مقدمه:
خداوند حکيم براي نجات انسان از ورطه تباهي، «باب توبه و استغفار» را به روي بندگان خويش گشوده و آن ها را به پشيماني و طلب بخشش دعوت مي کند تا راه براي بازگشت اين انسان فريب خورده باز باشد و با اميدواري به لطف و رحمت بيکران الهي، بار ديگر براي تعالي روح خويش تلاش کند.
درذيل تحقيقي در باب توبه و شرائط آن و…از منظر قرآن و روايات گردآوري شده است انشاءالله که موجب توجه خوانندگان عزيز قرار گيرد.
«يا ايهاالذين آمنوا توبوا الي الله توبة نصوحا عسي ربکم ان يکفر عنکم سيئاتکم؛اي کساني که ايمان آورده ايد، به سوي خدا توبه کنيد; توبه اي خالص . اميد است پروردگار گناهان شما را بپوشاند… .» (1)
معناي توبه
توبه در لغت به معناي رجوع و بازگشت از گناه است و دراصطلاح عبارت است از: «رجوع از طبيعت [حيواني] به سوي روحانيت نفس بعد از آنکه به واسطه معاصي و کدورت نافرماني، نور فطرت و روحانيت محجوب به ظلمت و طبيعت شده است.» (2)
در قرآن هم به معناي « رجوع انسان گناهکار» آمده و هم به معناي «توفيق توبه دادن از طرف خداوند به بنده معصيت کار» و هم به معناي « قبول و پذيرش توبه از جانب خداوند متعال» آمده است.
در نتيجه، مي توان گفت: هر توبه انسان، محفوف و پيچيده شده در دو توبه الهي است: يکي توفيق دادن به بنده براي توبه و ديگري پذيرفتن توبه بندگان است و ممکن است هرسه توبه را به معناي لغوي برگشت داد؛ به اين معني که توبه از انسان، رجوع از گناه و بازگشت از معاصي است و توبه اول از خداوند، رجوع به فضل و رحمتش به سوي بنده است و توبه دوم، رجوع به قبول آن از بنده است. (3)
در آيه اي از قرآن اين سه معني کنار هم جمع شده است؛ آنجا که فرمود: « ثُمَّ تابَ عَلَيهِم لِيَتُوبُوا إِنَّ اللهَ هُوَ التَوّابُ الرَّحِيمُ ؛ سپس خداوند به آنها برگشت (توفيق توبه داد) تا توبه و برگشت کنند. خداوند بسيار توبه پذير مهربان است.» (4)
عموميت دعوت الهي
وجوب توبه نسبت به همه اشخاص در تمام حالات عموميت دارد، به طوري که اين موضوع در آيات و روايات به وضوح قابل استفاده است .
قرآن کريم در يک خطاب عمومي مي فرمايد: «… و توبوا الي الله جميعا ايه المؤمنون لعلکم تفلحون ؛ اي مومنان! همه به سوي درگاه الهي توبه کنيد، باشد که رستگار شويد. » (5)
از آن جا که انسان همواره در معرض گناهان و وسوسه هاي شيطاني قرار دارد و گاه در اثر غفلت ممکن است دچار لغزش و خطا شود، توجه به خدا و توبه به درگاه الهي نقش مهمي در جبران آلودگي ها دارد .
البته بايد توجه داشت گناهان انبياء و اوصياء مانند گناهان ما نيست؛گناهان ما ترک واجب و انجام محرمات است ، ولي گناه آن ها غفلت هاي آني از ياد خدا و اشتغال به مباحات است و لذا در حديث آمده است: «ان حسنات الابرار سيئات المقربين ؛ همانا نيکي هاي نيکوکاران، گناهان مقربين است. »
از اينجا روشن مي شود که اعتراف انبياء و ائمه ( عليهم السلام) به گناه، گريه و زاري ايشان به خاطر انجام محرمات الهي نيست، بلکه استغفار و توبه آن ها از غفلت ها و اشتغال به مباحات مي باشد و لذا عقاب آن ها با عقاب ما فرق دارد؛جزاي ما آتش جهنم و محروميت از نعم الهي است و جزاي آن ها محروميت از اجر و پاداش فراوان مي باشد . (6)
فوريت توبه
بدون شک، توبه امري است که بايد فوري انجام شود . تا گناهي از انسان صادر شد، قبل از آن که آثار آن در قلبش ماندگار و محو آن غير ممکن گردد، پشيماني و توبه ضرورت دارد .
قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: «انما التوبة علي الله للذين يعملون السوء بجهالة ثم يتوبون من قريب …؛خداوند توبه کساني را مي پذيرد که از روي ناداني عمل زشتي مرتکب شده و فوري توبه کنند … .» (7)
و در روايات نيز اين مساله بيان شده است: پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: بنده به حسنات و کارهاي نيک توجه مي کند که آن را انجام دهد، پس اگر انجام نداد، خداوند به خاطر حسن نيت او برايش حسنه مي نويسد و اگر عمل نيک را انجام دهد، خداوند براي او ده حسنه مي نويسد، و بنده توجه به گناه مي کند که آن را انجام دهد، پس اگر گناه نکرد، براي او چيزي نوشته نمي شود و اگر عمل گناه را انجام داد، 7ساعت به او مهلت داده مي شود و صاحب حسنات به صاحب سيئات مي گويد: عجله نکن، اميد است حسنه و کار نيکي بياورد تا با آن، گناه محو شود؛زيرا خداوند فرموده است: «همانا حسنات، سيئات را پاک مي کند» ، يا استغفار و طلب آمرزش کند .
