طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تکفیر و حقوق بشر اسلامی

تکفیر و حقوق بشر اسلامی

تکفیر و حقوق بشر اسلامی

تکفیر در جهان اسلام به معضلی فراگیر و تهدیدی برای تمامی مذاهب اسلامی تبدیل شده است. رشد روزافزون تکفیری‌ها که حاصل قرائت خشک از اسلام و برخی نابسامانی‌های اجتماعی مثل جهل، بی‌سوادی و فقر در کشورهای اسلامی

18427 - تکفیر و حقوق بشر اسلامی
18427 - تکفیر و حقوق بشر اسلامی

 

نویسنده: آبتین امیری (1)

 

چکیده

تکفیر در جهان اسلام به معضلی فراگیر و تهدیدی برای تمامی مذاهب اسلامی تبدیل شده است. رشد روزافزون تکفیری‌ها که حاصل قرائت خشک از اسلام و برخی نابسامانی‌های اجتماعی مثل جهل، بی‌سوادی و فقر در کشورهای اسلامی است، ضرورت اتحاد علما را برای مقابله با این پدیده ضروری می‌نماید.
تکفیر تکفیری نه تنها خطری برای مسلمین است، بلکه خطری برای بشریت به حساب می‌آید چون طبق مبانی این تفکر همه حقوق انسانی که مورد اتفاق تمام انسان‌ها است از قبیل حق حیات، حق آزادی و … زیرا پا گذاشته می‌شود. حقوق انسانی که قرآن و سنت نبوی، در هر موقعیتی از آن دفاع کرده و جان و مال و آبروی مردم، حتی غیر مسلمین را محترم شمرده، توسط گروه‌های تکفیری پایمال می‌شوند.

مقدمه

پدیده‌ی تکفیر، موضوع جدیدی برای جهان اسلام نیست. از صدر اسلام تا کنون این پدیده پا به پای جامعه اسلامی رشد کرده است و در مقاطع مختلف تاریخ آثار ویرانگر خود را بر این جوامع بر جای نهاده است. شاید خوارج را بتوان اولین گروه تکفیری در جهان اسلام خواند. کسانی که خلیفه بر حق و شایسته مسلمانان را تکفیر نمودند و علیه او شمشیر کشیدند. این کارزار با تار و مار خوارج توسط حضرت علی از بین نرفت. بلکه تکفیری‌های صدر اسلام به مناطق مختلف جهان اسلام مهاجرت کرده و هسته‌های کوچکی را برای رویارویی با تمدن و حقوق اسلامی تشکیل دادند. نتیجه این، تقابل ویرانی تمدن اسلامی از درون و بی‌اعتباری این تمدن در مقابل دیگر تمدن‌ها از بیرون بود.
در طول تاریخ، تفکر تکفیری همواره تهدیدات خود را متوجه حقوق و تمدن اسلامی نموده است. حتی در عصر حاضر که آن را عصر آگاهی و اطلاعات می‌نامند، ریشه یابی این معضل نیازمند بررسی‌های جامع و جداگانه است. اما آنچه که به این مقاله مربوط می‌شود این است که تکفیر تکفیری به دنبال ویران نمودن ارزش‌هایی است که تمدن اسلامی در طول تاریخ بنا نهاده است. یکی از جنبه‌های قوی تمدن اسلام به ما می‌آموزد که خداوند، حقوق انسان را بر حقوق خود ترجیح می‌دهد، اسلام بر پایه حقوق بنا شده است و این حقوق نزد خداوند ارزشمند است.
تفکر تکفیری به جنگ حقوق اسلامی می‌رود و با بدیهی‌ترین ارزش‌های اسلامی که مورد اتفاق مذاهب اسلامی است و برآمده از منابع اصلی چون کتاب و سنت است به ستیز برمی‌خیزد. تفکر تکفیری این حقوق را بی‌اعتبار کرده و سبب رویگردانی مردم از اسلام و تخریب چهره اسلام در دنیا می‌شود.

اهمیت موضوع

حقوق بشر اسلامی دارای مبانی اصیل و جامعی است. این حقوق بر پایه آگاهی و بینش روشن مسلمانان از کتاب و سنت، قول بزرگان دین و رفتار افتخارآمیز برخی از احکام مسلمان بنا شده است. به طور کلی حقوق بشر اسلامی متکی به کتاب و سنت و تجربه‌های تاریخی است. همان تجربه‌های تاریخی که تاریخ اسلام را از تاریخ دیگر ادیان متمایز می‌سازد، اما آنچه که امروز در سایه رشد تفکر تکفیری شاهد آن هستیم، ویران نمودن ارزش‌های حقوقی است که برای قرن‌ها مسلمانان به آن افتخار کرده‌اند. در این مقاله به بررسی جوانبی از این ارزش‌ها و تقابل تفکر تکفیر با آن پرداخته می‌شود.
تلاش متفکران و علمای جهان اسلام در طول تاریخ پایه ریزی جامعه‌ای بر اساس فرهنگ، تمدن و حقوق اسلامی بوده است. این ایده از زمان حیات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تا کنون در میان مسلمانان وجود داشته است که جامعه‌ای اسلامی باید جامعه‌ای سالم و بدون کینه باشد. از طرفی، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از بدو ورود خود به مدینه و تشکیل اولین دولت اسلامی به تبیین شوری پرداخت که رعایت حقوق مسلمانان و غیر مسلمانان در آن به رسمیت شناخته شده بود.
همین تجربه نبوی به الگویی تاریخی برای مسلمانان تبدیل شد تا با الهام گیری از تجربه نخستین مسلمانان در صدر اسلام، جامعه خود را بر اساس حقوق اسلامی بنا نمایند. شاید تا کنون اختلاف نظرها و مناقشات زیادی در خصوص چگونگی و کیفیت این حقوق در میان علما و محققین اسلامی رخ داده باشد، اما همه‌ی آن‌ها بر رعایت این حقوق و اصل آن اتفاق نظر دارند.
ولی در مقابل، رشد تفکر تکفیری به تهدیدی برای حقوق اسلامی تبدیل شده است. این تفکر، تمامی ارزش‌های تاریخی و تجربیات مسلمانان را در رعایت حقوق اسلامی زیر سؤال می‌برد. عوام گرایی، سوء استفاده از احساسات، ترویج نفرت و تعصب و در نهایت خشونت فزاینده، ابزار تکفیری‌ها برای نابودی تمامی مخالفان خود اعم از مسلمان و غیرمسلمان است.
در این شرایط ضروری است که اقدامی جامع و علمی بر پایه مبانی حقوق اسلامی توسط محققین اسلامی صورت گیرد تا ضمن فعال نمودن جامعه علمی مسلمانان به خطر پدیده تکفیر، این آگاهی به نسل‌ها و اقشار مختلف اسلامی مثل دانشجویان و دانش آموزان منتقل می‌شود. همین موضوع این مقاله را آشکار می‌سازد.

روش تحقیق

این مقاله بر اساس روش تحلیلی – کتاب خانه‌ای تدوین شده است. در این پژوهش به صورت محدود از روش میدانی استفاده شده است. جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز پژوهش، هم از منابع اولیه (secruos yqrmirp) و هم ثانویه (secrus yqrqnoces) استفاده شده است. برای استحکام بخشی به این پژوهش علاوه بر توجه به تحقیقات میدانی و محلی پیشین از منابع جدید از طریق رجوع به مقالات و اینترنت استفاده شده است. در کنار آن از نظریات صاحب نظران به نحوی یا موضوع تحقیق در ارتباط بوده‌اند استفاده شده است.

پیشینه تکفیر در جهان اسلام

تکفیر، اصطلاحی در کلام و فقه به معنای نسبت کفر دادن به مسلمان است. در لغت به معنای پوشیدن و پوشاندن است، ولی در عربی و فارسی به معانی گوناگونی به کار رفته که بر پایه‌ی آن‌ها در قرآن و احادیث و منابع کلامی و فقهی چند مفهوم مصطلح یافته است. از جمله: پاک کردن گناهان و ابطال عقاب، پرداختن کفّاره‌ی سوگند و مانند آن و کافر خواندن کسی یا نسبت کفر دادن به مسلمان در برخی احادیث و به تبع آن، در اصطلاح فقها، تکفیر به معنای نهادن یک دست بر روی دست دیگر در هنگام ایستادن در نماز و نیز در غیر نماز برای ادای احترام آمده است که برخی فقهای امامی آن را حرام و برخی دیگر مکروه دانسته‌اند. تکفیر به معنای نسبت دادن کفر به شخص یا گروه در قرآن کریم مصادیق متعددی دارد، از جمله کسانی که حضرت مسیح (علیه السلام) را خدا پنداشتند (مائده، آیات 17، 72، 73) و افرادی که به مردم جادوگری می‌آموختند (بقره، آیه 102) تکفیر شده‌اند. در احادیث نیز علل و عواملی که ممکن است سبب تکفیر گردد و موارد غیر مجاز و شرایط آن به تفصیل مطرح شده است.
واقعه‌ی مهم تاریخی درباره‌ی تکفیر در جهان اسلام، غائله‌ی خوارج است. بسیاری از فرقه‌های خوارج کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد، و حتی امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تکفیر می‌کردند. در مقابل، بعضی از مسلمانان، از جمله برخی مذاهب اهل سنّت، خوارج را تکفیر می‌کردند. در احادیث، غالیان یا غُلات (آنان که درباره‌ی شخصیت امامان (علیهم السلام) غلوّ و زیاده روی می‌کردند) و قائلان به تفویض (مفوّضه) خارج از ایمان خوانده شده‌اند. بعضی از معتزله و اشاعره، مشبّهه را تکفیر می‌کردند.
علاوه بر گروه‌ها، افراد و شخصیت‌های متعددی، چه بسا بعضی اشخاص سرشناس، را تکفیر کرده‌اند، از جمله درباره‌ی تکفیر برخی خلفا و همسران پیامبر اکرم روایاتی نقل شده است. حتی ائمه (علیهم السلام) نیز از تکفیر برکنار نمانده است. تکفیر در طول تاریخ اسلام مشکلات زیادی را برای جامعه اسلامی ایجاد کرده است از جمله، رویارویی نیروهای داخلی جهان اسلام علیه یکدیگر بوده است. هر چند نمونه‌های فردی و جمعی تکفیر در تاریخ اسلام کم نیست و در برهه‌هایی از تاریخ، این جریان شایع بوده است، نمی‌توان تکفیر را در میان فرقه‌ها و نحله‌های گوناگون اسلامی چندان عمده و سرنوشت ساز دانست. حتی در نگاهی کلان، موارد افراط آمیز تکفیر، چه آنان که تکفیر کرده‌اند و چه آنان که تکفیر شده‌اند، اندک به نظر می‌رسد وامروزه شمار پیروان دیدگاه افراطی تکفیر، نسبت به کل جمعیت مسلمانان، چندان نیست. ظاهراً نظر علما و فقهای مذاهب مهم اسلامی در کاهش تکفیر مؤثر بوده است، زیرا فقهای سنی و شیعه با استناد به احادیث، نسبت دادن بی‌دلیل کفر به مسلمان را مستوجب تعزیر دانسته‌اند. حتی گاهی فقها با وجود نادرستی برخی عقاید، از تکفیر پیروان آن‌ها استنکاف نموده‌اند نیز ضمن توضیح معیار تکفیر، بر طایفه‌ای از متکلمان که با تنگ نظری عده‌ای از مسلمانان را تکفیر کرده‌اند، انتقاد و توصیه کرده است که حتی الامکان از تکفیر اهل قبله احتراز شود. اما مشکل امروز رشد گروهی اقلیت است که با افراطی گری سعی بر حذف دیگر گروه‌های اسلامی دارد و خون مسلمانان را مباح می‌داند. این اقلیت از جهل و نارضایتی جوانان مسلمان استفاده کرده و با تشکیل حلقه‌های تکفیر به جنگ سایر مسلمانان می‌رود. این روند یعنی سرعت عمل تکفیری‌ها در تاریخ اسلام بی‌سابقه بوده است.

حقوق به رسمیت شناخته در اسلام و تضاد آن با تفکر تکفیری

قرآن و حقوق انسانی

آیات قرآن کریم در عصر جاهلیت، خیزشی بنیادین برای رسمیت دادن به حقوق انسانی محسوب می‌شود. در آیات مختلف قرآن، به اهمیت و کرامت انسان و حقوق او خصوصاً حق حیات بشر اشاره شده است. اسلام از جمله مکاتبی است که سخت‌ترین مجازات‌ها را برای نادیده گرفتن این حق در نظر گرفته است. چه این که قرآن کریم قتل انسان‌ها را امری نکوهیده و غیر قابل بخشش معرفی می‌کند و می‌فرماید:
«أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً» (2)
«هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین بکشد، چنان است که همه انسان‌ها را کشته است و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، گویی همه انسان‌ها را از مرگ رهایی بخشیده است.»
حق حیات، اولین و پایه‌ای‌ترین حقوق انسانی محسوب می‌شود که مورد اتفاق حقوق بشر اسلامی و منشور جهانی حقوق بشر است، چرا که اگر حق حیات از فردی گرفته شود و او به ناحق کشته شود، این حق غیر قابل جبران است. در مقابل می‌بینیم که در طول تاریخ، انسان‌های زیادی وجود داشته‌اند که به ناحق بر اثر ظلم ستمگران یا تعصب‌های قومی و مذهبی کشته شده‌اند. در این جا اهمیت آیات قرآن کریم در حرمت بخشی به حق حیات و ذات انسان‌ها مشخص می‌شود، چرا که قرآن کریم می‌خواهد در خصوص حق حیات انسان‌ها، مسئولیتی عمومی را متوجه تمامی اعضای جامعه کند.
در خصوص حقوق بشر، قرآن با تعیین حریمی اعتقادی، مسلمانان را نسبت به رعایت این حقوق متعهد می‌کند و این اعتقاد، سرمایه‌ای برای حفظ حقوق انسانی در جامعه است، زیرا تعهدات حقوق بشری در یک اجتماع نیازمند سطح معقولی از تکامل سیاسی در جامعه است که با شرایط جوامع گذشته همخوانی نداشته و حتی با بسیاری از جوامع فعلی سازگاری چندانی ندارد. اما اعتقاد مذهبی به عنوان پشتوانه رعایت حقوق انسانی می‌تواند تضمین کننده‌ی رفتار یکایک شهروندان برای رعایت این حقوق در هر جامعه‌ای، چه سنتی و چه مدرن باشد.
در خصوص حقوق بشر، قرآن کریم ذات بشر و نه فقط مسلمانان را تکریم نموده و آن را دارای حرمت می‌داند و می‌فرماید:
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ …» (3)
«و ما بنی آدم را گرامی و مکرم داشتیم…»
«فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی». (4)
«پس وقتی که کار او (آفرینش انسان) به پایان رسید از روح خود در او دمیدیم.»
پس حفظ حرمت انسان، یک امر ذاتی است و به موجودیت انسان در هستی برمی‌گردد. این حفظ حرمت، محدود به اعتقادات مذهبی یا ایمانی فرد نیست بلکه شامل همه‌ی افراد، چه مؤمن و چه غیر مؤمن می‌شود. این حرمت گذاری نسبت به ذات انسان، اولین قدم در به رسمیت شناختن حقوق اوست. قرآن نیز با صراحت این ذات مکرم را به رسمیت می‌شناسد و به دفاع از آن برمی‌خیزد. این در حالی است که تفکر تکفیری بخش اعظم جهان اسلام را خارج از دین می‌داند و حقوق به رسمیت شناخته شده در قرآن را برای انسان‌ها نادیده می‌گیرد. در این مقاله به بررسی تطبیقی برخی از این حقوق و تضاد آن با تفکر تکفیری می‌پردازیم.

1- حق حیات

حق حیات یکی از حقوق بدیهی و مشترک میان حقوق بشر اسلامی و منشور جهانی حقوق بشر است. اما تکفیری‌ها به راحتی این حقوق را زیر پا می‌گذارند و به بهانه تکفیر، خون انسان‌ها را می‌ریزند. این در حالی است که توصیه‌های قرآنی بر حفظ حرمت خون انسان‌هاست نه ساده انگاشتن آن. لذا سرعت عمل تکفیری‌ها در مباح دانستن خون جمع زیادی از مسلمانان جایز نیست و با مبانی اسلام سازگاری ندارد.
خداوند می‌فرماید:
«وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ» (5)
«و نفسی را که خداوند محترم شمرده است جز به حق نکشید.»
«وَ لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً» (6)
و خودتان را نكشید که خداوند برای شما مهربان و دارای رحمت است.»
حق زندگی یکی از اصول مفاد اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر است که در ماده اول و پنجم این اعلامیه به آن اشاره شده است. در اسلام نیز حق حیات از اهمیت فراوانی برخوردار است و این حق به طور برابر شامل مسلمان و غیر مسلمان می‌شود. اجرای حکم قصاص برای قاتل در اسلام میزان امنیت جانی سایر افراد جامعه را افزایش می‌دهد، زیرا در اسلام قتل هر انسان گناهی نابخشودنی و غیر قابل جبران است. جلوگیری از خودکشی و قتل انسان توسط خودش نیز در اسلام اهمیت زیادی دارد و به اعتقاد مسلمانان خودکشی گناهی است که دارای عقوبت اخروی فراوانی است. حفظ حرمت مرده و ادای حق او در خاک سپاری نیز در اسلام مورد توجه است، امری که حتی در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به آن اشاره نشده است، ولی مورد تأکید اسلام است، اما تفکر تکفیری این حق را در محیط تحت حاکمیت خود به سادگی زیر سؤال می‌برد.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:
«یک نفر از امت پیامبران پیشین زخمی شد و از زخمش رنج می‌برد کاردی را به شاهرگ دستش زد و آن را پاره کرد و خونش قطع نشد تا مرد، خداوند فرمود: عبد من بر نفس خویش از من پیشی گرفت، من هم بهشت را بر او حرام نمودم».(متفق علیه)
باز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:
“اگر کسی خود را از کوهی پرت کند و بمیرد در آتش جهنم از بالا به پایین پرت می‌گردد و به صورت دائمی و ابدی در آن باقی می‌ماند. کسی که با سمّ خودکشی کند آن سم در دستش قرار دارد و آن را پی در پی می‌نوشد و در آتش جهنم جاودان خواهد شد. کسی که با ابزار برنده‌ای خودکشی کند آن وسیله در دستش قرار می‌گیرد و آن وسیله را پی در پی در بدن خود فرو می‌برد و با این حال در جهنم باقی خواهد ماند. (متفق علیه)”
«یوسف سلیمان زاده» از حقوق دانان مسلمان می‌نویسد:
“در شریعت اسلام نه تنها زندگی افراد بعد از تولد دارای اهمیت است، بلکه زندگی در رحم و حیات قبل از تولد نیز دارای اهمیت بسیار زیادی است؛ به گونه‌ای که زندگی جنین به اعتبار این که موجود زنده است قابل احترام و نگهداری از او لازم است تا جایی که شرع به زن باردار اجازه می‌دهد در ماه مبارک رمضان روزه نگیرد. هم چنین شرع تعدی بر جنین را حرام گردانیده است؛ حتی اگر این تعدی از سوی پدر و مادر نوزاد باشد و حتی در صورتی که جنین از طریق نامشروع شکل گرفته باشد، چون بی‌گناه بوده و «هیچ کس گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد» (اسرا، آیه 15) سقط آن جایز نیست. اسلام نه تنها برای نفس آدمیان احترام قائل است و گرفتن جان آدمیان را حرام و مستوجب عقوبت در دنیا و قیامت می‌داند، بلکه مخالف هر گونه شکنجه و تعذیب در مورد آدمیان و حتی حیوانات است. متون دینی همواره بر اصل برائت تأکید دارند و متهم تا اثبات قطعی جرم از نظر اسلام بی‌گناه است. (7)”

2- حق برخورداری از آزادی عقیده و بیان

اسلام، آزادی بیان را به رسمیت می‌شناسد و بر آن حرمت قائل است. این در حالی است که در تفکر تکفیری مجالی برای آزاد اندیشی وجود ندارد، و هر گونه آزاد اندیشی محکوم به سکوت و سرکوب است و در بسیاری از موارد تکفیری‌ها تمامی مسلمانان را غیر از خود کافر می‌دانند و ارزشی برای آزادی بیان آن‌ها و قرائت خاص آنها از دین قائل نیستند. قرآن می‌فرماید:
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» (8)
«هیچ اجباری در پذیرش دین نیست».
«أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ‌» (9)
«آیا تو مردم را مجبور می‌کنی که به زور ایمان بیاورند؟»
«فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ» (10)
«راه حق از باطل مشخص شده هر کس بخواهد به اسلام بگرود و هر که بخواهد آن را انکار کند…»
ماده دوم و سوم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به حق آزادی افراد اشاره دارد. در اسلام نیز آزادی عقیده و وجدان به رسمیت شناخته شده است و کسی را نمی‌توان به جرم داشتن عقیده‌اش مورد تعرض قرار داد. در مورد آزادی بیان نیز اسلام برای غیر مسلمانان و گروه‌های مخالف، حق آزادی قائل است. «شهید استاد مطهری» می‌نویسد: «در حکومت اسلامی حتی کمونیست‌ها در بیان عقاید خود آزادند» (11)
اما اسلام برای آزادی بیان مرزهایی قائل است چرا که آزادی بیان نباید به اقداماتی ختم شود که ارزش‌های اکثریت جامعه یا وحدت ملی را مخدوش نماید و یا به اقدام عملی عایه حکومت اسلامی منتهی گردد. یکی از این مرزها می‌تواند عدم امکان توهین به مذاهب و ادیان (چه اسلام وچه سایر ادیان) می‌باشد. آزادی بیان برای هر یک از شهروندان صرف نظر از عقیده و مذهبشان وجود دارد تا حدی که به آزادی دیگران لطمه نزند.
دکتر عبدالکریم سروش در مورد تفاوت ارزش‌های اخلاقی میان اسلام و غرب و ارتباط آن با آزادی می‌نویسد:
«قضاوتی که میان ما و جوامع دیگر وجود دارد در ارزش‌های اخلاقی مان است، نه در مسئله‌ی آزادی ما. ممکن است ما یک سیستم اخلاقی داشته باشیم، دیگران یک سیستم اخلاقی دیگر. اگر شما در جایی بی‌بند و باری یا آزادی جنسی می‌بینید، این را به حساب مفاسد آزادی نگذارید، بلکه این به حساب سیستم ارزشی آنجاست. ما آزادیم که سیستم اخلاقی خودمان را پیاده کنیم، اروپایی‌ها هم آزادند سیستم اخلاقی خودشان را پیاده کنند. قضاوت در آزادی‌ها نیست، بلکه تفاوت در سیستم اخلاقی است. اگر انتقادهایی دارید به نظام ارزشی‌شان بکنید، نه به آزادی آنها. آزادی مفسده‌ای را به جامعه نمی‌افزاید، بلکه اگر فسادی است آن را رو می‌کند و اگر صلاح است آن را آشکار می‌نماید. من وقتی آزاد باشم به نیکویی عمل می‌کنم و از بدی‌ها پرهیز. این به نظام ارزشی ما بر می‌گردد که چه کاری خوب است و چه کاری بد است» (12)
وی در مورد رعایت حدود آزادی می‌گوید:
«هیچ کس نیست که در عالم سیاست و اجتماع معتقد به آزادی مطلق باشد، همه‌ی کسانی که معتقد به آزادی‌اند، می‌گویند که محدوده و سقف آزادی، قانون است. به این معنا که بی‌قانونی، آزادی، رهایی و هویت نیست، بلکه نامش جنگل است. لذا تمام حرف من این است که انسان اخلاقی انسان بسیار آزادی است. برای آزاد شدن ظاهراً شرط و قیدی وجود دارد و آن قید، قید اخلاق است. آزاد شدن، آزادی از قید اخلاق نیست، چون اخلاق اصلاً قیدی نیست. اخلاق عین فربه شدن انسانیت آدمی است. رذایل غیر خودی هستند، همان مستی‌ها و دیوانگی‌هایی که بر آدمی و آزادیش می‌کوبیم، نمی‌خواهیم که او هیچ کس شود یعنی تهی گردد، تهی و هیچ کس شدن به معنای رهایی و آزادی نیست، آزادی به معنای خالی شدن و فرار کردن و کشتی بی‌قطب نما و بی‌لنگر شدن هم نیست». (13)
«یوسف سلیمان زاده» در مورد حدود آزادی از دیدگاه اسلام می‌نویسد:
«البته بحث آزادی افکار و اندیشه را نبایستی با تهمت و افترا بستن به افراد، حمله به مقدّسات جامعه و ترور شخصیتی دیگران و اعتقادات دینی و مذهبی دیگران را به سخره گرفتن، اشتباه و خلط نمود. چون انجام دادن این اعمال و گفتارها نه تنها آزادی نیست، بلکه در سایه‌ی آزادی، اخلاقیات را نادیده گرفتن و نوعی سوء استفاده و بهره گیری از آزادی در راستای ارضای هوس‌های شخصی است، که تبعیت از این روال یا منجر به حذف بسیاری از افکار واندیشه‌های بدون پشتوانه‌ی مادی و در رأس قرار گرفتن یک فکر (استبدادی نظر) می‌شود، یا باعث هرج و مرج و اغتشاشات و نزاع‌های اجتماعی خواهد شد و یا به دلیل جریحه دار نمودن احساسات توده‌ی عامه و سلب قوه‌ی عاقله از آنها در سایه‌ی غلیان عاطفه، سبب راه اندازی جنگ‌های کنترل نشده‌ای می‌شود که ممکن است حق حیات را از بسیاری سلب نماید.» (14)
اینها گوشه‌ای از مواضع اندیشمندان مسلمان در مورد آزادی بیان است که با تفکر تکفیری تضاد دارد.

3- حق برابری

اسلام تأکید بر برابری دارد، اما مرزبندی در تفکر تکفیری شدید است. در این تفکر غیر خودی‌ها از بسیاری از حقوق محرومند و در برخی از موارد با آن‌ها از برخوردهای خشونت آمیز می‌شود.
به طور کلی حق برابری به دو بخش تقسیم می‌شود: در بخش اول، حق برابری به برابری در برابر قوانین، محاکم و امکانات برمی‌گردد که مفاد شش و ده اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به آن اشاره دارد. این نوع برابری در اسلام نیز وجود دارد، چرا که همه‌ی افراد جامعه اعمّ از مسلمانان و غیر مسلمانان، در برابر قانون مساوی هستند. در این خصوص روایات تاریخی بسیاری از مسلمانان صدر اسلام بر جای مانده است که نشان می‌دهد رفتار مسلمانان آن عصر با غیر مسلمانان تؤام با برابری و یکسان گری در مقابل قانون بوده است. چنان که در زمان خلافت حضرت علی، قاضی شریح که بزرگ‌ترین قاضی مسلمان بود در دعوای او با یک اهل کتاب رأی خود را به نفع اهل کتاب صادر کرد، زیرا علی به عنوان خلیفه مسلمانان نتوانست دلایل کافی برای دعوای خود در خصوص مالی که مورد مناقشه بود ارائه دهد. پس در جامعه‌ی اسلامی خلیفه مسلمین با یک یهودی یا مسیحی در برابر قانون مساوی است. بخش دوم، به برابری حقوق و تکالیف مسلمانان با غیر مسلمانان در جامعه‌ی اسلامی بر می‌گردد. در این جا تفاوت‌هایی میان این حقوق به چشم می‌خورد. این تفاوت شامل حقوق اساسی افراد مثل حق حیات، حق رأی و … نمی‌شود، بلکه به مسئولیت‌هایی برمی‌گردد که مختص مسلمانان است مثل جهاد که بر مسلمانان واجب و بر غیر مسلمانان جز در شرایط خاص واجب نیست. برخی از این حقوق به پست‌های حکومتی که متصدی امور مسلمین هستند یا عامل پاسداشت ارزش‌های اکثریت مسلمانان است بر می‌گردد. در این حقوق نمی‌توان گفت که مسلمان با غیر مسلمان برابرند، زیرا جامعه‌ی اسلامی یک جامعه‌ی ارزشی است و به هر حال قابل قبول نیست که در آن متصدی امور قضا در میان مسلمانان و سایر امور مشابه یک غیر مسلمان باشد. باید پذیرفت که در مورد مسائل دینی، فرهنگی و تربیتی، جامعه‌ی اسلامی به ارزش‌های اکثریت که مسلمانان هستند توجه دارد و همین امر سبب می‌شود که در برخی از حقوق و تکالیف مسلمانان در اولویت باشند.
ولی به هر حال این اولویت باعث نادیده گرفته شدن حقوق اقلیت‌ها نمی‌شود امری که تکفیری‌ها به دنبال آن هستند.

4- حق برخورداری از عدالت

عدالت زیربنای رشد جامعه است و در اسلام بر امکان دست یابی به عدالت توسط مردم، تأکید کرده است. اما تکفیری‌ها مفهوم عدالت را دگرگون کرده و آن را مخدوش می‌کنند، زیرا می‌خواهند درباره‌ی دیگران بر اساس مرزبندی‌های فکری خود عمل کنند، نه عدالت واقعی. خداوند می‌فرماید:
«و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل…» (15)
«و چون میان مردم به داوری نشستید، در میان آنها به عدالت حکم کنید.»
ماده هشتم و نهم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به عدالت قضایی میان افراد اشاره دارد. در اسلام برای اجرای عدالت میان افراد جامعه عواملی چون نژاد، زبان، مذهب و اعتقاد نمی‌تواند مانع باشدو همه در برابر عدالت مساوی هستند. امری که با تفکر تکفیری در تضاد است، زیرا این تفکر بر مبنای تبعیض مذهبی و قومی بنا شده است.

5- حق حفظ حرمت و آبروی وضعیت افراد

در تفکر تکفیری، حفظ حرمت افراد معنایی ندارد و به راحتی در مورد اسیران، مخالفان و مردم عادی هتک حرمت می‌شود و اعتراض آن‌ها به جایی نمی‌رسد. این در حالی است که حفظ آبرو و حرمت به عنوان یک حق مهم در اسلام مطرح است.
«لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ … وَ لاَ تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ … وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» (16)
«گروهی از شما گروه دیگر را مسخره نکند… و از یکدیگر عیب نگیرید و یکدیگر را با القاب زشت نخوانید… (و در مورد یکدیگر) جاسوسی مکنید و برخی از شما غیبت برخی دیگر نکند.»
حفظ حرمت و حیثیت افراد از مواردی است که میان اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر مشترک است و در این میان، تفاوت و تبعیضی میان مسلمانان و غیر مسلمانان وجود ندارد. حرمت انسان‌ها بر اساس حقوق ذاتی آن‌ها محترم است و این مسئله ربطی به عقیده، نژاد و دین ندارد. امری که با تفکر تکفیری در ستیز است و تکفیری‌ها آن را نمی‌پذیرند.

6- حفظ حریم خصوصی افراد و زندگی شخصی آن

تفکر تکفیری بدون هیچ واهمه‌ای به حریم خصوصی افراد حمله می‌کند و آن را مورد تجاوز قرار می‌دهد، این در حالی است که اسلام رعایت حریم خصوصی را واجب دانسته و آن را خط قرمز قلمداد می‌کند. لذا تفکر تکفیری با این حق از حقوق اسلامی زاویه زیادی دارد. قرآن می‌فرماید:
«لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا» (17)
«بدون اجازه به حریم خانه‌ای جز خانه‌ی خود وارد مشوید.»
حفظ حریم خصوصی افراد مثل حریم منزل، مسائل خصوصی و … در اسلام برای همه‌ی افراد وجود دارد و در این خصوص، میان اسلام و اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر اتفاق نظر وجود دارد. حریم‌ها مکان امنی برای افراد هستند و دولت جز با مجوز قانون و برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق دیگران حق شکستن این حریم را ندارد.
در روایات اسلامی آمده است که خلیفه‌ی دوم مسلمین شبانگاه از خانه‌ای صدای عربده شنید و براساس حس کنجکاوی از دیوار آن خانه بالا رفت و دید عده‌ای در آن جا مشغول شراب خواری‌اند. عمر روز بعد آن‌ها را برای محاکمه احضار کرد، اما در نهایت نتوانست آن‌ها را محکوم کند، زیرا متهمین گفتند: که تو برای کشف جرم، حریم خانه ما را شکسته‌ای و این در اسلام امر جایزی نیست و عمر نیز این را پذیرفت.
این واقعه نشان می‌دهد که حتی در صورت یقین به وقوع جرم در صورتی که جرم تنها به خود افراد برگردد، امکان شکستن حریم خصوصی وجود ندارد، اما در تفکر تکفیری این حریم به سادگی مخدوش می‌شود.

7- حق اعتراض برای مظلوم

اسلام حق اعتراض به مظلوم می‌دهد، اما در تفکر تکفیری راهی برای فریاد خواهی مظلوم وجود ندارد و معمولاً مخالفان بدون حق دفاع و بصورت جمعی محاکمه می‌شوند و کسی به حق خواهی آن‌ها توجه نمی‌کند. قرآن می‌فرماید:
«لاَ یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» (18)
«خداوند بلند کردن صدا (و اعتراض) را دوست ندارد، مگر از کسی که بر او ظلم شده باشد».
حق اعتراض و دادخواهی در ماده‌ی ده اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر مورد اشاره قرار گرفته است. در اسلام نیز حق اعتراض و دادخواهی برای مظلوم چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان رسمیت دارد و دستگاه قضایی موظف است که به این دادخواست پاسخ دهد و حق مظلوم را بستاند.
اهمیت رسیدگی به حق مظلومان، حتی حق افراد غیر مسلمان، در میان مسلمانان و برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش در حدی بود که در زمان حکومت صدر اسلام، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای خود مستقیماً به دادرسی حق مظلومان می‌پرداختند و چه بسا مسلمانان را به جرم تعدی به حقوق غیر مسلمانان محکوم می‌کردند. روایات مختلفی از رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان اولیه‌ی او وجود دارد که نشان می‌دهد آن‌ها در حفظ حقوق اجتماعی غیر مسلمانان بسان یک مسئولیت دینی انجام وظیفه می‌نمودند. وقتی این رفتار بزرگان دین را بررسی می‌کنیم به اوج اختلاف سیرت بزرگان دین با شیوه عمل تکفیری‌ها پی می‌بریم.

8- حق نظارت همگانی

در اسلام، حق نظارت همگانی از اصول مدیریت اسلامی است، اما تفکر تکفیری ارزشی برای این اصل قائل نیست، در مناطقی که به قدرت رسیده است تنها به مردم وحشت زده و تسلیم شده رحم کرده است و هر کس کوچک‌ترین انتقادی به عملکرد آن‌ها داشته، با او برخورد شده است. خداوند می‌فرماید:
«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (19)
«شما بهترین امتى هستید كه به نفع انسان‌ها خروج کرده‌اید، مادامی که بر نیکویی‌ها، امر و از بدی‌ها نهی می‌کنید و به خدا ایمان می‌آورید».
ماده‌ی هفدهم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به حق آزادی فکری در جامعه و مشارکت در اجتماع اشاره دارد. در اسلام، نظارت بر عملکرد دولت و حاکمیت، حقی همگانی است که به صورت انفرادی و جمعی در قالب تشکیل‌ها، نهادها، سازمان‌ها، احزاب و … صورت می‌گیرد. نتیجه‌ی حق نظارت همگانی، حق انتقاد خواهد بود که این حق در جامعه‌ی اسلامی چه برای مسلمانان و چه برای غیر مسلمانان به رسمیت شناخته شده است. رفتار حضرت علی با خوارج در کوفه خود بهترین دلیل بر وجود حق انتقاد برای افراد مخالف نسبت به رفتار و سیاست دستگاه خلافت، در زمان ایشان می‌باشد، زیرا خوارج علی رغم مخالفت شدیدشان با حضرت علی از آزادی و حق انتقاد و نظارت بر عملکرد دولت برخوردار بودند.
حق آزادی اجتماعات و تشکیل گروه‌های سیاسی و مدنی حق همه‌ی افراد جامعه‌ی اسلامی است و حتی اقلیت‌های دینی نیز می‌توانند تشکل‌ها و احزاب خاص خود را داشته باشند و ضمن مشارکت در مدیریت جامعه بر عملکرد دولت نظارت کنند، اما تکفیری‌ها نشان داده‌اند که با رسیدن به قدرت این حق را به سادگی پایمال می‌کنند و با هر گونه وسیله‌ای که به نظارت همگانی کمک کند مخالفت می‌کنند.

9- حق آزادی اجتماعی تا جایی که باعث آزار دیگران و تفرقه افکنی در جامعه نشود

آزادی اجتماعی و دعوت به نیکی یکی از اصول حقوق بشر در اسلام است که تفکر تکفیری آن را نمی‌پذیرد. خداوند می‌فرماید:
«وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلىَ الخْیرْ وَ یَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ». (20)
«و باید در میان شما کسانی باشند که به سوی نیکی فرا بخوانند و از بدی برحذر دارند و ایشان گروه راستانند. و مباشید مانند کسانی که پراکنده شدند و با یکدیگر مخالفت کردند، پس از این که حجتی بر ایشان ظاهر شد و برای آن‌ها عذاب بزرگی است».
در ماده‌ی بیستم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به وجود مجامع و جمعیت‌های مسالمت آمیز اشاره شده است. در اسلام نیز آزادی اجتماع چه برای مسلمانان و چه غیر مسلمانان به رسمیت شناخته شده است. اما این آزادی اجتماع دارای مرزی است که نباید وحدت اجتماعی را به خطر اندازد و به ارزش‌های سایر گروه‌ها توهین نماید. پس اصل آزادی اجتماعات و مشارکت جمعی مورد پذیرش است، اما این اجتماعات نباید به تهدیدی علیه کیان جامعه تبدیل شود و امنیت عمومی را به خطر اندازد. در اسلام معمولاً مرز اجتماعات را محاربه می‌دانند؛ یعنی اجتماع مخالف تا جایی که به حمل اسلحه و تهدید عملی در اجتماع ختم نشود قابل پذیرش است. در شرایط معمولی و غیر تهدیدآمیز دولت موظف به تأمین امنیت اجتماعات است. در حالی که علما اسلام در طول تاریخ در مورد محاربه در حد امکان با مسالحه برخورد کرده‌اند، تکفیری‌ها به سادگی هر گروه غیر خودی را محاربه می‌خوانند و به جنگ آن می‌روند.

10- حق حمایت از مالکیت خصوصی

در مناطقی که تفکر تکفیری حاکم شده است به سادگی مالکیت خصوصی افراد مورد تعرض واقع شده است، این در حالی است که اسلام به رعایت حریم مالکیت خصوصی تأکید دارد. قرآن می‌فرماید:
«وَ لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ» (21)
«و اموال یکدیگر را به ناحق مخورید.»
«وَ مَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً» (22)
«و آنچه را پروردگارت (به بشر) عطا کرده از کسی منع نشده است.»
ماده‌ی هفدهم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به حق مالکیت اشاره دارد. در اسلام حق مالکیت خصوصی در کنار حق مالکیت عمومی به رسمیت شناخته شده است. البته در خصوص فلسفه‌ی مالکیت میان اسلام و اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر تفاوت وجود دارد، زیرا در اسلام مالکیت از آن خداست و او این مالکیت را به طور مساوی و بر اساس شایستگی افراد به آن‌ها سپرده است، پس افراد در برابر این نوع مالکیت مسئولند. اما در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر مالکیت به ذات افراد برمی‌گردد و مسئولیتی در قبال این مال برای افراد وجود ندارد. جدا از بحث فلسفی، در عمل، اسلام در کنار مالکیت دولتی و عمومی، مالکیت خصوصی را نیز برای همه‌ی شهروندان به رسمیت می‌شناسند و هر کس مالک (مجازی و اختیاری) مالی است که آن را کسب کرده است، اما در تفکر تکفیری هر گونه تصرفی در مورد مال دیگران جایز است به سادگی این اموال غصب می‌شود.

11- حق پیشرفت بر اساس شایستگی

تفکر تکفیری با شایسته سالاری میانه‌ای ندارد، بلکه با حاکمیت این تفکر در یک منطقه اکثر شایسته‌گان آن منطقه مجبور به فرار می‌شوند، زیرا در تفکر تکفیری تنها افرادی با وابستگی گروهی می‌توانند رشد کنند، نه بر اساس شایستگی‌شان خداوند می‌فرماید:
«وَ لِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا …» (23)
«هر یک را با توجه به کاری که انجام داده‌اند، درجاتی است».
ماده‌ی بیست و سه اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به پیشرفت براساس کار و شایستگی افراد اشاره دارد. در اسلام دو نوع شایستگی وجود دارد: شایستگی علمی و شایستگی معنوی. در شایستگی علمی و مادی شایستگی افراد نه بر اساس اعتقادات و درجه‌ی تقوای آن‌ها بلکه بر اساس توانایی و تخصص آن تعیین می‌شود. تاریخ اسلام، مملو از روایاتی است که به ما می‌گوید افراد متخصص غیر مسلمان در علوم مختلف دارای سمت‌ها و مقام‌های بالایی بوده‌اند و جامعه و حکومت اسلامی از تخصص این افراد به نحو شایسته استفاده کرده است. لذا در پیشرفت علمی افراد هیچ تبعیضی میان افراد جامعه وجود ندارد. هم چنین افرادی غیر مسلمان بوده‌اند که به دلیل توانایی علمی‌شان به سمت وزارت در حکومت اسلامی رسیده‌اند که بالاترین مقام اجرایی بعد از سلطان یا خلیفه می‌باشد. اما برخی از سمت‌ها وجود دارد که به جایگاه معنوی و تربیتی افراد جامعه یا امور دینی مردم برمی‌گردد. بدیهی است که در جامعه‌ی اسلامی افرادی که صالح‌تر و متقی‌تر باشند نسبت به مدیریت چنین جایگاه‌هایی در اولویت قرار دارند، اما در حاکمیت تکفیری نخبگان جامعه مجبور به سکوت یا مهاجرت اجباری می‌شوند.

12- حق عدالت اجتماعی

در تفکر تکفیری، عدالت اجتماعی جایگاهی ندارد، بلکه این تفکر با تبعیض‌های شدید اجتماعی همراه است. در حالی که در اسلام بر رعایت عدالت اجتماعی تأکید شده است. خداوند می‌فرماید:
«وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ».
«و همان گونه که در اموالشان حقی معلوم است برای سائل و نیازمندان».
در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر اشاره‌ی صریحی به عدالت اجتماعی نشده و حدود آن تعریف نشده است. اما از مواد 22 و 23 این اعلامیه می‌توان لزوم رعایت عدالت اجتماعی را برداشت نمود. در اسلام قوانین مشخصی برای اجرای عدالت اجتماعی و رعایت حال نیازمندان جامعه وجود دارد. از درآمد و حق اغنیا مقدار معلومی به عنوان زکات تعیین می‌شود که این زکات باید میان فقرا و نیازمندان تقسیم شود. زکات یک مسئله‌ی اقتصادی صرف نیست، بلکه یک مسئله عبادی است که در کنار سایر شعائر واجب دینی مثل نماز و حج قرار دارد. اهمیت زکات به حدی است که اگر همه‌ی اغنیای جامعه زکات مال خود را به فقرا بپردازند، دیگر هیچ فقیری در جامعه وجود نخواهد داشت. زکات بر مسلمانان واجب است و غیر مسلمانان از پرداخت آن معافند، اما در شرایطی می‌توان به فقرای غیر مسلمان نیز زکات پرداخت کرد. تفکر تکفیری این مرزها را مخدوش می‌کند و آن را به نفع خود مصادره می‌کند.

13- حق برخورداری از بهداشت و زندگی مناسب

رعایت بهداشت، محیط زیست مناسب برای زندگی آبرومندانه از حقوق به رسمیت شناخته در اسلام است ولی در تفکر تکفیری این حقوق جایگاهی ندارد.
ماده‌ی 25 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به بهداشت فردی و اجتماعی و حق رفاه افراد جامعه اشاره دارد. اسلام دینی است که بر پاکیزگی بدن، پوشاک و محیط تأکید دارد و بدون پاکیزگی انجام عبادات در آن ممکن نیست. رعایت پاکیزگی محیط در صدر اسلام و در سرزمین حجاز که منطقه‌ای کم آب بوده، خود از اهمیت فراوان بهداشت محیط در اسلام حکایت دارد.
امروزه با الهام گرفتن از تأکید پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به بهداشت محیط صدها انجمن خیریه توسط مسلمانان معتقد به مبانی اسلام در سراسر جهان شکل گرفته که هدف آن‌ها سلامتی روان و جسم کودکان و خانواده‌ها، حمایت از افراد بی‌بضاعت و کمک به رفاه آن، حمایت از بیماران نیازمند و خانواده‌های بی‌سرپرست و … است. وجود این انجمن‌ها که به صورت مردمی اداره می‌شوند در بسیاری از مواقع خصوصاً در زمان وقوع حوادث طبیعی مثل زلزله و سیل، چند برابر شرایط عادی اهمیت می‌یابد، زیرا این نهادهای مدنی کار خدمت رسانی را به نیازمندان را با کمک‌های مردمی جمع آوری شده انجام می‌دهند، اما تفکر تکفیری با این حقوق بیگانه است و در بسیاری از موارد به جنگ این حقوق می‌رود.

14- حق تشکیل خانواده

تفکر تکفیری با به کارگیری برخی روش‌ها مثل جهاد نکاح و تمرکز برای جذب بانوان برای سربازان خود، ازدواج عمومی را تضعیف نموده و این حق اسلامی را تحت شعاع قرار می‌دهد. در تفکر تکفیری نهاد خانواده به خطر می‌افتد. خداوند می‌فرماید:
«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» (24)
و از نشانه‏هاى او اینكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستى و رحمت نهاد.
«وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» . (25)
«و با آن‌ها (زنان) به نیکی رفتار کنید.»
«هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» (26)
«همسرانتان لباس شما هستند و شما لباس آن‌ها هستید.
«وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثَاقاً غَلِیظاً» (27)
«زنان (با عقدی که با شما می‌بندند) عهد و پیمان محکمی از شما می‌گیرند.»
ماده‌ی 25 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به اهمیت خانواده و حمایت از مادران و کودکان اشاره دارد. تأکیدی که در اسلام نسبت به تشکیل و حفظ خانواده وجود دارد، در هیچ دین و مکتبی وجود ندارد و یکی از امتیازهای جامعه‌ی اسلامی نسبت به جامعه‌ی غربی تحکیم بنیان‌های خانواده است.
در اسلام حقوق اختصاصی برای زنان و مادران تعیین شده است که این حقوق بیشتر جنبه‌های حمایتی دارد. حقوق زن با مرد در اسلام در برخی از موارد مشترک و در برخی از موارد متفاوت است. تفاوت‌ها به این برمی‌گردد که حقوق مرد در اسلام بیشتر جنبه‌ی تکلیفی دارد. مرد چه در عرصه‌ی خانواده و چه در عرصه‌ی اجتماع دارای مسئولیت‌های متعددی است که زن از بسیاری از این مسئولیت‌ها معاف است. علی رغم این تفاوت‌ها اسلام در اعطای این حقوق نسبت به مرد و زن توازن را در نظر داشته و هر جا که امتیاز مالی و حقوقی به مرد داده در مقابل آن در جایی دیگر، امتیاز مالی و حقوقی به زن اعطا کرده است. بسیاری از تبعیض‌هایی که علیه زن به اسلام منسوب داده می‌شود جنبه‌ی سلیقه داشته یا ریشه در عرف اجتماع دارد و دارای مستندات محکمی در اسلام نیست. تفکر تکفیری با تحمیل تبعیض‌های ناروا علیه زنان باعث مخدوش شدن چهره اسلام می‌شود.

15- حق آزادی مهاجرت و اقامت

حاکمیت تکفیری‌ها در یک منطقه با ایجاد محرومیت عبور و مرور و مهاجرت و اقامت است و در بسیاری از مواقع، مردم نه تنها از این حقوق محروم می‌شوند، بلکه به عنوان گروگان مطرح هستند. خداوند می‌فرماید:
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» (28)
«اوست كسى كه زمین را براى شما رام گردانید پس در گستره‌ی آن سیر و سفر (و مهاجرت) کنید و از روزى [خدا] بخورید».
«أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا» (29)
«[اگر در سرزمین خود تحت فشار بودید] مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟»
ماده‌ی سیزده و چهارده اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به حق مهاجرت اشاره دارد. حال این که هجرت در اسلام یکی از راه‌های مهم برای رشد مادی و معنوی است. مسلمانان هرگاه در دین و دنیای خود در تنگنا قرار گرفته‌اند دست به هجرت زده‌اند و بر اساس همین مهاجرت‌ها تمدن‌های جدیدی را به وجود آورده‌اند. مهاجرت نمودن و مهاجرت پذیری در تاریخ اسلام همواره وجود داشته و مسلمانان چه در اعتقادات و چه در عمل، آزادی هجرت کردن یا پناه دادن به مهاجران را پذیرفته‌اند. اما تفکر تکفیری با ایجاد محدودیت‌های متعدد مانع از این آزادی مهاجرت می‌شود.

16- حقوق مذهبی اقلیت‌های دینی

اقلیت‌های دینی و مذهبی در حاکمیت تکفیری‌ها بیشترین آسیب را می‌بینند و به راحتی حق آن‌ها پایمال می‌شود و در نتیجه تا قرن‌ها بعد خاطراتی تلخ از اسلام در ذهن آن‌ها و فرزندانشان باقی می‌ماند. تکفیری‌ها کمترین ترحم را نسبت به اقلیت‌ها دارند و در عوض معتقد به رویارویی کامل با این اقلیت‌ها در سرزمین‌های اسلامی هستند خداوند می‌فرماید:
«وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (30)
«به کسانی که غیر خدا می‌پرستند دشنام ندهید…»
«وَ لاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (31)
«و با اهل کتاب جز به روش نیکو گفتگو و مجادله نکنید.»
«لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ‌» (32)
«دین شما از آن خودتان و دین ما از آن خودمان»
ماده‌ی هفدهم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به حقوق مذهبی افراد اشاره دارد. اسلام اولین و تنها دینی است که حقوق مذهبی سایر ادیان را به رسمیت شناخت. در زمان هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه و تشکیل اولین حکومت اسلامی مسلمانان، یهودیان و بت پرستان در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و هر یک حقوق مذهبی خود را داشتند. مسلمانان صدر اسلام نیز در سرزمین‌های فتح شده به حفظ اماکن مقدس دیگر ادیان همت گماشتند.
اکنون وجود کلیساهای تاریخی و پیروان سایر ادیان در سرزمین‌های اسلامی که تاریخ و قدمت آن به قبل از ظهور اسلام می‌رسد خود نشان دهنده‌ی رعایت حقوق مذهبی توسط مسلمانان است. اگر مسلمانان در صدر اسلام پیروان سایر ادیان را مجبور به ترک دین خود می‌کردند و حقوق آن‌ها را رعایت نمی‌کردند آثاری از سایر ادیان در سرزمین‌های اسلامی باقی نمی‌ماند.
تساهل مذهبی حداقل در زمان صلح نسبت به پیروان سایر ادیان از سوی همه‌ی حکومت‌های اسلامی در طول تاریخ رعایت شده است و برخی از غیر مسلمانان در حکومت‌های اسلامی به مقام‌های عالی اداری یا نظامی دست یافته‌اند. لذا در جامعه‌ی اسلامی، در خصوص حقوق اساسی و حقوق اجتماعی افراد که مذهب جزء آن است تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد و هیچ مسلمانی حق توهین به اعتقادات و مظاهر مذهبی سایر ادیان ندارد. پیروان سایر ادیان در امور دینی خود مثل شعائر، تعلیم و تربیت، تشکیل نهادهای فرهنگی و … آزادند و هیچ قدرتی، چه فرد و چه حکومت، حق توهین یا فشار سیاسی به پیروان سایر مذاهب و ادیان برای تغییر دینشان را ندارد.
تنها در مورد ارتداد یعنی بازگشت از اسلام به سایر ادیان محدودیت‌هایی وجود دارد و بر اساس نظر غالب فقهای اسلامی اگر ارتداد در مرحله‌ی اعتقادی و فکری باشد، مرتد از مجازات دینوی و حقوقی معاف خواهد بود، مگر اینکه ارتداد او به زمینه‌ای برای تنش یا تهدیدی برای وحدت و امنیت جامعه تبدیل شود، یا مقدمه‌ای برای آغاز مبارزه‌ی عملی علیه حکومت باشد که در این صورت دارای مجازات خواهد بود. اما تکفیری‌ها به محض رسیدن به قدرت به نابودی همه مظاهر اقلیت‌های دینی می‌پردازند و به محض به قدرت رسیدن تکفیری‌ها فشارهای ظالمانه علیه اقلیت‌های دینی آغاز می‌شود.

17- حق مشارکت سیاسی و اجتماعی

یکی از اصول حقوق بشر اسلامی، حق مشارکت سیاسی و اجتماعی در جامعه است. اما تکفیری‌ها قدرت را به طور مطلق قبضه کرده و با اقدامات یک جانبه خود مردم و نخبگان را از هرگونه مشارکتی در عرصه سیاسی و اجتماعی محروم می‌کنند. خداوند بر شورا تأکید دارد و می‌فرماید:
«وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» (33)
«و امورشان را با شورا و مشارکت به انجام می‌رسانند.»
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (34)
«و مردان و زنان با ایمان برخی دوستان و یاران یكدیگرند همدیگر را به كار نیک دعوت می‌کنند و از کار بد باز می‌دارند.»
ماده‌ی بیست و یک اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به مشارکت سیاسی مردم در اداره‌ی امور کشورشان اشاره دارد. در اسلام اساس مدیریت جامعه را شورا تشکیل می‌دهد. شورا چیزی جز مشارکت اجتماعی و سیاسی مردم در اداره‌ی امور کشور آن هم به طرق مختلف نیست. هر چند که در مورد کیفیت و چگونگی مکانیسم شورا اختلاف نظر وجود دارد اما امروزه اکثر گروه‌ها و فقهای اسلامی اصل انتخابات آزاد و منصفانه را پذیرفته‌اند و آراء عمومی را نوع مدرن و تکامل یافته شورا در اسلام می‌دانند.
در حق رأی و حق مشارکت سیاسی و اجتماعی، هیچ تفاوتی میان مسلمانان و غیر مسلمانان وجود ندارد. غیر مسلمانان می‌توانند احزاب، نهادها و گروه‌های اجتماعی و سیاسی خود را داشته باشند و در انتخابات شرکت کنند. اما در عرصه‌ی مدیریت، سمت‌هایی وجود دارد که مستقیماً یا غیر مستقیماً جنبه‌ی دینی دارند و به امور دینی مسلمانان مربوط می‌شود یا این که مصلحت اکثریت جامعه در سپردن این مقام‌ها به فردی از میان اکثریت است. البته امور دینی غیر مسلمانان نیز باید به خود آن‌ها سپرده شود و آن‌ها برای اداره امور مربوط به خود از صلاحیت لازم برخوردارند. در جامعه‌ی اسلامی سمت‌هایی در اختیار مسلمانان قرار می‌گیرد که مختص امور مربوط به مسلمانان است، اما این موضوع تضادی با حقوق سیاسی غیر مسلمانان در کسب سمت‌هایی که جنبه اجرایی، تخصصی و علمی داشته، ندارد. ولی در تفکر تکفیری شورا جایی ندارد، زیرا از نظر تکفیری‌ها هر نوع انتخاباتی کفر است در نتیجه، رهبران خودکامه به صورت مطلق حکومت می‌کنند.

18- حق تعلیم و آموزش و پرورش

تکفیری‌ها در اکثر مواقع به طور علنی به جنگ آموزش و پرورش نوجوانان، خصوصاً دختران می‌روند و سواد آموزی افراد را تهدیدی برای خود قلمداد می‌کنند.
ماده‌ی بیست و شش اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به حق آموزش و پرورش و تعلیم افراد اشاره دارد. در قرآن کریم و سنت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تأکید زیادی بر کسب دانش وجود دارد. اهمیت اسلام برای سوادآموزی و کسب علم به حدی است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در اولین جنگ خود علیه مشرکین شرط آزادسازی اسرا را آموزش سواد به دیگران قرار داد.
مسلمانان صدر اسلام در عصر خود به سرعت به کسب دانش و توسعه آن در جهان پرداختند و تمدن جدیدی را تحت عنوان تمدن اسلامی به وجود آوردند که شعاع آن به دورترین نقاط آسیا، اروپا و آفریقا می‌رسید. فقط در اسپانیای اسلامی در قرون وسطی، مسلمانان به تألیف هزاران کتاب علمی روی آوردند و از نویسندگان و دانشمندان غیر مسلمان که در اروپا زیر فشار مذهبی کلیسا قرار داشتند حمایت کردند. مورخان می‌نویسند که فقط در کتاب خانه مرکزی قرطبه در اندلس صدها هزار جلد کتاب نفیس وجود داشته است.
«جواهر لعل نهرو» نخست وزیر سابق هند می‌نویسد:
«مورها (مسلمانان) آن حکومت حیرت انگیز قرطبه را به وجود آوردند که از شگفتی‌های قرون وسطی بود و در موقعی که سراسر اروپا در جهالت و بربریت غوطه می‌خورد، به تنهایی مشعل دانش و تمدن را روشن نگاه داشته بود و پرتو آن بر دنیای غرب سایه افکنده بود. قرطبه شهری بزرگ با یک میلیون جمعیت بود که شبیه یک باغ بزرگ بود. در این شهر کتاب خانه‌های زیادی وجود داشت که بزرگ‌ترین آن کتاب خانه امیر با چهارصد هزار جلد کتاب بود. دانشگاه قرطبه در سراسر اروپا و آسیای غربی مشهور بود و مدارس مجانی برای فقرا زیاد بود. در آن زمان اسپانیای اسلامی تقریباً همه کس خواندن و نوشتن می‌دانست. حال اینکه در اروپای مسیحی صرف نظر از روحانیون حتی افرادی که در عالی‌ترین طبقات بودند در جهل کامل به سر می‌بردند.» (35)
در تاریخ اسلام، حتی مستبدترین حکام اهمیت زیادی به علم و دانش و توسعه‌ی سوادآموزی می‌دادند و از دانشمندان و شعرا و محققین مسلمان و غیر مسلمان حمایت می‌کرده‌اند. با این تفاصیل در اسلام محدودیتی برای کسب دانش و سوادآموزی برای مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد.
در عرصه‌ی تعلیم و تربیت فرزندان خانواده‌های مسلمان و غیر مسلمان هر یک حق دارند که فرزندان خود را بر اساس تعالیم مذهبی خود تربیت کنند و این حقی شناخته شده برای اقلیت‌ها در طول تاریخ در سرزمین‌های اسلامی بوده است.
تفکر تکفیری با علم روز در ستیز است و علم را توطئه‌ای علیه خود قلمداد می‌کند و تمامی سرمایه‌های تاریخی مسلمانان را در عرصه دانش و هنر بر باد می‌دهد.

19- حق عدم مجازات افراد به جرم دیگری

این یکی از حقوق بدیهی در اسلام است، با حاکمیت تکفیری‌ها به سادگی بخش عظیمی از جامعه به دلیل رفتار یا مخالفت دیگران، را تکفیری شده یا به گروگان گرفته می‌شوند. خداوند می‌فرماید:
«وَ لاَ تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْهَا وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» (36)
«برای هر کس جز آنچه به دست آورده نیست و هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی‌کشد.»
«وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى …» (37)
«دشمنی قومی شما را بر بی‌عدالتی وا ندارد (در همه حال) عدالت را رعایت کند که آن به تقوا نزدیک‌تر است.»
«کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ‌» (38)
«هر کس در گرو اعمال خویش است.»
ماده‌ی پنجم و دهم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به حق امنیت قضایی افراد جامعه اشاره دارد. در اسلام برابری حقوقی و قضایی افراد به رسمیت شناخته شده است و اموری مثل شکنجه، بازداشت خودسرانه، تهدید و توهین به شخصیت مجرم و… امری محکوم است. هیچ فردی در قبال اعمال دیگران حتی نزدیکانش محکوم نخواهد بود و هر کس مسئول اعمال خود است. امری که مورد پذیرش تفکر تکفیری نیست و گروگان گیری یکی از روش‌های تکفیری‌هاست.

20- حق رعایت تعهدات سیاسی

رعایت تعهدات سیاسی از اصولی است که در اسلام به سیاست مداران و دولت مردان توصیه شده است، اما عهدشکنی در تفکر تکفیری یکی از ابزارها برای رسیدن به هدف و مغلوب کردن مخالفان است. خداوند می‌فرماید:
«وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولاً» (39)
«بر عهد و پیمان وفا کنید که یقیناً در مورد عهد مسئول خواهد شد.»
ماده‌ی نوزدهم تا بیست و یکم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر به طور غیرمستقیم به رعایت تعهدات سیاسی توسط دولت‌ها در قبال شهروندانشان اشاره دارد. هنگامی که مکانیزم شورا و حق رأی عموم در شکل گیری نهادهای سیاسی جامعه توسط اسلام پذیرفته شد، بدیهی است که دولت شکل گرفته از اراده‌ی مردم مثل هر دولت دمکراتیک دیگری باید به تعهدات و قرارداد اجتماعی خود با مردم پای بند باشد. چنین دولتی (دولت اسلامی) مثل هر دولت دموکراتیک دیگری در قبال اعمال خود پاسخ گو خواهد بود و سایر اهرم‌های دمکراتیک مثل مجلس به وکالت از مردم کنترل این دولت را بر عهده خواهند داشت. اما پاسخ گویی در حاکمیت تکفیری جایی ندارد و آن‌ها در قبال اعمال خود مسئولیتی نمی‌پذیرند.

21- حق حمایت از مظلوم

رعایت حقوق مظلوم و توجه به دادخواهی او در تفکر تکفیری مطرح نیست بلکه تکفیری‌ها تنها از هم فرقه ای‌های خود حمایت کرده و توجهی به حمایت از مظلومیت سایر گروه‌ها و فرقه‌ها ندارند. خداوند می‌فرماید:
«وَ مَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ …» (40)
«و چرا شما در راه خدا و نجات مردان و زنان و کودکان مظلوم و مستضعف نمی‌جنگید؟»
در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر در چند مرحله به حمایت و دفاع از محرومان اشاره شده است. دولت اسلامی در هر مرحله‌ای نسبت به دفاع از حقوق اساسی و انسانی دیگر انسان‌ها ولو غیر مسلمانان در دیگر کشورها مسئول است و روابط دیپلماتیک و جنگ و صلح خود را بر اساس حمایت از مظلومین تنظیم می‌کند. یکی از انگیزه‌های جنگ در صدر اسلام ایجاد یک جنبش آزادی بخش برای رهایی مردم از یوغ ستم بوده است، اما تفکر تکفیری در خصوص این ارزش‌ها بی‌توجه است، از این رو در برخی قضایای اسلامی مثل فلسطین بی‌تفاوت عمل می‌کند.

22- حق دفاع و دفع تجاوز

در حقوق اسلامی این حق مطرح شده است، در حالی که در تفکر تکفیری، اگر کسی به او تجاوز شود و بخواهد از حق خود دفاع کند با بدترین وجه با او برخورد می‌شود. خداوند می‌فرماید:
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا …» (41)
«به كسانى كه به آنها ظلم شده حق جنگ داده شده…»
«وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ‌» (42)
و هر كه پس از ستم دیدنِ خود یارى جوید و انتقام گیرد، راه نكوهشى برایشان نیست.
در اعلامیه‌ی حقوق بشر به حق دفاع اشاره صریحی نشده است، اما در اسلام هر اقلیت، گروه، قومیت و … که در سرزمینی مورد آزار و تبعیض قرار گیرند، حق اعتراض و قیام دارند و انقلاب آن‌ها علیه نظام حاکم مشروع است تا زمانی که به تجاوز به حقوق سایر گروه‌ها و پایمال شدن حق بی‌گناهان ختم نشود. در تفکر تکفیری آزار و تبعیض به وضوح صورت می‌گیرد و این تفکر راهی برای دادخواهی مظلوم باقی نمی‌گذارد.

نتیجه گیری

با توجه به مطالب ارائه شده در این مقاله می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد:
1. تکفیر پدیده‌ای جدید در جهان اسلام نیست و از صدر اسلام تا کنون بزرگان دین اسلام با این موضوع روبه رو بوده‌اند و بعضاً خسارت‌های زیادی را در این مسیر پرداخته‌اند.
2. تکفیر با حقوق بشر اسلامی در تضاد بود و باعث بی‌اعتباری این حقوق می‌شود. در مسئله تکفیر، حقوق بشر اسلامی به حاشیه رانده می‌شود و خشونت جایگزین آن می‌شود.
3. تکفیر ارزش‌های حقوقی اسلام را زیر سؤال می‌برد. ارزش‌هایی مثل حق حیات، حق، آموزش، آزادی بیان و غیره در تفکر تکفیری به رسمیت شناخته نمی‌شود.
4. تکفیر، دست آوردهای حقوقی جهان اسلام را که حاصل تجربیات تاریخی مسلمانان است زیر سؤال می‌برد و در بسیاری از زمینه‌ها مثل رعایت حقوق غیر مسلمانان توسط مسلمانان ابهام ایجاد می‌کند.
5. تکفیر باعث فروپاشی بنیان‌های اخلاقی و رحمانی مسلمانان می‌شود و سرعت این تفکر در خشونت سبب می‌شود که رعایت اخلاق اسلامی با چالش جدی مواجه شود.
6. تکفیر سبب تخریب چهره اسلام در میان غیر مسلمانان شده و تلاش‌های مورخان و محققان مسلمانان را برای ارائه چهره‌ای مسالمت آمیز از مسلمانان در طول تاریخ زیر سؤال می‌برد.
7. تکفیر باعث گسست سیاسی در جهان اسلام شده و مرزهای کشورهای اسلامی را مخدوش می‌کند و ضمن ناامنی در این مرزها سبب سوءتفاهم و رویارویی کشورهای اسلامی علیه یکدیگر می‌شود.
8. تکفیر باعث ترویج خشونت در جهان اسلام می‌شود و از آن جا که این تفکر علیه دیگر گروه‌های اسلامی نهایت خشونت را به کار می‌گیرد، در مقابل، گروه‌های دیگر هم وادار به عکس العمل خشونت آمیز می‌شوند.
9. تکفیر باعث گشایش جبهه‌های درونی در جهان اسلام می‌شود و برادرکشی، کینه، تعصب و حقد را در میان اقشار و گروه‌های مختلف اسلامی توسعه می‌دهد.
10. تکفیر باعث رویگردانی نسل جوان که همواره تحت تأثیر ابعاد رحمانی و گفتمان اسلام هستند از اسلام شده، و ذهنیتی منفی را از اسلام در ذهن آن‌ها ایجاد می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. استاد دانشگاه و هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
2. مائده، آیه 32.
3. اسراء، آیه 70.
4. حجر، آیه 29.
5. اسراء، آیه 33.
6. نساء، آیه 29.
7. یوسف سلیمان زاده، آزادی در اسلام، ص 94.
8. بقره، آیه 256.
9. یونس، آیه 99.
10. کهف، آیه 29.
11. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 24.
12. دکتر عبدالکریم سروش، آئین شهریاری و دین داری، ص 95.
13. همان، ادب قدرت، ادب عدالت، ص 125.
14. یوسف سلیمان زاده، آزادی در اسلام، ص 205.
15. انبیا، آیه 58.
16. حجرات، آیات 11-12.
17. نور، آیه 27.
18. نساء، آیه 148.
19. آل عمران، آیه 110.
20. آل عمران، آیات 104-105.
21. بقره، آیه 188.
22. اسراء، آیه 20.
23. احقاف، آیه 19.
24. روم، آیه 21.
25. نساء، آیه 19.
26. بقره،آیه 187.
27. نسا، آیه 21.
28. ملک، آیه 15.
29. نساء، آیه 97.
30. انعام، آیه 108.
31. عنکبوت، آیه 46.
32. کافرون، آیه 6.
33. شورا، آیه 38.
34. توبه، آیه 71.
35. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ص 79.
36. انعام، آیه 164.
37. مائده، آیه 8.
38. طور، آیه 21.
39. اسراء، آیه 34.
40. نساء، آیه 75.
41. حج، آیه 39.
42. شوری، آیه 41.

منابع :
قرآن کریم
1. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه پروین گنابادی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1369.
2. ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمه دکتر حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1382.
3. اسماعیل، عبدالفتاح، پرتوی از دین و آزادی، ترجمه ناصر مریوانی، نشر احسان، تهران. 1382
4. ایازی، سیدمحمدعلی، آزادی در قرآن، موسسه نشر و تحقیق ذکر، تهران. 1379
5. بازرگان، عبدالعلی، مقدمه‌ای در زمینه آزادی در قرآن، انتشارات قلم، تهران. 1363
6. حسینی طباطبایی، مصطفی، دین ستیزی نافرجام «در نقد تولد دیگر»، تهران. 1380
7. رخشاد، محمدحسین، در محضر علامه طباطبایی، 727 پرسش و پاسخ، سماء قلم، ج3، تهران . 1384
8. روزنتال، فرانس، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میراحمدی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. 1375
9. روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی، ترجمه منوچهر کیا، نشر دریا، تهران. 1384
10. زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، چاپ نهم: انتشارات امیرکبیر، تهران 1382
11. سلیمان زاده، یوسف، آزادی در اسلام، انتشارات تاقگه، سنندج. 1387
12. سیدقطب، فی ظلال القرآن، ترجمه دکتر مصطفی خرم دل، نشر احسان، تهران. 1387
13. شریعت، فرشاد، جان لاک و اندیشه آزادی، نشر آگاه، تهران. 1380
14. صلاحی، ملک یحیی، اندیشه‌های سیاسی غرب در قرن بیستم، انتشارات قدس، تهران. 1381
15. طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران. 1358
16. طباطبایی، سیدمحمود حسین، روابط اجتماعی در اسلام، بعثت، تهران. 1360
17. علی الحسنی الندوی، ابوالحسن، کندوکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمانان، ترجمه عبدالحکیم عثمانی، نشر احسان، تهران 1384.
18. عماره، محمد، اسلام و جنگ و جهاد، ترجمه احمد فلاحی، نشر احسان، تهران. 1383
19. غنوشی، راشد، آزادی‌های عمومی در حکومت اسلامی، ترجمه حسین صابری، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران. 1381
20. قرضاوی، یوسف، ارتداد مرتد و مجازات آن در شریعت، ترجمه و تحقیق بهنام سلیمی، نشر احسان، تهران. 1386
21. ، غیر مسلمانان در جامعه اسلامی، ترجمه مجروح (داوود) دشتی، نشر احسان، تهران. 1382
22. قره داغی، علی، پارادوکس اسلام و تروریسم، ترجمه علی عزیزی، چاپ اول: انتشارات پرتوبیان، تهران، 1385.
23. مدنی، سیدجلال الدین، مبانی و کلیات علوم سیاسی، انتشارات اسلامی، قم 1385.
24. موحد، محمدعلی، همراه با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های بین المللی، نشر کارنامه، تهران 1382.
25. میراحمدی، منصور، اسلام و دمکراسی مشورتی، نشر نی، تهران. 1384
26. ناصری، عبدا…، گفتمان مدرنیته، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1384.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد