خانه » همه » مذهبی » تو به مولایت چه می مانی بگو؟

تو به مولایت چه می مانی بگو؟

تو به مولایت چه می مانی بگو؟

از شیوه زندگی مولای متقیان علی (ع) بسیار گفته اند و شنیده ایم اما کیست که نداند نیاز ما و جامعه ما-که هر روز بیش از پیش در معرض شبهات و انحرافات قرار می گیرد-

0005325 - تو به مولایت چه می مانی بگو؟
0005325 - تو به مولایت چه می مانی بگو؟

 

نویسنده: مهدیه شریفی

 

بازخوانی سبک زندگی امیرالمؤمنین علی (ع) با سوالاتی که دغدغه امروز خیلی هاست.
از شیوه زندگی مولای متقیان علی (ع) بسیار گفته اند و شنیده ایم اما کیست که نداند نیاز ما و جامعه ما-که هر روز بیش از پیش در معرض شبهات و انحرافات قرار می گیرد- به شناخت الگوی رفتاری و مشی امیرالمومنین (ع) در زندگی فردی و اجتماعی هرگز پایان نخواهد داشت. حالا و در روزهایی که نسبتی دیرینه با امام علی (ع) دارند. شاید بهترین فرصت برای معادل سازی سبک زندگی امیرالمؤمنین (ع) با اوضاع و احوال امروزی ما باشد: مقایسه ای که شاید به ما کمک کند مسیر زندگی مان را به سبک علوی نزدیک تر کنیم، برای این که مطلب دقیق تر و عمیق تر باشد، از دکتر بخشعلی قنبری، مدرس و پژوهشگر نهج البلاغه، عضو هیات علمی دانشگاه و صاحب آثار متعدد در حوزه نهج البلاغه کمک گرفته ایم تا جواب سؤالاتی را بدهیم که این روزها زیاد می شنویم. به نظر شما اگر امام علی (ع) امروز در جامعه ما و با ما بود، چطور زندگی می کرد؟ این دو صفحه به سوالاتی از این دست پاسخ می دهد.

1- چطور با خدا رفاقت می کرد؟

انواع و اقسام مکاتب انحرافی و التقای و من درآوردی این روزها دارند کم کم خدا را از زندگی انسان می گیرند. اینها می گویند آدم بدون خدا می تواند شاد باشد، زندگی خوبی داشته باشد و اصلا دین و رابطه با خدا، آزادی دلخواه را از آدم می گیرد. اتفاقاً امیرالمؤمنین (ع)هم معتقد به آزادی انسان است و می فرماید: «ای انسان! بنده دیگری مباش چرا که خداوند تو را آزاد آفرید». اما در نظر ایشان انسان آزاد، مسئول است. اساساً آزادی، مسئولیت می آورد. خدا به انسان حق انتخاب داده و او در برابر انتخاب هایش مسئول است. انسان می تواند چهار نوع رابطه با خدا داشته باشد: رابطه خالق و مخلوق، رابطه عاشق و معشوق (خداوند در مقام معشوق)، رابطه جانشینی (انسان به عنوان خلیفه خدا در زمین)و رابطه همکاری (انسان به عنوان همکار خدا).
امیرالمؤمنین (ع) در جای جای نهج البلاغه به صراحت به بندگی خود نسبت به خداوند اشاره کرده است، در حالی که افتخارش این است که بنده خدا باشد. بعضی از جوانان فکر می کنند بندگی خدا، از شأن انسانی شان کاسته و آزادی و استقلال آنان را سلب می کند اما از قضا، شأن انسانی انسان با ابراز بندگی در مقابل خداوند است که حفظ می شود چرا که چنین انسانی، فقط بنده یکی (خدا) خواهد بود. اما امتناع انسان از بندگی خدا، او را به بندگی در مقابل خیلی ها و خیلی چیزها خواهد کشاند واقعیت این است که دنیای امروز ایجاب می کند که ما به سوی خدا روی بیاوریم. ما در این دنیا بدون خدا متزلزل خواهیم بود. بنابر فرمایش امیرالمؤمنین (ع) انسانی که خود را به خدا منسوب کند، تکیه گاه پیدا می کند. انسان بی خدا، بی تکیه گاه است. چنین انسانی که رها شده و بی پشتوانه است، برای رسیدن به لذت های دنیوی دست به هر کاری خواهد زد اما از آن جا که اهل تفکر نیست، برای دستیابی به لذت، جسم و روح خود را تباه می کند و عاقبت هم لذت و آرامش واقعی را درک نخواهد کرد.

