خانه » همه » مذهبی » تهاجم و تبادل فرهنگی چه فرقی با هم دارند؟ انواع تهاجم را بگوئید؟

تهاجم و تبادل فرهنگی چه فرقی با هم دارند؟ انواع تهاجم را بگوئید؟

تهاجم فرهنگى (cultural Invasion): این اصطلاح مترادف اصطلاح امپریالیسم فرهنگى – خبرى، یعنى اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزش هاى فرهنگى امپریالیسم در میان ملل جهان سوم و خفه کردن فرهنگ این ملتها است. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگى به این معناست که یک مجموعه سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خود و اسارت یک ملت، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مى برد، و باورهاى تازه اى را به زور به قصد جایگزینى با فرهنگ و باورهاى آن ملت وارد کشورکند. تهاجم فرهنگى براى بى اعتقاد کردن نسل نو به دین و به اصول انقلابى انجام مى گیرد، (ر.ک: مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، فرهنگ علوم سیاسى، ص 81)
[پایان کد انتخابی][کامل از کد88586]

راهکارهای مقابله با تهاجم فرهنگی:

تهاجم فرهنگی، مقوله ای حقیقی و برنامه ریزی شده است و تنها راه مبارزه با آن نیز مصونیت بخشیدن به جوانان و دیگر افراد جامعه است. از راه تمسّک به فرهنگ غنی اسلامی و ملّی این مرز و بوم و استفاده کارآمد از همه امکانات ـ به ویژه دستگاه های فرهنگی ـ و بسیج همه اقشار مردم براساس برنامه ای دقیق و حساب شده، می توان به این مهم دست یافت. بر این اساس، مهم ترین راه های مصون ماندن از این تهاجم، عبارت است از:
1. حفظ و تعمیق ارزش های اسلامی و ملّی از طریق فرآیند صحیح جامعه پذیری و عوامل آن؛ (مانند خانواده، مدرسه، رسانه ها و….) و نیز آگاه نمودن جوانان با پیشینه های درخشان تمدنّ اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی.
2. تحققّ حیات طیبه اسلامی و حفظ ارزش های انقلابی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی، تأمین رفاه و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزش های الهی.
3. هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی.
4. احیای فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و بقای فرایض و ارزش های الهی است.
5. ایجاد باور عمیق، ریشه دار، عقلانی و مبتنی بر نظام ارزشی اسلام در مدیران جامعه؛ یعنی، کسانی که در دستگاه های رسمی قانونی، به ویژه فرهنگی، نقش ایفا می کنند.
6. تلاش و تدبیر جدی و گسترده برای تثبیت نظام ارزشی مطلوب در بخش های مختلف جامعه (اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و…).
7. تبلور و تجلّی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و حقوقی مدیران ساختار کلان کشور و برنامه های اجرایی.
برای مصون ماندن از تهاجم فرهنگی بیگانگان و گریز از الگوها و گرایش های غربی در دو جهاد عمده باید کوشید: جهاد علمی و عملی. در جهاد علمی، شخص باید معرفت خویش را نسبت به ارزش ها و هنجارهای دینی پیوسته روزافزون سازد تا نیک را از بد، و سره را از ناسره، به خوبی بازشناسد و با شعور و آگاهی در مسیر نیکی ها گام بردارد.
جهاد عملی به دو بخش تقسیم می شود: فردی و اجتماعی. جهاد عملی فردی حرکتی دائمی و خستگی ناپذیر در برابر هواها و خواسته های نفسانی است. این جهاد، عزمی استوار و مراقبتی دائمی می طلبد و بدون ارتباط پیوسته با خدا و جدیتّ در مخالفت با شیطان نفس، نمی توان از آن سرافراز بیرون آمد. در این مسیر، شخص باید نخست به انجام واجبات و ترک محرمات همت گمارد. در مرتبه دوم، انجام مستحبّات و ترک مکروهات را وجهه همت خویش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غیر خدایی است ـ حتی برخی از مباحات راـ از خود دور سازد و به غیر خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد.
اما جهاد عملی اجتماعی، کوششی جمعی است در جهت تغییر و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگی ها و انحرافات، و بسط علم، اخلاق، معنویت، فضیلت و تقوا در جامعه. این مهم نیز مستلزم برنامه ریزی دقیق و مشورت و همگامی با صاحب نظران و دیگر دوستان همراه و هم رأی است.
در پایان، گفتنی است برخورد فیزیکی، بستن مرزها و کارهایی از این دست، هرگز بهترین یا آخرین راه حل نیست. به علاوه، تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت فن آوری به صورت کامل امکان پذیر نیست؛ اما در مواردی لازم است و از تأثیر و نفوذ بیش تر تهاجم فرهنگی جلوگیری می کند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: علی ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبری؛ انقلاب و ارزش ها؛ ابوالفضل اشرفی، بحران هویت اجتماعی و آسیب شناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیب شناسی انقلات اسلامی)
[پایان کد انتخابی][کامل از کد29402]

1 ـ تبادل آرا و رسیدن به نظر واحد

تمام نسل ها در همه عصرها و مصرها به تبادل آرا، تضارب اندیشه ها، تعامل فرهنگ و تعاهد حقوق ها… مبادرت می ورزند.
در هر کشور، شرقی یا غربی، شمالی یا جنوبی، حوزه یا دانشگاه تأسیس شود و علوم متنوعی در آن تدریس گردد طالب شرقی در جوار طالب غربی می نشیند و دانشجوی غربی در کنار دانشجوی شرقی می آرمد، همگان با داشتن آداب، رسوم، سنن، و عادات مختلف از رشته های گونه گون علوم بهره می برند و از استاد شرقی یا غربی، شمالی یا جنوبی دانش می آموزند، این هماهنگی گسترده در تمام دانش های بشری نشان می دهد که انسان به منزله جنس نیست که دارای انواع متعدد باشد، بلکه نوع و حقیقت واحدی است که اصناف گوناگون دارد.

2 ـ انتظار همگانی وحدت و صلح جهان شمول

وحدت نوعی انسان را با شواهد تجربی دیگر می توان کاملاً روشن کرد و در تأیید آن می توان گفت که همه انسانها در انتظار روزی به سر می برند که وحدتی فراگیر و جهان شمول حاکم گردد، همه منتظر روزی هستند که صلح جهانی حاکم شده و مصلح جهانی، حضرت بقیة الله ظهور کند.
بنابراین، معلوم می شود، انسانیت دارای یک نوع است؛ زیرا اگر انسانها انواع گوناگون بودند، خواسته های آنها گوناگون می شد و اگر خواسته ها گوناگون بود، راه ها گوناگون می شد و اگر راه ها گوناگون بود اهداف گوناگون می شد و با تعدد هدف و راه و رونده، هماهنگی و اتحاد محال بود. این که می بینیم، همگان می کوشند، تا انسانها را با قانون واحد هماهنگ کنند، برای آن است که همه پذیرفته اند که انسانیت نوع واحد است، نه این که انسانیت جنس باشد و اگر اختلافی هست، در صنف یا شخص باشد؛ یعنی انسانها ذاتاً مختلف نیستند بلکه اختلاف خارج از حقیقت انسانی و حریم ذات اوست. البته بعضی انسانها، از باب خطای در تطبیق، فکر می کنند بدون وحی می توان وحدت جهان شمول را تحصیل کرد، ولی همین مقدار کافی است که بگوییم: انسان نوع واحد است و با دین و وحی جهان شمول، می توان او را متحد ساخت.

3 ـ تکامل اجتماعی

اگر انسانیت به منزله جنس بوده و دارای حقایق متباینه باشد، نه به منزلة نوع، هرگز تکامل انسانها میسّر نخواهد بود؛ زیرا اگر انسان پیشین و انسان فعلی و آینده، انواع گوناگون بودند، هرگز با تجارب یک نوع، زمینه رشد نوع دیگر فراهم نمی شد. و در نتیجه نوع فعلی زمینه تکامل نوع آینده را فراهم نمی کرد؛ زیرا نوع گذشته با همه پیشرفت هایش مسیر تکاملی خاص خودش را طی کرده و نوع جدید فعالیت تازه خود را شروع می کند. اگر مشاهده می شود، تجارب نسل گذشته، زیر بنای رشد نسل فعلی و تکامل عصر حاضر، زمینه تعالی عصر آینده قرار می گیرد، دلیل آن است که انسانیت در همه امصار و اعصار یک نوع است. انسان هم از نظر بعد زمانی و هم از نظر بعد مکانی، نوع واحد است و گرنه تبادل فرهنگ و مناظره و گفتگو و مناقشه و استدلال ممکن و معقول نبود. این که مشاهده می شود که تمام انسانها، خواه کسانی که همزمان زندگی می کنند و خواه آنها که در عصرهای متعدد به سر می برند، هم تبادل فرهنگی دارند و هم زمینه رشد بعدی را فراهم می سازند و هم درباره گذشتگان اظهار نظر می کنند که آنها درست فکر کردند یا نادرست، برای آن است که انسانیت نوع واحد است و اگر انسان نوع واحد بود، ناگزیر دارای یک راه و یک هدف خواهد بود که آن راه واحد، اسلام است و آن هدف واحد، لقاء الله. براساس این شواهد، انسانیت نوع واحد است و لذا قرآن می فرماید: «فَطَر الناس علیها» نه این که انسان انواع گوناگون بوده، فطرتهای متعدد داشته باشد و در نتیجه اهداف فراوان و راه های جداگانه برای او تصویر شود، بلکه فقط به سمت خدا متوجه است چنانکه از نزد خدا آمده و به سمت خدا می رود و به سمت خدا رفتن، راه مشخص می طلبد. هدف اصیل آفرینش انسان نیل به مقام شامخ لقاء الله است و اگر از سعادتهای دیگر یاد می شود، در واقع اهداف متوسط و مقاصد میانه است و راه مطلوب فطرت که با پیمودن آن انسان به هدف می رسد اسلام است. آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 12 (فطرت در قرآن) به نقل از سایت تبیان
[پایان کد انتخابی]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد