تو بِه از من حافظی دیگر مجو!
خداوند متعال در آیهی 9 سورهی «حجر» میفرماید: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ همانا ما ذکر (قرآن) را فروفرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم کرد.» این مقاله قصد دارد با محوریت این آیه، که به «آیهی حفظ» مشهور است، به مسئلهی تحریفناپذیری قرآن بپردازد.
نگاهی به مسئلهی تحریفناپذیری قرآن
چکیده
خداوند متعال در آیهی 9 سورهی «حجر» میفرماید: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ همانا ما ذکر (قرآن) را فروفرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم کرد.» این مقاله قصد دارد با محوریت این آیه، که به «آیهی حفظ» مشهور است، به مسئلهی تحریفناپذیری قرآن بپردازد.
خداوند متعال در آیهی 9 سورهی «حجر» میفرماید: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ همانا ما ذکر (قرآن) را فروفرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم کرد.» این مقاله قصد دارد با محوریت این آیه، که به «آیهی حفظ» مشهور است، به مسئلهی تحریفناپذیری قرآن بپردازد.
تعداد کلمات 2427/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
رامین باباگلزاده
تحریف در لغت
«تحریف» مصدر باب تفعیل از ریشهی ثلاثی «حَرَف» و به معنای کج کردن، دگرگون ساختن و تغییر دادن چیزی از وضع و حالت خودش است؛ مثلاً «تحریفُ الْقَلَمْ» یعنی سرِ قلم را تراشیدن و یا «تحریفُ الْکَلام» یعنی دگرگونی و تغییر در معنای کلام، به نحوی که امکان حملِ آن بر دو و یا چند معنا را داشته باشد، اما فقط بر یک وجه آن حمل شود (راغب اصفهانی، مفردات، ص112).
تحریف در اصطلاح
تحریف، از مباحث مهمّ کلامى است که به راهیابى تغییر در کتب آسمانى و عدم آن مىپردازد. این بحث در فرهنگ اسلامى به طور خاص دربارهی کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) و قرآن کریم مطرح مىشود.
همهی اقسام تحریف را مىتوان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى. «تحریف لفظى»، تصرف در ساختار الفاظ و عبارات است. «تحریف معنوى»، تفسیر و تأویل نادرست از لفظ و عبارت است، که برخلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام و بر اساس رأى شخصى و با انگیزههاى خاص صورت مىپذیرد.
تحریف لفظى خود داراى اقسامى است: 1. تحریف به فزونى؛ یعنى افزودن کلمه یا جملهاى به سخن و متن اصلى؛ 2. تحریف به کاهش؛ یعنى حذف بخشى از حروف، واژهها یا جملات متن؛ 3. تحریف به تبدیل و جابهجایى که در آن کلماتى، جایگزینِ واژههاى مترادف یا غیرمترادف مىشود، به گونهاى که معنا را مخدوش کند؛ 4. تحریف در لحن و گویش که همان تغییر در حرکات و نحوهی اداى واژگان است، به گونهاى که معناى اصلىِ کلمه فهمیده نشود.
مسلمانان معتقدند، هیچیک از انواع تحریف به ساحت قرآن راه نیافته است. علامه حسنزادهآملی در این باره میفرماید: «در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآنِ بین دفّتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است، همانی است که بر خاتم(ص) انزالاً و تنزیلاً وحی شده و ترتیب سورهها و آیات، همه به فرمان حق ـ سبحانه ـ است…» (هزارویک نکته، ص102).
همهی اقسام تحریف را مىتوان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى. «تحریف لفظى»، تصرف در ساختار الفاظ و عبارات است. «تحریف معنوى»، تفسیر و تأویل نادرست از لفظ و عبارت است، که برخلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام و بر اساس رأى شخصى و با انگیزههاى خاص صورت مىپذیرد.
تحریف لفظى خود داراى اقسامى است: 1. تحریف به فزونى؛ یعنى افزودن کلمه یا جملهاى به سخن و متن اصلى؛ 2. تحریف به کاهش؛ یعنى حذف بخشى از حروف، واژهها یا جملات متن؛ 3. تحریف به تبدیل و جابهجایى که در آن کلماتى، جایگزینِ واژههاى مترادف یا غیرمترادف مىشود، به گونهاى که معنا را مخدوش کند؛ 4. تحریف در لحن و گویش که همان تغییر در حرکات و نحوهی اداى واژگان است، به گونهاى که معناى اصلىِ کلمه فهمیده نشود.
مسلمانان معتقدند، هیچیک از انواع تحریف به ساحت قرآن راه نیافته است. علامه حسنزادهآملی در این باره میفرماید: «در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآنِ بین دفّتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است، همانی است که بر خاتم(ص) انزالاً و تنزیلاً وحی شده و ترتیب سورهها و آیات، همه به فرمان حق ـ سبحانه ـ است…» (هزارویک نکته، ص102).
ادلهی عدم تحریف قرآن
1. ادلهی عقلی، که به دو بیان قابل طرح است:
الف) ضرورت اتمام حجت
ضرورت ابلاغ احکام الهى و اتمام حجت بر مردم، از برنامههاى رسالت پیامبران است که قرآن بر آن تأکید کرده و خداوند بر اساس چنین حکمتى است که پیامبران را براى هدایت و ابلاغ پیامهاى الهى به سوى مردم گسیل داشته است و کتابهاى آسمانى نیز چنین وظیفهاى را بر عهده دارند؛ یعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مىکنند. از سوى دیگر، قرآن در مقایسه با سایر کتابهاى آسمانى، دو ویژگىِ منحصربهفرد دارد؛ یکى جهانى و همگانى بودن، و دیگرى جاودانگى و همیشگى بودن و خاتمیت رسالت پیامبر اکرم(ص) و عدم امکان نسخ آن با دین یا کتاب آسمانى دیگر، همگی مبیّن جاودانگى قرآن است.
با چنین فرضى باید قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا قیامت ابلاغگرىِ پیامهاى خداوند و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفهی هدایتگرى را به انجام رسانده و حکمت رسالت جاوید پیامبر(ص) که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است.
حال اگر کسى تحریف قرآن را هرچند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فىالجمله، بخشى از پیامهاى هدایتگر الهى از آن حذف مىشود و با سقوط بخشى از حجت، همهی آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستى به مردم رسیده و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است. بنابراین با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال مىرود، بلکه دوام نبوت و استمرار رسالت پیامبر(ص) نیز مورد اشکال خواهد بود؛ در نتیجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امتهاى پیشین پیامبرى جدید و کتابى نو، کامل و جامعِ حجیت براى مردم ارائه کند؛ در حالى که چنین امرى قطعاً پس از رسالت پیامبر اکرم(ص) منتفى است. بر این اساس از نظر عقل برهانى، خاتمیت رسالت پیامبر اسلام(ص) با عدم امکان راهیابى هر گونه تحریف در قرآن براى بقای اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگرى آنان، ملازمهی کامل دارد.
با چنین فرضى باید قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا قیامت ابلاغگرىِ پیامهاى خداوند و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفهی هدایتگرى را به انجام رسانده و حکمت رسالت جاوید پیامبر(ص) که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است.
حال اگر کسى تحریف قرآن را هرچند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فىالجمله، بخشى از پیامهاى هدایتگر الهى از آن حذف مىشود و با سقوط بخشى از حجت، همهی آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستى به مردم رسیده و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است. بنابراین با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال مىرود، بلکه دوام نبوت و استمرار رسالت پیامبر(ص) نیز مورد اشکال خواهد بود؛ در نتیجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امتهاى پیشین پیامبرى جدید و کتابى نو، کامل و جامعِ حجیت براى مردم ارائه کند؛ در حالى که چنین امرى قطعاً پس از رسالت پیامبر اکرم(ص) منتفى است. بر این اساس از نظر عقل برهانى، خاتمیت رسالت پیامبر اسلام(ص) با عدم امکان راهیابى هر گونه تحریف در قرآن براى بقای اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگرى آنان، ملازمهی کامل دارد.
ب) رابطهی ناگسستِ اعجاز با عدم تحریف قرآن
اعجاز قرآن با ادلّهی خاص خودش، نظیر همآوردطلبى قرآن اثبات مىگردد و امرى مسلّم میان تمام مسلمانان است. رابطهی اعجاز قرآن با تحریفناپذیرى آن، با برهان عقلى اثباتپذیر است؛ یعنى عقل حکم مىکند که اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد که هست، این کتاب مىبایست ضرورتاً دچار هیچگونه تحریف به فزونى یا کاستى نشده باشد و پذیرش احتمال تحریف، به معناى نفى اعجاز آن است. تبیین این ملازمه چنین است: درستىِ تحریف به زیادى، معنایش آن است که اشخاصى توانستهاند سورهاى همسان با قرآن بیاورند و این همسانى به گونهاى است که نمىشود این بخش فزونى را از قرآن تشخیص داد. ارائهی آیات و سورهها در این سطح از همسانى، به معناى فروپاشى تحدّى و نتیجهاش ساقط شدن اعجاز قرآن است که قطعاً محال است؛ زیرا هیچکس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیهای از آیات قرآن بیاورد؛ همچنین حذفى که موجب بههمخوردن نظم اعجازآمیزِ آن باشد، با دلیل اعجاز نفى مىشود (آیتالله جوادیآملی، نزاهت قرآن از تحریف، ص41).
بیشتر بخوانید: دلایل تحریف ناپذیری قرآن کریم
2. ادلهی نقلی
ادلهی نقلی، یکی دیگر از مستندات قائلان به عدم تحریف است که در آیات و روایات گوناگون بیان شده است. در این مقاله میخواهیم به آیهی 9 سورهی حجر: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ همانا ما ذکر (قرآن) را فروفرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم کرد»، که بیانگر عدم تحریف قرآن است، بپردازیم. این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریفکنندگان، از کتاب خود دفاع خواهد کرد.
علامه طبرسی در کتاب گرانسنگ مجمعالبیان، به بررسی اقوال گوناگون پرداخته و مینویسد: «به باور «ابنعباس» و «قتاده»، منظور این است که: ما آن را از تحریف، دستبرد، فزونى و کاستى به دست ریاکاران و دزدان عقیده و ایمان حفاظت خواهیم کرد؛ اگر کسى تحریف قرآن را هرچند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فىالجمله، بخشى از پیامهاى هدایتگر الهى از آن حذف مىشود و با سقوط بخشى از حجت، همهی آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛اما به باور «حسن»، منظور این است که: خدا حراست از قرآن را در همهی مراحل و دورانها به عهده گرفته و نوید مىدهد که این کتابى که بر تو اى پیامبر فرو فرستادیم، تا روز رستاخیز به همان صورت اصلى خود سالم مىماند و در دست جامعهها دست به دست مىگردد، و بدینسان مردم حقجو، کمالطلب و شایستهکردار از نور هدایت، روشنایى و معنویت آن بهرهور مىگردند و دعوت تو را مىشنوند. و از دیدگاه «جبایى»، منظور این است که: خداى توانا، قرآن را از نیرنگ شرکگرایان و بیدادپیشگان عصرها و نسلها حفظ مىکند و آنان از رویارویى با قرآن و مبارزه با این کتاب خدا و پاسخگویى به همآوردطلبى آن فرومىمانند، و مفاهیم ارجدار و انسانساز آن نیز هماره پرطراوت و هماهنگ با فطرت انسان خواهد بود و فرسودگى و خزان و کهنگى در آن راه نمىیابد.»
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر این آیه مینویسد: «سیاق صدر آیه، حصر است و آن ناظر به سخنان مشرکان است که میگفتند: محمد(ص) دیوانه است و قرآن هذیانهایی است که از زبان محمد(ص) خارج میگردد! و نیز ناظر بر پیشنهاد نابخردانهی کفار است که درخواست داشتند تا فرشتگان از آسمان فرود آیند و تصدیق آن حضرت کنند. خدای تعالی به پیامبرش یادآوری میکند که قرآن «ذکر» است و سخن تو نیست تا دیگران بخواهند به هر نحوی که باشد، در صدد بطلان آن برآیند و آنگاه تو مجبور شوی که برای حفظ و نگهداری آن در مقابل آنان قد علم کنی؛ همچنین قرآن سخنان فرشتگان هم نیست تا در حفظ آن نیازمند به آمدن و تصدیق آنان باشی. قرآن، سخن ماست که تدریجاً نازل میکنیم و با قدرت لایزال خویش و با صفت «ذکر» بودنش از آن محافظت میکنیم. پس قرآن کریم ذکرى است زنده و جاودانى و محفوظ از زوال و فراموشى و مصون از زیادتى که ذکربودنش باطل شود و از نقصى که باز این اثرش را از دست دهد و مصون است از جابهجا شدن آیاتش، به طورى که دیگر ذکر و مبیّن حقایق معارفش نباشد. پس آیهی شریفه، بر مصونیت قرآن از تحریف نیز دلالت مىکند، چه تحریف به معناى دستبرد در آن به زیاد کردن، چه به کم کردن و چه به جابهجا نمودن؛ چون ذکر خداست و همانطور که خود خداى تعالى الىالاَبد هست، ذکرش نیز هست.»
ایشان در ادامه میفرمایند: «پس، از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که الف و لام «الذکر» الف و لام عهد ذکرى است (یعنى همان ذکرى که قبلاً اسمش برده شد) و مراد از وصف «الحافظون» حفظ در آینده است؛ چون اسم فاعل ظهور در آینده دارد. و این را بدین جهت تذکر دادیم تا کسى ایراد نکند ـ همچنانکه چه بسا ایراد کرده باشند ـ که اگر آیهی شریفه دلالت کند بر مصونیت قرآن از تحریف به خاطر اینکه ذکر است، باید دلالت کند بر مصونیت تورات و انجیل؛ زیرا آنها نیز ذکر خدایند، و حال آنکه کلام خداى تعالى صریح است در اینکه تورات و انجیل محفوظ نماندهاند، بلکه تحریف شدهاند. جوابش همان است که گفتیم الف و لام در «الذکر» الف و لام عهد است، و ذکریت ذکر، علت حفظ خدایى نیست تا هر چه ذکر باشد خداوند حفظش کرده باشد، بلکه تنها وعدهی حفظ این ذکر را که قرآن است، میدهد» (المیزان، ج12، ص82).
آیتالله مکارم شیرازی نیز دربارهی آیهی حفظ مینویسد: «خداوند طبق ظاهرِ آیهی فوق وعده داده که آن را از هر نظر حفظ و پاسدارى کند؛ محافظت از هر گونه تحریف، محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطههاى دشمنان وسوسهگر.» ایشان در ادامه مینویسند: «معروف و مشهور در میان همهی دانشمندان شیعه و اهل تسنن این است که هیچگونه تحریفى در قرآن روى نداده است و قرآنى که امروز در دست ماست، همان قرآنى است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده و حتى کلمه و حرفى از آن کم و زیاد نگردیده است. در میان علماى بزرگ، از جمله کسانى را که به این حقیقت تصریح کردهاند، دانشمندان زیر را مىتوان نام برد: شیخ طوسى، شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ صدوق، طبرسى، کاشفالغطا، شیخ بهائى، قاضى نورالله و… . بزرگان و محققان اهلسنت نیز غالباً بر همین عقیدهاند. هرچند وقوع تحریف در قرآن از بعضى محدثان شیعه و اهلسنت که اطلاعات ناقصى دربارهی قرآن داشتهاند، نقل شده که با روشنگرىِ بزرگان دانشمندان دو مذهب، این عقیده ابطال و به دست فراموشى سپرده شده است. تا آنجا که سید مرتضى در جواب «المسائل الطرابلسیات» مىگوید: «صحت نقل قرآن آنقدر واضح و روشن است که مانند اطلاع ما از شهرهاى معروف دنیا و حوادث بزرگ تاریخى و کتب مشهور و معروف است» (تفسیر نمونه، ج11، ص17ـ23).
آیتالله مصباحیزدی در توضیح آیهی حفظ مینویسد: «این آیهی شریفه از دو جمله تشکیل شده است؛ در جملهی اول: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْر»، بر این مطلب تأکید شده که قرآن کریم از طرف خداى متعال، نازل شده و در هنگام نزول، هیچگونه تصرفى در آن صورت نگرفته است. و در جملهی دوم: «إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» با استفادهی مجدد از ادوات تأکید و هیئتى که بر استمرار دلالت مىکند، محفوظ بودن همیشگىِ قرآن از هرگونه تحریفى تضمین شده است» (مصونیت قرآن از تحریف، ص273ـ274).
علامه طبرسی در کتاب گرانسنگ مجمعالبیان، به بررسی اقوال گوناگون پرداخته و مینویسد: «به باور «ابنعباس» و «قتاده»، منظور این است که: ما آن را از تحریف، دستبرد، فزونى و کاستى به دست ریاکاران و دزدان عقیده و ایمان حفاظت خواهیم کرد؛ اگر کسى تحریف قرآن را هرچند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فىالجمله، بخشى از پیامهاى هدایتگر الهى از آن حذف مىشود و با سقوط بخشى از حجت، همهی آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛اما به باور «حسن»، منظور این است که: خدا حراست از قرآن را در همهی مراحل و دورانها به عهده گرفته و نوید مىدهد که این کتابى که بر تو اى پیامبر فرو فرستادیم، تا روز رستاخیز به همان صورت اصلى خود سالم مىماند و در دست جامعهها دست به دست مىگردد، و بدینسان مردم حقجو، کمالطلب و شایستهکردار از نور هدایت، روشنایى و معنویت آن بهرهور مىگردند و دعوت تو را مىشنوند. و از دیدگاه «جبایى»، منظور این است که: خداى توانا، قرآن را از نیرنگ شرکگرایان و بیدادپیشگان عصرها و نسلها حفظ مىکند و آنان از رویارویى با قرآن و مبارزه با این کتاب خدا و پاسخگویى به همآوردطلبى آن فرومىمانند، و مفاهیم ارجدار و انسانساز آن نیز هماره پرطراوت و هماهنگ با فطرت انسان خواهد بود و فرسودگى و خزان و کهنگى در آن راه نمىیابد.»
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر این آیه مینویسد: «سیاق صدر آیه، حصر است و آن ناظر به سخنان مشرکان است که میگفتند: محمد(ص) دیوانه است و قرآن هذیانهایی است که از زبان محمد(ص) خارج میگردد! و نیز ناظر بر پیشنهاد نابخردانهی کفار است که درخواست داشتند تا فرشتگان از آسمان فرود آیند و تصدیق آن حضرت کنند. خدای تعالی به پیامبرش یادآوری میکند که قرآن «ذکر» است و سخن تو نیست تا دیگران بخواهند به هر نحوی که باشد، در صدد بطلان آن برآیند و آنگاه تو مجبور شوی که برای حفظ و نگهداری آن در مقابل آنان قد علم کنی؛ همچنین قرآن سخنان فرشتگان هم نیست تا در حفظ آن نیازمند به آمدن و تصدیق آنان باشی. قرآن، سخن ماست که تدریجاً نازل میکنیم و با قدرت لایزال خویش و با صفت «ذکر» بودنش از آن محافظت میکنیم. پس قرآن کریم ذکرى است زنده و جاودانى و محفوظ از زوال و فراموشى و مصون از زیادتى که ذکربودنش باطل شود و از نقصى که باز این اثرش را از دست دهد و مصون است از جابهجا شدن آیاتش، به طورى که دیگر ذکر و مبیّن حقایق معارفش نباشد. پس آیهی شریفه، بر مصونیت قرآن از تحریف نیز دلالت مىکند، چه تحریف به معناى دستبرد در آن به زیاد کردن، چه به کم کردن و چه به جابهجا نمودن؛ چون ذکر خداست و همانطور که خود خداى تعالى الىالاَبد هست، ذکرش نیز هست.»
ایشان در ادامه میفرمایند: «پس، از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که الف و لام «الذکر» الف و لام عهد ذکرى است (یعنى همان ذکرى که قبلاً اسمش برده شد) و مراد از وصف «الحافظون» حفظ در آینده است؛ چون اسم فاعل ظهور در آینده دارد. و این را بدین جهت تذکر دادیم تا کسى ایراد نکند ـ همچنانکه چه بسا ایراد کرده باشند ـ که اگر آیهی شریفه دلالت کند بر مصونیت قرآن از تحریف به خاطر اینکه ذکر است، باید دلالت کند بر مصونیت تورات و انجیل؛ زیرا آنها نیز ذکر خدایند، و حال آنکه کلام خداى تعالى صریح است در اینکه تورات و انجیل محفوظ نماندهاند، بلکه تحریف شدهاند. جوابش همان است که گفتیم الف و لام در «الذکر» الف و لام عهد است، و ذکریت ذکر، علت حفظ خدایى نیست تا هر چه ذکر باشد خداوند حفظش کرده باشد، بلکه تنها وعدهی حفظ این ذکر را که قرآن است، میدهد» (المیزان، ج12، ص82).
آیتالله مکارم شیرازی نیز دربارهی آیهی حفظ مینویسد: «خداوند طبق ظاهرِ آیهی فوق وعده داده که آن را از هر نظر حفظ و پاسدارى کند؛ محافظت از هر گونه تحریف، محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطههاى دشمنان وسوسهگر.» ایشان در ادامه مینویسند: «معروف و مشهور در میان همهی دانشمندان شیعه و اهل تسنن این است که هیچگونه تحریفى در قرآن روى نداده است و قرآنى که امروز در دست ماست، همان قرآنى است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده و حتى کلمه و حرفى از آن کم و زیاد نگردیده است. در میان علماى بزرگ، از جمله کسانى را که به این حقیقت تصریح کردهاند، دانشمندان زیر را مىتوان نام برد: شیخ طوسى، شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ صدوق، طبرسى، کاشفالغطا، شیخ بهائى، قاضى نورالله و… . بزرگان و محققان اهلسنت نیز غالباً بر همین عقیدهاند. هرچند وقوع تحریف در قرآن از بعضى محدثان شیعه و اهلسنت که اطلاعات ناقصى دربارهی قرآن داشتهاند، نقل شده که با روشنگرىِ بزرگان دانشمندان دو مذهب، این عقیده ابطال و به دست فراموشى سپرده شده است. تا آنجا که سید مرتضى در جواب «المسائل الطرابلسیات» مىگوید: «صحت نقل قرآن آنقدر واضح و روشن است که مانند اطلاع ما از شهرهاى معروف دنیا و حوادث بزرگ تاریخى و کتب مشهور و معروف است» (تفسیر نمونه، ج11، ص17ـ23).
آیتالله مصباحیزدی در توضیح آیهی حفظ مینویسد: «این آیهی شریفه از دو جمله تشکیل شده است؛ در جملهی اول: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْر»، بر این مطلب تأکید شده که قرآن کریم از طرف خداى متعال، نازل شده و در هنگام نزول، هیچگونه تصرفى در آن صورت نگرفته است. و در جملهی دوم: «إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» با استفادهی مجدد از ادوات تأکید و هیئتى که بر استمرار دلالت مىکند، محفوظ بودن همیشگىِ قرآن از هرگونه تحریفى تضمین شده است» (مصونیت قرآن از تحریف، ص273ـ274).
بررسی چند شبهه
1. از سوی معتقدان به تحریف، شبهاتی بر آیهی حفظ وارد شده که مهمترین آن این است که میگویند: منظور از کلمهی ذکر در آیهی شریفه شخص پیامبر اکرم(ص) است، نه کتاب قرآن، و ضمیر «له» در آیه را به پیامبر اسلام(ص) برمیگردانند.
پاسخ: علامه طباطبائی(ره) اینگونه پاسخ میدهد: «این گفتار، از سخنان واهی است که ابداً با سیاق آیه سازش ندارد؛ زیرا مشرکانی که حضرت را استهزا میکردند، به خاطر قرآن بود، نه به خاطر شخص پیامبر» (المیزان، ج12، ص86). آیتالله خویی(ره) نیز در این باره مینویسد: «اگر منظور از کلمهی ذکر آن حضرت میبود، میبایست در آیهی مذکور به مانند آیات دیگر که دربارهی پیامبر آمده است، لفظ «ارسال« و مانند آن به کار میرفت، نه لفظ «تنزیل» که در چندین جای قرآن برای معرفی قرآن به کار رفته است» (البیان، ص27).
2. مدعیان تحریف میگویند: دلالت آیهی حفظ بر پیراستگی قرآن موجود از پدیدهی تحریف را میپذیریم، اما با توجه به اینکه این آیه در سورهی «حجر» و از سورههای مکی آمده است، تنها عدم تحریف آیات و سورههای مکیِ نازلشدهی پیش از خود را اثبات میکند، نه مطلق قرآن را.
پاسخ: این توهم نیز باطل است؛ زیرا لسان آیه ناظر به همهی قرآن است و اختصاصی به آیات نازلشدهی قبل ندارد. این آیه از این جهت، نظیر آیهی: «لایمسّه إلاّالمطهرون» (واقعه، آیه79) است؛ زیرا این آیه چنین نمیگوید: آیاتی که تاکنون نازل شده است، فراتر از دسترس ناپاکان است یا ناپاک نمیتواند به آن مسّ کند، اما آیات بعدی ممکن است در دسترس ناپاکان قرار گیرد یا آنان میتوانند آیات بعدی را مسّ کنند؛ بلکه این آیه، بیانکنندهی حکم حقیقت قرآن است؛ حقیقت قرآن چنین است که از دسترس و مسّ ناپاکان به دور است، چه آیات قبلی و چه آیات بعدی. آیهی حفظ نیز ناظر به حقیقت قرآن است؛ یعنی ما حقیقت قرآن را از هرگونه دخل و تصرف و کاستی و فزونی محافظت میکنیم، چه آیات و سورههایی که پیش از سورهی «حجر» نازل شدهاند و چه آیات و سورههایی که پس از آن فرود میآید.
3. این آیه هرچند بر اضافه نشدن چیزى بر قرآن نیز دلالت دارد، لیکن استدلال به آن براى نفى این قسم از تحریف، نوعى استدلال دورى است؛ زیرا فرض زیاد شدن چیزى بر قرآن، شامل زیاد شدن همین آیه هم مىشود و ابطال چنین فرضى با خود این آیه، صحیح نیست.
پاسخ: این فرض با استناد به دلیل معجزه بودن قرآن کریم، ابطال میشود؛ آنگاه با استفاده از این آیهی شریفه، محفوظ بودن آن از حذف آیه یا سورهی مستقل (به نحوى که موجب به هم خوردن نظم اعجازآمیز آن نشود) نیز ثابت میگردد؛ بدین ترتیب، مصونیت قرآن کریم از تحریف به زیادى و حذف، با بیانى مرکب از یک دلیل عقلى و یک دلیل نقلى، ثابت مىشود (مصونیت قرآن از تحریف، ص273ـ274).
حسنختامِ این مقاله، این ابیات پرمغزِ مولوی است:
مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سَبَق
من کتاب و معجزت را حافظـم
بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
کس نتاند بیش و کم کردن درو
تو بِه از من حافظی دیگر مجو (مثنویمعنوی، ص397)
پاسخ: علامه طباطبائی(ره) اینگونه پاسخ میدهد: «این گفتار، از سخنان واهی است که ابداً با سیاق آیه سازش ندارد؛ زیرا مشرکانی که حضرت را استهزا میکردند، به خاطر قرآن بود، نه به خاطر شخص پیامبر» (المیزان، ج12، ص86). آیتالله خویی(ره) نیز در این باره مینویسد: «اگر منظور از کلمهی ذکر آن حضرت میبود، میبایست در آیهی مذکور به مانند آیات دیگر که دربارهی پیامبر آمده است، لفظ «ارسال« و مانند آن به کار میرفت، نه لفظ «تنزیل» که در چندین جای قرآن برای معرفی قرآن به کار رفته است» (البیان، ص27).
2. مدعیان تحریف میگویند: دلالت آیهی حفظ بر پیراستگی قرآن موجود از پدیدهی تحریف را میپذیریم، اما با توجه به اینکه این آیه در سورهی «حجر» و از سورههای مکی آمده است، تنها عدم تحریف آیات و سورههای مکیِ نازلشدهی پیش از خود را اثبات میکند، نه مطلق قرآن را.
پاسخ: این توهم نیز باطل است؛ زیرا لسان آیه ناظر به همهی قرآن است و اختصاصی به آیات نازلشدهی قبل ندارد. این آیه از این جهت، نظیر آیهی: «لایمسّه إلاّالمطهرون» (واقعه، آیه79) است؛ زیرا این آیه چنین نمیگوید: آیاتی که تاکنون نازل شده است، فراتر از دسترس ناپاکان است یا ناپاک نمیتواند به آن مسّ کند، اما آیات بعدی ممکن است در دسترس ناپاکان قرار گیرد یا آنان میتوانند آیات بعدی را مسّ کنند؛ بلکه این آیه، بیانکنندهی حکم حقیقت قرآن است؛ حقیقت قرآن چنین است که از دسترس و مسّ ناپاکان به دور است، چه آیات قبلی و چه آیات بعدی. آیهی حفظ نیز ناظر به حقیقت قرآن است؛ یعنی ما حقیقت قرآن را از هرگونه دخل و تصرف و کاستی و فزونی محافظت میکنیم، چه آیات و سورههایی که پیش از سورهی «حجر» نازل شدهاند و چه آیات و سورههایی که پس از آن فرود میآید.
3. این آیه هرچند بر اضافه نشدن چیزى بر قرآن نیز دلالت دارد، لیکن استدلال به آن براى نفى این قسم از تحریف، نوعى استدلال دورى است؛ زیرا فرض زیاد شدن چیزى بر قرآن، شامل زیاد شدن همین آیه هم مىشود و ابطال چنین فرضى با خود این آیه، صحیح نیست.
پاسخ: این فرض با استناد به دلیل معجزه بودن قرآن کریم، ابطال میشود؛ آنگاه با استفاده از این آیهی شریفه، محفوظ بودن آن از حذف آیه یا سورهی مستقل (به نحوى که موجب به هم خوردن نظم اعجازآمیز آن نشود) نیز ثابت میگردد؛ بدین ترتیب، مصونیت قرآن کریم از تحریف به زیادى و حذف، با بیانى مرکب از یک دلیل عقلى و یک دلیل نقلى، ثابت مىشود (مصونیت قرآن از تحریف، ص273ـ274).
حسنختامِ این مقاله، این ابیات پرمغزِ مولوی است:
مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سَبَق
من کتاب و معجزت را حافظـم
بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
کس نتاند بیش و کم کردن درو
تو بِه از من حافظی دیگر مجو (مثنویمعنوی، ص397)