خانه » همه » مذهبی » توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (2)

توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (2)

توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (2)

سلمان فارسی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) چنین نقل می کند: خداوند می فرماید: «ای بندگان، آیا چنین نیست که چه بسا کسی حاجات بزرگ از شما می خواهد و شما حوائج او را بر نمی آورید، تا این که کسی را که محبوب ترین مردم نزد شماست، شفیع قرار می دهد؛ آن گاه حاجات او را به احترام آن شفیع برمی آورید؟ “آگاه باشید و بدانید که گرامی ترین خلق نزد من، محمد و برادر وی علی و امامان پس از اویند که همانا «وسیله» مردم به سوی

a051230e 0f71 4ba6 9a33 81627d9dc445 - توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (2)

0026876 - توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (2)
توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (2)

 

نویسنده: حسن مانیان
منبع اختضصاصی: راسخون

 

00268761 - توسل (کشف، طرح، بررسی و تأیید آراء) (2)

توسل در مکتب اهل بیت (علیهم السلام)
 

مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به توسل اعتقاد دارد و عملاً هم، به ذوات مقدس توسل می جوید.
سلمان فارسی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) چنین نقل می کند: خداوند می فرماید: «ای بندگان، آیا چنین نیست که چه بسا کسی حاجات بزرگ از شما می خواهد و شما حوائج او را بر نمی آورید، تا این که کسی را که محبوب ترین مردم نزد شماست، شفیع قرار می دهد؛ آن گاه حاجات او را به احترام آن شفیع برمی آورید؟ “آگاه باشید و بدانید که گرامی ترین خلق نزد من، محمد و برادر وی علی و امامان پس از اویند که همانا «وسیله» مردم به سوی من هستند.” (52) این که هر کس حاجتی دارد و سودی را می خواهد یا دچار حادثه ای سخت و زیان بار گشته و خواهان رفع آن است، باید مرا به محمدو خاندان پاکش بخواند تا به نیکوترین وجه حاجت او را بر آورم.»
ابن شهر آشوب از امام علی (علیه السلام) نقل می کند که حضرت در ذیل آیه «وَ ابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ؛ و وسيله‏اى براى تقرب به او بجوئيد!» (53) فرمودند: «أنَا وَسیلَتُهُ؛ من وسیله خدا هستم.» (54)
از حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) چنین نقل شده است: «امامان از فرزندان حسین اند، هر کس از آنان اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده و هر کس از آنان سرپیچی کند، همانا خدا را نافرمانی کرده است. آنان دستگیره محکم و وسیله به سوی خدایند.» (55)
در امالی شیخ طوسی به نقل از محمد بن مثنی آمده است: من از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: «ما واسطه میان شما و خدای عزّ و جلّ هستیم.» (56)
ابان بن تغلب از امام باقر (علیهم السلام) نقل می کند: «آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) آن ریسمان خدایند که فرموده است: همگی چنگ به ریسمان خدا بزنید و پراکنده نشوید.» (57)
اعرابی از رسول خدا پرسید که در آیه «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا؛ و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد.» (58) مراد از حبل چیست؟ رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دست او را گرفتند و بر شانه حضرت علی (علیه السلام) گذاشتند و فرمودند: «ای اعرابی، این ریسمان خداست، به او چنگ بزن.» آن اعرابی نیز حضرت علی (علیه السلام) را در آغوش گرفت و گفت: «خداوندا، من تو را شاهد می گیرم که چنگ به ریسمانت زده-ام.» آن گاه رسول خدا فرمودند: «هر که می خواهد به اهل بهشت بنگرد، به این مرد نگاه کند.» (59)
لزوم تمسک به «حبل الله» از مسلمات قرآن است و آیه شریفع «اعتصام» صراحت دارد که خداوند متعال از جانب خود برای نجات آدمیان، ریسمان تعیین کرده است و آن را که وسیله و سبب نیل به سعادت دنیا و آخرت و رسیدن به قرب الهی است، در دسترس ابنای بشر قرار داده و همگی را به اعتصام به آن امر فرموده است. این همان دستور توسل و استمداد از غیر خدا به اذن اوست که آیه با کمال وضوح، آن را بیان کرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) یعنی مفسر قرآن، نیز مصداق آن را نشان داده و آل محمد را «حبل الله» و وسیله قرب به خدا نامیده است.
شیخ صدوق از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می کند:

روز قیامت پس از آن که بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ مسکن یابند، بنده ای هفتاد خریف در میان آتش بماند، هر خریف هفتاد سال است، سپس به خدا رو می کند و می گوید: «ای پروردگار، یاری می جویم از تو به حق محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیتش (علیهم السلام) برای این که به من رحم نمایی.» خدا به جبرئیل فرمان می دهد او را از جهنم بیرون آورد. آن گاه خدا می فرماید: «آگاه باش، به عزت و جلالت خودم سوگند، اگر نبودند کسانی که مرا به حقشان قسم دادی، هر آینه بر خواری ات در آتش می افزودم، ولی بر خودم حتم کرده ام هر بنده ای مرا به حق محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیتش (علیهم السلام) قسم دهد و سعادت خویش را از من بخواهد، او را بیامرزم و از گناهی که بین من و اوست، درگذرم. اینک تو را آمرزیدم و از گناهت درگذشتم. آن گاه او را به بهشت می برند.» (60)
 

دلائل عقلی بر جواز توسل
 

با توجه به قطعیت عالَم برزخ و وجود حیات پس از مرگ برای روح انسان و دلالت آیات و روایات در این زمینه، جایی برای اشکال بر توسل به مردگان باقی نمی ماند همچنان که سیره سلف و قاطبه مسلمانان دالّ بر این امر است. حال به منظور روشن تر شدن بحث و ارائه پاسخ حَلّی، علاوه بر جواب نقضی در مقابل شبهات و اشکالاتی که در مورد توسل می شود، دلایل عقلی نیز ارائه می شود. در این باره نیز علمای مذاهب، اعم از شیعه و سنی به بحث پرداخته، دلایل عقلی خویش را ارائه کرده اند که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
سید شریف جرجانی در کتاب «حاشیه بر مطالع» در اوائل آن کتاب در بیان شرح صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و نیاز به توسل به آنان می گوید: «اگر گفته شود این توسل در صورتی متصور است که ارواح، متعلق به بدن ها باشد و وقتی مجرد از بدن بودند، توسل امکان پذیر نیست؛ زیرا جهت مقتضی مناسبی بین این دو نیست. می گوییم: همین که آنان قبلاً تعلق داشته اند، کفایت می کند. از این جهت که با همت بلند متوجه تکمیل نفوس ناقص اند، قطعاً اثر همین علاقه در آن ها باقی است و به خاطر همین زیارت مرقدهای آنان برای رساندن نور فیض از آنان به زائرانشان صورت می گیرد، چنان که اهل بصیرت این را مشاهده می کنند.» (61)
فخر رازی می گوید: «انسان گاهی پدر و مادرش را در خواب می بیند و از آنان در مورد چیزهایی می پرسد و آنان پاسخ های صحیحی می دهند و چه بسا به چیزی که در جایی مخفی است، اشاره می کنند که هیچ کس نمی داند.» (62) وی در همین کتاب، جریان فردوسی را نقل می کند که وقتی «شاهنامه» را نوشت و نزد سلطان محمود برد، او آن قدر که باید و شاید حق او را ادا نکرد. لذا دلتنگ شد و در خواب، «رستم» را دید. رستم به او گفت: تو در آن کتاب مرا زیاد مدح کردی و من جزء مردگانم و قادر بر برآوردن حق تو نیستم ولیکن برو در فلان جا و آن جا را بکَن، در آن جا گنجی خواهی یافت، آن را برگیر. سپس قول فردوسی می گوید که گفت: کَرَم رستم بعد از مرگش از «محمود» در حال حیاتش بیشتر بود.» (63)
محمد بن شریف نظام الدین احمد بن هروی در شرح کلام «شیخ اشراق» در مورد زیارت اولیاء و علماء بعد از این که انعکاس انوار و اشراقیات از اولیاء به افراد ناقص را یادآوری می کند. و آن را دلیل توجه به استاد و مرشد کامل در حال حیات و ممات به شمار می آورد، می گوید: «و توسل به ارواح اولیاء و علمای متورع نیز مفید است البته.» (64)
بنابراین، از نظر عقلی نیز توسل امر لغوی نبوده و دارای ثمرات بسیار مادی و معنوی است، و این، بدان جهت است که ارواح چه قبل از مرگ و چه پس از آن، توجه به اطرافیان دارند، لذا توسل هر متوسلی را پاسخ می دهند و عقل قدرت درک این را دارد و با تجربه نیز در زندگی انسان ها ثابت شده است. کافی است به سیر تاریخی علمای شیعه که به این امر معتقد بوده و مشکلات خود را از این طریق، حل می کرده اند، نگریسته شود که چه قدر آنان از بزرگان بعد از مرگشان بهره ها گرفته اند و چه مشکلات علمی و معنوی را از طریق آنان حل کرده اند. در این زمینه می توان به زندگی نامه این بزرگان مراجعه کرد و سیره آنان را ملاحظه نمود.
ابو علی سینا در کتاب «اشارات و تنبیهات» بحثی را تحت عنوان این که نفس بعد از مفارقت از بدن، بر کمالات ذاتی خویش باقی است، (65) این مسئله را بیان می کند؛ لذا دلیلی ندارد این نفسی که در حال حیات که گرفتار بدن مادی است، توجه به نیاز مسائل دارد و آن را برآورده می کند، بعد از مرگ بدن مادی که از این موانع و مشکلات جدا می شود و با بقای تجردی خویش توجه بیشتری دارد و لذا بهتر می تواند به مسائل خویش توجه کند، بگوییم این کارها جایز نیست.
پس اگر نبی و ولی در حال حیات می توانند توسل مسائل را پاسخ دهند و این امر شرک نبود و مشکلی نداشت، بعد از مرگ نیز با بقای نفس و توجه بهتر آن به طریق اولی باید پاسخ دهند و هیچ سخن مخالف توحید ابزار نشده و عمل متوسل، شرک آلود نیست. (66)

