یکى از مباحث مهم کلامى و تفسیرى ، بحث « توحید » و « شرک » است . براساس آیات قرآنى توحید و شرک داراى معیارهاى روشن و با تأسیس مبانى ساختگى نمى توان کسى را مشرک دانست یا وجود آنها را لازمه توحید دانست . بر این اساس امور زیر نه شرک است و نه منافى با توحید :
. 1 طلب شفاعت از پیامبر و صالحان
. 2 درخواست شفا از اولیاى الهى
. 3 درخواست حاجت از پیشوایان دینى
. 4 تعظیم و تکریم صاحب قبر
. 5 استعانت و کمک خواهى از رسول گرامى و غیر او .
براى تبیین و توضیح مطلب ، نیاز به شناسایى دقیق معیارهاى توحید و شرک است و با شناخت و اثبات آنها ، نظرات ساختگى بعضى از فرقه ها روشن مى شود .
حقیقت توحید
توحید در لعنت به معناى چیزى را یکتا و منحصر به فرد دانستن است و هنگامى که بر خداوند اطلاق مى گردد ، به معناى اعتقاد به وحدانیت و یکى بودن او است . توحید و یکتاپرستى ، اساس دعوت پیامبران آسمانى در تمام ادوار است یعنى همه انسان ها ، باید خداى یگانه را بپرستند و از پرستش موجودات دیگر بپرهیزند .
قرآن مى فرماید : « در میان هر امتى پیامبرى برانگیختیم که خدا را بپرستند و از هر معبودى جز خدا بپرهیزند « أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ » ( 1 )
مهمترین انگاره در اینجا این است که چه عملى نشانه توحید و چه عملى شرک است تا نتوان به راحتى به کسى اتهام شرک زد و یا عمل او را خارج از دایره توحید دانست .
اقسام توحید
. 1 توحید ذاتى توحید در ذات یعنى ، خداوند نظیر ، مثل و مانند ندارد « هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ » ( 2 ) و به عبارتى دو واجب الوجود مستجمع جمیع صفات نداریم و خداوند بسیط است و در او ترکیب وجود ندارد .
. 2 توحید در صفات خداوند داراى دو گونه صفات است . صفات ذات ( مثل علم و قدرت ) و صفات فعل ( خالقیت و رازقیت ) . براساس نگرش توحیدى صفات ذات خداوند ، عین ذات او است و دوگانگى بین او و صفات ذاتش وجود ندارد .
. 3 توحید در خالقیت خداوند ، خالق تمام هستى است و وجود علل و عوامل تأثیرگذار در این جهان ، به خداوند بستگى دارد . تمامى این تأثیر و تأثرها از او سرچشمه مى گیرند و بدون اراده و اجازه او هیچ چیز وجود نمى یابد و هیچ تأثیر و تأثرى انجام نمى گیرد . قرآن مىفرماید : « قُلِ اللّهُ خَالِقُ کُلِّ شَىْءٍ » ( 3 ) « بگو خداوند ، آفریننده هر چیز است » . اراده و اختیار انسان ها نیز در راستاى اراده و خواست الهى قرار دارد .
. 4 توحید در مدیریت و ربوبیت یعنى ، انسان تدبیر امور را نیز از خدا بداند همانگونه که او را خالق همه چیز مى داند . پس تنها تربیت کننده و مدبر شئون عالم و خلقت اشیاء و هدایت کننده آنها به سوى اهدافشان به صورت مستقل خداوند متعال است ( الحمد لله رب العالمین ) و هر کس دیگر که شأنى از شئون تدبیر را دارد ، به اذن و اراده و مشیت الهى است .
. 5 توحید در عبادت یعنى ، عبادت و پرستش مخصوص خداوند است و بر این اصل ، همه مسلمانان اتفاق دارد بلکه همه انبیا ، مردم را دعوت به آن کرده اند « وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ » ( 4 ) .
. 6 توحید در تقنین و تشریع یعنى ، حکم و قانون گذارى مخصوص خداوند است مگر آنکه خداوند ، آن را به فردى واگذار نموده و به او اجازه حکم و قانون گذارى دهد « إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ » ( 5 ) .
. 7 توحید در اطاعت یعنى ، اطاعت مخصوص خداوند است و از هیچ انسانى اطاعت کردن واجب نیست مگر اینکه خداوند به پیروى از او فرمان دهد مانند رسول خدا و ائمه معصومین و یا هر فردى که خداوند به اطاعتش امر نماید .
حال وقتى عموم مسلمانان ، در اعتقاد به توحید ، همه موارد یاد شده را مى پذیرند و به آنها اعتقاد دارند ، خارج از این مبنا نمى توان کسى را از دایره توحید بیرون دانست .
فرقه اى از مسلمین دو نوع توحید را متذکر شده اند : ربوبى و الوهى .
توحید ربوبى را اعتقاد به وحدانیت خالق و توحید الوهى را به توحید در عبادت تفسیر کرده و مى گویند : توحید ربوبى کافى نیست و باید توحید الوهى هم داشت . براى اینکه مشرکان عرب ، توحید در ربوبیت و خالقیت داشتند ولى توحید در الوهیت نداشتند در عین حال قرآن آنها را مشرک مى داند .
ابتدا باید بدانیم که توحید در ربوبیت و تدبیر امور ، غیر از توحید در خالقیت است و مشرکان معمولا توحید در ربوبیت نداشتند و مشرکان عرب هم ، توحید در ربوبیت و تدبیر امور نداشتند اگر چه توحید در خالقیت را دارا بوده اند .
این یک نکته کلیدى است که بدون توجه به انواع توحید ، نباید دیگران را متهم به نداشتن آنها کرد و مهمترین بحث در اینجا « توحید در عبادت » است .
توحید در عبادت
اصل مسلم و استوارى است که در میان مسلمانان احدى با آن مخالفت نکرده و تمام طوایف ، درباره آن نظر واحدى دارند و اگر اختلافى در میان باشد ، مربوط به مصادیق است یعنى گروهى از مسلمانان ، بعضى از افعال را عبادت مى انگارند در حالى که عده اى دیگر ، آن را تکریم و تعظیم مى دانند . با مراجعه به کتاب هاى لغت پى مبریم که عبادت و عبودیت ، به معناى خضوع و تذلل است یعنى ، انسان به خود حالت ذلت و خضوع بدهد .
معناى اصطلاحى عبادت که در قرآن به آن اشاره شده و آن مخصوص خداوند متعال است ، به معناى لغوى آن ( مطلق خضوع ) نیست وگرنه لازم مى آید که هر کس کمترین تواضع و خضوعى را بر کسى داشته باشد ، عبادت حرام شمرده شود بلکه عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث ، مقومات و اصولى دارد که با بودن آنها « عبادت » تحقق مى یابد . این ارکان عبارت است از :
. 1 انجم فعلى که گویاى خضوع و تذلل باشد .
. 2 عقیده و انگیزه خاصى که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است از قبیل :
الف . اعتباد به الوهیت کسى که بر او خضوع کرده است . قرآن درباره مشرکان مى فرماید : « آنان که با خداى یکتا ، خدایى دیگر گرفتند ، به زودى خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهى بوده اند و با چه شقاوت و عذابى محشور مى شوند » « الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ » ( 6 )
ب . اعتقاد به ربوبیت کسى که بر او خضوع شده است . قرآن مى فرماید : « همانا خداست پروردگار من و شما بپرستید او را که همین است راه راست » « إِنَّ اللّهَ رَبِّى وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ » ( 7 ) .
حال اگر کسى در برابر انسان هایى خضوع و تواضع کند نه آنها را اله بداند و نه رب و نه مبدأ کارهاى خدایى بیندیشد بلکه آنان را از این نظر احترام کند که آنان « بندگان عزیز خدا هستند ، در سخن به او سبقت نمى گیرند و به دستور او عمل مى نمایند » « عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ » ( 8 ) قطعا چنین عملى جز تعظیم و تکریم و تواضع و فروتنى چیز دیگرى نخواهد بود .
خداوند گروهى از بندگان خود را با صفاتى معرفى کرده است که علاقه هر انسانى را براى تعظیم و تکریم و احترام آنان جلب مى کند آنجا که مى فرماید : « خداوند ، آدم و نوح و اولا ابراهیم و اولاد عمران را برگزیده است » « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ » ( 9 ) و . . .
اگر انسانها این بزرگان و اولیاى الهى ( به خصوص پیامبر اعظم و عترت پاک او را ، در حال حیات و ممات ، از این نظر که برگزیده خدا هستند ، مورد احترام و تعظیم قرار دهد ، کارى بر خلاف توحید انجام نداده اند .
حقیقت شرک
« شرک » در لعت به معناى شرکت در چیزى است و « شریک » همان همتا و همتراز است . شرک در اصطلاح ، به معناى شریک قرار دادن براى خدا در حاکمیت و ربوبیت است و حقیقت آن ، این است که کسى را همتاى خدا و همتراز او در خالقیت ، مالکیت و ربوبیت و عبادت بدانیم . این همان شرک عظیم است . ( 10 )
شرک داراى اقسامى است :
. 1 شرک در الوهیت یعنى ، اعتقاد به موجودى غیر از خداوند که داراى تمامى صفات جمال و کمال به طور استقلال است .
. 2 شرک در خالقیت یعنى ، انسان به دو مبدأ مستقل براى عالم قائل شود ، به طورى که خلق و تصرف در شئون عالم به دستشان باشد ( مثل کسانى که اعتقاد به یک خالق نور و یک خالق ظلمت دارند ) .
. 3 شرک در ربوبیت آن است که انسان معتقد شود در عالم ، ارباب متعددى است و خداوند متعال رب الارباب است به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق به طور استقلال تفویض شده است .
. 4 شرک در عبادت و طاعت به این معناست که انسان خضوع و تذللش ناشى از اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت کسانى باشد که براى آنها خضوع و تذلل مى کند .
بر این اساس « حقیقت شرک » آن است که کسى را همتاى خدا و همتراز او در خالقیت ، مالکیت ، ربوبیت و عبادت بدانیم ولى اگر بگوییم حضرت مسیح ( ع ) بیماران غیرقابل علاج را به اذن خدا شفا مى داد و مردگان را به اذن خدا زنده مى کرد و با علمى که از ناحیه خداوند کسب کرده بود ، از مسائل پنهانى و غیوب خبر مى داد نه راه شرک پوییده ایم و نه سخنى به گزاف گفته ایم . قرآن درباره مسیح مى گوید : رد و ( ( او را به عنوان ) ) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل ( ( قرار دادیم که به آنها بگوید : ) ) من نشانه اى از طرف پروردگار شما ، برایتان آورده ام . من از گل ، چیزى به شکل پرنده مى سازم . سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا ، پرنده اى مى گردد و به اذن خدا ، کور مادرزاد و مبتلایان به برص را بهبود مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم و از آنچه مى خورید و در خانه هاى خود ذخیره مى کنید به شما خبر مى دهم . به یقین در اینها معجزه اى براى شما است . اگر ایمان داشته باشید » ( 11 ) .
بنابراین اگر از پیامبر اکرم ( ص ) و بعضى از بندگان صالح خدا همچون امامان اهل بیت ( ع ) چنین امورى را به همین صورت یعنى ، « به اذن خدا » تقاضا کنیم ، نه تنها شرک نیست بلکه عین توحید است چرا که ما هرگز آنها را همتراز و هم ردیف و شریک خدا و مستقل در تأثیر قرار نداده ایم بلکه بندگانى سر بر فرمان او و مجرى اوامر او دانسته ایم .
شگفت آن که چگونه برخى از فرقه هاى مسلمان نما ، از واژه « شرک » که معناى روشنى دارد برداشت هاى نادرست و ناروایى کرده و هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را ج که جز به اذن خدا کارى نمى کنند ج شرک دانسته اند آن هم مطلبى برخلاف صریح قرآن ؟ ! تمام اشتباهات اینان ، از آنجا ناشى مى شود که آیات قرآن را در کنار هم نچیده اند تا مفهوم واقعى آنها روشن شود بلکه آنچه را که با پیش داورى هاى آنان در بدو نظر هماهنگ بوده ، پذیرفته اند و بقیه را کنار زده اند .
معرفى منابع براى مطالعه
. 1 توحید و زیارت ، آیت الله سید حسن طاهرى خرم آبادى ، قم : بوستان کتاب .
. 2 شیعه شناسى و پاسخ به شبهات ، على اصغر رضوانى ، قم : نشر مشعر .
. 3 وهابیت بر سر دوراهى ، آیت الله ناصر مکارم شیرازى ، قم : انتشارات مدرسه امام على بن ابیطالب .
. 4 آیین وهابیت ، جعفر سبحانى ، قم : نشر مشعر .
پى نوشت ها
. 1 نحل ( ) ، آیه . 2
. 36 حشر ( 59 ) ، آیه . 3
. 23 رعد ( 13 ) ، آیه . 4
. 16 اسراء ( 17 ) ، آیه . 5
. 23 یوسف ( 12 ) ، آیه . 6
. 40 حجر ( 15 ) ، آیه . 7
. 96 آل عمران ( 3 ) ، آیه . 8
. 51 انبیاء ( 21 ) ، آیه 26 و . 9
. 27 آل عمران ( 3 ) ، آیه . 10
. 33 . ک : لسان العرب ، ماده شرک مفردات راغب ، ماده شرک .
. 11 آل عمران ( 3 ) ، آیه . 49