طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تورات، منشأ و تاریخ

تورات، منشأ و تاریخ

تورات، منشأ و تاریخ

نخستین و مهم‌ترین بخش از مجموعه‌ی عهد قدیم کتاب تورات است. درباره‌ی نویسنده، تاریخ و چگونگی نگارش این کتاب بحث‌های بسیار زیادی مطرح شده است.

toraatmanshaotarikh - تورات، منشأ و تاریخ
toraatmanshaotarikh - تورات، منشأ و تاریخ
نویسنده: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

 

نخستین و مهم‌ترین بخش از مجموعه‌ی عهد قدیم کتاب تورات است. درباره‌ی نویسنده، تاریخ و چگونگی نگارش این کتاب بحث‌های بسیار زیادی مطرح شده است.
کتاب تورات با توجه به پنج بخش تشکیل دهنده‌ی آن، یعنی پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه، گاهی اسفار پنج‌گانه خوانده می‌شود، که به لحاظ منشأ و تاریخ نگارش مورد بحث‌های بسیار جدی قرار گرفته و عرصه‌ی آراء بسیار متفاوت و تعیین کننده‌ای واقع شده است. آراء این باب را می‌توان به سه بخش کلی تقسیم کرد، که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

1. دیدگاه سنت یهودی – مسیحی

در سنت یهودی – مسیحی اعتقاد بر این بوده است که نویسنده‌ی واقعی اسفار پنج‌گانه تورات حضرت موسی بوده و این کتاب همان است که آن حضرت در کوه سینا از خداوند دریافت کرده است. برای اثبات این مدعا به فقراتی از خود تورات استناد می‌شده است. در این کتاب آمده است: «و موسی این تورات (1) را نوشته آن را به بنی لاوی… و به جمیع مشایخ اسرائیل سپرد» (تثنیه، 31: 9). (2)
در سنت یهودی اعتقاد دیگری نیز درباره منشأ و زمان پیدایش تورات وجود داشته است. براساس این اعتقاد، که در تلمود آمده، کتاب تورات نه تنها قبل از آنکه خداوند آن را به موسی وحی کند، بلکه حتی قبل از خلقت جهان در آسمان وجود داشته است. (3) به همین سبب وقتی خداوند اراده کرد که تورات را به بنی‌اسرائیل دهد فرشتگان اعتراض کردند؛ چون می‌خواستند این کتاب را برای خود نگاه دارند، اما موسی برای آنان چنین استدلال کرد که در این کتاب آمده است «دزدی نکن، زنا نکن، قتل نکن» و این امور تنها برای مخلوقات جسمانی معنا می‌دهد. (4)
دانشمندان یهود در تلمود سخنان زیادی درباره وجود تورات قبل از جهان گفته‌اند. تورات صدها نسل یا دو هزار سال قبل از خلقت جهان وجود داشته و در واقع وسیله‌ی گرانبهایی بوده که جهان با آن خلق شده است. در کتاب امثال سلیمان و نیز کتاب حکمت یشوع بن سیراخ (از کتاب‌های اپوکریفایی عهد قدیم)، حکمت که موجودی دارای شخصیت است قبل از خلقت جهان وجود داشته و به وسیله‌ی آن جهان خلق شده است (برای نمونه، امثال سلیمان، 8: 22-32). در سخنان دانشمندان یهود این حکمت با تورات یکی گرفته شده است. (5) فیلسوف یهودی، فیلون اسکندرانی، لوگوس یا کلمه‌ی خداوند را با تورات یکی می‌گیرد و به وجود آن قبل از خلقت جهان و نقش آن در خلقت جهان تأکید می‌کند. (6)
در مقابل، عده‌ای از دانشمندان یهود وجود قبلی تورات را رد کرده‌اند. سعدیا بن یوسف (882-942 م.) می‌گوید وجود قبلی تورات با اصل «خلقت جهان از عدم» نمی‌سازد و اگر در کتاب امثال سلیمان (8: 2) می‌گوید که حکمت وجود داشته، مقصود آن است که خدا جهان را حکیمانه خلق کرده است. دانشمند دیگر یهودی، ابن عزرا، می‌گوید معنا نمی‌دهد که تورات 2000 سال قبل از خلقت جهان به وجود آمده باشد، چرا که زمان تابع حرکت است و حرکت پس از خلقت جهان به وجود آمده است. دانشمند دیگر، یهودای هالوی، می‌گوید تورات علت غایی جهان است، نه علت فاعلی، یعنی جهان به این سبب خلق گردید که تورات وحی شود. (7)
از اعتقاد به وجود قبلی تورات که بگذریم، اعتقاد سنتی یهود این بوده که تورات موجود را حضرت موسی نوشته است. در کتاب دانشمندان یهود، در تلمود، نوعی سند برای تورات ذکر کرده‌اند: «موسی تورات را در کوه سینا دریافت کرد و آن را به یوشع سپرد. و یوشع آن را به پیران دانشمند، و پیران به انبیا، و انبیا به اعضای انجمن کبیر سپردند». (8) این دانشمندان گفته‌اند که همه‌ی تورات را موسی نوشته است غیر از هشت آیه آخر سفر تثنیه که درباره‌ی وفات موسی (علیه‌السلام) و حوادث پس از آن است. (9) اما عالمان دیگری همه تورات را نوشته‌ی حضرت موسی شمرده‌اند و عالم یهودی، موسی بن میمون، اعتقاد به اینکه تورات را حضرت موسی آورده است و این کتاب هرگز تغییر نخواهد کرد، را در اعتراف‌نامه‌ی سیزده‌بندی خود، که مورد پذیرش یهودیان سنتی پس از او واقع شد، آورده است. (10) مطابق این اعتقاد تورات فعلی دقیقاً همان کتابی است که حضرت موسی در کوه سینا دریافت کرد که نه در گذشته تغییر کرده است و نه در آینده تغییر خواهد کرد. این کتاب و قوانین آن تا زمان آمدن مسیح موعود (11) منسوخ نخواهد شد و هیچ کتاب و شریعتی جای آن را نخواهد گرفت. نه چیزی از این کتاب کم خواهد شد و نه چیزی بر آن افزوده خواهد شد. در خود تورات آمده است: «تمام اوامری را که به شما می‌دهم اطاعت کنید؛ چیزی به آن نیفزایید و چیزی هم از آن کم نکنید». (12) مسیحیت سنتی نیز معتقد بوده است اسفار پنج‌گانه‌ی تورات را حضرت موسی نوشته است. (13) پدران اولیه‌ی کلیسا از قبیل ایرنئوس، ترتولیان و کلمنت اسکندرانی و جروم نیز معتقد بودند که نویسنده‌ی اسفار پنج‌گانه حضرت موسی بوده است. (14) تعبیر برخی نویسندگان مسیحی در این باره چنین القا می‌کند که گویا اعتقاد به اینکه موسی نویسنده‌ی تورات است یک عقیده‌ی قدیمی و منسوخ است: «در قدیم مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است، اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان می‌دهد که پاسخ به مسئله‌ی اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور می‌شود، دشوارتر است». (15) و نویسنده‌ای دیگر می‌گوید: «برای چندین قرن اعتقاد یهودیان و مسیحیان این بود که موسی تورات را نوشته است»؛ (16)
اما به نظر می‌رسد که برخلاف آنچه این عبارت‌ها القا می‌کند، این اعتقاد منسوخ نشده باشد و هنوز یهودیان و مسیحیان سنتی همین اعتقاد را داشته باشند.
نکته‌ی دیگر درباره‌ی کتاب تورات از مجموعه‌ی عهد قدیم به دست می‌آید و آن اینکه کتاب تورات یکی دو بار ناپدید شده و بعدها پیدا شده و یا دوباره نگاشته شده است. در کتاب دوم پادشاهان، باب بیست و دوم، و نیز کتاب دوم تواریخ ایام، باب سی و چهارم، چنین آمده است که کاهن اعظم به پادشاه، یوشیا، خبر می‌دهد که کتاب تورات را پیدا کرده‌ام. اما وقتی پادشاه این کتاب را مطالعه می‌کند بسیار برآشفته می‌شود، چرا که مشاهده می‌کند به این کتاب عمل نشده است. همچنین در کتاب نَحَیما، باب هشتم، آمده است که عزرای کاهن کتاب تورات را، که بار دیگر از بین رفته بود، برای مردم خواند.
عالمان سنتی بر آن بوده‌اند که کتاب تورات را بختنصر در هنگام حمله به اورشلیم در آتش سوزانید و بعد از اسارت بابلی، عزرای کاهن آن را دوباره نوشت. (17) عده‌ای هم در این تردید دارند کتابی که عزرای کاهن برای بنی‌اسرائیل خواند همان کتاب یافت شده در عصر یوشیای پادشاه باشد؛ چرا که به گفته‌ی کتاب مقدس آن کتاب در عصر یوشیا در یک روز دوبار برای بنی‌اسرائیل خوانده شد؛ در حالی که قرائت کتاب عزرا یک هفته‌ی تمام طول کشید. (18) هر چند ممکن است مطابق آنچه در کتاب مقدس آمده این گونه پاسخ دهند که در زمان عزرا این کتاب با شرح و تفسیر خوانده می‌شده و به همین دلیل یک هفته طول کشیده است، اما مشکل اینجاست که چگونه تورات فعلی، که کتابی مفصل است، در یک روز دوبار برای مردم خوانده شده است. پس کتاب عصر یوشیا غیر از کتاب فعلی بوده است.
با این حال اعتقاد سنتی بر این بود که کتاب فعلی را حضرت موسی نوشته است و در واقع همین کتاب در عصر یوشیا پس از آنکه مدت‌ها ناپدید شده بود یافت شد و عزرای کاهن همان کتاب حضرت موسی را بازنویسی کرده و به صورت کتاب فعلی درآورده است.

2. دیدگاه نقادان قدیم

دانشمندان تلمودی معتقدند که نویسنده‌ی اسفار پنج‌گانه حضرت موسی بوده است. از آنجا که اندیشه‌های تلمودی پس از نگارش این مجموعه (یعنی پس از قرن پنجم میلادی) به اعتقادات راست کیشی یهودی تبدیل شد، اعتقاد به اینکه موسی نویسنده‌ی تورات است، به عنوان اعتقادی راست‌کیشانه پذیرفته شد و در طول قرون وسطا سخن در مخالفت با این اعتقاد آسان نبود. فرقه‌ی یهودی «فریسیان»، که خود را راست کیش می‌دانستند، مخالفان این اعتقاد را بدعت‌گذار قلمداد می‌کردند.
نخستین کسی که به طور مشخص با این اعتقاد سنتی مخالفت کرد دانشمند یهودی ابراهیم بن عزرا (1089-1164 م.) بوده است. او در کتابش، تفسیر سفر تثنیه، نکاتی را به صورت رمز آورده است که نشان می‌دهد انتساب تورات به موسی مشکل دارد. بعدها دانشمند شهیر، باروخ اسپینوزا (1632-1677 م.) در کتابش، رساله‌ای در باب الهیات و سیاست، می‌کوشد تا رمزهای ابن عزرا را بگشاید. او علاوه بر نکاتی که ابن عزرا آورده است خود نیز شواهدی را از درون تورات می‌آورد که نویسنده‌ی واقعی اسفار پنج‌گانه نمی‌تواند حضرت موسی باشد و این کتاب قرن‌ها پس از حضرت موسی به دست نویسنده‌ای دیگر، به احتمال قوی عزرای کاهن نوشته شده است.
البته باید گفت ویژگی کار ابن عزرا و اسپینوزا این است که آنان به سادگی انگشت روی فقراتی از تورات گذاشته‌اند که نویسنده‌ی آنها نمی‌تواند حضرت موسی باشد. بنابراین، نقد آنان از دیدگاه سنتی را می‌توان یک نقد بسیط و ساده به شمار آورد؛ زیرا کمتر به تحلیل عمیق نیاز دارد. برخی از مواردی که ابن عزرا به آنها به صورت رمز اشاره و اسپینوزا رمزگشایی کرده به قرار زیر است:
1. در ابتدای سفر تثنیه آمده است: «این است سخنانی که موسی به آن طرف اردن… با تمامی اسرائیل گفت». به گفته‌ی تورات بنی‌اسرائیل از مصر حرکت و پس از مدت‌ها سرگردانی در بیابان سرانجام از رود اردن عبور می‌کند و به سرزمین موعود می‌رسد. اما به گفته‌ی همین کتاب حضرت موسی از رود اردن عبور نکرده و در کنار رود اردن وفات یافته است. (تثنیه، 31: 2 و 34: 4-5). بنابراین جمله‌ی اول سفر تثنیه نمی‌تواند نوشته‌ی حضرت موسی باشد، چون وقتی می‌گوید «آن طرف اردن» پس خود نویسنده باید در طرف دیگر آن بوده باشد.
2. در سفر تثنیه آمده است که حضرت موسی به قوم اسرائیل امر فرمود که وقتی از رود اردن عبور کردند و به سرزمین موعود رسیدند در آنجا سنگ‌های نتراشیده را بر افرازند و با آنها مذبحی بسازند و روی سنگ‌ها گچ بمالند و تمامی کلمات شریعت [تورات] را روی آنها بنویسند (تثنیه، 27: 1-8). در کتاب صحیفه‌ی یوشع آمده است که بنی‌اسرائیل این فرمان موسی را اجرا کردند و مذبحی از سنگ‌های نتراشیده که به گفته‌ی ربیان یهود تعداد آنها دوازده عدد بوده است، ساختند و مطابق گفته‌ی موسی، کتاب تورات را بر آنها نگاشتند. (یوشع، 8: 30-32). سؤال این است که آیا تورات فعلی را که حجم بسیار زیادی دارد، می‌توان روی دوازده سنگ نتراشیده نوشت؟ لذا حجم کتاب حضرت موسی باید بسیار کمتر از حجم کتاب فعلی بوده باشد.
3. در سفر پیدایش (22: 14) کوه موریا (کوه خدا) نامیده شده است. این در حالی است که بنابر کتاب مقدس این کوه قرن‌ها پس از حضرت موسی و بعد از آنکه معبد اورشلیم ساخته شد به این نام خوانده شد. پس نویسنده‌ی این قسمت باید بعد از حضرت سلیمان، سازنده‌ی معبد، می‌زیسته باشد و این زمان قرن‌ها پس از حضرت موسی است.
4. در سفر تثنیه ماجرای عوج، پادشاه باشان و تخت آهنی بزرگ او، آمده است (3: 11). این در حالی است که در کتاب مقدس آمده است حضرت داود اولین کسی بود که به شهر ربه حمله و آن را فتح کرد و تخت آهنین عوج را کشف نمود. (دوم سموئیل، 12: 28-29). پس چگونه حضرت موسی گفته است «اینک تخت خواب او تخت آهنین است». پس نویسنده‌ی این عبارت باید پس از حضرت داود می‌زیسته باشد.
همچنین مواردی را خود اسپینوزا اضافه می‌کند که برخی از آنها به قرار زیر است:
1. در آخرین باب سفر تثنیه ماجرای وفات حضرت موسی، سی روز عزاداری بنی‌اسرائیل برای او و اینکه مکان قبر او را کسی تا به امروز ندانسته است و اینکه پیامبری مانند او تا به امروز در بنی‌اسرائیل برنخاسته، آمده است و این سخنان هرگز نمی‌تواند نوشته‌ی حضرت موسی باشد.
البته ممکن است در پاسخ اسپینوزا گفته شود که دانشمندان یهود در کتاب تلمود گفته‌اند که این قسمت از سفر تثنیه را حضرت موسی ننوشته، بلکه یوشع بن نون نوشته است. اما از طرف اسپینوزا می‌توان دفاع کرد که اولاً این دانشمندان قرن‌ها بعد سخن گفته‌اند و چون با مشکل روبه‌رو شده‌اند چنین گفته‌اند و ثانیاً برخی از عبارت‌های این فقره را یوشع بن نون هم نمی‌تواند نوشته باشد. برای نمونه عبارت «و نبی ای مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است». چرا که یوشع جانشین حضرت موسی بود و این عبارت زمان بسیار بیشتری را می‌طلبد.
2. در کتاب تورات نام برخی از مکان‌ها آمده است که به گفته‌ی کتاب مقدس آن مکان‌ها بعدها به چنین نامی خوانده شده و در زمان حضرت موسی نام دیگری داشته‌اند. برای نمونه در سفر پیدایش آمده است: «ابراهیم دشمنان خود را تا «دان» تعقیب کرد» (14: 14). اما از سوی دیگر در سفر داوران آمده است که مردم قبیله‌ی دان، یکی از اسباط بنی‌اسرائیل، شهری به نام لایش را فتح و آن را بازسازی کردند و نام جد خود «دان» پسر یعقوب را بر آن نهادند (18: 28-29). پس نام این شهر مدتها پس از حضرت موسی به «دان» تغییر کرده است و حضرت موسی نمی‌تواند این نام را به کار برده باشد.
3. در سفر خروج ماجرایی نقل شده که تا بعد از وفات موسی ادامه داشته است: «و بنی‌اسرائیل مدت چهل سال من می‌خوردند تا به زمین آباد رسیدند، یعنی تا به سر حد کنعان داخل شدند خوراک ایشان من بود» (16: 35). اما بنی‌اسرائیل پس از حضرت موسی و در زمان یوشع بن نون وارد سرزمین کنعان شدند (صحیفه‌ی یوشع، 5: 12). پس نویسنده‌ی این جمله نمی‌تواند حضرت موسی باشد.
شاید کسی در پاسخ ابن عزرا و اسپینوزا بگوید در بیشتر این موارد اشکال این است که در تورات سخن از چیزی رفته که مربوط به آینده است؛ ولی آیا نمی‌توان گفت که حضرت موسی از طریق وحی از آینده اطلاع یافته و لذا از آن خبر داده است؟
اما از طرف این دو شخصیت می‌توان گفت که سخن از پیشگویی یا رد آن نیست. انبیا در مواردی از آینده سخن گفته‌اند، اما اقوال آنان به گونه‌ای است که پیشگویی بودن آن مشخص است. ولی در موارد فوق این گونه نیست. به هر حال سؤال اینجاست که وقتی حضرت موسی به مردم می‌گفت «ابراهیم دشمنان خود را تا دان تعقیب کرد» آیا مردم نمی‌پرسیدند که «دان» کجاست؟ چون شهری به نام دان در آن زمان وجود نداشت. یا مردم از جملاتی مثل بنی‌اسرائیل وارد سرزمین کنعان شدند، یا موسی مرده یا تا به حال نبی‌ای در میان بنی‌اسرائیل برنخاسته است، چه می‌فهمیدند؟ زیرا حتی اگر کسی پیشگویی هم می‌کند باید از کلمات و جملاتی استفاده کند که برای مخاطبان فهم‌پذیر باشد.
به هر حال اسپینوزا با استناد به شواهدی که از آنها نقل شد مدعی می‌شود که کتاب تورات فعلی قرن‌ها پس از حضرت موسی و به احتمال قوی پس از اسارت بابلی و در قرن پنجم قبل از میلاد به وسیله عزرای کاهن نوشته شده است. (19)