پس اگر استغفار کند، چيزي بر او نوشته نمي شود، و اگر 7 ساعت بر او بگذرد و عمل نيکي دنبال آن نياورد يا استغفار نکند، صاحب حسنات به صاحب سيئات مي گويد: «بنويس براي اين بدبخت محروم از رحمت خدا.» (8)
در اين جا سؤالي مطرح مي شود که امر به فوريت توبه براي چيست؟
با توجه به اين که خداوند «غافر الذنب و قابل التوب » (9) است و هميشه توبه بندگان را مي پذيرد: «و هو الذي يقبل التوبة عن عباده » ، (10) پس چرا به فوريت توبه امر شده است؟
پاسخ: هر چند در روايات آمده است که هرکس پيش از مرگ توبه کند، توبه اش مقبول مي باشد، (11) ولي طبق بيان صريح قرآن کريم، توبه هنگام مرگ، قابل قبول نمي باشد: «و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتي اذا حضر احدهم الموت قال اني تبت الئن ؛توبه براي کساني نيست که تمام عمر بدي مي کنند تا زماني مرگ يکي از آن ها فرا رسد، در آن حال مي گويد: الان توبه کردم . » (12)
مرحوم علامه مي فرمايد: علت عدم قبول اين گونه توبه آن است که ياس از زندگي و ترس قيامت او را به توبه و ندامت مجبور کرده و وقتي که نه حيات دنيوي هست و نه عمل خيري، توبه و رجوع واقعيت نخواهد داشت، يعني در آن موقع، توبه و برگشت حقيقي نيست . (13)
و از سوي ديگر، زمان مرگ براي هيچ انساني مشخص نيست . چه بسا ناگهان مرگ انسان فرا رسد، و توبه نکرده باشد . لذا انسان همواره بايد به فکر توبه و استغفار و بازگشت از گناهان خويش باشد، مبادا که مرگ به او فرصت محو گناه را ندهد .
علاوه بر آن، تاخير توبه و انباشته شدن گناهان، مانند چرکي است که در طول زمان انباشته شده، به آساني قابل زوال نمي باشد . بنابراين به تاخير انداختن توبه، علاوه بر آن که روح انسان را آلوده مي کند، و زمينه را براي تکرار گناه و ارتکاب گناهان ديگري فراهم مي سازد، ممکن است هيچ گاه توفيق توبه به دست نيايد .
رابطه توبه و استغفار
در آيات فراواني امر به «استغفار» و «توبه » شده است . توبه حقيقتي است قلبي که همان پشيماني از گناه و عزم ترک آن مي باشد و ظهور اين توبه به طلب غفران و آمرزش مي باشد .
حضرت علي ( عليه السلام) مي فرمايد: توبه پشيماني قلب و استغفار با زبان است . (14)
به بيان ديگر؛ استغفار و طلب بخشش از درگاه الهي، يکي از مراحل توبه واقعي است که انسان همراه با حالت پشيماني از گناهان، از خداوند درخواست عفو و بخشش مي کند .
در آيه 3 سوره هود، «استغفار» و «توبه » همراه يکديگر آمده است: «و ان استغفروا ربکم ثم توبوا اليه ؛ از گناهان خويش استغفار کنيد و به سوي او باز گرديد . »
توجه به اين مطلب هم لازم است که براي تحقق توبه و بازگشت به سوي پروردگار، طلب بخشش گناهان و استغفار ضروري است و در حقيقت، با بررسي دقيق آيه، به همين معنا مي رسيم که يکي از مراحل توبه واقعي، درخواست عفو و بخشش گناهان از درگاه حضرت دوست مي باشد و خلاصه اين که استغفار، ترجمان روح توبه است .
آثار توبه و استغفار
آثار و برکات توبه و استغفار، هم از جهت معنوي و هم از جنبه مادي، قابل بررسي است که در اينجا به برخي از آثار معنوي آن اشاره مي شود:
1 . رحمت و مغفرت: «و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجدالله غفورا رحيما ؛هر کس گناهي کرده باشد يا به خودش ظلم کند، پس استغفار کند، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت . » (15)
در روايتي از امام باقر ( عليه السلام) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «التائب من الذنب کمن لاذنب له ؛ تائب چون کسي است که گناه نکرده است . » (16)
2 . گستردگي رحمت و مغفرت الهي: با وجود اين که خداوند، در مقابل استغفار و توبه، وعده قبول و آمرزش گناهان را داده است، اما باز جاي يک سؤال باقي مي ماند که خداوند تا چه حد گناهان را مي بخشد؟
چه بسا سنگيني بار گناهان تا آنجا باشد که انسان اميد عفو و بخشش الهي را در خود نبيند!
با دقت در آيات قرآن کريم، اين پاسخ به دست مي آيد که در هيچ زمان و در هيچ حالي، جاي نااميدي و مايوس شدن از درگاه الهي نمي باشد و رحمت واسعه الهي همواره شامل حال بندگان و به خصوص مؤمنان مي باشد .
قرآن کريم در اين باره مي فرمايد: «قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا ؛بگو: اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نااميد نشويد که خداوند همه گناهان را مي آمرزد . » (17)
اين آيه يکي از اميد بخش ترين آيات قرآن نسبت به گناهکاران است . شمول و گستردگي آن به حدي است که طبق روايتي، اميرمؤمنان علي ( عليه السلام) فرمود: درتمام قرآن آيه اي وسيع تر از اين آيه نيست . (18)
از «ثوبان » ، غلام رسول خدا (صلي الله عليه و آله)، نيز نقل شده است که حضرت فرمود: دوست ندارم دنيا و آنچه را در اوست، به جاي اين آيه براي من باشد . (19)
از آيه شريفه استفاده مي شود، گنهکاران در هر مرحله اي و با هر نوع گناهي، از درياي بيکران رحمت الهي نوميد نباشند؛چراکه او بخشنده و آمرزنده و رحيم است .
اين نکته قابل ذکر است که هر چند در اين آيات و روايات، به انسان نويد بخشايش و عفو گناهان داده شده است، اما انسان مؤمن بايد همواره با بکار بستن تعاليم روح بخش قرآن، راه رشد و تعالي را براي خود فراهم سازد، چرا که ايمان واقعي به انسان جرات عصيان پروردگار را نمي دهد .
گناه به هر حال اثرات خود را مي گذارد و حتي در صورت محو آثار نيز، انسان از آن کمالاتي که با تقوا و انجام اعمال صالح مي توانسته انجام دهد، محروم مي ماند و اين با هيچ چيز قابل جبران نمي باشد .
3 . تنوير و صفاي دل: توبه و استغفار نقش به سزايي در شستشوي روح و صفاي دل دارد .
پيامبر عظيم الشان اسلام (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «قلوب آدميان همانند فلزات به زنگار ويژه خود مبتلا مي شود، پس آن ها را بوسيله استغفار و تلاوت قرآن صيقل دهيد .» (20)
4 . امنيت و حفاظت از وسوسه هاي شيطان: شيطان به عنوان دشمن ديرينه و قسم خورده انسان، لحظه اي از وسوسه و برنامه ريزي در جهت گمراهي انسان باز نمي ماند . بنابراين مسلح شدن به سلاح مبارزه و فراگرفتن راه هاي در امان ماندن از شر او، بايد همواره مورد توجه انسان باشد.
رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «ثلاثة معصوم من ابليس و جنوده: الذاکرون لله و الباکون من خشية الله و المستغفرون بالاسحار ؛ سه گروه از شر ابليس و لشکريان او در امانند: کساني که به ياد خداوند هستند، کساني که از ترس خدا گريه مي کنند و کساني که در سحرگاهان استغفار مي کنند .»(21)
5 . توفيق دريافت علم نافع: علوم و معارف نافع، از ارزاق معنوي الهي است که در اثر گناه، انسان از فيض آن محروم مي گردد . ولي در پرتو طلب مغفرت و تمسک به توبه و استغفار، زمينه براي بهره مندي از آن علوم و معارف فراهم مي شود .
از امام صادق ( عليه السلام) نقل شده است: هرکس به مدت دو ماه بطور متوالي استغفار نمايد، گنجي از علم يا ثروت، رزق و روزي او خواهد شد . (22)
تشويق به توبه
قرآن کريم در آيات متعددي مردم را به توبه و رجوع از گناه و بازگشت به درگاه الهي تشويق و ترغيب کرده است:
1. «اَلَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛ آيا نمي دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مي پذيرد و صدقات را مي گيرد و خداوند توبه پذير مهربان است؟» (23)
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: « اللهُ أَفرَحُ بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِنَ العَقِيمِ الْوَالِدِ وَ مِنَ الضَّالِ الواجِدِ وَ مِنَ الظَّمانِ الوارِدِ؛خداوند بر اثر توبه بنده اش خوشحال تر است از کسي که عقيم بوده، بچه دار شده و از کسي که گمشده خويش را يافته و از تشنه اي که به آب رسيده است.» (24)
2. خداوند در قرآن مي فرمايد: « قُل يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَليَ أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ أَنِيبُوا إِلي رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن يَأتِيَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ؛بگو اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را مي آمرزد، به درستي که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گرديد و در برابر او تسليم شويد، پيش از آنکه عذاب به سراغ شما آيد، سپس از سوي هيچ کس ياري نشويد.» (25)
در واقع اين نداي الهي هميشه در گوش بندگان است که:
هر چه که هستي بيا گر چه که پستي بيا
توبه شکستي بيا دوست نظر مي کند
نيمه شب خلوت است مظهر هر رأفت است
عاشق شوريده را دوست نظر مي کند
اي شده غرق گناه خواب گران تا به کي
چاره ي درد تو را ديده تر مي کند
3. در آيه ديگر مي فرمايد: « وَ هُوَ الَّذي يَقبَلُ التَّوبةَعَن عِبادِهِ وَ يَعفُوا عَنِ السَّيئاتِ وَ يَعلَمُ ما تَفعَلُونَ ؛او (خدا) کسي است که توبه را از بندگانش مي پذيرد و گناهان را مي بخشد و آنچه را انجام مي دهيد، مي داند.» (26)
نکته قابل دقت اين است که در واقع، خداوند ميفرمايد: با اينکه از تمام اسرار زندگي و رفتارهاي پشت پرده شما اطلاع دارم و لحظه به لحظه اعمال شما را زير نظر داشته ام، با اين حال توبه شما را مي پذيرم.
وجوب توبه
قرآن کريم تنها به ترغيب و تشويق اکتفا نکرده، بلکه در مواردي دستور اکيد وجوبي بر لزوم توبه داده است که حتي وجوب آن فوري و بدون تأخير است؛ منتها بحثي مطرح است که آيا وجوب فوري توبه شرعي و مولوي است و يا عقلي و ارشادي؟
تفصيل اين بحث از حوصله يک مقاله خارج است، فقط اشاره کنيم که از آنجا که توبه لطف و رحمتي است از سر امتنان، اگر وجوب آن شرعي باشد، با اين امتنان نمي سازد؛ چرا که در صورت عدم توبه، دو مجازات متوجه عاصي مي شود: يکي به خاطر اصل گناه و ديگري به خاطر تأخير و نافرماني توبه.
بنابراين آنچه مناسب به نظر مي رسد اين است که وجوب آن را عقلي بدانيم و دستورات قرآن را نيز از باب ارشاد و تأکيد بر فرمان عقل به حساب آوريم. به نمونه هايي از دستورات اکيد قرآن در اين زمينه توجه فرماييد.
1.همه به سوي خدا برگرديد:« وَ تُوبُواإَلي اللهِ جَمِيعاً أَيُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُمْ تُفلِحُونَ ؛و همگي به سوي خدا باز گرديد اي مؤمنان تا رستگار شويد.» (27)
در اين آيه در کنار خطاب شفقت آيه أيُّهَا المُؤمِنُونَ و بيان ثمره مهم توبه که رستگاري ابدي است؛ فرمان صريح وجوبي بر انجام توبه داده است.
2. اي مؤمنان خالصانه توبه کنيد: « يا أيُّهَا الذِّينَ آمَنُوا تُوبُوا إلي اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسي رَبُّکُمْ أن يُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَيِّئاتِکُمْ وَ يُدْخِلَکُمْ جَنّاتٍ تَجري مِنْ تِحْتِهَا الْأَنْهارُ؛اي کساني که ايمان آورده ايد! به سوي خدا توبه کنيد! توبه اي خالص. اميد است پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت که نهرها از زير درختانش جاري است، وارد کند.» (28)
اين آيه صريحاً به صورت امر وجوبي بر همه مؤمنان توبه خالصانه را واجب و لازم شمرده است.
تأخير توبه
کار شيطان باز شدن درِ توبه به روي بندگان، در واقع باز شدن باب رحمت است که زمينه پاکسازي روح و ناديده گرفتن گذشته سياه بندگان را فراهم ميکند و به اين وسيله، گناهان قبلي که با وسوسه شيطاني انجام گرفته، نابود خواهد شد.
اينجاست که شيطان وقتي نقشه هاي قبلي خويش را نقش بر آب مي بيند، دست به حيله جديدي ميزند که عبارت از تأخير توبه و تسويف و امروز و فردا کردن آن است.
از امام صادق عليه السلام نقل شده است: وقتي که آيه « وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن يَغفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ اللهُ؛و آنها که وقتي مرتکب عمل زشتي شوند يا به خود ستم کنند، به ياد خدا افتاده، پس براي گناهان خود طلب آمرزش ميکنند. و کيست جز خدا که گناهان را ببخشد.» (29) نازل شد، ابليس بالاي کوهي در مکه رفت و با صداي بلند فرياد کشيد و سران لشکرش را جمع کرد.
گفتند: اي آقاي ما! چه شده است که ما را فرا خواندي؟ گفت: اين آيه نازل شده (آيه اي که پشت مرا مي لرزاند و مايه نجات بشر است.) چه کسي ميتواند با آن مقابله کند؟
يکي از شياطين بزرگ گفت: من مي توانم، نفشهام چنين است و چنان. ابليس طرح او را نپسنديد. ديگري برخاست طرح ديگري داد که آن هم مقبول نيفتاد.
در اينجا «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من از عهده آن برمي آيم .
ابليس گفت: از چه راه؟
گفت: آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم ميکنم تا آلوده گناه شوند و هنگامي که گناه کردند، توبه را از يادشان مي برم.
ابليس گفت: تو مي تواني از عهده کار برآيي و اين مأموريت را تا دامنه قيامت به او سپرد.» (30)
در مقابل، رهبران ديني دستور داده اند که توبه را تأخير نياندازيد و فوراً به آن اقدام کنيد؛ چنان که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «يا بنَ مَسْعُودٍ لاتَقَدَّمِ الذَّنبَ وَ لاتُؤَخِّرِ التَّوبَةَ؛اي پسر مسعود! گناه را مقدّم ندار [و گناه نکن و اگر گناهي سرزد] توبه را به تأخير نينداز!» (31)
حال تائب
نقطه آغازين توبه که سخت تحول ساز و تربيت آفرين و اثر ساز و اعجازگر است، حال توبه ميباشد، يعني همان انقلاب دروني که در درون تائب ايجاد مي شود و نشان آن اشک هاي روان و ناله هاي بي پايان و نفرت و ندامت شديد از گذشته و اميد به آينده است و اينکه بداند جز خدا کسي نمي تواند اين گذشته را جبران کند و تازه اين جبران از فضل و کرم اوست، نه استحقاق تائب.
در اين زمينه، دعاهاي معصومين مخصوصاً مناجات اميرمؤمنان علي عليه السلام و دعاهاي امام سجاد عليه السلام و صحيفه سجاديه او غوغا کرده است و دنيايي از شور و حال و سوز در آنها ديده مي شود که از حوصله اين نوشتار خارج است.
در قرآن کريم نيز حال تائبان از ترک اولي، يعني انبياء عليهم السلام و برخي از افراد ديگر مورد اشاره قرار گرفته است، از جمله:
1. حضرت آدم عليه السلام: با اينکه آدم و حوا عليهما السلام ترک اولايي انجام دادند، با اين حال به شدت از گذشته خويش پشيمان شدند و نخستين گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خويشتن، در پيشگاه الهي قرار دادند و سال ها اشک و ناله کردند «و قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إن لَم تَغفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ؛گفتند: پروردگارا! ما به خويشتن ستم کرديم، و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نکني، از زيانکاران خواهيم بود.» (32) و بعد از سالها گريه و زاري توبه آدم عليه السلام پذيرفته مي شود که « فَتابَ عَلَيه؛ پس توبه او را پذيرفت.» (33)
2. حضرت يونس عليه السلام: حضرت يونس عليه السلام بر اثر ترک اولي گرفتار زندانِ شکم ماهي عظيم (نهنگ) شد و خيلي زود متوجه ماجرا گرديد و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد و از ترک اولاي خويش استغفار کرد و سراسر وجودش را حال توبه فرا گرفت و مشغول گفتن ذکر معروف يونسيه شد که فَنادَي فِي الظُّلُماتِ أن لاإلهَ إلاّ أنتَ سُبحَانَکَ إنِّي کُنتُ مِنَ الظَّالِمينَ؛پس او در ميان ظلمتها [ي متراکم] فرياد زد که معبودي جز تو نيست، منزهي تو، من [بر خويشتن ستم کردم و] از ظالمان بودم.» (34)
اين اعتراف خالصانه و اين حال و سوز توأم با ندامت و آن تسبيح و ياد خدا باعث استجابت دعاي او شد که خداوند در قرآن فرمود: « ما دعاي او را اجابت کرديم و از غم و اندوه نجاتش داديم و اين گونه مؤمنان را نجات مي دهيم. »(35)
3. حضرت داود عليه السلام: حضرت داود عليه السلام نيز بر اثر عجله در قضاوت احساس کرد ترک اولايي را مرتکب شده؛ لذا در مقام استغفار و توبه برآمد وبا سوز و گداز و حال توبه به رکوع وسجود افتاد؛ چنان که قرآن کريم مي فرمايد: « وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاستَغفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ؛داود گمان کرد ما او را [با اين ماجرا] آزموده ايم. از اين رو، از پروردگارش طلب آمرزش کرد و به سجده و رکوع رفت و انابه کرد.» (36)
موارد فوق نشان مي دهد که انبياء و اولياء عليهم السلام از ترک اولي هم به خود مي لرزيدند و گريه و ناله مي کردند. اين همان حال توبه است که اگر در انسان ايجاد شود، سخت سازنده و تحّول آفرين است.
شرايط و ارکان توبه
در شماره 59 مجله مبلغان ارکان و شرائط توبه از ديدگاه روايات بررسي شده است. آنچه در اينجا بيان ميشود، همان شرائط و ارکان است براساس آيات قرآن.
الف. ارکان توبه
1. پشيماني از گذشته: اصلي ترين رکن توبه اين است که تائب از گذشته پشيمان باشد. اين همان است که در آيات زيادي با جمله إِلاّ مَن تابَ (37) و يا إلاّ الذِّينَ تابُوا (38) بيان شده است و البته گاهي از پشيماني به اعتراف تعبير شده است: «وَ آخَرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ ؛و گروه ديگر به گناهشان اعتراف کردند.» (39)
2. تصميم بر ترک در آينده: اين شرط را ميتوان از اين آيه استفاده کرد: «فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم …. وَ لَم يُصِرُّوا عَلي ما فَعَلُوا وَ هُم يَعلَمُونَ؛ پس براي گناهان خود طلب آمرزش کنند …. و برگناه اصرار نمي ورزند و دوباره آن را مرتکب نمي شوند در حالي که مي دانند.» (40)
اين شرط ازارکان توبه شمرده مي شود.
ب. شرايط قبولي
1. انجام عمل صالح: اين شرط در آيات متعددي مطرح شده است؛ گاه به صورت:«إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً؛مگر کسي که توبه کند و ايمان بياورد و عمل شايسته انجام دهد.» (41) و گاه به صورت بيان مصداق اعمال صالح، از جمله: «فَان تابُوا وَ اقامُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُم إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ پس اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها سازيد؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»(42)
2. اصلاح گذشته: شرط ديگر قبولي توبه جبران واصلاح گذشته است.«إلاّ الَّذينَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أصلَحُوا فَإنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛مگر کساني که بعد از آن توبه کنند و جبران نمايند که خداوند بخشندة مهربان است.» (43) جبران گذشته به اين است که هم حقوق مادي و معنوي مردم را اداء و هم حقوق خداوند را جبران کند.
ج. شرايط کمال توبه
درقرآن برخي شرائط ديگر مطرح است که مي توان آنها را شرائط تکميلي و کمال توبه دانست.
به عنوان نمونه، به دو مورد اشاره مي شود:
1. اعتصام بالله و اخلاص: در قرآن کريم مي خوانيم:« إلاّ الَّذينَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ اعتَصَمُوا بِاللهِ وَ اخلَصُوا ديِنَهُم لِلهِ فَأولئِکَ مَعَ المُؤمِنينَ وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللهُ المُؤمِنينَ أجراً عَظِيماً؛مگر آنها که توبه [و جبران و] اصلاح کنند و به [دامن لطف] خدا چنگ زنند و دين خود را براي خدا خالص کنند. آنها با مؤمنان خواهند بود و خداوند به افراد با ايمان پاداش عظيمي خواهد داد.» (44)
روشن است که چنگ زدن به لطف الهي و اخلاص ورزي در کمال توبه تأثير دارد نه در اصل آن.
2. توبه نصوح کردن: « يا أيُّهَا الذِّينَ آمَنُوا تُوبُوا إلي اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسي رَبُّکُمْ أنْ يُکَفِّرَ عَنکُم سَيِّئاتِکُم وَ يُدخِلَکُم جَنَّاتٍ تَجري مِن تَحتِها الأنهارُ»؛اي کساني که ايمان آوردهايد! توبه کنيد، توبه اي خالص، اميد است [با اين کار] پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت که نهرها از زير درختانش جاري است، وارد کند.» (45)
براي توبه نصوح تفسيرهاي مختلفي شده است که در مجموع مي توان گفت: توبه نصوح آن است که علاوه بر ارکان توبه وشرائط قبولي آن، شرائط کمال را نيز دارا باشد. شاهد اين تفسير آن است که در غالب تفسيرها شرائطي ذکر شده که همه از شرائط کمال به حساب مي آيند، نه ارکان و شرائط قبولي.
مثلاً برخي گفته اند: توبه نصوح آن است که واجد سه شرط باشد: ترس از اينکه پذيرفته نشود، اميد به اينکه پذيرفته شود، و ادامه اطاعت خدا. و يا اينکه «توبه نصوح» آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببيني و از آن شرمنده باشي و يا اينکه گفته شده: «توبه نصوح» آن است که در آن سه شرط باشد: کم سخن گفتن، کم خوردن و کم خوابيدن.
و برخي نيز گفته اند: توبه نصوح آن است که توأم با چشم گريان و قلبي بيزار از گناه باشد. (46)
و شاهد ديگر، رسول خدا صلي الله عليه و آله است که در پاسخ به «معاذ بن جبل» از توبه نصوح فرمود: «أن يَتُوبَ التَّائبُ ثُمَّ لايَرجِعُ في ذَنبٍ کما لايَعُودُ اللَّبَنُ إلي الضَّرعِ؛آن است که شخص توبه کننده به هيچ وجه بازگشت به گناه نکند؛ آن چنان که شير به پستان هرگز برنمي گردد.» (47)
روشن است که چنين توبه اي، کمال توبه شمرده مي شود نه ارکان آن و ا گر انساني که توبه کرده دوباره همان گناه را انجام دهد و دوباره توبه کند، توبه اش پذيرفته ميشود، ولي توبه کامل شمرده نمي شود.
در نتيجه، نصوح بودن به هر معنايي باشد، نشانه کمال توبه است. به شرائط قبولي و کمال توبه اشاره دارد آنچه در کلام رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده است که فرمود: «أتَدرُونَ مَنِ التَّائبُ قالُوا أللهُمَّ لاقالَ إذا تابَ العَبدُ وَ لَم يُرضِ الخُصَماءَ فَلَيسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم يَزِد فِي العِبادَةِ فَلَيسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ لِباسَهُ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم يُغَيِّر رُفَقائَهُ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم يُغَيِّر مَجلِسَهُ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم يُغَيِّرْ فِراشَهُ وَ وَسادَتَهُ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يُغَيِّر خُلقَهُ وَ نِيَّتَهُ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ يُوَسِّعْ کَفَّهُ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم يُقَصِّرْ أَهْلَهُ وَ لَمْ يَحفَظْ لِسانَهُ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يُقَدِّم فَضْلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَيْسَ بِتائِبٍ وَ إذا استَقامَ عَلي هَذِهِ الخِصالِ فَذاکَ التّائِبُ؛
آيا مي دانيد توبه کننده کيست؟ گفتند: خدايا! نه. فرمود: وقتي بنده توبه کند و طلب کاران را راضي نکند، تائب نيست و کسي که توبه کند و بر عبادت نيافزايد، تائب نيست و کسي که توبه کند و لباس [ نامناسب] خود را تغيير ندهد، پس تائب نيست و کسي که توبه کند و رفيقان خود را تغيير ندهد [و از دوستان ناباب فاصله نگيرد]، تائب نيست و کسي که توبه کند و محل نشستن خود را تغيير ندهد، تائب نيست و کسي که توبه کند و فرش و تکيه گاه خود را تغيير ندهد، توبه کار نيست و کسي که توبه کند و خوي و نيّتش را تغير ندهد، توبه کار نيست و کسي که توبه کند و قلبش را باز نکند (سعه صدر پيدا نکند) و دستش را توسعه ندهد (انفاق و سخاوت پيدا نکند)، تائب نيست وکسي که توبه کند ولي آرزوي خود را کوتاه نکند و زبان خود را حفظ نکند [ و دست از غيبت و تهمت و … برندارد]، تائب نيست و کسي که توبه کند و اضافه قوت و غذاي خود را از بدن خود جدا نکند، تائب نيست و زماني که [توبه کار] بر اين اوصاف استقامت ورزيد پس تائب است.» (48)
اصلاح برنامه عبادي، اصلاح لباس ظاهر و باطن، اصلاح محل رفت و آمد و رفقا، اصلاح اخلاق و رفتار و اصلاح دل و دست، همه از شرائط کمال توبه به حساب مي آيند.
اثرات و پي آمدهاي توبه
«توبه» از مهم ترين آموزه هاي تربيتي و اخلاقي است که آثار بيشمار و ره آورد گرانبها و پيآمدهاي مثبت فراواني دارد که به اهم آنها در قرآن اشاره مي شود.
1. بازيابي شخصيت: انساني که مرتکب گناهي شده است، چه بخواهد و يا نخواهد احساس سرشکستگي و کوچکي ميکند؛ اگر متوليان تربيت او را ملامت و تحقير کنند، اين احساس بيشتر ميشود و اگر ملامت ها ادامه يابد، ممکن است به آنجا برسد که کاملاً احساس کند شخصيت خود را از دست داده است و در اين صورت است که به شدت وجود او براي خانواده و جامعه خطرناک خواهد شد و ممکن است دست به گناه و هر جنايتي بزند؛ چون او احساس ميکند همه چيز را از دست داده است.
منابع ديني مخصوصاً قرآن تلاش مي کنند که با توبه و اظهار ندامت پنهاني شخصيت گناهکار را بازسازي کنند و او را به حالت اول بلکه بالاتر از آن برگردانند؛ لذا قرآن از يک طرف مي فرمايد: « خداوند توبه کاران را دوست مي دارد.» (49) و از طرف ديگر، به مردم گوشزد ميکند که خلافکاران اگر برگشتند، برادران ديني شما هستند« فَان تابُوا وَ أقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکوةَ فَإخوانُکُم فِي الدِّينِ؛اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، برادران ديني شما هستند.» (50)
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «التائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ؛توبه کنندة از گناه مانند کسي است که گناه ندارد.» (51)
2. محبوب خدا شدن: قرآن کريم مي فرمايد:« إنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ؛ به راستي که خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست مي دارد.» (52)
خودِ اظهار دوستي از مقام برتر علاوه براينکه افتخاري است براي محبوب و باعث بازيابي شخصيت گناهکار مي شود، برد تربيتي و سازندگي مهمي دارد. به همين جهت، در تربيت فرزندان توجه شده است که نسبت به آنها اظهار محبّت شود و همين طور جهت پاک و با عفّت ماندن و با نشاط بودن همسر توصيه شده است که شوهر اظهار محبت کند و بگويد: « دوستت دارم.»
خداوند متعال با آن عظمتش نسبت به توبه کاران اظهار محبت مي کند و اعلام مي دارد: « توبه کار دوستت دارم.»
رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: « لَيسَ شَيءٌ أَحَبَّ إلَي اللهِ مِن مُؤمِنٍ تائِبٍ أو مُؤمِنَةٍ تائِبَةٍ؛چيزي در نزد خداوند محبوب تر از مرد مؤمن توبه کار و زن مؤمن توبه کننده نيست.» (53)
3. بخشش گناهان: اثر مهم توبه، بخشيده شدن گناهان انسان گناهکار است. قرآن کريم مي فرمايد: «تُوبُوا إلي اللهِ عَسي رَبُّکُم أن يُکَفِّرَ عَنکُم سَيئِاتِکُم[؛ [اي مؤمنان!] به سوي خدا توبه کنيد… اميد است خداوند گناهان شما را بپوشاند.» (54)
4. تبديل شدن سيئات به حسنات: اگر توبه واقعي انجام گيرد، خداوند علاوه بر نابودي گناهان، آنها را تبديل به نيکي و حسنات مي کند؛ چنان که مي فرمايد: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فأولئِکَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيئِاتِهِم حَسناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً؛مگر کساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مي کند و خداوند همواره آمرزنده مهربان بوده است.» (55)
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: خداوند به داوود عليه السلام وحي کرد: «يا داوُدُ إنَّ عَبدِيَ المُؤمِنَ إذا أذنَبَ ذَنباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تابَ مِن ذلِکَ الذَّنبِ وَ استَحيي مِنِّي عِندَ ذِکرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَ أنسَيتُهُ الحَفَظَةَ وَ اَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ؛ وَ لا اُبالي وَ أنَا أرحَمُ الرَّاحِمينَ ؛اي داود! به راستي بنده مؤمن هر گاه گناهي انجام دهد، سپس برگردد و از آن گناه توبه کند، و هنگام ياد آن گناه از من حيا کند، گناه او را مي بخشم و کاري مي کنم که حافظان (نويسندگان) آن را از ياد ببرند و آن گناه را به حسنه تبديل ميکنم و [ از کسي ] باکي ندارم، در حالي که من مهربانترين مهربانانم.» (56)
5. رستگاري ابدي: از مهم ترين آثار اخروي توبه، عاقبت به خيري و رستگاري ابدي است. قرآن کريم مي فرمايد: وَ تُوبُوا إلي اللهِ جَمِيعاً أيُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ؛اي مؤمنان! همگي به سوي خدا توبه کنيد؛ شايد رستگار شويد.» (57)
6. آسايش ابدي: در کنار رستگاري، آسايش ابدي نيز از پيآمدهاي توبه شمرده شده است: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأولئِکَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ؛مگر کسي که توبه کند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد. پس آنان داخل بهشت ميشوند.» (58)
7. افزايش روزي: توبه علاوه بر آثار و برکات بيشمار معنوي و اخروي، اثر و برکت دنيوي و مادّي نيز دارد و در ازدياد رزق و روزي انسان نيز اثر گذار است.
علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد: «وَ قَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ الإستِغفارَ سَبَباً لِدُرورِ الرِزقِ وَ رَحَمَةِ الخَلقِ؛و خداوند استغفار را وسيله دائمي فرو ريختن روزي و موجب رحمت آفريدگان [خود] قرار داده است.» (59)
و ادامه مي دهد: « سپس [در قرآن] خود فرمود: «إستَغفِرُوا رَبَّکُم إنَّهُ کانَ غَفَّاراً يُرسِل السَّماءَ عَلَيکُم مِدراراً وَ يُمْدِدْکُم بِأموالٍ وَ بَنينَ وَ يَجعَل لَکُم جَنَّاتٍ وَ يَجعَل لَکُم أنهارا؛از پروردگار خود(با توبه) آمرزش بخواهيد که بسيار آمرزنده است تا بارانهاي پر برکت را از آسمان پي در پي بر شما فرو ريزد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان شما را ياري دهد و باغستانها و نهرهاي پر آب در اختيار شما گذارد.» (60)
و در حديثي ديگر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: « مَنْ أنعَمَ اللهُ عَلَيهِ نِعمَةً فَليَحْمِدِ اللهَ تَعالي وَ مَنِ السْتَبْطَأَ الرِّزقَ فَليَستَغفِرِ اللهَ وَ مَن حَزَنَهُ أمرٌ فَليَقُل لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إلاّ بِاللهِ؛کسي که خدا نعمتي به او بدهد، پس بايد ستايش خداي بلند مرتبه را کند و کسي که روزيش تأخير کرده، بايد از خدا طلب آمرزش کند و کسي که امري او را ناراحت کند، بايد بگويد: لاحول و لاقوه إلا بالله.» (61)
نمونه هايي از تائبان در قرآن
در قرآن داستانهاي فراواني از توبه انبياء عليهم السلام و غير آنان بيان و مطرح شده است که ما به جهت استفاده بيشتر و کاربردي تر مطرح کردن توبه، به نمونه هايي از توبه غير معصومان اشاره مي کنيم:
1. متخلّفان تائب سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، « ضرارة بن ربيع» و «هلال بن اميّه» از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پيامبر سرباز زدند، ولي اين به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند، بلکه به خاطر سستي و تنبلي بود و چيزي نگذشت که نادم و پشيمان شدند.
هنگامي که پيامبر صلي الله عليه و آله از صحنه تبوک به مدينه بازگشت، آنها خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و عذرخواهي کردند؛ اما پيامبر صلي الله عليه و آله حتي يک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نيز دستور داد که احدي با آنها سخن نگويد.
آنها در يک محاصره عجيب اجتماعي قرار گرفتند، تا آنجا که حتي کودکان و زنان آنان نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند.
پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه جدايي نداد، ولي دستور داد که به آنها نزديک نشوند.
فضاي مدينه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند براي نجات از اين خواري و رسوايي بزرگ، شهر را ترک گويند و به کوههاي اطراف مدينه پناه ببرند. اينها همه زمينه توبه را در آنها فراهم مي کرد.
از جمله مسائلي که حالت توبه را در آنها ايجاد کرد اين بود که کعب بن مالک ميگويد: روزي در بازار مدينه با ناراحتي نشسته بودم، ديدم يک نفر مسيحي شامي سراغ مرا مي گيرد. هنگامي که مرا شناخت، نامه اي از پادشاه غسّان به دست من داد که در آن نوشته بود: اگر صاحبت تو را از خود رانده، به سوي ما بيا! حال من منقلب شد [و اشک در چشمانم حلقه زد و] گفتم: اي واي بر من! کارم به جايي رسيده که دشمنان در من طمع کردهاند. از طرف ديگر، بستگان آنها غذا براي آنها مي بردند. اما حتي يک کلمه با آنها سخن نمي گفتند.
مدتي به اين منوال گذشت و پيوسته شب و روز انتظار مي کشيدند که توبه آنها قبول شود و آيه اي که دليل بر قبولي توبه آنها باشد، نازل گردد، اما خبري نمي شد.
در اين هنگام، فکري به نظر يکي از آنان رسيد و به ديگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده اند، چه بهتر که ما هم از يکديگر قطع رابطه کنيم. اين کار بر حال توبه آنها افزود.
پيشنهاد عملي شد؛ به طوري که حتي يک کلمه با يکديگر سخن نمي گفتند، ولي بر تضرّع و زاري آنها افزوده شد. اين وضعيت پنجاه روز طول کشيد و در طول اين مدت، اظهار ندامت و پشيماني و تضرّع و گريه و زاري در پيشگاه الهي داشتند.
سرانجام توبه آنان پذيرفته شد و اين آيه به عنوان پذيرفته شدن توبه آنان نازل گشت (62): «وَ عَلَي الثَّلاثَةِ الذِّينَ خُلِّفُوا حَتَّي إذا ضاقَتْ عَلَيهِم الأرضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيهِم أنفُسُهُم وَ ظَنُّوا أن لامَلجأَ مِنَ اللهِ إلاّ إليهِ ثُمَّ تابَ عَلَيهِم لِيَتُوبُوا إنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛و آن سه نفر که در مدينه بازماندند و از شرکت در جنگ تبوک خودداري کردند و مسلمانان با آنان قطع رابطه کردند،تا آن حد که زمين با همة وسعتش بر آنها تنگ آمد و حتي جايي در وجود خويش براي خود نمي يافتند و دانستند که پناهگاهي از خدا جز به سوي او نيست. در آن هنگام، خدا به آنان توفيق توبه داد تا توبه کنند و خداوند توبه پذير و مهربان است.» (63)
از آيه فوق و شأن نزول آن به دست آمد که مردم و جامعه و رهبران جامعه بايد تلاش کنند هم راه توبه را براي مجرمان بازگذارند و هم زمينه آن را فراهم کنند؛ چرا که توبه در تحوّ ل و سازندگي نقش مؤثري دارد.
2. توبه غلام وحشي، قاتل حمزه يکي از مشکل ترين و تلخ ترين حوادث براي رسول خدا صلي الله عليه و آله شهادت فجيع عموي بزرگوارش حضرت حمزه سيد الشهداء عليه السلام بود.
قاتل حمزه (وحشي) پس از کشتن حمزه، پهلوي او را دريد و جگرش را به عنوان هديه براي هند، همسر ابوسفيان برد.
پيامبر با ديدن منظره فجيع شهادت حمزه، سوگند ياد کرد که به تلافي اين جنايت، هفتاد نفر از مشرکان را بکشد؛ ولي بعداً نه تنها چنين تلافي نکرد، بلکه همان قاتل را نيز به سوي اسلام دعوت کرد و او را وادار به توبه ساخت.
ابن عباس نقل مي کند که پيامبر صلي الله عليه و آله شخصي را نزد وحشي قاتل عمويش فرستاد تا او را به اسلام دعوت کند.
وحشي به فرستاده پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: به او بگو: تو مي گويي آن که مرتکب قتل يا شرک يا زنا شود، در روز قيامت با ذلّت گرفتار عذابي مضاعف خواهد شد و من تمام اين کارها و گناهان را مرتکب شده ام، آيا باز هم راه برايم باز است؟
خداوند اين آيه را نازل فرمود: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُلئِکَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ؛مگر آن که توبه کند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد. پس خدا اعمال زشت ايشان را به اعمال نيک تبديل مي کند.» (64)
وحشي با شنيدن اين آيه دوباره به پيامبر صلي الله عليه و آله پيغام داد: توبه و ايمان و عمل صالح شرط هاي بسيار مشکلي است و من توان آن را ندارم.
پس از مدّتي اين آيه نازل شد:«إنَّ اللهَ لايَغفِرُ أن يُشرَکَ بِهِ وَ يَغفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَن شَاءَ؛به راستي که خداوند شرک ورزيدن را نخواهد بخشيد، ولي آنچه را کمتر از آن است، براي کسي که بخواهد، خواهد بخشيد.» (65)
وحشي در پيام مجدد خود گفت: خداوند در اين آيه وعده مغفرت را به کساني داده است که خود بخواهد و من نميدانم خدا مي خواهد مرا ببخشد يا نه؟
پس از گذشت زماني آيه ذيل نازل شد: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أسْرَفُوا عَلي أنْفُسِهِم لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛بگو اي بندگان من که بر خويش اسراف روا داشته ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد. به راستي که خداوند همه گناهان را مي بخشد. همانا او آمرزنده و مهربان است.» (66)
وحشي با شنيدن اين آيه گفت: اکنون آري. آن گاه به محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله مشرّف شد، اسلام آورد و از گذشته خود توبه کرد و در ادامه زندگي اش فداکاري هايي در راه مبارزه با دشمنان اسلام کرد.» (67)
نویسنده: اردشيرميرعالي
پی نوشت:
1)قرآن کريم/تحريم/آيه8
2) چهل حديث، امام خميني، نشر فرهنگي رجا، ص 231 – 232
3) تفسير نمونه، آيت ا… مکارم شيرازي، ج 8، ص 173
4) توبه/آيه118
5) نور/آيه31
6) اخلاق شبر، ترجمه محمد رضا جباران، ص 336، ص 337
7) نساء/آيه17
8)اصول کافي،شيخ کليني،ج2ص429
9) غافر/آيه3
10) شوري/آيه25
11) اصول کافي،شيخ کليني،ج2ص440
12) نساء/آيه18
13) قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، ج 1، ص 289
14) ميزان الحکمة، محمدي ري شهري، ج 1، ص 541
15) نساء/آيه110
16) اخلاق شبر، ترجمه محمد رضا جباران، ص 334
17) زمر/آيه53
18) تفسير نمونه، آيت ا… مکارم شيرازي ، ج 19، ص 499
19) تفسير مجمع البيان، ج 8 و 7، ص 784
20) بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج 93، ص 284
21) همان، ج 93، ص 17
22) همان، ج 93، ص 18
23) توبه/آيه104
24) ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ج 1، ص 338، ح 2124
25) زمر/ 53 و 54
26) شوري/ 25
27) نور/ 31
28) تحريم/ 8
29) آل عمران/ 135
30) الميزان، علامه طباطبائي، ج 20، ص 557؛ تفسير نمونه، ج 27، ص 475ـ476
31) ميزان الحکمه ،محمدي ري شهري ، ج 1، ص 344، ح 2175
32) اعراف/ 23
33) بقره/ 37
34) انبياء/ 87
35) انبياء ، 88
(36) ص/ 24
37) مريم/60؛ فرقان/ 70
38) بقره/ 160؛ مائده/ 34
39) توبه/ 102
40) آل عمران/ 135
41) فرقان/ 70؛ مريم/ 60
42) توبه/ 5
43) نور/ 5؛ همين مضمون در اين آيات نيز آمده است: نساء/ 16؛ بقره/ 160؛ آل عمران/ 89
44) نساء/ 146
45) تحريم/ 8
46) تفسير نمونه آيت ا… مکارم شيرازي ، ج 24، ص 290 – 291؛ ر. ک؛ تفسير قرطبي، ج 10، ص 6766؛ مجمع البيان، طبرسي، ج 10، صص 317 – 318
47) مجمع البيان، طبرسي، ج 10، ص 318
48) بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج 6، ص 35- 36 ، ح 52
49) شوري/ 25
50) توبه/ 11
51) ميزان الحکمه محمدي ري شهري، ج 1، ص 338، ح 2116
52) بقره/ 222
53) ميزان الحکمه محمدي ري شهري ، ج 1، ص 338، ح 2118
54) تحريم/ 8
55) فرقان/ 70
56) ميزان الحکمه محمدي ري شهري ، ج 1، ص 345، ح 2185
57) نور/ 31
58) مريم/ 60
59) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 143، ص 262
60) نوح/ 10 – 12
61) بحار الانوار،مجلسي، ج 75، ص 201
62) تفسير نمونه آيت ا… مکارم شيرازي ، ج 8، ص 114
63) توبه/ 118
64) فرقان/ 70
65) نساء/ 48
66) زمر/ 53
67) حياة الصحابه، کاهلوندي، ج 1، ص 41