باید توجه داشت که اولاً معصومان خود را «انسان برتر» مى دانستند، نه «برتر از انسان»؛ چنان که انبیاى عظام، هیچ گاه منزلتى بالاتر از انسان بودن براى خود قائل نشدند؛ بلکه پیوسته بر این نکته تأکید مى ورزیدند که «ما هم بشرى همچون شماییم». ابراهیم / 11. آنان همچون دیگران غذا مى خوردند و براى تأمین معاش، تلاش و کوشش کرده، براى رفع خستگى استراحت مى کردند؛ از مشاهده حوادث ناگوار، آزرده خاطر مى شدند؛ و اینها همه نشانه بشر بودن آنهاست. ثانیاً، عصمت کاملاً امرى اختیارى است و ما به هیچ وجه به جبرى بودن آن قائل نیستیم. چرا که براى الگو واقع شدن تنها برخوردارى از شکل و شمایل و صورت انسانى کافى نیست؛ بلکه همچون سایر افراد بشر که داراى آزادى و اختیارند و همواره باید میان امیال و گرایش هاى گوناگون خود دست به گزینش بزنند، الگوى آنان نیز باید این خصیصه اصلى و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که عصمت و پاکى معصومان و کارهاى خوب آنان معلول تعدادى اسباب و عوامل غیراختیارى و ماوراءالطبیعى است که احراز آنها براى آدمیان مقدور نیست؛ چگونه مى توان از ایشان پیروى کرد؟ خداوند متعال در قرآن به خوبى این حقیقت را بیان مى کند که چون انسان ها بر روى زمین زندگى مى کنند، باید پیامبرانشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتوانند اسوه حسنه براى پیروان زمینى خود به شمار آیند. نگا: اسراء / 95.
ثالثاً، علاوه بر آن که منشأ عصمت معصومان امور اختیارى بوده است، نگا: پژوهشى در عصمت معصومان، صص 63 – 52. خداوند نیز از آنجا که مى دانست این عده با اختیار خود بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهره بردارى مى کنند، تفضلاً موهبت فرموده و آنان را از علم و اراده اى برخوردار کرده است که به واسطه آن به مصونیت کامل و مطلق برسند تا در پرتو آن، راهنمایانى موثّق و مطمئن براى همه افراد بشر گردند. بحارالانوار، ج 10، ص 170.
حتى به دلیل آن که خداوند مى دانسته که این عده در دوران بزرگسالى خود با اراده، و گزینش خود چه راهى را انتخاب کرده و چگونه براى آن تلاش خواهند کرد، عصمت در طفولیت را به عنوان پاداش قبل از عمل به آنها ارزانى داشته است. پژوهشى در عصمت معصومان، صص 71 – 69.
رابعاً، حصر معصومان به چهارده نفر براساس دیدگاه شیعه، به این لحاظ است که اولاً ما دلیلى بر اثبات عصمت غیر از این افراد نداریم. ثانیاً، منظور ما از عصمت در معصومان، تنها عصمت از گناهان، آن هم پس از سنین متعارف بلوغ و تکلیف نیست. بلکه عصمت از سهو و خطا و از زمان طفولیت را نیز در برمى گیرد و براساس دلایل روشن، مشخص است که چنین عصمتى در امت اسلام منحصراً در اختیار چهارده معصوم مى باشد؛ محمد تقى مصباح یزدى، راهنماشناسى، صص 676 – 675. و الا عصمت به معنى پاک بودن و از دستبرد تسویلات شیطانى در امان بودن و گناه کبیره و صغیره مرتکب نشدن در سنین پس از بلوغ و تکلیف، منحصر به چهارده معصوم نمى باشد و براى هر کسى که تلاش کند، این راه در این حد و مفهوم و معنا، باز است؛ چنان که مقام ولایت انحصارى نبوده، قابل وصول براى همگان است؛ البته همگانى که اهلیت داشته باشند و مدارج کمال را طى کرده باشند. نگا: سید محمدحسین علامه طباطبایى، ولایت نامه، ترجمه دکتر همایون همتى، صص 57 – 48.
ثالثاً، علاوه بر آن که منشأ عصمت معصومان امور اختیارى بوده است، نگا: پژوهشى در عصمت معصومان، صص 63 – 52. خداوند نیز از آنجا که مى دانست این عده با اختیار خود بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهره بردارى مى کنند، تفضلاً موهبت فرموده و آنان را از علم و اراده اى برخوردار کرده است که به واسطه آن به مصونیت کامل و مطلق برسند تا در پرتو آن، راهنمایانى موثّق و مطمئن براى همه افراد بشر گردند. بحارالانوار، ج 10، ص 170.
حتى به دلیل آن که خداوند مى دانسته که این عده در دوران بزرگسالى خود با اراده، و گزینش خود چه راهى را انتخاب کرده و چگونه براى آن تلاش خواهند کرد، عصمت در طفولیت را به عنوان پاداش قبل از عمل به آنها ارزانى داشته است. پژوهشى در عصمت معصومان، صص 71 – 69.
رابعاً، حصر معصومان به چهارده نفر براساس دیدگاه شیعه، به این لحاظ است که اولاً ما دلیلى بر اثبات عصمت غیر از این افراد نداریم. ثانیاً، منظور ما از عصمت در معصومان، تنها عصمت از گناهان، آن هم پس از سنین متعارف بلوغ و تکلیف نیست. بلکه عصمت از سهو و خطا و از زمان طفولیت را نیز در برمى گیرد و براساس دلایل روشن، مشخص است که چنین عصمتى در امت اسلام منحصراً در اختیار چهارده معصوم مى باشد؛ محمد تقى مصباح یزدى، راهنماشناسى، صص 676 – 675. و الا عصمت به معنى پاک بودن و از دستبرد تسویلات شیطانى در امان بودن و گناه کبیره و صغیره مرتکب نشدن در سنین پس از بلوغ و تکلیف، منحصر به چهارده معصوم نمى باشد و براى هر کسى که تلاش کند، این راه در این حد و مفهوم و معنا، باز است؛ چنان که مقام ولایت انحصارى نبوده، قابل وصول براى همگان است؛ البته همگانى که اهلیت داشته باشند و مدارج کمال را طى کرده باشند. نگا: سید محمدحسین علامه طباطبایى، ولایت نامه، ترجمه دکتر همایون همتى، صص 57 – 48.