سوره يونس، آيه90: («… حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»)
حضرت موسي (عليه السلام) و بني اسرائيل به اذن الهي مسيري كه به ظاهر بن بست بود را با ضربت عصاي الهي گشودند و از نيل عبور كردند. و حال نوبت فرعون و فرعونيان بود كه از مسير گشوده شده، گذر كنند. اما وعده الهي اين بود كه مسير باز بسته شود و مسيري را كه خداوند ببندد چه كسي توان گشايش آن را دارد؟! غرقاب دامن فرعون را فرو گرفت و او همچون پر كاهى بر روى امواج عظيم نيل مى غلطيد، در اين هنگام پرده هاى غرور و بى خبرى از مقابل چشمان فرعون كنار رفت و نور توحيد فطرى درخشيدن گرفت، فرياد زد: من ايمان آوردم كه معبودى جز آن كس كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده اند، وجود ندارد. نه تنها با قلب خود ايمان آوردم بلكه عملا هم در برابر چنين پروردگار توانايى تسليم هستم.
در واقع هنگامى كه پيشگويي هاى موسى يكى پس از ديگرى به وقوع پيوست و فرعون بيش از پيش از صدق گفتار اين پيامبر بزرگ آگاه شد و قدرت نمايى او را مشاهده كرد، ناچار اظهار ايمان نمود، به اميد اينكه همانگونه كه خداى بنى اسرائيل آنها را از اين امواج كوه پيكر رهايى بخشيد، او را نيز رهايى بخشد. لذا مى گويد: به همان خداى بنى اسرائيل ايمان آوردم!
ولى بديهى بود ايمانى كه به هنگام نزول بلا و گرفتار شدن در چنگال مرگ اظهار مى شود، در واقع يك نوع ايمان اضطرارى است، كه هر جانى و مجرم و گنهكارى دم از آن مى زند، بدون آنكه ارزشى داشته باشد و يا دليل بر تكامل و حسن نيت و صدق گفتار او گردد.به همين دليل بسيار ديده شده كه اگر امواج بلا فرو نشيند و از چنگال مرگ رهايى يابند باز به برنامه هاى سابق خود بر مى گردند. اما اين بار برگشتي در كار نبود و فرعون تمام فرصتها را سوزانده بود. از همين رو در آيه بعد خداوند او را مخاطب مي سازد و مي فرمايد: «اكنون ايمان مى آورى، در حالى كه قبل از اين طغيان و گردنكشى و عصيان نمودى، و در صف مفسدان فى الارض و تبه كاران قرار داشتى»: («آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»).
پي نوشت:
تفسير نمونه، ج8، ص375.