الف. اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس
الف. هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی(ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانی و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می نمود و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملتهای مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت.
در واقع نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و …، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود؛ از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولی بین دو دولت بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه تداوم می یافت. بر این اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید داشتند و می فرمودند: «اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده ایم»
ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598
مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد در طول سالهای جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود از این رو در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند. هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و … را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار آنها می گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می کردند.
در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و … تبدیل شده بود. (امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، سید علی نبی لوحی، ص 408) و از سوی دیگر تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و … بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود.
ج. پذیرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر
در چنین شرایطی حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشی می نمودند اما این موضوع گیری جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانی را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیری می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد.
طبیعی است در چنین شرایطی پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهری برای حضرت امام(ره) بود که تنها به خاطر رضای خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخی خود در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند:
«… قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم ، در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام».
البته اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضوع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالیکه از «ماشین جنگی» برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوی دیگر باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید.
و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.
در ادامه جهت آشنایی بیشتر با سایر موضوعات مطرح در باره جنگ تحمیلی مطالبی آورده می شود:
جنگ تحمیلى زمانى شروع شد که ایران اسلامى به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلى و بین المللى، به هیچ وجه آماده ى درگیر شدن در این هجوم گسترده نبود. در این صورت تنها راه منطقى، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آن و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این مبناى استراتژى ایران در طول جنگ تحمیلى بود و به رغم هزینه هاى زیاد جنگ، تا آخرین روز آن تعقیب مى شود.
درباره ى به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح مى شود:
1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلى، در مدت زمان کوتاه ترى خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضى از زمان ها که موازنه ى نظامى و سیاسى به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟
2. چه مؤلفه هاى جدیدى در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسى و نظامى شد که منجر به آتش بس رسمى شد؟
گفتنى است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب نظران، تنها مقطعى که مى توانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود. اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367 (زمان پذیرش قطعنامه ى 598 شوراى امنیت) ادامه یافت.
الف. بررسى چرایى تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه اى از آتش بس، عقب نشینى، تعیین متجاوز، تأمین خسارت هاى وارده و… بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحى ارائه نشد و شوراى امنیت و دیگران، تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه مى کردند. در آن زمان طرحى که متضمن صلح واقعى باشد و شناسایى متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین براى عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهاى ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانى یک طرفه و آشکار دولت هاى بزرگ و نهادهاى بین المللى از عراق، هیچ گاه نمى توانست شرایط ایران را براى یک صلح واقعى و شرافت مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقى و عقلانى براى ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از:
1. شرایط ایران براى صلح (شناسایى و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوى عراق)؛
2. مرزهاى ایران تأمین نداشت. نقاطى در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود. شهرهاى سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازى این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر مى رسید و راهى جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3. در حالى که نیروهاى خودى، پیروزى هاى زیادى کسب مى کردند، توقف در جنگ و چانه زنى در پشت میز مذاکره، براى آزادى نقاط مرزى آزاد شده صحیح نبود.
4. شهرهاى آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.
5. توانایى کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک هاى همه جانبه دول بزرگ افزایش هم یافته بود.
6. تنها چیزى که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهى آن (شخص صدام)، این مسأله نیز پس از مدتى قابل ترمیم بود.
7. در حالى که نیروهاى جمهورى اسلامى در نوار پیروزى قرار داشتند، توقف ناپایا در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایى به بار مى آورد. اگر آن روز جنگ متوقف مى شد و تجربه اى چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروى ما قرار مى گرفت و ما ناچار مى شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنى بى حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسؤولان وقت را شماتت مى کرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزارى اجلاسى سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره اى این جنبش، براى تحقق خواسته هاى نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولى ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتى را از عراق گرفت.
9. به همین منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه اى در حضور امام خمینى در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روى خط مرزى وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزى هیچ گونه مانع طبیعى وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یکسال به طول مى انجامید و طى این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدى بود. مهم تر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامى «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولى بود. به همین دلیل امام خمینى پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدى از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نیروهاى ایران به خاک عراق موافقت نمودند.
دکتر ولایتی به عنوان وزیر امور خارجه حوادث آن زمان را این گونه توضیح می دهد: در نیمه سال 1361، شرایط خوبی در جبههها حاکم بود، پیروزیهای نظامی ایران که از شکست حصر آبادان در مهر ماه سال قبل آن شروع شده بود، با فتح خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 به اوج رسید و در مقایسه با قبل که عراقیها مناطق زیادی را اشغال کرده و از شمال تا جنوب، مناطق گستردهای را به تصرف خود درآورده بودند، تلاش چندماهه ایران برای بازپسگیری مناطق اشغالشده به دستاوردهای خوبی منجر شده و در مناطق استراتژیکی چون آبادان و خرمشهر به نتیجه رسیده بود. اما هنوز مناطق گستردهای در طول نوار 1200 کیلومتری مرزی وجود داشت که تحت اشغال عراقیها بود و این اشغال، حتی تا پایان جنگ و آتشبس هم ادامه داشت.
در آن مقطع، این ایده در شورای عالی دفاع مطرح شد که اگر نقاطی را در داخل خاک تصرف تعریف کنیم، ابزار لازم برای وارد کردن فشار به عراقیها برای عقبنشینی آنان به مرزها و محکومیت متجاوز و دریافت غرامت از عراق به دست میآید.
از این مقطع به بعد و با طرح این ایده، تعدادی از کشورها و سازمانهای بینالمللی برای پایان دادن به جنگ و آتشبس، تلاشهای خود را تشدید کردند، این تلاشها که با محوریت سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، سازمان ملل و تعدادی از کشورهای عربی صورت میگرفت، پس از فتح خرمشهر جدیتر شد.
از سوی سازمان ملل متحد، «اولاف پالمه»، نخستوزیر پیشین سوئد و «یان الیاسن» قائممقام وزارت خارجه این کشور و از سوی کنفرانس اسلامی، کمیتهای متشکل از«ضیاء الحق» رئیسجمهور پاکستان، «ضیاء الرحمن» رئیسجمهور پاکستان، «احمد سکوتوره» رئیسجمهور گینه، «داود جاوارا» رئیسجمهور گامبیا، «بلند اولسو» نخستوزیر ترکیه و «یاسر عرفات» رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین به تهران سفر کردند. از سوی جنبش عدم تعهد هم وزرای خارجه چند کشور مأمور به رایزنی شده بودند که شامل وزرای خارجه کوبا و مالبیر، وزیر خارجه زامبیا، «ناراسیمها رائو» وزیر خارجه هند و «فاروق قدومی» وزیر خارجه فلسطین به تهران سفر میکردند و طی رایزنیهای آنان هم هیچ پیشنهاد مشخصی که تأمینکننده خواستههای ما مبنی بر عقبنشینی به مرزها و دریافت غرامت بود، ارائه نشد.
پس از فتح خرمشهر، جریانی آغاز شد که شامل ابتکار برخی از کشورها برای پایان جنگ بود. در این ابتکارها برای اولین بار، مسئله دریافت غرامت و عقبنشینی تا مرزها که خواستههای اصلی ما بود، مطرح شد. عقبنشینی به مرزها و پایان اشغال ایران، برای ما اولویت نخست را داشت. چراکه حتی تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598، حدود بیست هزار کیلومتر مربع از خاک ما در اشغال ارتش عراق بود و اگر ما بلافاصله پس از بازپسگیری خرمشهر صلح را میپذیرفتیم، عملا با این سؤال مهم روبهرو میشدیم که چه تضمینی وجود دارد که ما بقیه خاک ایران را پس بگیریم. این سؤال وقتی اهمیت پیدا میکند که توجه کنیم پس از پذیرش صلح، عملا نیروهای نظامی ما که عمدتا غیرحرفهای و بسیجی بودند، به شهرها بازمیگشتند و مشغول زندگی عادی خود میشدند، اما نیروهای عراق که نظامیان حرفهای و کلاسیک بودند، در مواضع خود باقی میماندند. اگر ما در این مقطع، صلح را میپذیرفتیم، فاجعهای که در جنگهای دوم ایران و روس اتفاق افتاد و منجر به از دست رفتن بخشی از خاک ایران شد، تکرار میشد. در جنگهای دوم ایران و روس در ابتدای تابستان 1826 میلادی، عباس میرزا با اتکا به نیروهای مردمی که به خاطر فتوای علما به جبهه آمده بودند، به نیروهای روسیه حمله کرد و نیروهای «پاپکویچ» سردار برجسته روسیه را تا تفلیس عقب نشاند اما در پاییز نیروهای داوطلب ایرانی به محلهای زندگی خود بازگشتند و پاپکویچ با استفاده از این فرصت، حمله کرد و تا زنجان و نزدیکی قزوین پیشروی کرد.
اگر ما پس از فتح خرمشهر، صلح را میپذیرفتیم، با توجه به وضعیت قطعنامههای سازمان ملل که طی آنها تنها از آتشبس صحبت شده و بر عقبنشینی تأکید نشده بود، عملا هیچ تضمینی ـ حتی صوری ـ برای عقبنشینی نداشتیم و طبیعتا نیروهای داوطلب جبهه را ترک میکردند و نظامیان حرفهای ما از نظر تعداد، قابل مقایسه با ارتش عراق که سه برابر شده بود، نبود و شرایط برای از دست رفتن خاک اشغال شده و حتی تهدید برای ادامه حمله نظامی مجدد عراق به ایران وجود داشت. بنابراین تعیین شرط عقبنشینی و دریافت غرامت، مهمترین خواستههای ما برای پذیرش آتشبس بود. اولین پیشنهاد مشخص به ما درباره آتشبس و دریافت غرامت از طرف حبیب شطی، دبیرکل وقت کنفرانس اسلامی داده شد.
شطی به تهران آمد و به ما پیشنهاد کرد که میتواند با مذاکره با دولتهای ثروتمند عربی حامی عراق در جنگ برای ما غرامت بگیرد.
رقم پیشنهادی شطی ده میلیارد دلار بود که در مقابل ما گفتیم، اصل بحث را قبول داریم، اما این رقم مورد پذیرش ما نیست و باید درباره مبلغ آن مذاکره کنیم.
در همین دوره آقای بندری، معاون وزیر خارجه هند هم مذاکرات مشابهی به عنوان میانجی برای تعیین غرامت داشت و غرامت مورد مذاکره با وی حدود سی تا پنجاه میلیارد دلار بود. اما نه آقای شطی به ما پاسخ مشخصی داد و نه آقای بندری در واقع هیچ مقام مسئولی به ما هیچ پیشنهاد مشخصی نداد و بحثها بیشتر در حد مذاکرات اولیه باقی ماند. خود آقای شطی هم از نظر حقوقی نمیتوانست هیچ تعهدی به ما بدهد. او گرچه دبیرکل سازمان کنفران اسلامی بود، اما نه وزیر خارجه بود، نه معاون وزیر خارجه. بنابراین نمیتوانست از طرف دولتهای عربی حتی همان مبلغ ناچیز ده میلیارد دلار را که یکدهم برآورد آقای ابوفرج کارشناس سومالیایی سازمان ملل است، تضمین کند. این کارشناس خسارت ایران در جنگ را صد میلیارد دلار برآورد کرده بود هر چند جمهوری اسلامی معتقد است این رقم نیز واقعی نیست و خسارت ایران در جنگ بالغ بر هزار میلیارد دلار است.
در حقیقت هیچ مقام مسئولی از عربستان، کویت یا دولتهای عربی که قرار بود این غرامت را به ما پرداخت کنند، با ما مذاکره جدی و متعهدانهای نکرد تا ما درباره عقبنشینی و غرامت مذاکره کنیم و ما که تجربه خاورمیانه و جنگهای کشورهای عربی با اسرائیل را داشتیم، دیده بودیم پس از برقراری آتشبس، اسرائیل از مناطق اشغالشده عقبنشینی نمیکرد و با فرو نشستن حرارت کشورهای عربی، زمینهای آنان به تملک اسرائیل درمیآمد. این شرایط درباره جنگ ما حادتر بود، چرا که عملا دنیا از اشغالگر حمایت میکرد و امکان این جدی بود که عراق متناوبا به جنگ و صلح بپردازد تا سراسر ایران را اشغال کند، بنابراین تا زمان تصویب اولین قطعنامهای که دو خواسته اصلی ما یعنی عقبنشینی به مرزهای بینالمللی و تعیین متجاوز را تأمین میکرد، یعنی قطعنامه 598 در سال 1366، ما هیچ بستری برای آتشبس و صلح در اختیار نداشتیم.(مصاحبه «بازتاب» با دکتر ولایتی ـ 2 – ناگفتههای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر )
در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتى در این زمینه جلب مى نماییم.
یکم: از همان آغاز که جنگ تحمیلى بر علیه ایران شروع شد تنها راه منطقى دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت هاى عمده اى از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم، اما شرایط بین المللى و منطقه اى و کشور عراق حاکى از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند هنوز به قدرت باقى باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران براى پذیرش آن صرفا یک نوع تاکتیک براى خروج عراق از وضعیت پیش آمده مى باشد. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از:
الف» سیستم بین الملل: در سطح ابرقدرت ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزى انقلاب اسلامى و به دنبال آن جریان گروگان گیرى و شکست مفتضحانه عملیات طبس ضربات پیاپى و سختى از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتى که متضمن ضربه زدن به ایران مى بود استقبال مى کرد، بلکه خود در صدد چاره جویى براى انتقام و جبران شکست هاى قبلى بود. شواهد و دلایل بسیارى وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. در سطح قدرت هاى بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهى در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامى نیز شدیدا ضرر خورده بودند. بنیه نظامى عراق را تقویت نمودند. دولت هاى منطقه خاورمیانه (دولت هاى عربى به استثناء سوریه، لیبى و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع گیرى کرده بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خوددارى نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامى در ایران را خطر بزرگى براى ادامه حکومت نامشروع خود
مى دانستند.
ب ) شخصیت تصمیم گیرنده صدام که در آغاز تجاوز به ایران داراى سه انگیزه عمده شخصى بود:
1- تلاش براى کسب رهبرى جهان عرب.
2- با استفاه از سقوط شاه که براساس دکتر ین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازى کند.
3- جبران تحقیرى بود که شخصا در امضاى قرارداد 1975 الجزایر شده بود.
ج ) عامل اجتماعى بافت اجتماعى و جمعیتى عراق به گونه اى است که همواره حکومت را دچار بى ثباتى و بحران نموده است. پیروزى انقلاب اسلامى ایران موج جدیدى از ناآرامى هاى شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق مى باشند و خواستار حکومت اسلامى در عراق بودند. نگرانى هایى که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامى به عراق داشت عامل مهمى در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود بلکه به خاطر پیروزى هاى چشمگیر ایران در جبهه ها، شدت نیز بخشیده شده بود. قدرت هاى بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامى را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلى در جبهه ها نیز به پیروزى برسد.
دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش هاى زیادى بین مجامع بین المللى و برخى کشورهاى همسایه براى متوقف نمودن پیشروى ایران به داخل خاک عراق و جلوگیرى از شکست کامل ارتش متلاشى شده رژیم بعث صورت گرفت ولى همچنان که گفته شد این تلاش ها صرفا براى خروج از بن بست پیش آمده بود، زیرا هیچ گونه مکانیزم حقوقى مطمئن براى دستیابى به صلحى همه جانبه را ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شوراى امنیت جورى طراحى شده بود که خواسته هاى مشروع ایران را در بر نداشت. به عبارت دیگر شوراى امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران مى باشد نه حل آن ولى در پایان جنگ مجامع بین المللى با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598 را به نحوى تدوین کردند که دربرگیرنده برخى از خواسته هاى مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت هاى رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو» تنها عامل به رسمیت شناخت حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 است.
سوم: از آنجا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایى از خاک ایران دست عراق بود لازم بود ما نیز بخش هایى از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.
چهارم: از دلایل دیگر داخل شدن نیروهاى ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهاى آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.
پنجم: جلوگیرى از استمرار استراتژى هجومى عراق در دریا و هوا، زیرا گرچه نیروى زمینى عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود ولى حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.
ششم: قوى بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونى او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.
هفتم: عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام. همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد زمانى که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را پذیرفت عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهاى نظامیش دوباره بخش هایى از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.
در پایان مى توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط براى اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از بازپس گیرى خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه اى در ادامه جنگ پیش آمد و نیروى ایران متوجه جنوب لبنان بود، اما زمانى که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایى براى ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافى نیست. شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
ب) بررسى علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگى هاى روانى و شخصیتى صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولى شرایط بین المللى و منطقه اى دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع نامه 598 شوراى امنیت بسیارى از خواسته هاى مشروع و بر حق جمهورى اسلامى ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.
در این جا به صورت اختصار به بعضى از مهم ترین زمینه هاى آن اشاره مى شود:
در سال هاى پایانى جنگ، جهان از پیروزى هاى نظامى ایران احساس خطر و نگرانى مى کرد. شرایط نظامى و سیاسى، به نفع جمهورى اسلامى ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه ى نظامى ایران، نقاط درخشانى (همچون بازپس گیرى) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطى در کردستان عراق) به چشم مى خورد. در عرصه سیاسى نیز جمهورى اسلامى ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق براى ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثى سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغى ـ سیاسى خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانى را نشان دهد. از این رو ادامه ى جنگ و منازعه به خصوص به شکلى که در ماه هاى آخر (حمله به نفتکش ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و…) به ضرر برخى قدرت هاى بزرگ بود. از سوى دیگر پیروزى هاى نهایى ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان هاى ایران در مورد عراق، نشانه ى شکست کامل سیاست هاى غرب در حمایت از عراق به شمار مى آمد. کشورهاى حامى عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست هاى پى در پى، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزى بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله اى، از شکست خود جلوگیرى کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد.
در چنین فضایى و پس از یأس قدرت هاى بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه ى 598 را ـ که بر خلاف قطعنامه هاى پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود ـ به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، داراى نقاط ضعف و ابهامات زیادى بود، (ر.ک: على اکبر ولایتى، تاریخ سیاسى جنگ تحمیلى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایى را در پذیرش این قطعنامه از سوى ایران به وجود آورده بود. لذا قدرت هاى بزرگ ـ که مصمم بر پایان جنگ بودند ـ فشارهاى نظامى و سیاسى زیادى را براى قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیماى مسافربرى ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهاى نفتى ایران، بمباران شیمیایى مناطق مسکونى و جبهه ها از سوى عراق و… و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه ى 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطى، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بى نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلى، در مقابل هجوم قدرت هاى بزرگ ـ به رغم همه ى مشکلات و ناملایمات ـ انقلاب نوپاى اسلامى را بیمه و بسیارى از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضى کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانى داد. جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- جنگ تحمیلى (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )
2- تاریخ سیاسى جنگ تحمیلى، ص 137، على اکبر ولایتى
3- آغاز تا پایان، سیرى در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه
4- پس از بحران، هاشمى رفسنجانى کارنامه و خاطرات، 1361
5. علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379