توصیف دنیا
از ابوهریره روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبهای فرمود: از کسانی نباشید که دنیا به آنان نیرنگ زده و آرزوها آنان را فریفته است، پس نیرنگ و فریب دنیا وی را سرگشته و بی خرد و مدهوش ساخت و لذا به دنیای پر از نکبت و بدی و زودگذر و ناپایدار دل بست و اعتماد کرد. بدانید از این دنیای شما در مقایسه با آنچه گذشته، فقط به اندازهی خواباندن شتری یا بستن پستان حیوانی باقی مانده است. بنابراین بر چه چیزی بالا میروید (در کجا اقامت میکنید) و چه چیزی را انتظار میبرید؟
بحارالانوار، ج 77، ص 183
نور هدایت
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خطبه (1) مسائل مهمّی را بیان میدارد. نخستین موضوعی که بدان اشاره شده، زرق و برق و فریبی است که انسان از درون و برون دنیا میخورد که از یکی به «خدعه» و دیگری به «غرور» تعبیر کرده است. «خَدَعَتهُ العاجِلَةُ وَ غَرَّتهُ الاُمنِیَّةُ؛ دنیای زودگذر او را فریفته و آرزوهای دور و دراز درونی، او را مغرور ساخت». خدعه و غرور شبیه یکدیگرند، ولی در اینجا خدعه، فریب بیرونی است و غرور، فریب درونی.
انسان زرق و برق و جاه و منزلت دنیایی را میبیند و به انسانهایی که در ناز و نعمت به سر میبرند توجّه میکند و همین چیزها او را به خود مشغول و از خدا و آخرت و ارزشهای معنوی غافل میسازد. رسول خدا میفرماید: از کسانی مباش که گاهی عواملی از درون خود او را بفریبد و گاهی عواملی از برون. (2)
دومین چیزی که بدان اشاره شده ناپایدرای دنیاست. کسی که از درون یا برون فریب دنیا را میخورد در حقیقت به «دارالسّوء» (سرای بد) اعتماد کرده است آن هم سرایی که به سرعت نابود میشود و انسان از آن کوچ میکند و هر لحظه در آن «جرس فریاد برمیدارد که بر بندید محملها».
در اینجا از یکی به زوال و از دیگری به انتقال تعبیر شده است. آوردن هر دو کلمه نکته دارد: زایل شدن یعنی این شخص آنچه دارد از دست میدهد، منتقل شدن یعنی شخص به مکانی میرود که باید در آنجا حساب پس بدهد. پس نعمتهای دنیایی سریع میآید و زود هم میگذرد. البتّه قرآن هم روی این مسائل تأکید کرده است و از فریبندگی دنیا به تزیین تعبیر میکند و آن را گاه خدا به خودش، گاهی به نفس و گاهی به شیطان نسبت میدهد که همهی آنها صحیح است:
1. نسبت دادن آن به خدا، برای مسبّب الاسباب بودن خداست.
2. اسناد آن به شیطان، برای وسوسههایی است که از بیرون به درون جان انسان میخزد.
3. نسبت دادن آن به خود انسان، به سبب هوای نفس و صفات درونی آدمی است.
در نظر مردم عادی که سطحی فکر میکنند واقعاً دنیا زرق و برق دارد، امّا از نظر کسانی که به عمق این دنیا فرو رفتهاند هیچ زرق و برقی ندارد. این زرق و برقها برای این است که انسان آن را از دور میبیند و قضاوت میکند و به قول معروف «از دور دستی به آتش دارد»، امّا وقتی بدان نزدیک شدی و در دام آن افتادی جانت را آتش میزند و گوش را کر میسازد. لذا چون بیشتر انسانها عقلشان در چشمشان است و به ژرفای مسائل پی نمیبرند گرفتار این یاوهها میشوند، وگرنه وقتی به درون زندگی کسانی که به جاه و مال و منال رسیدهاند و مقامهای دنیایی آنان، چشم او را پر کرده است وارد شود میبیند که چندان آش دهن سوزی هم که میگویند نیست. حکایت زیر مطلب را روشنتر میسازد.