2- به عنوان یک مدیر ارشد چطور هوای بیت المال را داشت؟

بعضی ها تا حکم مدیریت می گیرند و پشت میز می نشینند، دیگر نایاب می شوند. هر وقت سراغشان را می گیری، با درهای بسته اتاقشان مواجه می شوی و منشی شان که می گوید: «آقای مدیر جلسه دارند». آخر کار هم نه پیشرفتی درکار هست و نه گرهی از کار مردم باز می شود؛ فقط جیب هایی می ماند که روز به روز پرتر می شوند. اما از نظر امیرالمؤمنین(ع) که عاشق خداست، انسان های دیگر همه نشانه های خدا هستند. خب، یک عاشق با نشانه های معشوق چگونه رفتار می کند؟ جز به نیکی و محبت؟
امام علی(ع) در نامه 53 خود به مالک اشتر می نویسد: «ای مالک! بال های فروتنی ات را زیر پای مردم پهن کن و محبت خود را نثار آنان نما». این نگاه درباره عموم مردم صادق است. نگاه حضرت به زیردستان خود بر اساس این دیدگاه، نگاهی انسانی است. اما در همین رابطه، در بخش دیگری از نامه خود می نویسد: «از دو حال خارج نیست؛ مردم یا خواهران و برادران دینی تو هستند و یا هم نظیران تو در آفرینش. پس بر آنان درنده خویی نکن.» این همان بخش مغفول مانده شخصیت امیرالمؤمنین(ع) است. از قانون مداری و عدالت محوری امام می گوییم اما فراموش می کنیم که ایشان در جای خود، بسیار اهل بخشش و مدارا بوده اند. همه فقط همین قسمت را می گویند که عقیل آمد و کمک خواست و امیرالمؤمنین(ع) به او چیزی نداد و آهن گداخته هم کف دستش گذاشت!

3- با زیردستش چه برخوردی داشت؟

امیرالمؤمنین(ع) در ارتباطات اجتماعی خود هرگز انسان ها را به سیاه و سفید و خوب و بد تقسیم نمی کرد. در نگاه ایشان انسان یک موجود مرکب است که هم جسم دارد، هم روح و روح او دربردارنده عقل، عاطفه، اراده، گفتار و کردار است. امیرالمؤمنین(ع) معتقد بود در قضاوت درباره مردم، به تناسب ابعاد وجودی شان باید قضاوت کرد. امام می دانست یکی ممکن است در حوزه عقلانیت 20 بگیرد اما در حوزه عاطفه، تا پای تجدیدی برود. نمی گفت اگر عقلش 20 است، احساسش هم باید 20 باشد. کمیل در این زمینه مثال خوبی است. اگر بپرسیم به عقیده شما نظر امیرالمؤمنین (ع) درباره کمیل چه بوده، لابد می گویید امام او را از همه نظر تایید می کرد. اگر این طور فکر کنید، نامه 60 نهج البلاغه (برخی نسخه ها 61) را خطاب به کمیل بخوانید. کمیل فرماندار شهر هیت بود و آنقدر ضعیف عمل کرد که امام در نامه ای به شدت عملکرد او انتقاد کرد. حالا تکلیف کمیل چه می شود؟ اگر در جامعه مطلق گرای امروزی ما بود، به عبارتی کار او تمام بود. ما عادت داریم اگر کسی در یک حوزه حرف اشتباهی زد یا بد عمل کرد، او را به کلی از هستی ساقط کنیم اما امام، توانایی ها و استعدادهای کمیل را هم دیده بود. می دانست اگر او در حوزه سیاست ضعیف است، در عوض در حوزه عرفان بسیار با قابلیت است.

4- آیا تاریخ موردی از رانت خواری و قانون گریزی از بستگانش را ثبت کرده است؟

آقازاده ها حالا دیگر شناخته شده ترین مفسدان سیاسی و اقتصادی هستند؛ کسانی که به واسطه نسبت با یکی از بزرگان و مسئولان رد پایشان را در رانت خواری ها و سوء استفاده های بزرگ مالی دیده می شود. جالب تر این که همان افراد صاحب نفوذ و منصب هم گاهی به روی خودشان نمی آورند و ماجرا را بدتر و دردناک تر می کنند. امیرالمؤمنین(ع) یک انسان قانونگرا بود و به عنوان یک شهروند خود را ملزم به رعایت تمام قوانین جامعه می دانست و اجازه تخطی نه به خود و خانواده اش و نه به هیچکس دیگر نمی داد. مصادیق فراوانی وجود دارد که نشان می دهد ایشان در اجرای قانون، میان خانواده خود و مردم تفاوتی قائل نبودند. به عنوان مثال، وقتی خبر رسید که ام کلثوم (س)-دختر امیرالمومنین(ع)-زیورآلاتی را از بیت المال به امانت برده، امام ناراحت شد و فرمود: «به خدا سوگند اگر دختر من بدون اجازه خزانه دار بیت المال آنها را برده بود، مانند یک سارق دستش را قطع می کردم».

5- چطور مردی برای خانواده بود؟

کسی را می شناختم که در بیرون خانه مدیر خوبی بود اما چند وقتی خانواده اش از او شاکی بودند و بعد از مدتی هم همسرش با سه فرزند درخواست طلاق کرد و از هم جدا شدند. جالب و البته تاسف برانگیز بود که دلیل اصلی زن برای درخواست طلاق توجه بیش از حد همسرش به کار بود؛ طوری که می گفت گاهی سه ماه شبانه روزی درگیر کارش می شد و وقتی هم به خانه می آمد، موبایل به دست کارها را پیش می برد و هیچ وقت برای بودن در کنار خانواده صرف نمی کرد. جالب است بدانیم که ارتباط امیرالمؤمنین (ع) با خانواده در حوزه های مختلف الگوی تمام عیاری برای همه مردان خانواده است. در حوزه معرفتی و عقلانی، امام به اعضای خانواده اش آزادی عقلانی می داد. تحمیل، در شیوه تربیتی امام راه نداشت. ایشان در نامه 31 به امام حسن (ع) می نویسد: «پسرم! در ادامه راه زندگی دومسیر برای تو باز است؛ مسیر تقلید و مسیر تحقیق. تقلید از پدر و مادر و پدربزرگت و تحقیق برای جست و جو و یافتن حقیقت». البته بدیهی است در کنار این آزادی عملی که امام علی (ع) به فرزند خود می دادند، از ارائه پندهای لازم به او هم غفلت نمی کردند.
به طور کلی، امیرالمؤمنین (ع) در حوزه عقلانی نسبت به خانواده خود تابع دستورات قرآن است و در مقام یک راهنما و تذکر دهنده ایفای نقش می کند اما در حوزه عاطفی، خانواده را از عطوفت خود سیراب می کرد. بوسیدن فرزند، محبت به همسر و فرزندان و … توصیه هایی برای حفظ کانون خانواده است که در روایات بارها به آنها اشاره شده و ائمه ما خود در عمل به آنها پیشگام بوده اند. من پدر یا مادر، در خانه دیگر معلم یا مدیر و … نیستم. بچه ها فقط به بازی نیاز دارند و من فقط باید در نقش همبازی آنان باشم. امیرالمؤمنین(ع) به خوبی این نیاز را درک کرده بود؛ پس جای تعجب نداشت که با حسنین (علیهما السلام) بازی کند. آنچه گفته شد نشان می دهد که امام علی (ع) به اندازه کافی برای خانواده وقت می گذاشت و در کنار آنان بود. صرف اینکه ایشان نان آور خانه بودند یا برای چند سال حاکم جامعه اسلامی بودند، سبب نمی شد خودشان را غرق در کار کنند و خانواده خود را به ندرت ببینند.
روایت است که ساعات شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم کنید و تنها 8 ساعت را به کار اختصاص دهید. البته فراموش نکنید که در تحقق این الگو، دولت و گردانندگان جامعه نقش مهمی دارند. آنان باید شرایط را برای عمل به این توصیه ها فراهم کنند. اگر در جامعه ای، سرپرست خانواده با 8 ساعت کار نتواند معاش خانواده را تامین کند و مجبور به اضافه کاری شود، آن جامعه بیمار است و با این روند، خانواده ها با مشکل برخواهند خورد.

6- در مقابل ناهنجاری های جامعه چطور امر به معروف و نهی از منکر می کرد؟

ماجرای برخوردهای سلبی و خودسرانه، یکی از دغدغه های اصلی مسئولان قوه قضائیه در این روزهاست؛ برخوردهایی که مجریانش به قول سخنگوی قوه قضائیه به جای برخورد با گناه و جلوگیری از آن، مرتکب گناهی دیگر هم می شوند. اما امیرالمؤمنین(ع) هیچگاه در مقابل جامعه منفعل نبود. حتی در طول 25 سال خانه نشینی، با دلسوزی به هر سه خلیفه مشورت می داد. علاوه بر این، شاگردان بسیاری تربیت می کرد که برخی از آنان در زمان خلیفه دوم، به عنوان فرماندار در اداره امور جامعه نقش آفرینی کردند؛ مثل سلمان فارسی که فرماندار مدائن بود. اما در خصوص امر به معروف و نهی از منکر – که خود ایشان در حکمت 374 می فرمایند تمام کارهای نیکو و حتی جهاد در راه خدا در برابر آن، مانند قطره ای بر دریای پهناور است- امام معتقدند جامعه باید استعداد پذیرش آن را پیدا کند. باید در این زمینه فرهنگ سازی شود تا آحاد جامعه به این آگاهی برسند که امر به معروف و نهی از منکر پدیده ناخوشایندی نیست بلکه نشان دهنده این است که شهروندان جامعه نسبت به یکدیگر بی تفاوت نیستند و مراقب و دلسوز یکدیگرند. در اندیشه امیرالمؤمنین (ع) انسان ها همان قدر که در جامعه محق هستند، به همان میزان هم در مقابل جامعه و یکدیگر مسئولند. امر به معروف و نهی از منکر یکی از مکانیسم های اجرایی این رابطه حق و تکلیف است اما برای اجرای همین فریضه مهم، به فرهنگ سازی نیاز است.
منبع:نشریه همشهری آیه شماره 4 / مرداد91

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد