جامع احاديث شيعه ،امتيازات وضعف ها(2)
جامع احاديث شيعه ،امتيازات وضعف ها(2)
6.اصول حاکم بر تنظيمات ابواب کتاب
6-1.رده بندي ابواب بر اساس ترتيب طبيعي وفقهي
بهترين روش در تنظيم بخش هاي مختلف يک نوشته ،در نظر داشتن ملاکي متناسب با موضوع آن است ؛مثلاً اگر نوشته ،فلسفي باشد ،بايد سيرمنطقي خاص خود را طي کند؛مثلاً نبايد قبل از توضيح مقدمات لازم ،حرکت جوهري مطرح شود ؛زيرا درک اين مسئله نيازمند مقدماتي است که بدون آنها فهم مسئله دشوار وگاه ناممکن مي گردد.شايد بهترين معيار در چينش ابواب کتاب حديثي فقهي ،در نظر گرفتن حکم يا عمل شرعي است ؛يعني اگر حکمي متوقف بر حکم ديگر يا عملي بعد از عمل ديگر باشد ،ابواب مربوط به آن نيز به تبع احکام واعمال وبه همان تقديم و تأخير ذکر مي شوند .از باب مثال،ابواب مربوط به وضو مقدم بر ابواب صلات هستند .ودر ابواب وضو باب غسل الوجه مقدم بر غسل اليدين است ،يا حکم خبر واحد مقدم بر احکام تعارض است ؛زيرا اولاً بايد حجيت خبر واحد فرض شود تا تصور تعارض ميان آنها نيزدرست باشد.نتيجه به کارگيري اين شيوه ،آن است که محل هرموضوع قابل پيش بيني و دسترسي به آن سهل وآسان است .شيخ حرعاملي (قده )در تبويب کتاب خود به اين شيوه توجه کامل داشت ،اما در عمل ،کتاب وي از برخي بي نظمي ها رنج مي برد ؛مثلاً ايشان باب «ثبوت الکفر والإتداد بجحود بعض الضروريات وغيرها مما تقوم الحجةفيه بنقل الثقات »(1)را در ابواب مقدمه عبادات آورده است ؛در حالي که علي القاعده بايد در ابواب کفر وايمان گنجانده مي شد.همچنين وي باب «کراهة الطهارة بالمأالذي يسخن بالنار يسخن بالنار في غسل الاموات وجوازه في غسل الاحيا»(2)را درميان ابواب آب مضاف ومستعمل آورده است که تناسب معقولي درآن ديده نمي شود وبهتر بود که اين باب را در خلال ابواب غسل يا ابواب غسل ميت بياورد.
آيت الله واعظ زاده خراساني يکي از اعضاي فعال گروه نويسندگان جامع احاديث شيعه در اين باره مي نويسد:
«وسائل » هرکتاب را به چند «جماعةالابواب» وهر«جماعةالابواب» را به چندين باب،تقسيم نموده است. اين رويه نيز از قديم معمول بوده ودر کتاب کافي کليني(قده) تا حدودي سابقه دارد ودرکافي نيز رعايت گرديده ،ما نيز آن را با دقت ، مرعي داشته ايم. «جماعةالابواب» يعني طايفه اي از ابواب که مربوط به يک موضوع است؛ مثلاً صلاة الجمعة در کتاب صلاة، ابواب الوضوء در کتاب طهارت، ابواب عقد النکاح در کتاب نکاح و…
مزيتي که در کتاب مورد بحث «جامع احاديث شيعه»از اين لحاظ دارد، اين است که در ترتيب چند جماعة الابواب در يک کتاب ودرابواب هريک ، مناسبت ونظم طبيعي، درست مانند فصول منظم يک کتاب، رعايت شده است. اين معني در «وافي» نيز مورد توجه بوده است؛ گو اينکه در اين کتاب، به طورکلي ترتيب کتاب آن احياناً با ترتيب کتب وابواب فقهي وفق نمي دهد وخود يک ترتيب ابتکاري است.
از باب نمونه، يادآور مي شويم احکام اموات را. همه محدثان وفقها به مناسبت غسل ميت، در خاتمه کتاب طهارت آورده اند، اما در«وافي» از فرط اهتمام به ترتيب طبيعي ميان ابواب، اين احکام را در اواخر کتاب، در رديف کتاب ارث و وصيت آورده است؛ زيرا ترتيب وقوع وابتلا بدين مسائل در خارج ، پي در پي است: شخص نزديک مرگ مريض مي شود، آن گاه وصيت مي کند، سپس مي ميرد، آن گاه وظايف و احکام راجع به جسد وي مورد عمل قرار مي گيرد ،آن گاه نوبت به ارث مي رسد…
و مي توان گفت :عملي که ما در کتاب مورد بحث راجع به ترتيب کتب وابواب انجام داده ايم ،مانند موضوع پيش از اين ،جامع ميان روش «وسائل »و «وافي»است ،به اين معنا که در اصل ترتيب کتب و تشکيل «ابواب الجماعة»بيشتر اسلوب «وسائل»و به طورکلي روش معمول فقها و محدثان را در نظر گرفته ايم ،اما در ترتيب ميان ابواب و فصول ،سعي وافر مبذول داشته ايم که ترتيب شايسته و طبيعي را مانند «وافي»به کار بنديم .(3)
6-2.تقديم روايات اصولي
يکي از خدمات بزرگ اين کتاب به اهل تحقيق ،تنظيم روايات مربوط به مسائل اصولي و چينش آنها بر اساس مباحث اصولي در جلد اول است که در نوع خود بي نظير است ؛زيرا استقضاي کاملي از تمام احاديث مرتبط با مباحث اصولي را در اختيار مستنبط قرار مي دهد و او را از جستجوي در ميان ابواب وکتب بي نياز مي کند ؛مثلاًدر باب حجيت خبر واحد ،اولاً تمام آيات مرتبط با آن را مي آورد .ثانياً،126روايت شماره گذاري شده را بدان مي افزايد ؛در حالي که اگر روايات تلفيق شده را در نظر بگيريم ،شماره روايات به بيش از دويست روايت خواهد رسيد.ثالثاً،به همين مقدار اکتفا نشده و علاوه بر انبوه روايات ذکر شده ،نشاني ابواب و احاديثي که در ابواب ديگر آمده و به نحوي مي تواند دلالت بر حجيت خبر واحد کند ،بدان افزوده شده است.
اين خدمت بزرگ ،در هيچ يک از جوامع حديثي به طور خاص مد نظر نبوده وبه دليل پراکنده بودن احاديث آنها در ابواب ديگر ،خود فقيه بايد به دنبال تک تک روايات بگردد و آنها را جمع آوري کند.اين امر ،نشانه نظم ودقت فکري اصولي حاکم بر جريان کار حديثي ومنعکس کننده تفاوت تفکر اخباري و اصولي در تبويب روايات ونوع نگاه به آن است .به ترتيب اين ابواب نگاه کنيد:باب فرض طلب علم و حجت ،باب حجيت ظواهر کتاب ،باب حجيت سنت رسول خدا(ص)،باب حجيت کلام ائمه (ع)،باب حجيت اخبار ثقات ،باب ما يعالج به تعارض الروايات ،باب عدم حجيت قياس ورأي و اجتهاد ،باب برائت واحتياط ،باب استصحاب ،باب احاديث من بلغ ،باب اشتراط عقل در بلوغ.
