم مانند حيوانات در جنگل و بدون محدوديتهاي زندگي انساني زندگي كنم». و به دنبال آن به توجيه فكر نو خود بپردازد. هر چند ممكن است انسانهاي ابلهتر از خود را هم بفريبد ولي قطعاً او اشتباه ميكند. او انسان را نشناخته و خود را هم رديف حيوانها قرار داده است. يا كسي بگويد: «من از اين كه همواره يك خدا را بپرستم» خسته شدهام و ميخواهم خدايان متعددي داشته باشم و هر از چند گاهي يكي از آنها را عبادت كنم. اين نوانديشي هم خلاف حقيقت است و انسان را گمراه ميكند. خواهشهاي نفساني انسان واقعيتها را عوض نميكند. او بايد پيرو حقيقت باشد نه پيرو خيال پردازيهاي خود. مثالهايي كه عرض شد نمونههاي روشني است از نوانديشي نادرست است كه ميتوان نمونههاي پيچيدهتري از آنها را در ميان نوانديشان گذشته و معاصر مشاهده كرد.[8]
برخي از شرايط نوانديشي صحيح در حوزة دين
1. آشنايي كامل و صحيح با دين: روشنفكر يا نوانديشي كه دربارة اسلام ميخواهد اظهار نظري نو كند بايد در مرحلة قبل اسلام را به درستي شناخته باشد. با متون و منابع اصيل اسلامي همانند قرآن، نهج البلاغه و متون روايي به گونهاي آشنايي داشته باشد كه واقعاً با روش و منطق درست از آنها فكر جديدي را فهميده باشد و آن را با استدلال به ديگران عرضه كند. نه آن كه افكار خود را از جاي ديگر وام بگيرد و بخواهد آنها را به اسلام نسبت دهد. برخي از نوانديشاني كه دربارة دين اظهار نظر ميكنند، چون آگاهي درستي از مسايل دقيق ديني ندارند، نظرات آنها با اصول مسلم دين سازگار نيست. كسي كه دربارة دين سخن ميگويد، بايد با حقيقت و روح دين به خوبي آشنا باشد و گرنه سخن او، گفتاري سطحي و غير علمي است.
2. استفاده از منطق صحيح و دوري از به كار گيري مغالطات: انديشيدن، سخن گفتن و نتيجهگيري كردن قواعدي دارد كه با رعايت آنها ميتوان به نتيجه و انديشه درست رسيد. علم براي رسيدن به اين هدف به وجود آمده است. در مقابل لغزشگاههاي متعدد در مسير انديشيدن وجود دارد كه از آنها به نام مغالطه ياد ميكنند. متفكران دهها نوع مغالطه را شناسايي و در كتابهاي خود ياد كردهاند.[9]3. پرهيز از علم زدگي: منظور از علم در اين اصطلاح رايج، علوم تجربي است ، علم تجربي متعلق به عالم طبيعت و محدود به آن است.
امّا تلاش براي آن كه مشاهده، آزمايش و تجربه را كه يكي از راههاي شناخت عالم واقع است، يگانه راه شناخت حقايق عالم قلمداد شود، كاري نادرست است. برخي از نوانديشان متأثر از فرهنگ غرب، تنها راه خبر گرفتن از جهان هستي را تجربه و هر حقيقت غير مادي را هم نفي كردهاند. اينان از حقايق غير مادي محروم و بينصيباند.
4. پرهيز از بازي با كلمات
برخي از واژهها معاني فراوان و متفاوت دارند. برخي نوانديشان از واژههاي مبهم امّا جذاب استفاده ميكنند. در فضايي مهآلود و محو سخن ميگويند. نه خودشان و نه نويسنده يا خوانندة سخنان آنها، درستي يا نادرستي سخنان آنها را به وضوح درك نميكند. برخي واقعاً نميدانند چه ميخواهند بگويند. ابتدا، وسط و انتهاي عبارتهاي آنان با هم همخواني ندارد كه نشانگر آن است كه خود انديشهاي پريشان دارند كه ميخواهند به نام حقيقت به ديگران عرضه كنند.
نتيجهگيري
حقيقت طلبي و نوانديشي به معناي لغوي آن، گرايش الهي و فطري است كه بايد در مسير صحيح از آن بهرهمند شد. اسلام ضمن تأكيد بر تلاش براي كشف حقايق نو ما را از انحراف و كژانديشي برحذر ميدارد. نوانديشي صحيح باعث رشد جامعه و نوانديشي نادرست باعث انحراف خود فرد و ديگران ميشود. فردي كه در مسائل ديني ميخواهد اظهار نظر كند بايد از حقايق دين آگاهي كامل داشته باشد. با روحيهاي حق طلبانه به سراغ دين برود و اگر بر اساس منطق درست به حقايق و نتايج جديد رسيد، آنها را به طور روشن و با دليل به ديگران عرضه كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ دشتي، محمد، مذهب روشنفكري، مؤسسه تحقيقاتي امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ، قم، 1373.
2ـ صاحبي، محمد جواد، سرچشمههاي نوانديشي ديني، احياگران، قم، 1381.
3ـ صاحبي، محمدجواد، مباني نهضت احياي فكر ديني، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1380.
4ـ انتشارات صدرا، استاد مطهري و روشنفكران، صدرا، 1372.
5ـ مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، روشنفكري و روشنفكران در ايران از ديدگاه امام خميني(ره)، قدر ولايت، 1377.
پي نوشت ها:
[1] . براي آگاهي بيشتر دربارة معاني مختلف نوانديشي و روشنفكري ر.ك: ظهيري، سيد مجيد، مدرنيته ـ روشنفكري و ديانت، آستان قدس رضوي، ص291ـ298.
[2] . براي آگاهي بيشتر از معنا و توضيح اين واژگان ر.ك: عبدالرسول، بيات، و همكاران، فرهنگ واژهها، قم، مؤسسه انديشه و فرهنگ ديني، 1381.
[3] . مباني اين ديدگاه، اشكالات فراوان دارد. علوم تجربي اگر چه در جايگاه خود مفيد و لازم ميباشد، امّا منحصر دانستن دانشها به امور حسي و تجربي، اصالت دادن به انسان به جاي خدا و حقايقي كه باعث سعادت انسان ميشود، كوتاه كردن دست دين از امور اجتماعي و رها كردن انسان به خود و… اشتباهاتي است كه باعث شده است، جريان نوانديشي در غرب، در عوض پيشرف، گرفتار سردرگمي و بن بست گردد.
[4] . ص/29.
[5] . زمر/17 و 18.
[6] . كليني، محمد بن يعقوب، كافي، ج1، ص8 و 11.
[7] . ر.ك: محمدي ري شهري، محمد، علم و حكمت در قرآن و حديث، ترجمه عبدالهادي مسعودي، قم، دار الحديث، 1379.
[8] . به عنوان نمونه ر.ك: دژاكام، علي، نوانديشان مسلمان در انديشه استاد مطهري، تهران، 1379؛ محمدرضايي، محمد، و خواستگاه نوانديشي ديني، قم، زلال كوثر، 1381.
[9] . ر.ك: خندان، علي اصغر، مغالطات، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1380؛ و سليماني اميري، عسکر، معيار انديشه، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1381.