خانه » همه » مذهبی » تکیه‌ی سیدمحمود کلیشادی

تکیه‌ی سیدمحمود کلیشادی

تکیه‌ی سیدمحمود کلیشادی

آقا سید محمود کلیشادی فرزند سید محمدحسین بن حاج میرزا محمدصادق حسینی (متوفّی 1324 هـ . ق) عالم جلیل و ادیب بزرگوار بود که بسیاری از علمای بزرگ اصفهان چون: حاج آقا رحیم ارباب، حاج

30994 klishadi - تکیه‌ی سیدمحمود کلیشادی
30994 klishadi - تکیه‌ی سیدمحمود کلیشادی
نویسنده: سیداحمد عقیلی
 

تا ز تو یاد آورند، آیندگان *** یاد کن از رفتگان این جهان
«شفیق»

آقا سید محمود کلیشادی فرزند سید محمدحسین بن حاج میرزا محمدصادق حسینی (متوفّی 1324 هـ . ق) عالم جلیل و ادیب بزرگوار بود که بسیاری از علمای بزرگ اصفهان چون: حاج آقا رحیم ارباب، حاج میر سیّد حسن چهارسوقی، آقا سید حسن مدرس اسفه‌ای، میرزا محمّدحسین روضاتی، حاج میرزا احمد عمادالواعظین، شیخ محمدرضا حسام الواعظین و میرزا حبیب‌الله روضاتی از مباحث و درس مکتب او بهره‌ی وافر برده‌اند.
از وی نزدیک به ده اثر در موضوعات ادبی و اخلاقی و عبادی به جای مانده است. که از این میان می‌توان به: الف) جُنگ: مجموعه‌ای از مطالب متنوع از نظم، نثر، تفسیر و حدیث در چهار مجلد بزرگ می‌باشد ب) ناصریّه منظومه در نحو ج) مختصر غرر و دُرَر سید مرتضی د) مختصر اکسیر السعادات تألیف مرحوم آخوند ملا آقا دربندی اشاره نمود.
وی از مدرّسین نامدار ادبیات در مدرسه‌ی شاهزاده‌ها بود که به سبب تخصّص در تدریس کتاب «مغنی اللبیب» به سید محمود مغنی‌گو شهرت یافته است. (1)
از این عالم بزرگوار نقل است که: «برای روضه‌خوانی عازم تهران شدم. به قم که رسیدم خبر دادند که در مسیر، شیر درنده‌ای به حیوانات و آدمیان حمله‌ور شده و تاکنون گروهی را کشته است. من علیرغم این موضوع به راه افتادم. در مسیر به طرف تهران که می‌رفتم پروانه‌ای را دیدم و نظر به این که پروانه در جلوی شیر حرکت می‌کند، فهمیدم که به شیر رسیده‌ام. شیری بسیار قوی و تنومند و ترسناک از دور نمایان شد و به طرف من می‌آمد. من که متحیر شده بودم، متوسل به پروردگار و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) شدم و همین که شیر به نزدیکی من رسید، با صدای هر چه بلند یک «یا علی» گفتم. شیر تکانی خورد وبه آرامی تمام مجدداً به سوی من آمد. نزدیک من که رسید، دو مرتبه با صدای بسیار بلندی نعره کشیدم «یا علی». شیر سرش را زیر انداخت و من دست به یال او می‌کشیدم و ملهم شدم که روضه بخوانم و به زبانم این جملات جاری شد که: «لیت کم فی یوم عاشورا جمیعاً تنظرونی» که ناگاه شیر با صدای عجیب شروع به گریه کردن نمود و اشک از چشمانش جاری بود و تا زمانی که اشعار مصیبت را تمام کردم، او گریه می‌کرد. پس از اتمام روضه، راه خود را ادامه داد و رفت؛ و من نیز راه خود را در پیش گرفتم و هر چند لحظه به آرامی پشت سر خود را نگاه می‌کردم که مبادا شیر برگردد تا این که بالاخره به تهران رسیدم. هنگامی که مردم ماجرا را از من شنیدند، لباسهایم را به عنوان نظر کرده بردند و به هنگام بازگشت با لباسهای فاخر و وجوه زیاد به اصفهان مراجعت نمودم». (2)

بیشتر بخوانید: جهانی دیگر در قلب نصف جهان

 

موقعیّت آرامگاه

یک فضای مثلث شکل است که جنوب و شرق آن به کوچه شهید مهدی شاطرگلی و از غرب به شمال به خانه‌های مسکونی محدود می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: کرباسی‌زاده، علی: نگاهی به احوال وآراء حکیم مدرّس اصفهانی، ص 113؛ و نصرالهی: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، (تکیه سید محمود مغنی‌گو).
2. کرباسی‌زاده: نگاهی به احوال و آراء…، ص 113.

منبع مقاله :
عقیلی، سیداحمد، (1391)، تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی، تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ ششم.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد