توكل از ريشه «وكل» در صورتي كه با حرف اضافه “علي” بكار رود، به معناي اظهار عجز و اعتماد به غير است، كه قرآن كريم در سفارش به توكل كردن به خداوند همين معنا را در نظر دارد. در واقع توكل به خدا همان اعتماد به خداوند و سپردن امر خود به اوست.
توكل آثار ارزشمندي در زمينه هاي مختلف دارد، كه با توجه به آيات قرآن به مواردي از آن در اينجا اشاره مي كنيم:
1.مصونيت از سيطره شيطان: « إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون»[1] مطابق اين آيه شيطان بر كساني كه ايمان داشته و بر خداي خود توكل مي كنند، تسلط نداشته و نمي تواند بر آنها اثرگذار باشد. بنابراين اگر در زندگي مي بينيم كه نمي توانيم شيطان را از خود دور سازيم، بايد ريشه آن را در ضعف ايمان و ميزان توكلي كه به خدا داريم جستجو كنيم.
2.محبوبيت نزد پروردگار: « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ»[2] در بسياري از آيات قرآن چنين عبارتي در مورد افراد مختلف بكار رفته كه يكي از اين دسته افراد، متوكلين هستند. در آيات ديگر صابران، نيكوكاران(محسنين)، عادلان(مقسطين)، پرهيزگاران(متقين) نيز علاوه بر متوكلين جزو كساني شمرده شده اند كه خداوند آنها را دوست ميدارد.
3.ايجاد روحيه مقاومت: « وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَ عَلى ما آذَيْتُمُونا »[3]اينكه جمله « لَنَصْبِرَنَ» را به عنوان فرع بر توكل آورده است، نشان مي دهد كه توكل و اعتماد بر خداوند است كه موجب ايجاد روحيه صبر و مقاومت در برابر سختي ها مي شود.[4] كسى كه داراى روح توكل است، هرگز ياس و نوميدى را به خود راه نمى دهد، در برابر مشكلات احساس ضعف و زبونى نمى كند، در برابر حوادث سخت، مقاوم است، و همين فرهنگ و عقيده چنان قدرت روانى به او مي دهد كه مى تواند بر مشكلات پيروز شود، و از سوى ديگر امدادهاى غيبى كه به متوكلان نويد داده شده است به يارى او مى آيد، و او را از شكست و ناتوانى رهايى مى بخشد.[5]
4. برخورداري از حمايت الهي: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه»[6] .[7]طبق اين آيه هر كس كه بر خدا توكل كند، خدا كافى و كفيل او خواهد بود، و آن وقت آنچه را كه او آرزو كند، خداى تعالى هم همان را برايش مى خواهد، البته آنچه را كه او به مقتضاى فطرتش مايه خوشى زندگى و سعادت خود تشخيص مى دهد، نه آنچه را كه واهمه كاذبش سعادت و خوشى مى داند. اينكه فرمود: خدا كافى و كفيل او است، علتش اين است كه خداى تعالى آخرين سبب است، كه تمامى سببها به او منتهى مى شود و ساير اسباب كه انسانها در رفع حوائج خود متوسل بدانها مى شوند، سببيت خود را از ناحيه خدا مالكند، و آن مقدار را مالكند كه خدا به آنها داده، و هر صاحب قدرتى آن مقدار قدرت دارد كه خدا به او داده، در نتيجه در مقام عمل آن مقدار مى تواند عمل كند كه خداوند اجازه اش را داده باشد. پس تنها خدا براى هر كس كه بر او توكل كند، كافى است.[8]
5.بهره مند شدن از الطاف خداوند و دستيابي به نعمت هاي او: « وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ. فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ » و گفتند: «خدا ما را كافي است و بهترين حامي ما است. به همين جهت، آنها (از اين ميدان،) با نعمت و فضل پروردگار بازگشتند، در حالي كه هيچ ناراحتي به آنها نرسيد.[9] طبق اين آيه چون آنها توكل به خدا كردند و گفتند خدا برايمان كافيست، خداوند نيز درهاي نعمت را به روي ايشان گشود. در واقع از فاء سببيت كه در ابتداي «فَانْقَلَبُوا» است اين معنا برداشت مي شود كه دستيابي به نعمت هاي الهي در اثر داشتن توكل بر خداوند است.
6. كسب عزت: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »[10] از دنبال هم آمدن دو جمله« وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» و « فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ » به دست مي آيد كه فرجام كار متوكل دست يافتن به عزت است. روايت داريم كه عزت و غنا در گردش هستند تا به توكل برسند، آنگاه استقرار مي يابند.
7. آرامش و نهراسيدن از تهديدها: سخن نوح در برابر انكار و حق ناپذيري كافران اين بود كه اگر قبول حق براي شما گران است، هرچه مي خواهيد انجام دهيد ، زيرا اعتماد من بر خداوند متعال است: « فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ» من بر خدا توكل كرده ام فكر خود و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد. [11] منطق هود نيز در برابر مخالفان خويش اين بود كه هرچه در توان داريد بكار بريد. «فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ . إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ» حال كه چنين است همگي براي من نقشه بكشيد و مرا مهلت ندهيد (اما بدانيد كاري از دست شما ساخته نيست! چرا كه من توكل بر الله كه پروردگار من و شما است كرده ام[12].[13]توكلي كه پيامبران الهي بر خداوند داشتند به ايشان اين شجاعت و نترسي را اعطا كرده بود، كه مي توانستند با دشمنان خود اين چنين محكم و با صلابت سخن بگويند، بدون اينكه ذره اي ترس و اضطراب داشته باشند.
پي نوشت:
[1] . چرا كه او(شيطان)، بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مى كنند، تسلّطى ندارد. نحل،99
[2] . خداوند متوكلان را دوست دارد. آل عمران، 159
[3] . و چرا بر خدا توكّل نكنيم، با اينكه ما را به راههاى (سعادت) رهبرى كرده است؟! و ما بطور مسلّم در برابر آزارهاى شما صبر خواهيم كرد . ابراهيم،12
[4] . دائره المعارف قرآن كريم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي،1382، ج9، ص193
[5] . تفسير نمونه،دارالكتب الاسلاميه،1374، ج24، ص: 239
[6] . و هر كس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مى كند. طلاق،3
[7] . دائره المعارف قرآن كريم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي،1382، ج9، ص193
[8] . ترجمه تفسير الميزان،دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1374، ج19، ص: 527
[9] . آل عمران، 173-174
[10] . و هر كس بر خدا توكل كند (پيروز مي گردد)، خداوند عزيز و حكيم است.انفال،49
[11] . يونس،71
[12] . هود،55-56
[13] . دائره المعارف قرآن كريم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي،1382، ج9، ص193-194