میگویند: کسی آرزوی سلطنت داشت و از سلطانی خواست که یک روز به جای او بر تخت سلطنت بنشیند و فرمان دهد. خواستش قبول شد و او را بر تخت نشاندند. بعد نگاهی به بالای سرش کرد و دید که چاقوی بزرگ و سنگینی در آن بالا آویزان کردهاند که به تار مویی بسته است. وحشت کرد و با خود اندیشید اگر این کار رها شود و از آنجا بر سر من فرود آید چه خواهد شد! مدّتی امر و نهی کرد، بالاخره ناراحت شد و از جا برخاست و گفت: اصلاً ما از این مقام گذشتیم. بعد فکر کرد پیش خود گفت: تو از دور گمان میکنی این سلطنت واقعاً ارزش دارد، در حالی که هر لحظه ممکن است این سلطان کشته شود، اطرافیانش و برادرانش و پسرانش علیه او قیام کنند و او را براندازند؛ بنابراین، گویی زیر شمشیری که به مویی بسته نشسته است.
یکی از رؤسای جمهور آمریکا بعد از آنکه از ریاست جمهوری بیرون آمد، گفته بود راحت شدم و علّتش این است که در شبانه روز ده یا پانزده بار مرا از خواب بیدار میکردند، چون در این دنیای بزرگ هر روز حادثهای واقع میشود که باید مرا در همان ساعت باخبر سازند، شبی نیست که مرا بارها و بارها از خواب بیدار نکنند در غیر این صورت منافع مملکت به خطر میافتد.
دنیای این جوری هم هر روز چند تا از این حادثهها در آن رخ میدهد. بعد گفته بود حالا که بیرون آمدهام شب راحت میخوابم.
خلاصه دنیا دورنمای جالب و زیبایی دارد، ولی وقتی کسی وارد آن شد میبیند خبری نیست و چه تعبیر زیبای علی (علیه السلام) میفرماید: کُلُّ شَیءٍ مِنَ الدُّنیا سَمَاعُهُ اَعظَمُ مِن عِیانِهِ وَ کُلُّ شَیءٍ مِن الآخِرَةِ عِیانُهُ اَعظَمُ مِن سَماعِهِ: «هر چیز دنیا شنیدنش بزرگ تر از دیدنش است و هر چیز آخرت دیدنش بزرگتر از شنیدنش». (3) نمیتوان آخرت را با الفاظ بیان و وصف کرد. به خصوص در آن جمله که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: (ممکن است کسی بگوید:) دنیا فریبنده است. دنیا با صد زبان بی زبانی، بی وفایی و ناپایداری خود را اعلان میدارد. باز فرمود: آیا این قبرهای درهم شکستهی پدرانت فریبنده است؟ آیا این آثار بازمانده از نیاکانت فریبنده است؟ این بیمارانی که شب تا صبح در کنار بستر آنها بوده و از آنان پرستاری میکردهای فریبندهاند؟ خلاصه اگر دقّت کنیم در واقع این ماییم که خودمان را فریب میدهیم.
در ادامهی کلام حضرت علی (علیه السلام) تعبیری است که در کمتر آیه و روایتی این تعبیر مطرح شده. معمولاً از بی وفایی یا از عدم ثبات دنیا و عدم اعتماد به دنیا بحث میشود، امّا در اینجا بحثی مقایسهای است: آنچه از دنیا باقی مانده در مقابل آنچه از دنیا گذشته خیلی کم است. سپس دو مثال بیان فرموده است:
1. «اِناخَةِ راکِبٍ؛ خواباندن شتر»
زیرا نمیتوان از شتر ایستاده، پیاده یا بر آن سوار شد. از عجایب شتر یکی این است که وقتی میخوابد و بار بر آن مینهند و کسی بر آن سوار میشود راحت با بار و بنه بر میخیزد، در حالی که حیوانات دیگر نمیتوانند این کار را انجام دهند. همین نکتهی اخیر را برخی مفسّران در آیهی «(أَفَلا یَنظُرُونَ إِلَی الإِبِلِ کَیفَ خُلِقَت)؛ آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است». (4) چنین یادآور شدهاند که مقدار زیادی از آن به وضع خاصّ سروگردن شتر بستگی دارد. سر آن مانند اهرمی عمل میکند و با آن تکان مخصوص که میدهد بار سبک میشود و میتواند با تمام قدرت برخیزد. زمان این اناخه (خواباندن) بسیار کم است و دنیا نیز چون این اناخه دیری نمیپاید.
2. «صَرِّ حالِب»
وقتی حیوان پستانش پر از شیر است، برای آنکه بچّهاش شیرها را نخورد با کیسهای دور پستانش را میبندند و گرهی بر آن میزنند که این کار چندان وقت نمیبرد. آن چیزی را که به پستان میبندند «صرار» میگویند. انتخاب این دو مثال جالب، تشبیهی برای دنیاست.
«اناخة راکب» یعنی میخوابانند که آخر خط است باید پیاده شوی. این با مسألهی رفتن از دنیا تناسب دارد، مثل اینکه انتهای سواری است و شتر را خواباندهاند و به انسان میگویند بفرمایید پیاده شوید.
«صَرِّ حالب» یعنی به بچّهی حیوان فرصتی میدهد تا شیری بنوشد بعد منعش میکنند. حال به انسان مقداری عمر دادهاند بعد مرگ آن رشته را پاره میکند. این تشبیهات بسیار حساب شده و متناسب با موضوع انتخاب شدهاند. میفرماید: از دنیا باقی نمانده مگر به اندازهی خواباندن یک شتر و پیاده کردن سوار آن، که زمان خیلی کوتاهی است.
یا به اندازهی اینکه پستان حیوان را ببندند و جلوی بچّهاش را بگیرند و بگویند سهم تو بیش از این نیست.
اکنون منظور از اینکه باقی ماندهی عمر دنیا در جنب آنچه گذشت بسیار کم است چیست، آیا تمام عمر دنیا چنین است یا عمر هر انسانی؟
اگر منظور عمر دنیا باشد یعنی باقی ماندهی دنیا نسبت به گذشته بسیار اندک است، زیرا از عمر دنیا میلیاردها سال میگذرد و اگر مراد، عمر بشر باشد یعنی بشر با اینکه سالیانی دراز در این دنیا هست، این عمر بشر در مقایسه با باقی ماندهی آن بسیار اندک است. ممکن است از عمر آدم (علیه السلام) زیاد نگذشته باشد، ولی نوع انسان منحصر به آدم نبوده است. دلایلی داریم که پیش از آدم انسانهایی در زمین میزیستهاند، دنیایی بوده است.
یا ممکن است نسبت به عمر خود شما باشد که آنچه مانده نسبت به آنچه گذشته خیلی کم است. یعنی اطمینان نداریم شاید باقی ماندهی عمر یک ساعت باشد و لذا باید فرض را بر این گذارد که چیزی باقی نمانده است. حال وقتی این طور شد بر چه چیزی اعتماد دارید؟ از چه وسیلهای برای ترقّی و عروج استفاده میکنید؟ لحظهای باقی نمانده، همین یک لحظه را غنیمت بدان. میخواهی توبه کنی توبه کن و فرصت را از دست نده.
در عصر ما حوادث نسبت به گذشته زیادتر شده است و خیلی سریع میگذرد و پیشامدهایی رخ میدهد که انسان آنها را در خواب هم نمیبیند. لذا زندگی دنیا نسبت به گذشته بی اعتبارتر شده است.
پینوشتها:
1. تفاوت خطبه با حدیث در این است که معمولاً خطبه جامعیّت بیشتری دارد، زیرا در مجلس رسمی و در حضور جمع زیادی ایراد میشود و گوینده در صدد بیان مسائل اساسی و زیربنایی است.
2. انسانها چند گروهند: برخی آن قدر ضعیف و ناتوانند که تنها مشاهدهی زرق و برق دنیا برای فریب و غرورشان کافی است، امّا برخی که مقاومت بیشتری دارند وسوسههای شیطان نیز باید به آن افزوده شود و شیطان درون و برون دست به دست هم دهند تا آنها را بفریبند. بی شک بسیاری از مظاهر زندگی غرورآمیز و غفلت زاست و گاه چنان انسان را به خویشتن مشغول میدارد که از هر چه غیر آن است غافل میسازد.
به همین دلیل در برخی روایات از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میخوانیم که از آن حضرت پرسیدند: اَیُّ النّاسِ اَثبَتُ رَأیاً؛ چه کسی از همهی مردم بافکرتر و از نظر اندیشه ثابتتر است؟ فرمود: مَن لَم یَغُرُّهُ النّاسُ مِن نَفسِهِ وَ لَم تَغُرَّهُ الدَّنیا بِتَشَوّفِها؛ کسی که مردم فریبکار او را نفریبند و تشویقهای دنیا نیز او را فریب ندهد». (صدوق، امالی، ص 478، ح 644).
ولی با این حال در صحنههای مختلف همین دنیای فریبنده، صحنههای گویایی است که ناپایداری جهان و توخالی بودن زرق و برقهای آن را به روشنترین وجهی بیان میکند که هر انسان هوشمندی را میتواند بیدار کند، بلکه ناهوشمندان را هوشیار میسازد. (رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیهی 33 سورهی لقمان).
3. نهج البلاغه، خطبهی 114.
4. سورهی غاشیه، آیهی 17.
منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.