توجیه سبک گسیخته قرآن توسط برخی خاورشناسان
برخی از خاورشناسان در صدد توجیه سبک گسیخته قرآن برآمدهاند، آنان معتقدند تنوع و پراکندگی مطالب باعث کاهش ملال خاطر و مانع پدید آمدن حالت دلزدگی میگردد و یا از سویی وحدت ادبی سورههای قرآن و نظم آهنگین آن نقص عدم همبستگی و عدم ارتباط آیات را جبران میکند. اما این توجیهات مشکلی را حل نمیکند بلکه تأکید فراوان آنها بر گسیختگی و بی نظمی آیات قرآن، به خواننده ناآگاه این نکته را گوشزد میکند که قرآن از دستبردهای بشری در امان نمانده است و افرادی که متصدی جمع آوری قرآن بودهاند با بهم زدن ترتیب آیات، تسلسل و ربط موضوعات طرح شده را برهم زده و در نهایت آن را به صورت مجموعهای از مطالب گوناگون و فاقد ارتباط در آوردهاند.
از آنجا که نتایج تحقیقات مستشرقان مهمترین منبع آشنایی محققان غربی با اسلام و قرآن است و سخنان آنان تأثیر زیادی در شکل گیری نگرش مردم مغرب زمین به معارف اسلامیدارد، ضرورت بررسی تناسب آیات و وحدت موضوعی سورهها در عصر حاضر اهمیت دوچندان مییابد. در صورتی که ارتباط ارگانیک و پیوستگی شگفت انگیز آیات هر سوره با یک هدف و غرض واحد به درستی تبیین گردد، ابرهای تیره تشکیک و تردید از آسمان فرهنگ قرآنی رخت برمیبندد و شبهات به ظاهر علمی مستشرقان بطور قاطع پاسخ داده خواهد شد.
دفاع از اصول اعتقادی شیعه در سایه ساختار هندسی سورهها
عموم مفسران اهل تسنن به هنگام مواجه با آیاتی که بیانگر اصول عقیدتی تشیعاند (آیات تبلیغ، اکمال دین، تطهیر و ولایت) از شأن نزولهای زیادی که در مورد آنها در لابلای متون حدیث و تفسیر نقل شده دست بر میدارند و در اثبات صحت برداشت خود به سیاق آیات قبل و بعد استناد جسته و آنها را بی ارتباط با عقاید امامیه جلوه میدهند. این گروه از مفسران نظر به قرائنی که از قبل و بعد آیات دریافتهاند، آیه تبلیغ را صرفا ناظر به ابلاغ احکام به اهل کتاب دانسته، آن را خالی از هرگونه دلالت بر امامت حضرت على علیه السلام معرفی میکنند.
فخر رازی در تفسیر این آیه مینویسد: روایت است که این آیه در فضل علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است و حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم پس از نزول آن دست علی علیه السلام را بالا برده و فرموده است: «من کُنت مولاه، فعلىٌ مولاه اللهم والِ من والاه و عاد من عاداه…» گرچه این گونه روایات بسیار است اما بهتر آن است که آیه را در معنی در امان داشتن رسول اه از گزند و آزار یهودیان و نصاری و دستور به او که با بی توجهی به آنان به وظیفه تبلیغ جامه عمل بپوشاند قلمداد کنیم. زیرا با توجه به چند آیه قبل و بعد که روی سخن آنها با یهود و نصاری است هرگز نمیتوان آیه را بر وجهی حمل کرد که با قبل و بعد خود بیگانه بنماید.
همچنین درباره آیه «اکمال» که راجع به نصب و اعلان ولایت حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام است با توجه به آیات پیرامون آن که در محاصره احکام مربوط به حیوانات قرار گرفته است، آن را انحصارة مربوط به اکمال فرائض و حدود و حلال و حرام و در نتیجه یأس کفار از نابودی دین اسلام تلقی میکنند. چنانکه در مورد آیه ولایت با استشهاد به ارتباط آیه با قبل و بعد آن و بدون در نظر گرفتن روایات متواتر شأن نزول آن، ولایت را در معنای نصرت و یاری کردن محدود کردهاند، و در نتیجه دلالت آیه را در مورد ولایت حضرت على علیه السلام نادیده میگیرند.
نمونه دیگر آیه شریفه که آیه «تطهیر» شهرت دارد. این آیه بنا بر روایات متعدد و صحیح در شأن خاندان عصمت و پنج تن آل عبا نازل شده است و آشکارا «ام سلمه» را که از همسران پیامبر بوده، از شمول اهل بیت خارج نموده است. اما مفسران اهل سنت بر این باورند که با توجه به آیات پیشین و پسین، که راجع به زنان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم میباشد مراد از اهل بیت، همسران رسول خدا بوده و بدین سان اعتقاد امامیه مبنی دلالت آیه تطهیر بر عصمت اهل بیت علیهم السلام را نادرست میخوانند.
این موارد به خوبی نشان میدهد که چگونه ترتیب آیات و سیاق آنها میتواند مستمسکی برای اثبات دیدگاههای کلامی اهل سنت باشد و چگونه با استناد به سیاق آیات، روایات متعدد شأن نزول را به کناری مینهند. مفسران و محدثان شیعه در مقام پاسخ به این شیوه مفسران اهل سنت چند راه حل در پیش گرفته اند.
1. ترتیب آیات را غیرتوقیفی دانسته و در نتیجه دلالت سیاق آیات را حجت ندانستند. از این رو استدلال به آن را غیر قابل اعتماد قلمداد نمودهاند.
۲. با وجود اعتقاد به توقیفی بودن ترتیب آیات – حداقل در اکثر سورهها – آیه مورد نظر را کاملا بی ارتباط با آیات قبل و بعد دانستهاند. و با تکیه بر شأن نزول آیه بر استقلال آیه از پیرامون خویش احتجاج نموده اند، چنانچه علامه طباطبایی درباره جمله الیوم یئس الذین کفروا میگوید: این جمله معترضه است که وسط آیه فوق گذاشته شده و دلالت و بیان لفظ آیه به هیچ وجه متوقف بر این جمله نیست، خواه بگوییم: این جمله یک آیهای است که در میان آن آیه نازل شده و از همان ابتدای نزول بین آن آیه قرار گرفته است و یا بگوییم این دو آیه از هم جدایند و جداجدا نازل شده ولی به دستور پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در اینجای مخصوص قرار داده شده است.
اما هیچ یک از پاسخها نمیتواند مشکل آیات مزبور را حل کند. زیرا اجتهادی دانستن ترتیب آیات با دلایل عقلی و نقلی متعدد و مفاد برخی از آیات قرآن ناسازگار است و معترضه دانستن این جملات نیز خلاف حکمت و بلاغت و فصاحتی است که از قرآن انتظار میرود. چگونه میتوان از خداوند حکیم على الاطلاق پذیرفت که بی هیچ دلیل منطقی به یکباره رشته سخن را بگسلد و جملاتی غیر مرتبط با سیاق کلام را در میان قرار دهد. هیچ فرقی هم نمیکند که آیات مزبور در هنگام نزول در این مکان قرار گرفته باشند یا در هنگام ترتیب و چینش آیات.
٣. راه حل دیگری که میتواند به پاسخگویی این شبهات برخیزد، بدون اینکه ارتباط و تناسب آیات را به هم بریزد و یا به وادی اجتهادی بودن نظم آیات فروغلتد آن است که آیات مذکور را از منظر ساختار هندسی سوره بررسی کنیم. در این روش تفسیری هیچ ضرورتی ندارد که همه آیات و یا حتی جملات مجاور با یکدیگر مرتبط بوده و کاملا متناسب باشند، بلکه اگر آنها با موضوع و غرض اصلی سوره مرتبط باشند ارتباط منطقی و ارگانیک آیات حفظ شده و هیچ عملی برخلاف حکمت و بلاغت صورت نگرفته است.
منبع: ساختار هندسی سورههای قرآن، محمد خامهگر،صص52-47، سازمان تبلیغات اسلامی شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