3. دیدگاه نقادان جدید

در قرون وسطا و پس از آن عده‌ای مانند ابن عزرا و اسپینوزا انتساب کتاب تورات موجود را به حضرت موسی زیر سؤال بردند. اما پس از جریان روشنگری در قرن هجدهم و شکل‌گیری نقد تاریخی کتاب مقدس مطالعات نقادانه‌ی تورات و دیگر قسمت‌های کتاب مقدس وارد مرحله‌ی جدیدی شد. نقادان جدید چه از نظر نگاهی که به متون مقدس داشتند و چه از نظر روش بحث با پیشینیان بسیار متفاوت بودند. اینان برخلاف پیشینیان به این متون مانند کتاب‌های عادی بشر نگاه می‌کردند و روش علوم تجربی را در پیش گرفته بودند. در اثر همین جریان، تحولی عظیم در مطالعه متون مقدس به وجود آمد. هر چند به کارگیری روش علوم تجربی در امور فوق طبیعی متون مقدس از قبیل معجزات ثبت شده در آنها سنخیت نداشت و نقادان را به بیراهه کشانید، اما بحث‌های دقیق و علمی آنان در زبان و ساختار این متون، نتایج مهمی را دربرداشت. مهم‌ترین و ریشه‌ای‌ترین بحث این نقادان مربوط به اسفار پنج‌گانه تورات بود که حاصل آن انقلابی عظیم در نظریه‌ی تاریخ نگارش، منشأ و نویسنده‌ی اسفار پنج‌گانه بود. تأثیر این مطالعات به گونه‌ای بود که حتی بسیاری از عالمان سنتی یهودی – مسیحی را به تسلیم خویش درآورد. نویسنده‌ای مسیحی پیرو شاخه ژزوئیت کلیسای کاتولیک پس از رد نظریه‌ی سنتی درباره‌ی اصل و منشأ تورات می‌گوید:
تورات در طول نسل‌ها پدید آمده است: ابتدا روایت‌هایی وجود داشت که قوم یهود آنها را به طور شفاهی به یکدیگر منتقل می‌کردند، سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سرانجام در قرن پنجم قبل از میلاد این مجموعه‌ها در یک کتاب گرد آمد. افرادی که در این کار طولانی و پیچیده شرکت کردند، بسیار بودند، ولی تاریخ، نام اکثریت قاطع آنها را فراموش کرده است. به عقیده‌ی یهودیان و مسیحیان، الهام الهی در همه‌ی مراحل تألیف تورات، همراه و پشتیبان آن بوده است. (20)
حاصل کار نقادان تاریخی کتاب مقدس در رابطه با منشأ تورات این بود که در نگارش تورات از چهار منبع استفاده شده است. این چهار منبع که «یهوه‌ای» یا J (21)، «الوهیمی» یا E (22)، «کاهنی» یا P (23) و «تثنیه‌ای» یا D (24) نام‌گذاری شده‌اند هر یک در بخش‌هایی از تورات مورد استفاده قرار گرفته‌اند. دو منبع یهوه‌ای و الوهیمی اشاره به دو نام خداوند یعنی «یهوه» و «الوهیم» هستند که در تورات به کار رفته‌اند. این محققان می‌گویند در یک منبع نام خداوند «یهوه» و در منبعی دیگر «الوهیم» بوده و با توجه به کاربرد این اسامی، تفکیک قسمت‌هایی از سفر پیدایش که از هر یک از این دو منبع گرفته شده بسیار آسان است. اما در سه سفر خروج، لاویان و اعداد این اسامی به جای همدیگر به کار رفته است و این موضوع، امر تفکیک را قدری مشکل می‌کند. البته تمییز بین دو منبع یهوه‌ای و الوهیمی در سفر پیدایش مشکل پاره‌ای از تناقض‌های موجود در این کتاب را حل می‌کند، زیرا گفته می‌شود از آنجا که یک داستان از دو منبع گرفته شده و در هر کدام از این دو منبع نیز به صورتی متفاوت نقل گردیده، پس نویسنده‌ی نهایی قادر نبوده است که تناقض را حل کند. (25) هر یک از این دو منبع ویژگی‌های خاص خود را دارند. برای مثال در منبع یهوه‌ای مشایخ مستقیماً با خدا ارتباط برقرار می‌کنند، در حالی که در منبع الوهیمی این عمل در رؤیا یا به واسطه‌ی فرشته صورت می‌گیرد. (26)
در سه سفر خروج، لاویان و اعداد علاوه بر دو منبع فوق از منبع کاهنی نیز استفاده شده است. در این منبع برخی از احکام از قبیل ختنه و سبّت (شنبه) و احکام مربوط به کهانت و کاهنان و نیز معبد نقش محوری دارند. برای این منبع، معبد و مسائل مربوط به آن از همه چیز مهم‌تر است. (27)
منبع تثنیه‌ای با سه منبع قبل تفاوت دارد. این منبع حالت خطابه‌ای وداعی دارد که حضرت موسی ارائه کرده است. این منبع تنها منبع کتاب پنجم تورات یعنی سفر تثنیه است و خود در واقع یک نظام دینی کامل را دربر دارد. (28)
این چهار منبع به تدریج در دوره‌های مختلف تاریخ قوم به وجود آمده است. منبع یهوه‌ای از همه قدیمی‌تر است و به قرن دهم قبل از میلاد یعنی عصر داود و سلیمان تعلق دارد. منبع الوهیمی بعد از حضرت سلیمان و پس از آنکه کشور به دو منطقه شمالی و جنوبی تجزیه گردید در بخش شمالی نوشته شده است. منبع تثنیه‌ای در قرن هفتم قبل از میلاد و در عهد پادشاهی یوشیا به وجود آمده است. آخرین منبع به لحاظ تاریخ نگارش منبع کاهنی است که به دوره‌ی اسارت بابلی در قرن ششم قبل از میلاد متعلق است.
نقادان جدید معتقدند که تورات فعلی پس از اسارت بابلی یعنی پس از سال 538 قبل از میلاد از ترکیب این چهار منبع به وجود آمده است. (29) سخن نقادان جدید در باب منشأ تورات از نظر زمان نگارش این کتاب با نظریه اسپینوزا تفاوتی ندارد. اما در نظر آنان مهم این است که نویسنده‌ی نهایی از منابعی مشخص برای تدوین کتاب خود استفاده کرده است.
نکته‌ی دیگر مشکل فراز و فرود شخصیت‌های تورات است. زندگی و شخصیت اکثر انبیای بزرگ و مشایخ به گونه‌ای در تورات مطرح شده است که فراز و فرودهای عجیبی دارد. شخصیت‌های بزرگی مانند نوح، ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، موسی و هارون همه این گونه معرفی شده‌اند. این شخصیت‌ها گاهی به گونه‌ای والا و بزرگ هستند که باید الگوی همه انسان‌ها در تمام اعصار قرار گیرند؛ اما گاهی از همین شخصیت‌ها اعمالی سر می‌زند که بسیار پایین‌تر از افراد معمولی جامعه است.
باز باید تأکید کنیم، مقصود این نیست که چرا از فلان پیامبر بزرگ گناهی سرزده است؛ بلکه سخن این است که یک شخصیت نمی‌تواند گاهی چنان والا باشد که نظیر او را نتوان یافت و گاهی چنان پایین باشد که کمتر کسی مانند او باشد. به نظر می‌رسد چنین زندگی‌نامه‌ای از درون ناسازگار باشد.
شاید بتوان این مشکل را با نظریه‌ی منابع حل کرد. منابعی که افراد ناشناخته‌ای در دوره‌های مختلف و با انگیزه‌های گوناگون نگاشته‌اند و بعدها نویسنده‌ی ناشناخته‌ی دیگری مجموعه‌ی تورات را از میان منابع موجود گردآوری کرده است. برخی از این منابع مربوط به دوره‌ای بودند که پادشاهان بنی‌اسرائیل و نیز توده‌ی مردم در فسق و فجور و حتی شرک و بت‌پرستی غوطه می‌خوردند. آن هم در دوره‌ای که حتی کشتن انبیایی که برای انذار مردم آمده بودند، کار چندان سختی نبود. برای مثال منبع الوهیمی در دوره‌ای نوشته شده که کشور اسرائیل به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده بود. این منبع در بخش شمالی به وجود آمده که به گفته‌ی کتاب پادشاهان به لحاظ دینی اوضاع بسیار نابسامانی داشته است. حال منبعی که در این دوره و این منطقه به وجود آمده است چگونه باید انبیا و مشایخ را معرفی کرده باشد؟ به نظر می‌رسد اگر نظریه‌ی منابع را قبول کنیم و این را نیز بپذیریم که این منابع به این صورت خاص و تحت تأثیر این شریط به وجود آمده‌اند، مشکل فراز و فرود شخصیت‌ها نیز حل می‌شود. یعنی می‌توان فرازها را مربوط به بعضی از منابع و فرودها را به برخی دیگر مربوط دانست و به این معتقد بود که گردآورنده‌ی نهایی صرفاً آنها را گردآوری کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. در ترجمه‌های دیگر به جای «این تورات»، «این قوانین»، «این شریعت» و یا «این تعالیم» آمده است که همه اشاره به یک چیز دارند.
2. The New Encyclopedia Britanica, vol. 14, p. 221.
3. Encyclopedia Judaica, vol. 15, p. 1236.
4. The Jewish Religion: A Companion, p. 563.
5. Encyclopedia Judaica, vol. 15, p. 1236.
6. Loc. cit.
7. Ibid., p. 1237.
8. گنجینه‌ای از تلمود، ص 143.
9. همان، ص 161.
10. تاریخ قوم یهود، ج 3، ص 49-50.
11. یهودیان معتقدند که مسیح موعود عهد قدیم هنوز نیامده است و در آینده خواهد آمد.
12. The Jewish Religion: A Companion, p. 564.
13. The New Encyclopedia Britanica, vol. 14, p. 921.
14. المدخل الی العهد القدیم، ص 85.
15. میشل، کلام مسیحی، ص 32.
16. المدخل الی العهد القدیم، ص 84.
17. همان، ص 85.
18. دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 382.
19. ر. ک.: «مصنف واقعی اسفار پنج‌گانه»، فصلنامه‌ی هفت آسمان، ش 1؛ The Chiet Works of Benedict de Spinoza, ch. 8.
20. کلام مسیحی، ص 32.
21. Jahwist
22. Elohist
23. Priestly Source
24. Deuteronomy
25. صموئیل، المدخل الی العهد القدیم، ص 86-87؛ The New Encyclopedia Britanica, vol. 14, p. 921.
26. Contemporary Jewish Religious Thought, pp. 996-997.
27. Ibid., p. 998.
28. همان، ص 87؛ Loc. cit.
29. همان، ص 86-87؛ الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 2، ص 16-39.

منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1396)، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی – مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، پژوهشکده‌ی تحقیق و توسعه‌ی علوم انسانی، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد