جايگاه امانت در آيات و روايات
نعمت هاي مادي و معنوي مثل دين، قرآن، پيامبران و ائمه، آب و خاك، پست و مقام، اموال عمومي و بيت المال، انفال، غنايم، احكام دين، فرايض و واجبات الهي، شاگردان در
جايگاه امانت در آيات و روايات
امانت يكي از فضايل اخلاقي و ارزش هاي انساني است كه در فرهنگ اسلام مفهوم وسيع و گسترده اي دارد و منحصر به امانت هاي مادي مثل پول، لباس و … نيست.
نعمت هاي مادي و معنوي مثل دين، قرآن، پيامبران و ائمه، آب و خاك، پست و مقام، اموال عمومي و بيت المال، انفال، غنايم، احكام دين، فرايض و واجبات الهي، شاگردان در نزد معلمان، فرزندان در نزد والدين، اعضا و جوارح انساني و سرمايه هايي چون عمر و جواني از مصاديق امانت مي باشند. حتي خود ما، امانت براي جامعه و خويشتن هستيم و هر نوع خيانتي به هر امانتي، خيانت به خود محسوب مي شود.
(وَ لا تُجادِل عَنِ الّذينَ يَختانونَ أنفُسَهُم)؛ (5) و از كساني كه به خويشتن خيانت مي كنند، دفاع مكن.
اين آيه اشاره به همان معناي لطيفي است كه قرآن بارها آن را تذكر داده است كه هر عملي از انسان سر بزند، آثار خوب و بد آن – اعم از مادي و معنوي – قبل از آن كه متوجه ديگري شود، متوجه خود فرد مي شود:
(إن أحسَنتُم أحسَنتُم لِأنفُسِكُم وَ إن أسَأتُم فَلَهَا). (6)
در سوره ي مؤمنون كه اوصاف برجسته ي مؤمنان را بيان مي كند، حفظ و اداي امانت، به معناي وسيع آن از ويژگي هاي مؤمنان واقعي بيان شده است:
(وَالّذينَ هُم لِأماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعُونَ). (7)
اقتضاي ايمان هم همين است كه مؤمن را به رعايت عهد و امانت برانگيزاند؛ چون در ايمان معناي سكون و استقرار و اطمينان نهفته است.
وقتي انسان كسي را امين دانست و يقين كرد كه هرگز خيانت ننموده است و پيمان نمي شكند، قهراً دلش بر آنچه يقين يافته است مستقر و مطمئن مي شود و ديگر تزلزلي به خود راه نمي دهد. (8)
عطف «عهد» به «امانات»، بيانگر آن است كه هر دو به يك معنا بر مي گردند؛ زيرا پيمان شكني نوعي خيانت و حفظ و اداي امانت نوعي وفاداري به عهد و پيمان مي باشد. عبارت «راعون» كه از ماده ي «رعي» (به معناي مراقبت از گوسفندان به هنگام چرا) گرفته شده است، بيانگر آن است كه علاوه بر اداي امانت، مراقبت و محافظت همه جانبه از امانت، امري ضروري است. بنابراين، مؤمن متعهٌد، خلف وعده و خيانت را كه از
نشانه هاي ضعف ايمان است، مرتكب نمي شود؛ زيرا خيانت با ايمان سازگار نيست.
بديهي است، امانت جنبه هاي متفاوتي دارد؛ گاهي ميان انسان و خدا است؛ مثل وظايف شرعيه اي كه براي انسان تعيين شده است؛ گاهي ميان انسان و ديگران است؛ مثل اموال و يا اسرار ديگران و گاهي بين انسان و خودش است؛ مثل علم، عمر و مانند اين ها.
گاهي امانت جنبه ي فردي دارد؛ مثل مالي كه انسان به انسان ديگري امانت مي دهد و گاهي جنبه ي گروهي و جمعي دارد؛ مثل قرآن، اهل بيت پيامبر (ع)، حكومت كه به جامعه ي اسلامي سپرده شده و براي حفظ آن تلاش گروهي لازم است. به منظور اداي اين امانات، قرآن كريم شرط اصلي را چنين بيان مي كند:
(إنّ اللهَ يَأمُرُكُم أن تُؤَدّوا الأَماناتِ إلَي أهلِهَا)؛ (9) همانا خداوند فرمان مي دهد كه امانت ها را به صاحبانشان بدهيد.
شأن نزول آيه ي فوق به خوبي گستردگي مفهوم امانت را مي رساند. در شأن نزول آيه ي فوق در تفاسير آمده است: وقتي پيامبر (ص) در جريان فتح مكه وارد مكه شدند، كليددار خانه ي خدا (عثمان بن طلحه) را احضار فرمودند و كليد كعبه را از وي گرفتند تا درون كعبه را از بت ها پاك كنند. بعد از اتمام اين كار، عباس عموي پيامبر از ايشان خواست تا منصب كليدداري كعبه را به وي واگذار كند، اما پيامبر در حالي كه آيه ي فوق را تلاوت
مي فرمودند – با اين كه عثمان هنوز مسلمان نشده بود – كليد را به دست وي داد. (10)
رياست نااهلان مي تواند منشأ نابساماني هاي اجتماعي گردد. هر فردي لياقت و استعداد كار و مقام خاصي را دارد و بايد مسئوليت ها را به افرادي كه واجد صلاحيت و شايستگي لازم مي باشند سپرد. معيار شايستگي هر فردي به ميزان پايبندي وي به امانت و راستي در گفتار است؛ تا آن جا كه علي (ع) از پيامبر (ص) روايت كرده است كه فرمودند:
«لاتنظروا إلي كثرة صلاتهم و صومهم، و كثرة الحجّ و المعروف و طنطنتهم بالليل، اُنظروا ألي صدق الحديث و أداء الأمانة»؛ (11) به بسياري نماز و روزه و زيادي حج و كارهاي نيك و ناله ي شبانه ي مردم ننگريد، بلكه به صدق و راستي گفتار و اداي امانت بنگريد.
در ارزش و اهميت دو صفت راستي گفتار و اداي امانت، همين كفايت مي كند كه بدانيم، امام صادق (ع) فرمودند:
«اُنظر ما بلغ به عليّ عند رسول الله (ص) فألزمه، فانّ عليِاً (ع) انّما بلغ ما بلغ به عند رسول الله بصدق الحيث و اداء الأمانة»؛ (12) … نظر كن به آن چيزي كه به واسطه ي، آن حضرت اميرالمؤمنين (ع) به آن مقام رسيد خدمت رسول خدا (ص)؛ پس ملازم شو با آن، همانا علي (ع) نرسيد بدان پايه كه رسيد پيش رسول خدا مگر به راستي گفتار و اداي امانت.
يعني مقام صدق لهجه و ردّ امانت، علي (ع) را به مقام بلند رسانيد.
پيامبر (ص) اين دو صفت را بين تمام صفات كماليه ي علي (ع)، از هر چيز بيشتر دوست مي داشتند و اين دو ايشان را نزد پيامبر مقرب كرده است. (13)
پايه ي اعتماد و اطمينان در جامعه بر امانت است. جامعه اي كه در آن اعتماد نيست، شيرازه ي آن از هم پاشيده مي شود؛ اما وجود اعتماد و اطمينان در جامعه در سالم سازي محيط، تأثير بسزايي دارد. تأثير احترام متقابل به امانت هاي يكديگر در برقراري امنيت و آزادي و تأسيس مدينه ي فاضله، كاملاً مشهود است. قرآن مجيد با تحليل ساختار انساني، ثابت نمود كه هيچ فرد يا گروهي حق ندارد در امانت خيانت نمايد و نژاد پرستي صهيونيست ها و مانند آنان را كه خود را برتر مي پندارند و رعايت امانت ديگران را بر خود لازم نمي دانند، محكوم مي كند (14) و چنين مي فرمايد:
(وَ مِن أهلِ الكِتابِ مَن إن تَأمَنَهُ بِقِنطارٍ يُؤَدّهِ إلَيكَ وَ مِنهُم مَن إن تَأمَنهُ بِدِينَارٍ لا يُؤَدِّهِ إلَيكَ إلّا مَا دُمتَ عَلَيهِ قائِماً ذلِكَ بِانَّهُم قَالُوا لَيسَ عَلَينَا فِي الأمِّيِّينَ سَبِيلٌ)؛ (15) در ميان اهل كتاب، كساني هستند كه اگر ثروت زيادي به رسم امانت به آن ها بسپاري، به تو باز مي گردانند و كساني هستند كه اگر يك دينار هم به آن ها بسپاري، به تو باز نمي گردانند، مگر تا زماني كه بالاي سر آن ها ايستاده (و بر آن ها مسلط) باشي؛ اين به خاطر آن است كه مي گويند: ما در برابر اُمّيّين (غير يهود) مسئول نيستيم.
آيه ي فوق چهره ي بعضي از اهل كتاب را نشان مي دهد؛ زيرا برخي از يهوديان عقيده داشتند كه مسئول حفظ امانت هاي ديگران نيستند و اموال ديگران براي آن ها حرمتي ندارد؛ لذا بسياري از آن ها در پرداخت حقوق ديگران هيچ اصلي جز قدرت را به رسميت نمي شناسند. اگر ديناري به آن ها به امانت بسپاري پس نمي دهند؛ مگر آنكه با زور از آن ها باز پس بگيري. آنان از هر گونه خيانت، تعدي و تجاوز به حقوق ديگران ابايي نداشتند. بي شك گروهي هم كه در زمان ما با سرنوشت مردم دنيا بازي مي كنند و از هيچ تجاوزي به حقوق انسان ها دريغ نمي ورزند و همه ي مقررات را بازيچه اي قرار مي دهند تا رفاه و منفعت شخصي خود را تأمين كنند، استدلالي اسرائيلي دارند. (16) هنگامي كه به خيانت در يك دينار امانتي تن مي سپارند، خيانت در ثروت هاي عمومي و منابع ملي را نيز مباح مي شمارند؛ حال آن كه در احكام اسلامي، خيانت در امانت جايز نيست. با توجه به اين كه يكي از مواد اعلاميه ي حقوق بشر در اسلام، رعايت حقوق تمام انسان ها است؛ لذا به هيچ امانتي، بدون استثنا نبايد خيانت كرد. در اداي امانت و دادگري، ايمان طرف مقابل شرط نيست، بلكه نسبت به همه ي افراد جامعه ي انساني بايد امين بود و در اداي امانت هيچ يك از جنبه هاي نژادي و شخصي را نبايد در نظر گرفت.
ابوحمزه ي ثمالي از امام سجاد (ع) نقل مي كند:
«عليكم بأداء الأمانة، فو الّذي بعث محمداً (ص) بالحقّ نبيّاً، لو أنّ قاتل
أبي، الحسين بن علي (ع) ائتمنني علي السيف الذي قتله به، لأدّيته إليه»؛ (17) بر شما باد به اداي امانت. قسم به خدايي كه محمد (ص) را به حق به پيامبري مبعوث كرد، اگر قاتل پدرم، حسين بن علي (ع) به من اعتماد كند و شمشيري را كه با آن پدرم را كشت، نزد من امانت گذارد، بي گمان آن را به او باز مي گردانم (و در امانت خيانت نمي كنم).
همچنين علي (ع) مي فرمايد:
سوگند به خدا! از رسول خدا (ص) در ساعات آخر عمرشان شنيدم كه سه بار فرمودند:
«يا أبا الحسن ادّ الأمانة إلي البرّ و الفاجر، فيما قلّ و جلّ، حتّي في الخيط و المخيط»؛ (18) اي ابوالحسن! امانت را به صاحبش برگردان، خواه او خوب باشد يا بد، آن امانت كم باشد يا زياد، حتي اگر نخ و سوزن باشد.
حقيقت ورع، اجتناب از خيانت است و خائن از مدنيّت خارج است. (19)
در بيان امام (ره) معاصي و ارتكاب موانعي كه سير انسان به سوي حق را سد مي كنند، خيانت شمرده شده است؛ زيرا تمامي تكاليف ديني – چنان كه كه شرح آن خواهد آمد – حتي تمام اعضا و جوارح انسان، امانات حق مي باشند و صرف آن ها بر خلاف رضاي حق، خيانت محسوب مي شود؛ در نتيجه تمام حقيقت ورع، اجتناب از خيانت در امانت است. روايات ائمه در موضوع رد امانت و اجتناب از خيانت، بيانگر موضوع فوق است.
قبح ذاتي خيانت، امري است كه هيچ فطرتي آن را پذيرا نيست و خائن كسي است که از جنس انساني خارج و به شياطين ملحق مي شود. كسي كه بين همنوع خود، به خيانت و نادرستي شهرت يابد، در دنيا نيز زندگي برايش دشوار خواهد شد. انسان به گونه اي آفريده شده است كه با همراهي و همكاري همنوع خود مي تواند به راحتي زندگي كند. زندگي انفرادي براي هيچ كس ميسّر نمي باشد، مگر آن كه از جامعه ي بشري خارج و به حيوانات وحشي ملحق گردد؛ زيرا زندگي اجتماعي حول محور اعتماد به مردم مي چرخد. اگر اعتماد در بين انسان ها از بين برود، امكان زندگي راحت نيز وجود ندارد و شخص خائن نيز از مدنيت و عضويت جامعه ي انساني خارج است. در مدينه ي فاضله نيز وي را پذيرا نيستند؛ پس زندگي براي فرد خائن، با مشقت و تنگناهاي بسياري همراه خواهد بود. (20) خائن نه تنها در جامعه ي مدني (21) عضويت ندارد، بلكه از ملت رسول الله (ص) و از دين اسلام نيز خارج است؛ چنان كه پيامبر (ص) فرمودند: «كسي كه به مؤمني خيانت كند، از من نيست». (22)
و در حديث ديگري نيز فرمودند:
از دين اسلام خارج است. (23)
دستور پرهيز از خيانت در قرآن
(يَا أَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا لَا تخُونُوا اللهَ وَ الرّسُولَ وَ تَخُونُوا أمَانَاتِكُم وَ أنتُم تَعلَمُونُ)؛ (24) اي كساني كه ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و آگاهانه به امانت هاي خود خيانت نورزيد.
مراد از امانت در آيه ي فوق، بر اساس شأن نزول آن افشاي اسرار نظامي مسلمانان بود كه ابولبابه با اشاره ي سر به يهوديان بني قريظه فهماند كه اگر حكميت سعد بن معاذ را بپذيريد، همه كشته خواهيد شد. وقتي با نزول آيه ي فوق، متوجه شد که مرتکب خيانت شده است، خود را به ستوني بست و هفت روز چيزي نخورد تا توبه اش پذيرفته شد. با مراجعه به اين آيه، مي توان فهميد كه لازمه ي ايمان، امانت داري است و خيانت با ايمان سازگار نيست؛ حتي اگر در حد اشاره اي باشد؛ زيرا يك اشاره هم به سود دشمن، خيانت به پيامبر و به تبع آن خيانت به خدا است و خيانت به خدا و رسول خيانت به خود است و زيان آن متوجه خود انسان است. انسان امانت دار كسي است كه نسبت به خود نيز خيانت نكند. كسي كه خير دنيا و آخرت را برمي گزيند، توجه دارد كه امانت مردم، امانت خودش است و نبايد به آن خيانت كند؛ زيرا خيانت فطرتاً ناپسند است.
بايد توجه داشت، خيانت هايي كه از روي آگاهي صورت گيرد خطرناك تر است؛ زيرا خائن هم زشتي خيانت و هم پيامدهاي بد و منفي آن را مي داند. قُبح خيانت تا آن جا است كه در فرهنگ قرآن، اگر اموال ومنافع و اولاد انسان به خطر بيفتد، نبايد به خاطر آن ها خيانت كرد؛ چنان كه خداوند مي فرمايد:
(وَاعلَمُوا أنّمَا أموَالُكُم و أولادُكُم فِتنَة)؛ (25) بدانيد اموال و اولاد شما وسيله ي آزمايش هستند.
بنابراين، انسان در مقابل امانت هاي الهي آن قدر مسئوليت دارد كه نمي تواند به بهانه هاي مختلف در آن خيانت كند.
بهترين مستودع و امانت دار
در دعاي عديله، بهترين مستودع و امانت دار هستي، خداوند معرفي شده است؛ زيرا وجود مقدسي كه آمر به حفظ و اداي امانت مي باشد، خود بايد بهترين امانت دار باشد؛ لذا صاحبان معرفت همواره توصيه نموده اند كه ضمن التزام به تكاليف و اعتقادات ديني و تثبيت و استقرار ايمان در دل، اعتقادات خود را محكم نماييم و نزد خداوند به امانت بسپاريم تا در وقت مرگ به انسان بازگردانده شود.
«اللهّم يا أرحم الراحمين إنّي أودعتك يقيني هذا و ثبات ديني و أنت خير متسودع و قد أمرتنا بحفظ الودائع فرُدّه عليّ وقت حضور موتي»؛ (26) اي خدا! اي مهربان ترين مهربانان! من يقيني كه به تو دارم و نيز ثبات و محكمي در دينم را، نزد تو به امانت مي گذارم؛ در حالي كه تو بهترين امانت دار هستي، و خود ما را به حفظ امانات امر كرده اي؛ پس اين امانت مرا نيز در وقت مرگم به من برگردان.
از طرفي، سپردن اعتقادات به پيامبر (ص) و ائمه (ع) نيز كه مظهر صفات جمال و جلال الهي و متصف به امانت داري مي باشند در ساعات احتضار و شب اول قبر بي تأثير نخواهد بود.
لزوم برگرداندن امانت غير مسلمان
رعايت امانت و پرهيز از خيانت، نسبت به همه ي افراد ضروري است و اين يكي از احكام بين المللي اسلام است و اختصاص به مسلمانان ندارد. بر هر مسلماني لازم است، امانت ديگران را حفظ كرده و به آن خيانت نورزد؛ خواه صاحب امانت مسلمان باشد، خواه نباشد.
يكي از فرماندهان لشكر غارتگر معاويه، در حمله به شهر مرزي انبار، به خانه ي زن غير مسلماني از اهل ذمّه – كه جان و مالش در پناه اسلام بود – وارد شده و خلخال از پاي وي بيرون آورده بود؛ در حالي كه او براي دفاع از خود هيچ وسيله اي جز گريه و التماس نداشت. وقتي اين خبر به حضرت علي (ع) رسيد، ايشان فرمودند:
«فلو أنّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا أسفاً، ما كان به ملوماً، بل كان به عندي جديراً»؛ (27) اگر به خاطر اين حادثه، مسلماني از روي تأسف بميرد، ملامت نخواهد شد، بلكه از نظر من سزوار و بجا است!
امام صادق (ع) نيز فرمودند:
اگر كسي كه حضرت علي (ع) را با شمشير شهيد نمود، مرا امين خود قراردهد و از من نصيحت بخواهد و با من مشورت كند و من امين او بشوم و امانت او را بپذيرم، امانت او را به او ادا خواهم نمود و در آن خيانت نخواهم كرد. (28)
بنابراين، لزوم رعايت امانت و پرهيز از خيانت، از اموري است كه هر انساني موظف است به ميزان امانت داري خود بنگرد و آنگاه خود را متصف به وصف مسلماني كند.
پينوشتها:
1. حديد (57): 4.
2. ر.ك: سخن عشق، ص 226.
3. ر.ك: صحيفه ي امام، ج 19، ص 253.
4. شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 4، ص 47.
5. نساء (4): 107.
6. اسراء (17): 7.
7. مؤمنون (23): 8.
8. الميزان، ج 15، ص 12.
9. نساء (4): 58.
10. مجمع البيان، ذيل آيه ي 58 سوره ي نساء.
11. وسائل الشيعه، ج 19، ص 69.
12. شرح چهل حديث، ص 477.
13. ر.ك: همان.
14. بنيان مرصوص، ص 350.
15. آل عمران (3): 75.
16. ر.ك: تفسير نمونه، ج 2، ذيل آيه ي 75 آل عمران.
17. الأمالي (شيخ صدوق)، ص 204؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 225.
18. بحارالانوار، ج 77، ص 273.
19. ر.ك: شرح چهل حديث، ص 476.
20. همان.
21. جامعه اي است كه همه ي افراد آن پايبند و مجري قوانين زندگي اجتماعي مي باشند و هر يك چون پليس در جامعه، بر حفظ مقررات و قوانين نظارت دارند.
22. ر.ك: شرح چهل حديث، ص 479.
23. شرح چهل حديث، ص 479.
24. انفال (8): 27.
25. انفال (8): 28.
26. ر.ك: بيان الفضيله. (شرح دعاي عديله)
27. نهج البلاغه، ص 74، خطبه ي 27.
28. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 496.
منبع: امام خميني (س) و مفاهيم اخلاقي/ 10، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
/ج