توجه به جایگاه واقعی میل به جاودانگی
میل به جاودانگی روح، فرع بر جاودانگی روح است؛ یعنی باید روح انسان جاودانه باشد تا چنین تمایلی در او به وجود آید. مقصود این سطور، میل به جاودانگی روح است، نه جاودان بودن آن. اگر انسان موجودی فانی بود، نه تنها گرایش به بقا در او وجود نداشت، بلکه حتی گرایش به امور جاودانه از قبیل حقیقت، خدا و فضیلت نیز در او به وجود نمی آمد. همچنین اگر او موجودی جاودانه و ابدی بود، هرگز به امور ابدی گرایش نشان نمیداد.
گرایش پایان ناپذیر و ابدی میل به حقیقت جویی و خداخواهی و انجام عمل نیک، از نشانههای بارز وجود این روحیه زیبایی ساز در زندگی آدمی است. چه بسیار انسانهایی که با تمسک به این قوه جاودان طلبی، به امور محدود و مقطعی مانند مال اندوزی، نفوذ اجتماعی و قدرت روی می آورند که سبب هدر رفتن انرژی شان می شود. از نظر دین، این تهافت و تضاد گرایش و تمایل درونی با متعلق بیرونی آن، سبب گمراهی انسان می شود؛ زیرا «پندارد که مالش او را جاوید کرده است».
دنیا و مظاهر آن، یعنی امور اعتباری چون ثروت و مقام، همه از مواردی هستند که توانایی به دوش کشیدن بار ابدیت را ندارند؛ زیرا: ما عندکم ینفد وما عند الله باق؛ «آنچه نزد شماست فانی می شود، ولی آنچه نزد خداست باقی می ماند».
به عبارتی، زیباییهای حقیقی غیرمادی و همسو با جمال مطلق، ماندنی، و بقیه ظاهری و زودگذر است:
از دیدگاه قرآن کریم، هرچه به خدا برگردد و از او ناشی شود، جاودانه و ابدی است؛ زیرا: کل من علیها فان * ویبقى وجه ربک و الجلال والإکرام؛ «هر چه بر (زمین) است فانی شونده است و ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند». هدایت گرایش به خدا و مظاهر او، یعنی حقایق، فضایل و زیباییها، در پرتو آموزه های دینی سبب رشد ما در مسیر قرب به او می شود.
استاد مصباح یزدی در زمینه میل به بقا و جاودانگی و جایگاه این بحث در قرآن و چگونگی جهت دهی این میل، مباحث خوبی دارند که در اینجا برگزیده ای از آن را از نظر می گذرانیم. حب بقا، لازمه طبیعی حب ذات است. از آنجاکه حب ذات، از غرایز اصلی و تمایلات مسلم انسان است، و هر کس به طور قطع خودش را دوست می دارد، بقا و جاودانگی خود را نیز دوست خواهد داشت؛ زیرا خوددوستی، به این معنا نیست که او وجود لحظه ای خود را دوست می دارد، ولی در خصوص آینده خودش هیچ گونه احساسی ندارد، بلکه به این معناست که او وجود خود را در زمان های بعد و در هر زمان دوست دارد. انسان به شدت مشتاق آن است که وجودش دوام داشته باشد و خواستار جاودانگی است.
بنابراین، به طور بدیهی، طبیعی ترین اثری که بر حسب ذات مترتب میشود، حب بقا و میل به زندگی جاودانه است و هر انسانی بالفطره و در نهاد خود این غریزه را دارد. رابطه تنگاتنگ، و ملازمه این دو میل تا حدی است که هیچ کس نمی تواند وجود حب ذات و خوددوستی را در انسان بپذیرد، ولی میل به بقا و جاودانگی او را نفی کند.
علت اینکه انسان زندگی دنیا را نیز دوست دارد، علاقه به جاودانگی و میل به بقاست که با تفسیر مادی حیات و زندگی انسان این گونه جهت پیدا می کند؛ در صورتی که حقیقت زندگی، در زندگی دنیوی خلاصه نمی شود. زیباطلب واقعی، آن را مطلوب اصلی و هدف نهایی خود نمی پندارد و در نتیجه، برای حفظ و ادامه آن، دست به نازیباییها نمی زند و هرگونه خطایی مرتکب نمی شود.
در قرآن کریم، آیاتی بر وجود این میل فطری در نهاد انسان تأکید دارند و آن را مطلوب می دانند، ولی با راهنمایی و آموزش صحیح و دادن شناخت و معرفت عمیق از انسان و زندگی، آن را در جهت صحیح هدایت، و انسان را بر اساس آن تربیت می کند.
جمع بندی اینکه میل به ابدیت، میلی فطری و لازمه تکوینی وجود آدمی است، ولی با تعیین مصداق برای آن، آثار و عوارض آن، و طرز رفتاری که تحت تأثیر آن انتخاب می شود، به سبب ویژگی اختیاری بودنشان، در حوزه اخلاق و زیبایی شناسی قرار می گیرد و از بار ارزشی مثبت یا منفی برخوردار می گردد. دلبستگی به زندگی دنیا، اگر با توجه به مطلوبیت ذاتی آن باشد، از بینشی غلط و نداشتن ایمان به آخرت سرچشمه می گیرد، و مربوط به کسانی است که چون خود و زندگی حقیقی خود را درست نشناخته اند، طالب زندگی دنیا می شوند، یا اگر ایمان و اعتقادی هم به آخرت دارند، آن قدر قوی نیست که در اعمال و رفتارشان کاملا اثر بگذارد. مانند بسیاری از مؤمنان که به آخرت ایمان دارند و نماز هم میخوانند، ولی به دنیا هم محبت دارند و بسیاری از کارهایشان، معلول دلبستگی و علاقه مندی بیش از حد به زندگی دنیاست؛ دلبستگی ای که معلول ضعف ایمان است، و آن نیز از ضعف شناخت سرچشمه می گیرد. علاقه اصیل به زندگی دنیا، برای کافر ساقط کننده و سلب کننده از سعادت ابدی است؛ ولی مؤمنی که ایمانش کامل و قوی نیست، از مراتب اخرویاش تنزل می یابد. البته زندگی دنیا، از آنجاکه وسیلهای است برای رسیدن به سعادت ابدی، خواه ناخواه می تواند برای ما مفید و مطلوب، و به اصطلاح مطلوب بالعرض باشد.
جمع میان آیات و روایات به ظاهر متعارض که در آنها گاهی دل بستگی دنیا سرزنش، و زمانی در همان حال طول عمر خواسته شدم این است که آنها در واقع تعارضی ندارند؛ زیرا دلبستگی اصیل و ذاتی انسان به دنیا ناپسند است، و این، با مطلوبیت بالعرض آن منافات ندارد.
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص288-285، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391