6-3.جدا کردن احاديث آداب و اخلاق
احاديث آداب و سنن دو گونه اند :يا مربوط به عمل واجب اند ؛مانند نماز که در کنار اعمال واجب ،طيف وسيعي از مستحبات را نيز در بر مي گيرد.اين نوع از آداب وسنن در کنار ابواب اصلي وواجبات ذکر شده اند ؛مانند آداب مربوط به نماز از قبيل بلند کردن دست ها در حالات مختلف نماز ،طول دادن سجده ،تکرار اذکار و غير آن .يا اينکه آداب ،مستقل هستند و عنوان مستقلي دارند؛مانند آداب مربوط به نوره ،حجامت ،آراستگي ورنگ مناسب کفش و لباس…اين نوع از آداب وسنن،بر خلاف کتب حديثي ،جداگانه ودر کتاب مخصوصي گنجانده شده است تا دسترسي به مجموعه آنها براي فقيه آسان تر گردد.
اما کتاب وسائل الشيعه مملو از آداب و سنتي است که به خاطر کمترين مناسبتي در ميان ابواب ،پراکنده شده است ،مثلاًدر کتاب طهارت به مناسبت تطهير ظروف ،ابوابي چند درباره اقسام ظروف واستحباب يا کراهت اکل و شرب در آن اضافه شده ودر کتاب صلات به مناسبت لباس نماز گزار ،ابواب بسيار در زمينه لباس و جنس و رنگ آن و به طور کلي احکام آرايش و تجمل آمده و يا در مقدمه کتاب حج ،آداب معاشرت و سفر و بسياري از آداب اجتماعي را طرح شده است ؛همان طور که در کتاب امر به معروف و نهي از منکر تحت عنوان «ابواب فعل المعروف »قسمت عمده مسائل اخلاقي و واجبات و محرمات نيز مذکور است .آيت الله العظمي بروجردي(قده )مي فرمود :
اين نوع مطالب در عين اهميت ،پاره اي از آنها ،به کار فقه نمي آيند ومورد احتياج فقيه نيست ،و ايراد آنها در خلال موضوعات اصلي فقهي در کتاب حديث ،باعث تشويش خاطر طلاب و مراجعين به کتاب خواهد بود .(4)
ايشان در اين زمينه سبک کتاب کافي را مي پسنديد .کتاب کافي نيز آداب و مستحبات را به طور مستقل تحت عناويني نظير «کتاب الزي والتجمل والمروءة»(5)يا «کتاب العشرة»(6)و امثال آن آورده و از پراکندگي و اختلاط ناموجه آنها پرهيز کرده است.
6-4.مسئه محوري در تبويب احاديث
بهترين نوع تبويب در مجموعه روايات فقهي ،ترتيب ابواب وعناوين نيز فقهي خواهد بود ؛زيرا اين هماهنگي باعث سهولت در دسترسي به روايات هر مسئله مي شود واز همين رو ،تمام کساني که مجموعه هاي حديثي فقهي نوشته اند ،از اين اصل تبعيت کرده اند.
صاحب وسائل (قده )با اين اصل پاي بند و چنان که در مقدمه تصريح مي کند ،(7)به دنبال آن بود که بر اساس ترتيب مسائل و احکام فقهي ،احاديث مربوط به اين مسائل را تبويب کند تا فقيه در يافتن احاديث مرتبط با آن مسئله ،با مشکل مواجه نشود .ايراد آيت الله بروجردي (قده )به زياده روي صاحب وسائل در اين روش پسنديده بود ؛زيرا روايات مرزهايي به روشني و شفافيت مسائل فقهي ندارند.چه بسا يک روايت با يک مضمون غير قابل تقطيع ،به چند باب مرتبط باشد.اگر اين گونه روايات تحت يک عنوان بيايد و در ابواب ديگر تکرار نشود ،گمان مي کند که تمام احاديث مربوط به مسئله در ذيل عنوان آن ذکر شده ،غافل از اينکه روايات فراواني به جهت تنوع ابواب ،درميان ابواب پراکنده شده است.
براي چنين رواياتي بايد يکي از دو محظور را بپذيريم :يا از تکثير باب ها بپرهيزيم و گاه چند مسأله را تحت يک عنوان بياوريم و تقسيم روايات را به حسب مسائل به عهده فقيه بگذاريم .حسن اين کار ،در صيانت بر جامعيت باب نسبت به تمام احاديث مرتبط به عنوان باب است .راه دوم اين است که به حسب هر مسئله فقهي ،بابي را تنظيم کنيم که پيامد آن ،تقسيم شدن روايات مشترک در برخي از ابواب و غفلت فقيه از تمام احاديث مرتبط به تک تک مسائل فقهي است .اين همان اتفاقي است که در وسائل رخ داده است.
نويسنده محترم جامع احاديث شيعه ،گزينه اول را انتخاب کرده و جامعيت و صيانت را بر مسئله مسئله کردن ابواب آن ترجيح داده است ؛کاري که بحق با غايات واهداف فقيه سازگارتر است؛چرا که هر فقيهي ،اطمينان از ديدن همه احاديث مرتبط را بر تنظيمات دقيق روايات ترجيح مي دهد.
6-5.تنظيمات داخل باب
يکي از زيبايي هاي کتاب جامع احاديث الشيعه ،نوع تبويب احاديث در ذيل هرباب است که اين نکات در آنها مورد توجه قرار گرفته است:
الف)تقديم روايات موافق با نظر مشهور بر روايات معارض؛
ب)تقديم احاديث عام بر خاص؛
ج)تقديم روايات مطلق بر مقيد؛
د)ترتيب احاديث بر اساس اتحاد مضمون يا مشابهت لفظي يا اشتراک از نظر راوي آخري که از امام (ع)نقل حديث کرده است ؛مثلاًتمام روايات مندرج در آن باب که از يک راوي نقل شده باشد،در کنار هم قرار گفته است .اين کار نوعي همراهي با فقيه در برگرداندن چندين حديث به يک حديث است .
آيت الله بروجردي (قده )خود بر اين مبنا بود که در اغلب موارد ،چند روايت به ظاهر مختلف که از يک راوي نقل شده ،در واقع يک روايت بيشتر نيست و گذشت زمان وتکرار روايت در کتب حديثي مختلف واشتباه در نقل و استنساخ و غير آن ،باعث تکثر ظاهري آنها شده است.
و)چون روايات کتب اربعه بيشتر از کتب حديثي ديگر اعتبار دارد،دراين مجموعه توجه خاصي به آنها شده است وبه همين جهت ،احاديث آنها بر ساير روايات تقدم يافته است ،مگر اينکه با چهار مورد قبلي منافات داشته باشد .در مثل اگر حديث کافي خاص و حديث دعائم عام باشد،حديث دعائم مقدم مي شود ،اما اگر حديث هر دو عام باشد،حديث کافي بر حديث دعائم مقدم داشته مي شود.
6-6.جامعيت احاديث ابواب
گذشته از جامعيت کتاب جامع احاديث شيعه که در استقصاي روايات فقهي داشته ،هر يک از ابواب آن نيز جامعيت شگفت آوري در مسئله فقهي مورد نظر دارد؛زيرا علاوه بر جمع آوري تمام احاديث مرتبط با موضوع ،آدرس ساير احاديثي که در ابواب پيشين يا پسين آمده وبه نحوي مرتبط با عنوان باب ومؤثر در فهم باشد،در پايان باب ،ذکر شده است .حوصله نويسندگان در جستجو وبررسي تمام احاديث مجموعه وآدرس دادن به هر باب و حديثي با اندک ارتباط ،هر خواننده اي را شگفت زده مي کند.نحوه آدرس دادن به ابواب واحاديث ،به اين ترتيب است :نام راوي ،نام باب ،نام مجموعه ابواب ،شماره حديث ،وچون ممکن است در چاپ هاي مختلف و با اندک تغييراتي ،شماره جلدها و صفحات تغيير يابد ،شماره آنها در آدرس نيامده است.
البته اگر نياز به ذکر نام مجموعه ابواب يا باب نبوده ،نام آن آورده نشده است ؛مانند اينکه پيش از آن نامش آمده باشد و خواننده بداند که مقصود کدام باب است.
همچنين اگر همه يا اغلب روايات باب خاصي مرتبط يا موضوع بوده ،نام راوي و شماره حديث حذف و فقط به نام آن باب با تعبيرهايي چون «وفي کثير من أحاديثه أو أکثرها أو جميعها ما يدل علي ذلک »اشاره رفته است.
نام باب ارجاعي اگر کوتاه بوده ،همان تکرار گرديده و اگر طولاني بوده ،تنها مضمون آن نوشته شده است.
در ارجاعات ،ابواب گذشته بر حسب تقدم الاقدام فالاقدام وابواب پيش رو بر حسب قرب الاقرب فالاقرب ،تنظيم بافته است.
اين در حالي است که شيخ حرعاملي (قده )در کتاب وسائل ،گاه يک موضوع را به مناسبت اينکه با مباحث گوناگون ارتباط پيدا مي کند ،مجدداًمطرح ساخته ودر هر بار تکرار ،تنها بخشي از روايات مربوط به آن را ذکر کرده است ؛در نتيجه ،فقيه در گردآوري روايات آن باب به تحير مي رسد وگاه به دليل عدم آگاهي از روايات يک موضوع ،براساس همان روايات ناقص ومحدود ،فتوا مي دهد ؛مثلاًمسئله «حد بلوغ»بارها تکرار شده ،و نويسنده در هر بار تنها تعداد از روايات آن را ذکر کرده است .مواردي که احاديث حد بلوغ تکرار شده ،عبارت اند از :مقدمه العبادات ،کتاب صلاة،حجر،مقدمات نکاح و…
از سوي ديگر ،چنانچه حديث يا احاديثي به احاديث موضوعي مرتبط باشد ،ايشان فقط با بيان «تقدم ما يدل علي ذلک »يا «يأتي ما يدل علي ذلک »اکتفا کرده است وآدرس ما تقدم وما ياتي را مشخص نکرده است که لازمه آن جستجوي تمام کتاب وسائل براي يافتن محل ارجاع است ،حتي گاهي بعد از بررسي فراوان خواننده گمان مي کند که از اساس چنين چيزي وجود خارجي ندارد واشتباهي از مؤلف محترم رخ داده است.
6-7.روش شماره گذاري احاديث
هرحديث ،دو شماره در آغاز خود دارد .شماره اول،شماره پياپي احاديث کتاب و شماره دوم که در ميان دو هلال قرار مي گيرد ،شماره احاديث همان باب است .
6-8.روش آدرس دادن احاديث
در شروع هر حديث بعد از ذکر نام کتاب ،شماره صفحه ودر صورتي که بيش از يک جلد باشد ،شماره جلد آورده شده است ؛مانند :کافي 70ج1،فقه الرضا 378،تهذيب186ج4.
ترتيب رايج اين است که شماره جلد قبل از شماره صفحه آورده شود ،ولي اين ترتيب در اين اثر رعايت نشده وشماره صفحات پيش از شماره جلدها قرار گرفته است ؛زيرا تمام کتاب ها شماره صفحه دارند،اما همه آنها شماره جلد ندارند وبرخي تک جلد هستند.به همين جهت ،وجه اشتراک همه کتاب ها که صفحه است ،قبل از شماره جلد که اختصاص به برخي دارد،آورده شده است .البته بهتر بود که روش رايج متابعت مي شد.
7.مقدمه کتاب
يکي از ويژگي هاي حضرت آيت الله العظمي بروجردي(قده)،پرهيز از هر نوع حرکت اختلاف برانگيز ميان شيعه وسني بود.ايشان معتقد بود که امروز مشکل مسلمانان ،اثبات ظلم خلفا وناحق بودن آنها نيست ؛زيرا اين کار هيچ ثمري جز شعله ور ساختن آتش فتنه ندارد.روش ايشان در تقريب علمي مذاهب و پيشبرد تشيع ،اثبات اين نکته بود که ائمه (ع)به عنوان اصحاب وتابعين رسول خدا (ص)مورد قبول اهل تسنن نيز هستندوبنابراين اگر ما ثابت کنيم که معارف واحکام مکتوبي که املاي رسول خدا(ص)و نوشته حضرت امير(ع)است ،در اختيار ائمه بود وطبق آن فتوا مي دادند ،اهل سنت نيز ملزم به استفاده از احاديث آنان خواهند شد.به همين جهت ،او مقدمه مفصلي را در اثبات اين مطلب نگاشت.البته عمر شريفش کفاف پايان دادن به اين مقدمه را نداد وپسر ايشان ،کار او را تکميل کرد.اين مقدمه در جلد اول کتاب جامع احاديث شيعه به چاپ رسيده است.
ج)نقد و نظر
1.نقد
استحکام کتاب جامع الشيعه ،به اندازه اي است که درميان ديگر مجامع حديثي همچون کوهي استوار به چشم مي آيد ومانند خورشيدي پر فروغ است که با طلوع آن ستارگان ديگر ناپديد مي شوند.با اين حال ،به دور از خيرخواهي است که انسان نقاط ضعف وايرادهايي را درآن مشاهده کند ومتذکر آن نشود که اين نوعي ظلم وبدخواهي به کتاب ،مؤلفان وخوانندگان است .از اين رو،ضعف هايي چند را که پس از تأمل ثابت شده ،در اين بخش ارائه مي دهم تا شايد مقدمه اي براي تکميل ،رشد وبالندگي آن گردد.
1-1.استقصاي ناقص آيات الاحکام
برخلاف عنايت تام ودقيقي که درجستجو ،گزينش و جمع آوري روايات به کار رفته ،اين شيوه درباره آيات ،با بي مهري مواجه شده است .گذشت که يکي از ويژگي هاي اين اثر ،جامعيت آن درمورد روايات مسائل فقهي است ؛يعني هر روايتي ولو با کمترين دلالتي برعنوان باب ،در آن گنجانيده شده است ،حتي چنانچه آن روايت ،در باب ديگري باشد به آن ارجاع داده شده است ؛درحالي که اين رويه در آيات به کار نرفته وتنها بخشي از آيات مرتبط با عنوان باب ،در ابتداي آن آورده شده است .اين کاستي وغفلت با اهداف نگارش کتاب ناسازگار است ؛زيرا هدف اين بود که فقيه با وجود اين کتاب از جستجوي آيات الاحکام در قرآن بي نياز گردد وبراي متتبع روشن است که اين خواسته در کتاب «جامع احاديث شيعه»محقق نشده است.به عنوان مثال ،در جلد 22،ذيل «باب تحريم صحبة السلاطين واعانة الظالمين ومدحهم ومحبة بقائهم طمعاً لما في أيديهم »تنها به ذکر آيات زير اکتفا شده است:
-ولا تعاونوا علي الإثم والعدوان .(8)
-ومن يتولهم منکم فإنه منهم إن الله لا يهدي القوم الظالمين .(9)
-فلا تقعد بعد الذکري مع القوم الظالمين.(10)
-وفيکم سماعون لهم والله عليم بالظالمين .(11)
-ولا ترکنوا إلي الذين ظلموا فتمسکم النار وما لکم من دون الله من أولياء ثم لا تنصرون .(12)
-يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوي وعدوکم أولياءتلقون إليهم بالمودة وقد کفروا بما جاءکم من الحق.(13)
در حالي که علاوه بر برخي از آيات مذکور ،در بحارالانوار (ج72،ص368،باب82«الرکون إلي الظالمين وحبهم وطاعتهم »اين آيات نيز اضافه شده اند :
-واتبعوا أمر جبار عنيد.(14)
-فاتبعوا أمر فرعون وما أمر فرعون برشيد.(15)
-وماکنت متخذالمضلين عضداً.(16)
-فاتقوا الله واطيعون ولا تطيعوا أمر المسرفين الذين يفسدون في الارض ولا يصلحون.(17)
-قال رب بما انعمت علي فلن اکون ظهيراًللمجرمين .(18)
-اُحشروا الذين ظلموا وازواجهم وماکانوا يعبدون من دون الله فاهدوهم إلي صراط الجحيم .(19)
-والذين اجتنبوا الطاغوت أن يعبدوها وانابوا إلي إلي الله لهم البشري فبشرعباد.(20)
-وإن الظالمين بعضهم أوليا بعض.(21)
-قال نوح رب إنهم عصوني واتبعوا من لميزده ماله وولده إلا خساراً.(22)
-فاصبر لحکم ربک ولا تطع منهم آثماًاو کفوراٌ.(23)
البته علامه مجلسي (قده )نيز برخي از آيات مذکور در جامع احاديث شيعه را نياورده است .آنچه مقصود ماست ،توجه دادن به آيات متعددي است که دلالت مطابقي ويا التزامي بر عنوان باب دارند،ولي ذکر نشده اند .اين آيات به آنچه در بحار ذکر شده است نيز محدود نمي شودوبرخي از آيات ديگري را که مي تواند با مسئله مورد بحث مرتبط باشد ،مي آوريم .دراين آيات واژگاني به کار رفته که از مشتقات طاغوت ،کفر ،ولايت واطاعت است.
-لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يکفر بالطاغوت ويومن بالله فقداستمسک بااعروظالوثقي لا انفصام لها والله سميع عليم .(24)
-الذين امنوا يقاتلون في سبيل الله والذين کفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت فقاتلوا أولياءالشيطان إن کيد الشيطان کان ضعيفاً.(25)
-ولقد بعثنا في کل اُمة رسولاًأن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدي الله ومنهم من حقت عليه الضلالة فسيروا في الارض فانظروا کيف کان عاقبةالمکذبين .(26)
-والذين اجتنبوا الطاغوت أن يعبدوها وأنابوا إلي الله لهم البشري فبشر عباد.(27)
-والذين کفروا بعضهم اولياء بعض إلا تفعلوه تکن فتنة في الارض وفساد کبير.(28)
-يا ايها الذين آمنوا إن تطيعوا الذين کفروا يردوکم علي اعقابکم فتنقلبوا خاسرين .(29)
1-2.تقطيع آيات الاحکام
در اين مجموعه برخلاف روايات ،در آيات قرآن تقطيع اعمال شده است وبه همين جهت ،مستنبط را از مراجعه به قرآن ومشاهده اصل آيه بي نياز نمي کند .با تقطيع آيه ،پس وپيش آيه حذف وتنها جمله اي که ارتباط مستقيمي دارد،ذکر مي شود ودر نتيجه فضاي آيه ،مبهم باقي مي ماند ،حتي گاه مشخص نمي شود که اين خطاب متوجه چه کساني بوده است ؛مثلاًدر اين آيات ،(30)تنها بخش هاي مشخص شده از آيات آورده شده و از بقيه آنها صرف نظر شده است .در آيه اول ،مجلس وافرادي که جلوس با آنان نهي شده است ،مشخص نيست ودر آيه دوم ،کساني که از محبت آنان نهي شده است نامعلوم است :
-وإذا رايت الذين يخوضون في آياتنا فاعرض عنهم حتي يخوضوا في حديث غيره وإما ينسينک الشيطان «فلا تقعد بعد الذکري مع القوم الظالمين .(31)
-يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصاري أولياءبعضهم أولياءُبعض ومن يتولهم منکم فانه منهم إن الله لا يهدي القوم الظالمين.(32)
1-3.مشخص نشدن «عدةمن اصحابنا »در اسناد کافي
يکي از اهداف مهم کتاب جامع احاديث الشيعه ،بي نياز کردن فقيه از مراجعه به ساير کتب حديثي است .
مراعيا لتسهيل طرق الاطلاع والعثور بحيث لا يحتاج معه الفقيه إلي غيره ويستغني به عما سواه.(33)
از همين رو ،دقت وکوشش فراواني صورت گرفته است تا خاطر خواننده محترم را در مطالب منفول آسوده گرداند ونگراني او را از مراجعه ونياز به منبع ديگر،برطرف سازد .مؤلف محترم در توضيح نکته پنجم از روش کتاب گفته است که تعليقات کافي را در کتاب خود آشکار کرده و توضيح داده که کليني (قده)مقيد به ذکر تمام سند خود بوده و فقط در صورتي که سند روايت بعدي در تمام يا بخشي از آغاز سند ،با سند روايت قبلي تطابق داشته ،بخش مشترک را تکرار نکرده است و چون کتاب حاضر روايت قبلي را همراه با روايتي که سندش تعليق شده است نياورده ،بنابراين لازم است تا آن را آشکار سازد واين کار را نيز انجام داده است .ايشان در ادامه از کتاب تهذيب ومن لا يحضر اسم مي برد واينکه مؤلفان اين دو در اغلب موارد احاديث را مرسل آورده ودر پايان کتاب ،سلسله سند خود را تا راوي، ذکر کرده اند .
اما اين سؤال مطرح است که اولاًمحذوفات اسناد کافي منحصر در تعليقات نيست ،بلکه مرحوم کليني (قده)در بسياري از موارد به جاي اينکه بخشي از سند را ذکر کند ،فقط به ذکر «عدةمن اصحابنا »اکتفا کرده ودر پايان کتاب ،مقصود خود را از آنها بيان داشته است.اين مسئله زماني مشکل ساز خواهد شد که بدانيم «عدةمن اصحابنا »به حسب افرادي که به آنها ختم مي شوند ،متفاوت هستند ومشکل سازتر اينکه در اثر حاضر ،اين افراد نه تنها آشکار نشده اند ،بلکه در پايان کتاب هم اسمي از آنها به ميان نيامده است ؛در حالي که طبق غرض کتاب ،همانند تعليقات ،بايد «عدةمن اصحابنا »نيز آشکار مي شدند ؛زيرا در غيراين صورت ،مستنبط به کتاب کافي رجوع کند.
1-4.مشخص نشدن اسناد تهذيب ومن لا يحضره الفقيه
اشکال ياد شده ،در روايات مرسل تهذيب وفقيه نيز مطرح مي شود ؛زيرا شيخ طوسي (قده)در تهذيب،تنها نام صاحب يا کتابي را که حديث از آن نقل شده ،آورده و طرق خود را به صاحب اصل يا کتاب در پايان يا فهرستش بيان داشته است .شيخ صدوق (ره)نيز درکتاب من لا يحضر اغلب به ذکر نام آخرين راوي که حديث را از امام (ع)شنيده ،اکتفا کرده ودر پايان کتاب خود ،سلسله اسناد ره به طور کامل آورده است .اما غفلت مؤلفان «جامع احاديث شيعه »باعث شده تا اين روايات با سند ناقص ذکر شوند ؛در نتيجه اغلب روايات تهذيب وفقيه در اين اثر ،مرسل هستند ودست کم اين اسناد حتي در پايان کتاب نيز نيامده اند .انتظار مي رفت که در اين موارد ،افتادگي سند را اضافه کنند وبراي امانت داري ،آن را داخل دو هلال قرار دهند وحتي به آخر کتاب نيز حواله ندهند تا بدين وسيله خواننده از مراجعه به کتب تهذيب وفقيه بي نياز گردد.
1-5.نامفهوم بودن برخي از علائم
استفاذه از علايم براي کتب حجيم ودقيقي مانند جامع احاديث امري کاملاًطبيعي است ،به شرط اينکه اين علايم در مقدمه به خوبي توضيح داده شوند .به عنوان مثال ،در اين کتاب به جاي کلمه «نسخه بدل »علامه رمزي «خ»به کار رفته وبه جاي کلمه «نسخه اصلاحي »،در مواردي که مؤلف نظر اصلاحي خود را درباره سند يا متن مي دهد ،از علامت «خ ل»استفاده شده ودر مقدمه هيچ توضيحي در مورد اين علايم نداده اند .
1-6.غفلت در مراجعه به کتب اصلي
در مباحث گذشته توضيح داديم که اگر حديثي در «وسائل»يا «مستدرک »به نام کتابي ذکر شود که در نسخه هاي موجود از مصادر اصلي ،يافته نشود ،حديث به خود آن دو کتاب استناد داده و از آنها نقل مي شود؛مانند نوشته اند:
298(187)مستدرک 248ج17-عوالي اللئالي عن النبي (ص)قال :العلم مخزون عند أهله وقد امرتم بطلبه منهم .(34)
اين نوع اسناد بدان معناست که اين حديث در نسخه اي از عوالي اللئالي که امروزه در دسترس ماست ،وجود ندارد ،ولي حاجي نوري آن را در مستدرک از همين کتاب نقل کرده است ؛زيرا اين حديث در نسخه اي که در اختيار حاجي نوري بوده ،وجود داشته است.
اين درحالي است که اگر به نسخه موجود عوالي مراجعه کنيد ،اين حديث را بدون کوچک ترين تفاوتي در عوالي اللئالي خواهيد يافت که آمده :8-وقال النبي (ص)العلم مخزون عند أهله وقد أمرتم بطلبه منهم (عوالي اللآلي ،ج4،ص61).
مشابه اين اتفاق درج11،ص 456،باب 29،ح15176(21)از مستدرک به نقل از سيد راوندي نقل شده ؛درحالي که اين روايت با قدري تفاوت ،در خود نوادر ذکر شده است .تا جايي که اينجانب بررسي کردم ،اين گونه غفلت اندک نبوده ونيازمند تصحيح است.
2.پيشنهاد
در نهايت پيشنهاد ما اين است مي شود که براي بر طرف ساختن ضعف هاي مذکور ،گروهي از فضلا و علما اقدام به تصحيح مجدد اين اثر کنند واين کتاب بسيار ارزشمند را که يادگار آيت الله بروجردي وثمره عمر او و آيت الله ملايري(قده )است ،از هر نوع ضعفي بپيرايند .در ضمن گاه زمزمه هايي از سوي برخي از فضلا در مورد نگارش جوامع روايي جديد!به گوش مي رسيد.توصيه ما اين است که اين عزيزان به جاي اين کار ،ضعف هاي اين کتاب را بر طرف سازند وهمين مجموعه را ترويج وتثبيت کنند ؛زيرا اگر اثري که با تدبير واشراف فقيه عالي قدري همچون آيت الله بروجردي (قده)نوشته شده ،اين گونه به آن بي توجهي شود ،قطعاًکار ديگران نيز بي مهري قرار خواهد گرفت .
3.دلايل استقبال نکردن حوزه از «جامع احاديث الشيعه »
با وجود همه امتيازاتي که اين اثر دارد،حوزه از آن استقبال گرمي نکرد وبا سردي تمام با آن مواجه شد !آنچه تعجب انسان را برمي انگيزد ،اين است که مؤلف اين اثر ،آيت الله العظمي بروجردي (قده )،کسي نيست که حوزويان در فضل او شکي به دل راه دهند ودر مهارت هاي حديثي و دقت هاي اصولي و ذکاوت سرشار و توانمندي هاي فراوان او ترديد کنند ،به ويژه اگر توجه کنيم که ايشان اين کتاب را به کمک بيست نفر از شاگردان زبده خود در مدتي بيش از ده سال نوشت وبعد از وفات ايشان چندين بار تصحيح وبازبيني شد.اين کتاب باوجود ضعف هايش ،قابل مقايسه با هيچ مجموعه حديثي نيست .از اين رو ،اين سؤال در ذهن هر آگاهي جوانه مي زند و کنجکاوي وي را بر مي انگيزد که علت اين کم توجهي چيست ؟آنچه بعد از تأمل فراوان وپرس جو براي ما روشن شد ،دلايل چندي است که به آنها اشاره مي کنيم.
3-1.معرفي نشدن اثر
اگر پيامبران خدا در خانه خود مي ماندند وبه تبليغ رسالت نمي پرداختند ،کمتر کسي به ايشان ايمان مي آورد .به همين خاطر ،آنان تبليغ در گران بهاي توحيد ومعارف واحکام الهي را در سرلوحه برنامه هاي خود قرار دادند .بهترين کتاب حديثي نيز اگر به گونه شايسته اي معرفي نشود ،مهجور خواهد ماند.
از سويي ،عمر آيت الله بروجردي (قده)همزمان با اتمام نگارش اوليه کتاب ،به پايان رسيد واز سوي ديگر ،متأسفانه پس از ايشان گروه بازبيني وتصحيح پراکنده وادامه کار در عمل بدون هيچ نوع پي گيري از سوي مراجع وقت رها شد.در اين ميان علقه سرشار و ذوق سليم واحساس تکليف يکي از شاگردان ،يعني آيت الله معزي ملايري (قده )، از هدر رفتن تلاش هاي استاد جلوگيري کرد و اميدهاي نوي براي ادامه کار پديد آورد .او يکه وتنها کار را ادامه داد که طبعاًروند آماده سازي مطالب به کندي پيش مي رفت وهمين امر نيز باعث شد تا چاپ و عرضه اثر با کندي همراه باشد.از هم پاشيدگي گروه تأليف نيز باعث شد که تبليغ مناسبي از اين اثر انجام نگيرد ودرنهايت شد ،آنچه نبايد مي شد.
3-2.شيفتگي مفرط به آثار گذشتگان
ارج نهادن بر آثار گذشتگان علم ،امري معقول وضروري است ؛زيرا هرعلمي در پيشرفت هاي کنوني خود وامدار آثار گذشتگان خود است .اما اگر اين ارج گذاري به شيفتگي واعتقاد مفرط مبدل شود،ار آثار نو با سردي استقبال خواهد شد،حتي اگر اين آثار بسيار شايسته تر از آثار گذشتگان باشد.ما شاهد اين فاجعه علمي در حوزه علميه هستيم .اعتقاد به لمعه ورسائل ومکاسب که گاه تا حد تقديس آنها بيش مي رود ،از اين سنخ است .به اعتقاد ما ،پايداري اين است کتاب ها پيش از اينکه نشان دهنده عظمت نويسندگان آن باشد ،نشان دهنده ضعف و فتور در علماي بعد از ايشان است که با وجود تکاملي که در تمام علوم از جمله فقه واصول حاصل شده ،نتوانسته اند اثر شايسته تري را به حوزه ارائه دهند.
اين رفتار باعث دلسردي استعدادها ونوابغ مي گردد وبه همين جهت است که پيشرفت و تکامل در علوم حوزوي با کندي تمام انجام مي گيرد .برخي علماي اصولي به اين مسئله توجه ندارند که اگر کتابي ولو حديثي با تفکر اخباري نوشته شود ،نمي تواند متن مناسبي براي تفکر اصولي باشد ؛زيرا دقت و حدتي که در تفکر اصولي وجود دارد ،در تفکر اخباري کمتر يافته مي شود.از اين روست که تسامحات وسائل الشيعه را در جامع احاديث شيعه نخواهيد يافت .
براي ما ثابت شده است که مهم ترين مانع از جا افتادن اين اثر گران سنگ،فرهنگ عتيقه گرايي در حوزه و استقبال سرد از کارهاي تازه است.
3-3.فقدان ايثار وشهامت علمي
با گذشت زمان وتوسعه حوزه هاي علميه وتقويت ارتباط آنها با يکديگر ،انجام برخي از تغييرات با دشواري بيشتري همراه مي شود؛مثلاًسيصد سال پيش ،ارتباط تنگاتنگي ميان دروس وحوزه ها نبود .به همين خاطر ،اگر در حوزه اي به جاي لمعه کتاب ديگري خوانده مي شد يا برخي از کتب ادبي خوانده نمي شد،حساسيتي بر نمي انگيخت .اما يکپارچگي نسبي اي که به مرور زمان ايجاد شد وفي حد نفسه طبيعي وميمون است ،موجب گشت تا تغييرات نيز با کندي وهمراه با هماهنگي با کل مجموعه يک پارچه انجام گيرد .در مثل در فضايي که متن حديثي تمام دروس خارج فقه ،(وسائل الشيعه )است ،به دست گرفتن «جامع احاديث شيعه »ومتن حديثي قرار دادن آن ،دشوار خواهد بود؛ريرا اولاًممکن است که عده اي اين کار را ضعف درس آن استاد تلقي کنند.ثانياً،آدرس دادن مطالب مشکل مي شود ؛زيرا ارجاع به کتابي که هنوز شايع نشده است ،ضعف شمرده مي شود .ثالثاً،تهيه چنين کتابي براي طلاب دشوارتر از تهيه کتابي است که درهر کوي وبرزني پيدا مي شود.
البته چنين اقدامي ،قبل از هر چيز ،نيازمند شجاعت و شهامت واز خود گذشتگي علمي است .به هر حال ،اگر مراجع و بزرگان بعد از آيت الله بروجردي (قده)به جاي وسائل الشيعه ،متن درس خارج خود را جامع احاديث شيعه قرار مي دادند ،شاگردان ناچار مي شدند تا اين اثر بارها انتشار يابد ودر نتيجه اهتمام بيشتري به تصحيح وبازبيني ورفع نواقص آن صورت پذيرد.
4.از نگاه فرهيختگان حوزه
4-1.گلپايگاني (قده)
در اواخر دوران حيات آيت الله بروجردي (قده)،جلد اول از اين مجموعه عظيم به چاپ رسد وبازبيني و چاپ رسيد وبازبيني وچاپ بقيه آن به دوره بعد از حيات ايشان احاله شد.ايشان تدوين اين مجموعه را بالاتر از تمام خدمات خود مي دانست و مي فرمود :«اين کتاب حاصل عمر من است !»
او چند روز قبل از وفاتش ،از نزديک شدن زمان ملاقات با رب الارباب خبر داد ومدام از کاستي وناچيزي ره توشه اظهار تأسف مي کرد .وقتي که نزديکان وهمراهان ،خدمات بسيار زياد ايشان را در رونق دادن به حوزه هاي علميه ،ايجاد وحدت ميان شيعه وسني واعتلاي کلمه حق متذکر مي شدند ،مي فرمود :«همه کارهايي که کرده ام ،دربرابر عظمت پروردگار بزرگ و نعمت هاي فراوان او برمن ،بسيار کم وناچيز است ».
حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قده) مي گويد:
شما به برکت توفيق بزرگ خداوند متعال ،موفق به تدوين اين اثر عظيم يعني جامع احاديث شيعه شديد ؛کتابي که ثمره اخروي آن در روز قيامت بسيار زياد وسنگين است.چرا چنين نباشد ،با اينکه مداد علما از خون شهدا بالاتر است وشما با اين کارخود ،کمک بزرگي به علماي اسلام نموديد.
ايشان در پاسخ فرمود:
بله،من تنها به اين کتاب اميد بسته ام تا شايد به برکت آن ،مشمول مغفرت ورضاي او شوم و از خدا مي خواهم تا آن را تا روز قيامت ،مرجع علماي عامل وفقهاي عادل ومتبحروطلاب علوم ائمه (ع)قرار دهد.
4-2.آيت الله خويي(قده)
بعد از وفات آيت الله بروجردي (قده)وبا تلاش پي گير حضرت آيت الله ملايري ،جلدهاي بعدي اين اثر به تدريج آماده چاپ شد.حضرت آيت الله خويي (قده)با روي گشاده از اين حرکت مبارک استقبال وهزينه چاپ آن را پرداخت کرد.ايشان در اين خصوص تعليقه اي دارد که زينت بخش مجلدات اين اثر ماندگار است.ترجمه متن دست نوشته ايشان از اين قرار است :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدالله رب العالمين والصلاه والسلام علي خيرته من خلقه محمد و آله الطيبين الطاهرين واللعنه الدائمه علي اعدائهم اجمعين.
اما بعد؛از آنجا که کتاب «جامع احاديث شيعه »،که به امر حضرت آيت الله العظمي ،بزرگ طائفه شيعه حاج سيد حسين طباطبايي بروجردي (قده )تاليف شد.يگانه در نوع خود وزيباي در روش تدوين است.او مشقت اين کار ماندگار ديني را با سعه صدر وهمت بلند،به جان خريد.خداوند او را غريق رحمت خويش گرداندوبر درجاتش بيفزايد وبهترين جزاي نيکوکاران را به او عنايت کند؛همان طور که از خداوند طلب توفيق و اجر فراوان وستايش ستوده براي علماي عاملي مي کنم که در تاليف اين کتاب ديني ارزشمند ،تحت اشراف او ،سهيم شدند و تلاش خود را در آن بذل کردند تا اينکه آن را به وجود آورند .از جمله تمام کساني که تمام تلاش خود را به ثمر رساندن اين کتاب به کار بست ،علامه محقق حجت الاسلام حاج شيخ اسماعيل معزي ملايري (دامت برکاته )است. بدون تريد او خودش را در تدوين اين کتاب وترتيب آن خسته کرد تا توانست آن را با بهترين و کامل ترين سبک ونظام آماده کند.پس بايد او به خاطر تلاش پي گيرش در اين خدمت ديني بزرگ تشکر کرد واز خداي متعال مي خواهم تا بهترين پاداش را عنايت کند واو را در آماده کردن بقيه مجلات آن توفيق دهد .کتاب طهارت وبخشي از کتاب صلات آن چاپ شده است و ازآنجاکه اين کتاب مورد تقدير واهتمام من بود ،مخارج چاپ ونشر بقيه اجزاي آن را پذيرفتم تا خدمتي براي دين وبرپايي مذهب باشد. الحمدالله به خاطر تحقق بخشيدن به آرزوها در چاپ برخي از اجزاي باقي مانده خداوند را حمد مي کنم و از خداتوفيق چاپ بقيه جلدها و اتمام و تحقق اين کار ديني را مي خواهم که او صاحب توفيق ورستگاري است .
الحمدالله براي شروع وبراي اتمام.
خوئي
تاريخ 12جمادي الثاني سال 1397ه.ق(35)
4-3.حضرت امام (قده)
حضرت امام خميني (قده)که تدريس درس خارج فقه را بر اساس اين کتاب انجام مي داد،در نجف به آقاي ملايري که تمام وقت خود را صرف تدوين وتکميل اين کتاب کنند.(36)
4-4. آيت الله سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي (قده )
ايشان مي گويد:با اين کوشش ها ،درس فقه ايشان بسيار عالي مي شد و باعث تحول در رشته فقاهت گرديد وشاگرد درس ايشان احساس مي کرد که در دانش فقه نياز دارد به تسلط برلغت ،رجال ،اسانيد،روايات وکتاب هاي مربوط. کتاب «جامع احاديث الشيعه »هم ،در پي اين کوشش ها و دقت به وجود آمد.(37)
4-5آيت الله ميلاني(قده)
مرحوم آيت الله ميلاني(قده) معتقد بود که جامعيت اين کتاب باعث شده تا هر روز پنج ساعت از وقت تحقيق ومطالعه درسي اش صرفه جويي شود.(38)
4-6. شهيد مطهري(قده)
ايشان گفته است:
معظم له مکرر در ضمن اعتراف به پاره اي از محاسن کتاب معروف وسائل الشيعه، تأليف شيخ عاملي، نواقص کتاب را تذکر مي داد وآرزو مي کرد که کتابي در حديث نوشته شود که محاسن وسائل شيعه را داشته باشد، اما نواقص آن کتاب را نداشته باشد.بالاخره اين آرزو جامعه عمل پوشيد وتحت نظر ومراقبت خود معظم له، عده اي از فضلا طلاب به اين کار مشغول شدند ودر حدود ده سال طول کشيد تا بالاخره در دو – سه سال قبل به اتمام رسيد واز سال گذشته ، طبع آن کتاب آغاز شد.
اين کتاب موسوم است به تهذيب الوسائل. خيلي موجب تأسف خواهد بود اگر خداي ناخواسته طبع اين کتاب متوقف شود!
من شخصاً هنوز موفق به زيارت آن کتاب نشده ام، ولي از قراري که از اهل اطلاع شنيده ام، همان طوري است که معظم له آرزو مي کرد.(39)
4-7.آيت الله جعفر سبحاني(حفظه الله)
ايشان مي نويسد:
«جامع احاديث شيعه» تأليف گروهي متشکل از فضلاي حوزه علميه ، تحت نظارت مرجع بزرگ ديني ومحقق آگاه سيد حسين طباطبايي بروجردي(1292-1380ه.ق) است. اين جامع از کارهاي خوب روزگار شمرده مي شود. وضخيم ترين جامع فقهي شيعه در دوره اخير است که به خاطر تبويب وترتيب وتنظيم وهماهنگي نيکو، بر ساير جوامع برتري يافته وتمام احاديث موجود در کتب اربعه و وسائل الشيعه ومستدرک الوسائل وغير آنها از ساير کتب حديثي را در بر گرفته است؛ به گونه اي که فقيه را از مراجعه به ساير جوامع فقهي بي نياز مي گرداند.
خداوند از کوشش استاد بزرگمان سيد حسين بروجردي و ساير شاگردانش، به خاطر اين کار پسنديده ارزشمند قدرداني کند وهمين طور از عالم محقق پي گير حاج شيخ اسماعيل ملايري، به خاطر تلاش هاي فراوان در چاپ اين جامع به شکلي زيبا در 26 جلد که تعداد احاديث آن به پنجاه هزار روايت مي رسد.(40)
4-8. آيت الله مکارم شيرازي( حفظه الله)
ايشان در بحث از اينکه ائمه (ع) تمام علوم خود را از رسول خدا (ص) گرفته اند، به روايات جامع احاديث شيعه استناد مي کند واز آن به «کتاب القيم؛ کتاب وزين» تعبير مي کند: «رويت في الکتاب القيّم جامع أحاديث الشيعه باسنادها».(41)
نتيجه گيري
آيت الله بروجردي در دوران جواني، به ضعف هاي وسائل الشيعه توجه داشت وبعد از آمدن از قم واستقرار مرجعيت وفراهم شدن زمينه هاي لازم براي محقق کردن آرزوي ديرين خود در نگارش اثري نو که ضعف هاي اين کتاب در آن برطرف شده باشد، اقدام کرد.
نگارش کتاب چندين مرحله را پشت سر گذاشت که از اين قرار است: مرحله تهذيب وسائل الشيعه، مرحله تدوين جامع احاديث شيعه، مرحله تدوين جامع احاديث شيعه وسني که ناتمام رها شد، مرحله تصحيح و بازبيني، مرحله تکميل که بعد از وفات آيت الله بروجردي انجام گرفت.
اين کتاب در تحقق آرمانهاي خود وبرطرف کردن ضعف هاي وسائل الشيعه بسيار موفق بوده است وتا حدود زيادي فقيه را از مراجعه به هر کتاب حديثي بي نياز مي کند.
مهم ترين ويژگي ها وامتيازات جامع احاديث شيعه عبارت است از:
جامعيت وشمول بيشتر روايات فقهي پراکنده در کتب حديثي،عدم تقطيع، دقت فراوان در نقل ها، تلفيق روايات مشابه از حيث سند ومتن، ابتکار در افزودن ابوابي تحت عنوان مسائل اصولي وجمع آوري تمام روايات مربوط به آنها، جدا کردن روايات آداب واخلاق در جلدي مجزا ونجات آن از آشفتگي ، جامعيت احاديث باب نسبت به عنوان آن وممانعت از تقطيع افراطي احاديث در ابواب متشتت ، تبويب بر اساس ترتيب عقلايي وشرعي موضوعات، چينش احاديث در داخل ابواب بر اساس اصول عقلايي، ارجاع به احاديث ابواب ديگر که به نحوي با موضوع مرتبط باشد.
مهم ترين دلايل استقبال سرد حوزه از اين کتاب، معرفي نشدن آن به جامعه علمي، شيفتگي مفرط به آثار گذشتگان وفقدان روحيه ايثار وشهامت علمي است.
کتاب حاضر با وجود اينکه هر خواننده منصفي را به شگفتي وا مي دارد، خالي از ضعف ها وانحراف از غرض اوليه نيست که ضعف هاي آن عبارت است از:مشخص نشدن«عدة من اصحابنا» در اسناد کافي، مشخص نکردن افتادگي هاي احاديث«من لا يحضره الفقيه» وتهذيب الاحکام، غفلت در اسناد برخي از احاديث به مصادر اوليه واسناد آنها به وسائل ومستدرک، با اينکه اسناد کامل آن در مصادر اوليه وجود دارند.
در پايان، بهترين سلام ها وتحيّات خود را به روح پر فتوح عالم رباني و مرجع پر تلاش وخدوم حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قده) ونيز عالي ترين سلام ها ودرود ها را براي حضرت آيت الله ملايري (قده) تقديم مي کنم؛ کسي که با وقف خود در به ثمر رساندن اين اثر، بيشترين نقش را ايفا کرد.
پي نوشت :
1.وسائل الشيعة،ج1،ص30،باب دوم.
2.همان ،ص208،باب هفتم .
3.زندگي نامه آيت الله بروجردي (قده)به قلم آيت الله واعظ زاده خراساني .اين جزوه در پايگاه اينترنتي اطلاع رساني آيت الله بروجردي (قده )به آدرس :www.brougerdi.irموجود است.
4.همان .
5.الکافي ،ج6،ص438.
6.همان ،ج2،ص635.
7.وسائل الشيعة،ج1،ص4.
8.سوره مائده ،آيه 2.
9.سوره مائده ،آيه 51.
10.سوره انعام ،آيه 68.
11.سوره توبه ،آيه 47.
12.سوره هود ،آيه 113.
13.سوره ممتحنه ،آيه 1.
14.سوره هود ،آيه59.
15.سوره هود ،آيه97.
16.سوره کهف،آيه51.
17.سوره شعرا،آيه 150-152.
18.سوره قصص ،آيه 17.
19.سوره صافات ،آيات 22-23.
20.سوره زمر،آيه17.
21.سوره جاثيه ،آيه 19.
22.سوره نوح ،آيه 21.
23.سوره انسان،آيه24.
24.سوره بقره ،آيه 256.
25.سوره نساءآيه 76.
26.سوره نحل ،آيه36.
27.سوره زمر،آيه 17.
28.سوره انفال ،آيه73.
29.سوره آل عمران ،آيه 49.
30.جامع احاديث الشيعه ،ج22،باب تحريم صحبه السلاطين واعانه الظالمين مدحهم و محبه بقائهم لما في ايديهم .
31.سوره انعام ،آيه 68.
32.سوره مائده ،آيه 51.
33.جامع احاديث الشيعه ،ج1،مقدمه ص18.
34.جامع احاديث الشيعه ،ج1،مقدمه ص278.
35.اين بيانات در صفحات اول مجلدات جامع احاديث شيعه با دست خط معظم له آورده شده است.
36.به نقل از سايت حوزه نيوز به آدرس اينترنتي www.hawzahnews.irتحت عنوان «جامع احاديث الشيعه »يادگار ارزشمند آيت الله العظمي بروجردي (قده)
37.مجله حوزه ،شماره 43-44،مصاحبه با آيت الله محمد باقر سلطاني طباطبايي.
38.به نقل از سايت حوزه نيوز به آدرس اينترنتي www.hawzahnews.irتحت عنوان «جامع احاديث الشيعه »يادگار ارزشمند آيت الله العظمي بروجردي (قده)
39.تکامل اجتماعي انسان به ضميمه هدف زندگي ،شهيد مطهري ،صدرا ،ص203.
40.مصادر الفقه الإسلامي و منابعه ،جعفر سبحاني ،ص367،بيروت دارالأضواء،1419ق،چاپ اول.
41.بحوث فقهية هامة ،ناصر مکارم شيرازي ،ص519،مدرسه امام علي بن ابي طالب (ع)،1422ق،چاپ اول.
منبع:نشريه کاوشي نو در فقه اسلامي
/س