نظریه علمای اهل سنت در جواز توسل
 

بسیاری از دانشمندان اهل سنت در جواز توسل به پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) و اولیای الهی، سخن گفته و بعضی از ایشان ادعای اجماع کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:
سُبکی از علمای بزرگ اهل سنت می گوید: «از روش شخصیت ها و بزرگان صالح گذشته استفاده می شود که تبرک به قبور مردگان امری شرعی و دینی است و مانعی ندارد، چه رسد به قبور پیامبران و اگر کسی ادعا کند که قبور پیامبران با قبور سایر مردگان برابر و یک سان است، سخن زشت و باطلی به زبان آورده است؛ چون موجب پایین آوردن مقام شامخ پیامبران شده است و شکی نیست که سبک شمردن مقام رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و یک سان دانستن آن حضرت با دیگران کفر است. (67)
زینی دحلان مفتی مکه مکرمه می نویسد: «هر کس ذکرهای گذشتگان را تتبع نماید و دعاها و اوراد آنان را مطالعه کند، موارد زیادی از توسل آنان به انبیاء و صالحان را خواهد یافت. قضیه توسل به پیامبران را جز وهابیان، هیچ کس از بزرگان گذشته انکار نکرده اند و اگر بخواهیم آثار و نظریه بزرگان گذشته امت اسلامی را درباره توسل جستجو و ثبت کنیم، کتاب های متعددی تألیف خواهد شد، نمونه هایی که ذکر کردیم برای کسانی که توفیق، نصیب آنان شده و گوش شنوا دارند، کفایت می کند.» (68)
ابن تیمیه می نویسد: «هرکس به مرده و یا فرد دور از نظر، استغاثه کند و در گرفتاری ها از وی استمداد کند و طلب حاجت نماید، ظالم، گمراه و مشرک است.» (69) حصنی دمشقی از علمای بزرگ شافعی پس از نقل سخن ابن تیمیه که توسل به پیامبران را پس از مرگ، شرک شمرده، گفته است: «از این سخن ابن تیمیه بدن انسان می لرزد، این سخن قبل از زندیق حران، ابن تیمیه، از دهان کسی در هیچ زمان و هیچ مکان بیرون نیامده است، این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیله ای برای رسیدن به نیت ناپاکش در بی اعتنایی به ساحت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قرار داده و با این سخنان بی اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده و مدعی شده که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است و این عقیده به یقین، کفر و در واقع زندقه و نفاق است.» (70)
شیخ خلیل احمد سهارنپوری در کتاب خود «المهنّد علی المفنّد» فتوای 75 نفر از علمای بزرگ اهل سنت کشورهای مختلف اسلامی را بر جواز توسل به قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) جمع آوری کرده، خلاصه آن از این قرار است: «از نظر ما و مشایخ ما زیارت قبر سید المرسلین (صلی الله علیه وآله وسلم) از بزرگ ترین قربت ها و از مهم ترین ثواب ها و مهم ترین وسیله برای دست یابی به درجات بلند می باشد. حتی امری است نزدیک به درجه واجبات، گرچه برای رسیدن به آن، جز با تحمل رنج سفر چاره ای دیگر نباشد.» (71)

سیره عملی علمای اهل سنت در توسل
 

علاوه بر آن چه از عبارات دانشمندان اهل سنت درباره برکات توسل به مرقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ذکر شد، شواهد بیشتری در دسترس است که از خشوع و توسل جمعی دیگر به قبور و مزارهای اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و دیگر انسان های بزرگ و والامقام امت حکایت می کند:
خطیب بغدادی در «تاریخ» خود گوید: «در سمت غرب بالای شهر، مقابر قریش است که در آن موسی بن جعفر و جمعی از افاضل، مدفونند.» سپس از چند تن از ابو علی خلّال شیخ حنابله در زمان خود نقل می کند: ابو علی خلّال می گوید: «هیچ امر مهمی برایم پیش نیامد مگر آن که چون مرقد موسی بن جعفر را قصد کردم و به او متوسل شدم، خداوند آن چه را می خواستم برایم تسهیل نمود.» (72)
ابو حاتم محمد بن حبان تمیمی بستی رجالی نام دار اهل سنت در شرح حال امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می نویسد: علی بن موسی الرضا از سادات و عقلای اهل بیت و بزرگان و نجیبان تبار هاشم… قبر او در سناباد، بیرون «فوقان» در کنار قبر رشید، بوده و زیارت می شود. من آن را بارها زیارت کرده ام. «مادامی که در طوس بودم، هیچ سختی به من نمی رسید، مگر آن که قبر علی بن موسی را زیارت کنم و در آن جا از خداوند می خواستم مشکلم را برطرف کند و دعایم اجابت و سختی ام برطرف می شد. این چیزی است که بارها تجربه کرده و نتیجه گرفته ام. خداوند ما را بر دوستی مصطفی و اهل بیتش بمیراند.» (73)
شهاب الدین بن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» در شرح حال امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به نقل از حاکم در «تاریخ نیشابور» می گوید: از محمد بن مؤمل… شنید که می گفت: به همراه پیشوای اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه و عِدل او ابو علی ثقفی و گروهی از مشایخمان به زیارت قبر علی بن موسی الرضا در طوس رفتیم. «آن چه تعظیم و تواضع و تضرعی از ابن خزیمه در کنار آن بقعه دیدم که ما را به حیرت آورد.» (74)
خطیب در «تاریخ بغداد» هنگام ذکر مزار ابوحنیفه از امام شافعی نقل می کند: «من به مزار ابو حنیفه تبرک می جویم و همه روزه آن را زیارت می کنم و چون مرا حاجتی رسد، دو رکعت نماز می گزارم و کنار قبر او می آیم، در آن جا از خداوند حاجتم را می خواهم و هنوز دور نشده ام که حاجتم روا می شود.» (75) بنابراین، توسل به ارواح مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) و نیکان امت و تبرک به مراقد آنان، سیره همیشگی مسلمانان در طول قرن ها و نسل ها بوده و علمای امت اسلام در این امر پیش گام بوده اند. (76)

نتیجه گیری
 

مباحثی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. یکی از واجبات الهی، موالات و محبت اهل بیت رسالت (علیهم السلام) است.
2. محبت اهل بیت رسالت (علیهم السلام) می تواند یکی از بهترین وسیله هایی باشد که خدای سبحان ما را به تمسک به آن فرا خوانده است و یکی از راه هایی است که انسان را به سوی رضای الهی راهنمایی و پیروی می کند و انسان با توسل و تمسک به کسانی که محبوب خدا هستند مانند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و معصومان (علیهم السلام) و مؤمنان صالح، به تقرب الهی دست می یابد.
3. ارائه لفظ «الوسیله» در آیه «وَ ابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ»، محقق ساختن حقیقت عبودیت و رویکرد خاضعانه و نیازمندانه به حضرت حق است که لازمه و ابراز این رابطه، علم و عمل است.
4. بشر برای تحصیل مقاصد معنوی؛ مانند تقرب به خدا، بسان تحصیل مقاصد دنیوی، باید به اسباب متوسل شوند و بدون سبب، تحصیل مسبب، امکان پذیر نیست.
5. مراد از «حَبْلِ اللّهِ» چیزی غیر از خداست و هرگونه وسیله، ارتباط با ذات احدیت را شامل می شود، خواه این وسیله، اسلام باشد یا قرآن و یا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) باشند، تمامی این مصادیق محتمل در مفهوم گسترده ارتباط با خدا که از معنای «حَبْلِ اللّهِ» استفاده می شود، جمع است.
6. افراد خطاکار باید نخست توبه کنند و از راه خطا برگردند، سپس برای قبول توبه خود از استغفار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) استفاده کنند. بنابراین، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خود آمرزنده گناه نیست؛ او تنها می تواند از خدا طلب آمرزش کند.
«پروردگارا، از تو درخواست می کنم به حق «سؤال کنندگان» و به حرمت گام هایی که به سوی تو برمی دارم…، از تو می خواهم ما را از آتش باز داری و گناهان ما ببخشی؛ زیرا گناهان را جز تو کسی نمی بخشد…»

پي‌نوشت‌ها:
 

1. مائده، 35
2. اسراء، 56 و 57
3. شوری، 23
4. الدر المنثور، ج 6، ص 7
5. الصواعق المحرقه، ص 146
6. توسل به اهل بیت (علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 77
7. المصنف، ص 264
8. نهج البلاغه، خطبه 110
9. تفسیر المیزان، ج 6، صص 328- 332
10. تفسیر المیزان، ج 6، صص 328- 332
11. توسل به اهل بیت (علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 79
12. تفسیر نمونه، ج 4، ص 364
13. القاعده الجلیله فی التوسل و الوسیله، صص 4 و 5
14. تفسیر القرآن الحکیم، ج 6، ص 371
15. صحیح مسلم، ج 1، ص 289
16. شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 173
17. اسراء، 57
18. توسل به اهل بیت (علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، صص 83 و 84
19. اسراء، 57
20. اسراء، 56
21. تفسیر المیزان، ج 15، ص 127
22. آل عمران، 103
23. صحیح مسلم، ج 7، ص 132
24. الحدائق الناظره، ج 5، ص 183
25. ینابیع المودّۀ، ج 3، ص 40
26. شواهد التنزیل، ج 1، ص 169
27. ینابیع المودّۀ، ج 1، ص 357
28. الغیبه نعمانی، ص 43
29. تفسیر المیزان، ج 3، ص 417
30. ر.ک بحارالانوار، ج 27، ص 312
31. تفسیر کبیر، ج 4، ص 178
32. روح المعانی، ج 3، ص 320
33. توسل به اهل بیت (علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 90
34. یوسف، 97
35. یوسف، 98
36. تفسیر نمونه، ج 10، ص 75
37. نساء، 64
38. تفسیر کبیر، ج 5، صص 167- 168
39. الجامع لإحکام القرآن، ج 5، ص 265
40. تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 71
41. تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 222
42. تفسیر نمونه، ج 3، ص 499
43. البراهین الجلیه فی دفع تشکیکات الوهابیه، صص 47 و 48
44. نساء، 64
45. المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 615
46. وفاء الوفاء، ج 4، ص 1373
47. آیین وهابیت، ص 159
48. المعجم الکبیر، ج 9، ص 30
49. وفاء الوفاء، ج 4، ص 1373
50. توسل به اهل بیت (علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 106
51. کنز العمال، ج 15، ص 396
52. بحارالانوار، ج 22، ص 369
53. مائده، 35
54. مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 273
55. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 62
56. بحارالانوار، ج 23، ص 101
57. بحارالانوار، ج 65، ص 233
58. آل عمران، 103
59. مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 273
60. کشف الغطاء، ج 2، ص 308
61. السیف الصیقل، ص 185
62. المطالب العالیه من العلم الالهی، ج 7، ص 131
63. المطالب العالیه من العلم الالهی، ج 7، صص 131 و 132
64. انواریه، ص 232
65. اشارات و تنبیهات، ج 3، ص 445
66. توسل به اهل بیت (علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، صص 118- 120
67. شفاء السّقام فی زیاره خیر الانام، ص 130
68. الدّرر السنیّه فی الردّ علی الوهابیۀ، ج 1، ص 31
69. منهاج السنّه النبویّه، جزء اول، ص 11
70. دفع الشبهه عن الرسول و الرساله، ص 131
71. عقاید اهل سنت و جماعت در ردّ وهابیت و بدعت، ص 86
72. تاریخ بغداد، ج 1، ص 120
73. الثّقات، ج 8، صص 456 و 457
74. تهذیب التهذیب، ج 7، ص 388
75. تاریخ بغداد، ج 1، ص 123
76. توسل به اهل بیت (علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، ص 131
 

منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. آلوسی البغدادی، ابوالفضل شهاب الدین السید محمود، روح المعانی، انتشارات دار الإحیاء التراث العربی، بی چا، بیروت، بی تا.
3. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، انتشارات مؤسسه اعلمی، بی چا، بی جا، 1425ق.
4. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون الاخبار الرضا(علیه السلام)، تصحیح مهدی حسینی لاجوردی، انتشارات دار العلم، بی چا، قم، 1406ق- 1364ش.
5. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، القاعده الجلیله فی التوسل و الوسیله، انتشارات رئاسه اداره البحوث العلمیه و الافتاء و الاداره العامه للطبع، چاپ اول، ریاض، 1420ق.
6. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السّنۀ النبویۀ فی نقض کلام الشیعه و القدریه، انتشارات دار الکتب العلمیه، بی چا، بیروت، 1417ق.
7. ابن سینا، اشارات و تنبیهات، شرح محقق طوسی و فخر رازی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، بی چا، قم، بی تا.
8. ابن شهر آشوب، ابو جعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، انتشارات دار الضواء، چاپ دوم، بیروت، 1412ق.
9. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(علیه السلام)، نهج البلاغه، انتشارات مرکز البحوث السلامیه، بی چا، بیروت، 1387ق.
10. بیضاوی، ناصر الدین بن سعید عبدالله بن عمر بن محمد شیرازی، تفسیر البیضاوی، انتشارات دار الکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، 1408ق.
11. حافظ، عبیدالله بن عبدالله بن احمد (معروف به حاکم حسکانی)، شواهد التّنزیل لقواعد التّفضیل، انتشارات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، بیروت، 1393ق.
12. حاکم نیشابوری، ابو عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، انتشارات دار الکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، 1411ق.
13. حصنی، ابوبکر محمد بن عبد المؤمن، دفع الشبهه عن الرّسول و الرّساله، انتشارات دار الإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1418ق.
14. خطیب بغدادی، احمد علی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبد القادر عطاء، انتشارات دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، 1417ق.
15. رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، انتشارات دارالمنار، چاپ چهارم، مصر، 1373ق.
16. زینی دحلان، احمد، الدّرر السنیّه فی الردّ علی الوهابیۀ، انتشارات دار الکتب العربیه الکبری، بی چا، مصر، بی تا.
17. سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، چاپ دهم، قم، 1380ش.
18. سبکی، تقی الدین، السیف الصیقل، تحقیق محمد زاهد کوثری، انتشارات مکتبۀ زهران، چاپ اول، مصر، بی تا.
19. سبکی، تقی الدین، شفاء السّقام فی زیاره خیر الانام، انتشارات دار الفکر، بی چا، بیروت، 1404ق.
20. سمهودی، نورالدین علی بن محمد، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، انتشارات دار الاحیاء التراث العربی، بی چا، بیروت، 1402ق.
21. سهارنپوری، شیخ خلیل احمد، عقاید اهل سنت و جماعت در ردّ وهابیت و بدعت، ترجمه عبد الرحمن سربازی، چاپ انتشارات علمی، بی چا، بی جا، 1370ش.
22. سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدر المنثور، بی نا، چاپ اول، بیروت، 1403ق.
23. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مرکز نشر فرهنگی رجا، قم، 1363ش.
24. طبرانی، ابو القاسم سلیمان بن احمد بن ایوب اللحمی، المعجم الکبیر، انتشارات مکتبۀ ابن تیمیه، چاپ دوم، قاهره، بی تا.
25. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، انتشارات دار الفکر، چاپ اول، بیروت، 1404ق.
26. فخر الرازی، التفسیر الکبیر، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیروت، بی تا.
27. قرشی الدمشقی، عماد الدین ابی الفداء اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، انتشارات دار الاندلس، بی چا، بیروت، بی تا.
28. قرطبی، ابو عبدالله محمد بن احمد الأنصاری، الجامع لأحکام القرآن، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بی چا، بیروت، بی تا.
29. قشیری، النیشابوری ابو الحسن مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، انتشارات مؤسسه عزالدین، چاپ اول، بیروت، 1407ق.
30. قندوزی الحنفی، سلیمان، ینابیع المودّه لذوی القربی، انتشارات مؤسسه اعلمی للمطبوعات، بی چا، بیروت، بی تا.
31. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
32. محقق بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره فی احکام العترۀ الطاهره، انتشارات جامعه مدرسین، بی چا، قم، بی تا.
33. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الإسلامیه، چاپ مکرر، قم، 1377ش.
34. مناقب، سید مصطفی، توسل به اهل بیت(علیهم السلام) از نگاه قرآن و سنت، انتشارات مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، قم، 1390ش.
35. موسوی قزوینی، علامه سید محمد حسن، البراهین الجلیه فی دفع تشکیکات الوهابیه، به قلم سید مرتضی رضوی، مطبعۀ حسان، بی چا، قاهره، 1397ق.
36. هندی، علی المتقی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، تصحیح صفوه السّقا، انتشارات مکتبه التراث الإسلامی، بی چا، بیروت، 1397ق.
37. هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه علی اهل الرّفض و الضّلال و الزّندقه، انتشارات دارالکتب العلمیه، بی چا، بیروت، 1414ق.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد