براي يافتن پاسخ، ابتدا بايد فرهنگ را شناخت تا منظور از تهاجم فرهنگي مشخّص شود، سپس به راههاي مقابله با آن پرداخت.
در تعريف فرهنگ آمده است: «مجموعة آداب، باورها، هنر، موسيقي و ساير دستاوردهاي تفكّر انساني كه به وسيلة گروهي از مردم در زماني خاص به وجود آمده است»[1] البته در برخي از تعاريف ديگر بيشتر بر سرمايههاي فكري و ارزشي كه اثرگذار بر رفتارهاي اختياري هستند. تأكيد شده است.[2] با اين بيان «تهاجم فرهنگي» به معني هر گونه فعاليّتي است كه براي از بين بردن اين آداب، رسوم و رفتارها و … انجام ميشود.
از آنجا كه هر مكتب و آييني ميخواهد رفتارها، آرمانها و آرزوها، و در نهايت باورها و عقايد مردم را متناسب با خود سازد، هميشة تاريخ بحث تهاجم فرهنگي، با فرازها و نشيبهائي وجود داشته است. اما بزرگان، نقطة اوج و نقطة عطف در تهاجم فرهنگ مادّي به فرهنگ الهي را «رنسانس» ميدانند[3] كه در آن فرهنگ مادّي با بسيج كردن تمام توان و امكانات تكنولوژيكي، علمي و فلسفي خود شروع به از بين بردن فرهنگ الهي وديني كرد كه فتح اندلس عبرتآموزترين صفحة اين تاريخ است. پيروزي انقلاب اسلامي، مقطعي بود كه صحنه را به نفع فرهنگ ديني و اسلامي تغيير داد و نقطة عطف دوّم در تاريخ اين نبرد را به وجود آورد. ملّت مسلمان ايران، با پيش رو قرار دادن آرمانها و اهداف اسلامي براي نفي نظام سلطة جهاني قيام كرد و آنها را مجبور به عقبنشيني كرد و يك تنه در مقابل آنها، با رهبري آن بزرگمرد تاريخ ايستادگي كرد.
امروز كه دشمن از شكست سياسي و اقتصادي و نظامي ما مأيوس شده، تمام تلاش خود را صرف «تهاجم فرهنگي» كرده است تا به قول معروف «با پنبه سر ببرد» و ما را با خواست خود به قيد بندگي خودش بكشاند. ميدان اين نبرد را از يك نگاه ميتوان به دو صحنه تقسيم كرد چرا كه «فرهنگ اجتماعي به فرهنگ خاصّه و عامّه تقسيم ميگردد كه فرهنگ خاصّه همان فرهنگ اصطلاح تخصّصي، نظير فلسفه و علوم تخصّصي است و فرهنگ عامّه، مطلق انديشههاي عمومي را تحت پوشش قرار ميدهد و … برنامهريزي براي دفع هجوم فرهنگي بايد به صورت هماهنگ در هر دو بخش صورت پذيرد.»[4] متخصّص و انديشمند تحصيل كردهاي كه مباني و اصول مورد قبول فرهنگ مادّي را پذيرفته، مدير و برنامهريزي كه شيوههاي اجرايي و مديريّتي فرهنگ مادّي را عملي ميكند و در نهايت آن مسلمان عادّي كه دل به مظاهر فريبندة فرهنگ غربي چشم دوخته، همگي در دام تهاجم فرهنگي گرفتار شده و صيد دشمن شدهاند. اولي با بيان نظرياتي كه با اسلام و معارف ديني سازگاري ندارد يا متعارض است و ديگري با اعمال مديريّتي كه به منزوي شدن نيروهاي حزب اللّهي و متديّن ميانجامد و بالاخره آن فرد عادّي كه دل به آن مظاهر دوخته با تغيير ظاهر و رفتار و گفتار و … فرهنگ غرب را ترويج كرده و فرهنگ اسلامي را منزوي ميكنند.
بهترين راه دفع تهاجم، اين است كه از همان راهي كه دشمن هجوم آورده به او حمله كنيم. در تهاجم فرهنگي ابتدا با ايجاد شك و شبهه در اعتقادات و باورهاي مردم، آنها را نسبت به فرهنگ خودي، سست و بيانگيزه ميكنند و آنگاه با ايجاد آرمانها و آرزوهاي دروغين، انگيزههايي انحرافي در وجود او ايجاد ميكنند و در نهايت با ارائة يك الگوي غلط رفتار و عملكرد او را هم عوض ميكنند.[5]
راهكارها:
1ـ اعتقادات و باورهاي جوانان را محكم و پولادين كنيد. از اين رو نبايد اجازه داد كه هيچ شبههاي بيپاسخ در ذهن جوان باقي بماند؛ از افراد اهل فن و خبره در مسائل اعتقادي دعوت كنيد تا در جلسات پرسش و پاسخ، شبهات آنها را برطرف كنند و خودتان تا ميتوانيد در آموزش معارف و عقايد ديني به آنها بكوشيد و اين كار بايد از سنين قبل از بلوغ شروع شود تا نوجوان آماده و ورزيده وارد اجتماع شود. بله اعطاي بينش صحيح و اصلاح نگرش هاي غلط در نوجوانان و جوانان موجب مصونيت آنان در مقال تهاجمات فرهنگي مي گردد. براي اين منظور مي توانيد از تشويق به مطالعه و مشاوره نيز استفاده كيند.
2ـ تمايلات و احساسات او را به خوبي پاسخ دهيد. جواني كه از كانون گرم و پر مهر و عاطفة خانوادگي بهرهمند است در جامعه به سادگي دچار انحراف نميشود. در اين زمينه، ايجاد شرايط مساعد براي نوجوان براي يافتن دوستان خوب، بسيار مفيد و كارا است. تشكيل جلسات مذهبي و هدايت نوجوانان به مسجد و هيأت بسياري از احساسات و عواطف اجتماعي آنها را به صورت صحيح برآورده كرده و تمايلات مثبت در وجودشان ايجاد ميكند.
3ـ الگوهاي صحيح و مثبت را به نوجوانان معرّفي كنيد تا راه درست زندگي كردن را از آنها به طور كامل فرا بگيرد. گاهي اوقات برگزاري مجلس بزرگداشت يك سردار شهيد در يك شهر چنان اثري فرهنگي در آنجا دارد كه شايد هيچ فعاليّت فرهنگي ديگر جاي آن را نگيرد. البته اين كار بايد با كمال دقّت و ظرافت و با هنرمندي تمام صورت بگيرد، همانطور كه دشمن براي ارائة يك الگوي غلط، مثلاً الگوي پوشش، دقّت، ظرافت و هنرمندي و مخاطبسنجي ميكند.[6]4. از روش تكريم شخصيت غفلت نكنيد. جواني كه در خود احساس شخصيت و كرامت داشته باشد، هيچ گاه خويشتن را آلوده به هوس ها و پستي ها نمي نمايد.
با تكريم شخصيت در جوانان، آنها را به خود جذب كنيم و از تهاجم فرهنگي حفظ نمائيم.
5. تبيين انگيزه اصلي دشمن از اين تهاجم براي مردم و بيان عواقب شوم آن براي افراد به ويژه جوانان و خانوادهها.
6. تبيين روح برتريطلبي غرب:[7] دشمن با استفاده از مباني نظري دانشمندان خود كار ميكند. اصولي مثل اصل لذتطلبي و جلب منفعت بيشتر و اينكه اساساً آدمي براي غلبه بر ضعيفان آفريده شده و خوي سلطهجويي در طبيعت او نهاده شده است. ادوارد سعيد پژوهشگر عرب در اين زمينه ميگويد: اروپاييان درباره خاور زمين نوشتهاند كه انسان خاور زمين خردستيز، فاسد، كودكمنش و متفاوت است و از اين روي انسان غربي خردگرا، پاكدامن و طبيعي ميباشد.
7. هجوم فرهنگي بر ضد فرهنگ غرب:[8] ما بايد با استفاده از هنر، فيلم، نمايشنامه، رمان و… به شكلي روان شناسانه ابتدا به ترويج فرهنگ خود ( باورها و ارزشها ) بپردازيم و بعد انحطاط جامعه غربي و اهداف شوم آنها را به مردم حتي به مردم غربنشين نشان دهيم.
8. بسيج همگاني در مقابله با تهاجم فرهنگي:[9] دراين امر بايد دو مغز متفكر جامعه اسلامي ما حوزهها و دانشگاهها مقدم باشند و رهبري اين نهضت فرهنگي را به عهده بگيرند، مردم بايد مثل زمان جنگ، بسيج عمومي (با سلاحهاي فرهنگي) شوند، همه بايد آموزش ببينند و خودشان را مجهز كنند، چرا كه وقتي مرضي شايع ميشود همه بايد واكسن بزنند. سادهترين و واجبترين كاركه از عهده هر كسي ساقط نميشود احياء امر به معروف و نهي از منكر و احياء جلسات مذهبي است.
9. اطلاع رساني به خانواده ها:[10] پدر و مادر بايد بدانند كه تربيت، يك امر دقيق و ظريف است. آنها بايد محيطي گرم و باصفا در خانواده ايجاد كنند؛ از برخوردهاي تند پرهيز نمايند؛ به شيوه غير مستقيم با نسل جوان سخن گويند (مثلاً سؤال مطرح نمايند تا خود آنها متوجه شوند)؛ براي جوانان در پيدا كردن دوست خوب كمك كنند و … البته مربيان و والدين و دانشمندان خود بايد نقش يك الگوي صالح را در جامعه ايفا كنند.
10. تشويق و برنامه ريزي براي مطالعه سقوط اندلس، سرزمين مقتدر اسلامي: به اعتراف تاريخ، مهمترين عوامل سقوط مسلمانان در اندلس چند جيز بود: 1ـ اختلافات داخلي و بسط و توسعه آن توسط عمال مسيحي؛ 2ـ خيانت وزراء و زمامداران به خاطر ضعف ايمان و اعتماد به نفس؛ 3ـ اشاعه فساد و بيبند و باري، مِي خواري، شهوتراني (ترويج فرهنگ برهنگي، بيحجابي و بدحجابي، آرايشهاي تند و …) در ميان جوانان مسلمان به وسيله ايادي كليسا.[11]11. بازيابي هويت ديني: هويت جويي و بازشناسي آن نقش مهمي در مقابله با تهاجم فرهنگي دارد. يافتن پاسخهاي منطقي و مستدل براي پرسشهاي اساسي (هدف زندگي، جايگاه من در حيات، آيا جوان در نظام هستي از كرامتي برخوردار است؟ و …) باعث توجه دادن جوان به جايگاه رفيع خود نزد پروردگار ميشود و او را از رنج و آسيب پوچي و درون تهي بودن ميرهاند.[12]12. درك هويت فرهنگي خود:[13] شناخت يك فرهنگ در حقيقت معرفت به ويژگيها، مشاهير، ارزشها و برتريهاي آن فرهنگ نسبت به ساير فرهنگها است. نسل جوان بايد به امتيازات فرهنگ اسلامي و ملي خويش آشنا باشد تا در مقابل ظاهر فريبنده و تو خالي فرهنگ بيگانه از اعتماد به نفس بالائي برخوردار باشد.
13. تبيين شگرد دشمن در انحراف جوانان: دشمن براي رسيدن به اهداف خود از راه جوانان وارد ميشود. آنها با مطالعات دقيق روانشناسانه خود ميدانند كه در اين مرحله جوان با بحران روبرو است. از طرفي محدوديت تجربه فردي و اجتماعي دارد (عدم توانايي حل معادلات و شبهههاي پيچيده به سادهانديش و خوشبين) و از طرف ديگر در اين دروه احساسات بر فرد غلبه دارد (در حمايت نسل جوان جاذبهها و كششها جايگاه خاصي دارد) بنابراين از شعارهاي فريبنده به اغفال آنها ميپردازد؛ مثلاً ميگويند هر چيز جديدي لذت دارد، جوان از اين شعار خوشش ميآيد، چون روحيه فطري او تنوعطلبي و پيروي از الگو است. بعد از اينكه دشمن مدتي روي تغيير لباسها و مدها كار كرد، سخن خود را موذيانه به ارزشها سرايت ميدهد، يعني ميگويد يك عدهاي به ذوقشان اين ارزش خوب بود، اما شما بگوييد ما اين را دوست نداريم، ذوق ما اين را ميپسندد. (آزادي بيان هم حق شماست) در ظاهر اين حرف شيرين است. امّا بايد با دليل منطقي به جوانان بگوييم كه ارزشهاي ديني پايه عقلي دارد و همانند بسياري از علوم ديگر كه مبتني بر برهان و استدلال هستند، مثلاً رياضيات آيا ذوقي است يا غير ذوقي. نميتوان گفت قديميها ميگفتند: 4=2*2 اما الآن ذوق نسل جوان آن را نميپسندد. اينكه بسياري از اروپاييان مسايل دين را ذوقي تلقي ميكنند، به خاطر اين است كه به حقيقت اين باورها و حقايق دين نرسيدهاند يا اينكه به آن توجه ندارند و يا با نفسانيات حيواني و مطامح مادي آنها (لذتها و …) سازگاري ندارد. آنها در واقع باورها و ارزشها را مخالف سود و روح برتريطلبي خود ميدانند. از سوئي ديگر براي سيطره بر يك ملت بي هويت كردن، تحقير كردن و اغفال را براي رسيدن به انگيزههاي اقتصادي خود و مطرح بودن در سطح جهان لازم ميدانند.[14]14. مسئولين ما بايد به اصل مهم «جايگزيني» (يك اصل مهم روانشناختي) اهميت دهند، يعني اگر يك چيزي را از جوان منع كرديم، حتماً بايد يك چيزي بهتر و جذابتر از آن را جايگزين نماييم و به اوقات فراغت و ورزش جوانان اهميت زيادي بدهيم.
15. در محاسبات خود به لذت پايدار (دنيوي و اخروي) و كمال آور (ازدواج و تقرب به خدا) بهاء بيشتري نسبت به لذات آني و زيانآور بدهيم.
16. مسئولان (والدين، مربيان، حكومت) بايد در برنامههاي خود به دو اصل اساسي توجه كنند، به اصل الگوپذيري و اصل تنوع خواهي جوانان. در ارزشهاي ديني ما دو گرايش فطري براي انسان ذكر شده است، غرائز حيواني (براي حفظ زندگي حيواني و جسمي مانند غرائز جنسي، مادري، خوردن و …) و ميلهاي متعالي (ارزشها يعني چيزي كه به تعديل و كنترل تمايلات حيواني و غرايز ميپردازد). انبياء براي تعادل بخشي به اين دو گرايش آمدهاند. (انسان را موجودي با ارزش فراتر از لذتهاي چند روزه دنيا معرفي ميكنند) و دشمنان (شيطان، هوس، دشمنان داخلي و خارجي كه مقابل ارزشهاي ديني ما ميايستند) براي منافع خود با انبياء و اولياء خدا مقابله ميكنند. آنها تعادل و كنترل غرايز حيواني را مغاير با خواستهها و منافع خود ميدانند. با توجه به مطالب مذكور متوجه ميشويم كه هر الگويي، هر لذت، و هر امر جديدي شايستگي دل بستن را ندارند. پس ما بايد به اين دو امر فطري (تنوع خواهي و الگوپذيري) جهت ميدهيم، يعني سراغ چيزي برويم كه با ارزشها سازگار باشد، لذتآور و كمالآور و جاوداني باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تهاجم فرهنگي. گرد آمده از سخنرانيهاي استاد محمّد تقي مصباح يزدي، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ .
2ـ جوان و بحران هويت، دكتر محمدرضا شرفي، انتشارات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران.
3ـ جوانان و تهاجم فرهنگي، محمد كاوياني، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزة علميّه.
پي نوشت ها:
[1] . شرفي، محمدرضا، جوان و بحران هويّت، انتشارات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، سوم، 1381، ص 125.
[2] . مصباح يزدي، محمدتقي، تهاجم فرهنگي، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، چاپ اول، 1376، ص22.
[3] . ميرباقري،جزوه «بررسي ريشه و شيوة هجوم فرهنگ مادي»، دفتر فرهنگستان علوم اسلامي، بيتا، ص1.
[4] . همان، ص 5.
[5] . مصباح يزدي، محمدتقي، تهاجم فرهنگي، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، چاپ اول، 1376، ص 172.
[6] . همان، ص 103.
[7] . همان، ص 37 و 39.
[8] . همان، ص150.
[9] . همان، ص 125.
[10] . همان، ص 130.
[11] . شرفي، محمدرضا، جوان و نيروي چهارم زندگي، تهران، سروش، 1379، ص 65.
[12] . همان، ص 65.
[13] . همان، ص 65.
[14] . حداد عادل، غلامعلي، پنج گفتار در تهاجم فرهنگي، قم، نشر برگزيدگان، 1374، ص 11، با اقتباس و اضافه.